دغدغه های دینی در داستان فارسی (۱) و (۲)

موضوع: گفت وگوی سه نفر از شخصیت های فکری در باب تعامل دین و ادبیات داستانی

شرق، ش 306 307، 12 و 13/7/83

موضوع: گفت وگوی سه نفر از شخصیت های فکری در باب تعامل دین و ادبیات داستانی

آقای «حمید رضا ابک» با طرح این سؤال که آیا بین ادبیات داستانی و دین تعاملی هست یا نه و اگر هست از چه نوع است و مؤلفه های آن کدام است، می نویسد:

عده ای بر این هستند که داستان دینی داستانی است که عناصر شکلی دینی مانند آیات و روایات در آن به کار رفته باشد.

گروهی می گویند: داستان دینی، داستانی است که پیام مستتر و برخاسته از آن، دینی و معنوی باشد.

عده ای نیز معتقدند داستان دینی چیزی است که نویسنده دین دار آن را به وجود آورده باشد و مفاهیم دینی در آن به کار رفته باشد. بنابراین شخصی غیردینی هر چه می نویسد غیردینی خواهد بود.

آقای خرمشاهی با تکیه بر هماهنگی فرم و محتوا در داستان دینی معتقد است اصلی ترین عناصر در داستان دینی عبارتند از شخصیت های دینی، قدسی، عرفانی، قدسی و ماوراء طبیعی بودن وقایع آن و اخلاقی بودن پیام آن. و لذا قصه صرفا برای قصه گفته نمی شود بلکه معطوف به پیام است و نهایتا برای عبرت گرفتن.

عقیده آقای دینانی بر این است که هیچ دینی از ادبیات تهی نیست. و اساسا بدون ادبیات، آدمی حرفی برای گفتن ندارد. بیان، ادب است و بهترن بیان بهترین ادب است و البته وحی الاهی بهترن بیان.

قرآن حسب ادعای خود، بهترین نوع ادبیات جهان است. و قرآن را ازآن رو تنزیل می گویند که از جایی آمده است که اگر نازل نمی شد قابل بیان نمی بود؛ چرا که از سطح فهم عادی بشر، متعالی بود. برای اینکه این تعالی برای بشر قابل فهم باشد، تنزیل روی می دهد. و قصه یعنی آنجایی که بیان روی نمی دهد مگر آنکه تنزیلی رخ دهد و به زبان قصه بیان شود. بنابراین وقتی یک حقیقت عالی و متعالی، تنزل پیدا کند، می شود قصه. بنابراین تعریف می توان گفت همه بیانات دینی به یک معنی داستان است و در آن حقایق متعالی به صورت قصه انبیا بیان می شود.

جناب خسروی، داستان نویس، بر این عقیده اند که نمی توان علم یا ایدئولوژی یا هر چیز دیگری را بر داستان تحمیل نمود. ادبیات را قائم به ذات می داند و دارای هویت مختص به خود. هر چند یک قرابتی با دین نیز می شوند داشته باشد. و البته این قرابت ناشی از قرینی است که ادبیات با معنویت دارد و با آن همسو است. بدین سان دین از طریق ادبیات خاص خود، آموزه های لازم را به پیروان خود می دهد و آموزه هایش را تثبیت می کند. بنابراین، ادبیات در جای خود واقع است و چون ادبیات محض، سمت و سویی به معنویت دارد پس، هر یک از ادبیات متعالی می تواند ادبیات دینی نیز باشد. می توان گفت که معنویت مورد نظر دین در داستان متعالی نیز وجود دارد و قرابت ادبیات با دین هم از اینجا ناشی می شود.

ادبیات به نظر ایشان «کشف هستی» است.

از همین تعریف است که جناب دینانی می گوید: در کشف هستی تعالی هست و ادبیات به ذات، تعالی، جو است، نه تعالی ساز و چون متعالی است به سوی تعالی می رود.

البته آقای خسروی ادبیات را ابزاری برای تعالی انسان و جامعه می داند. هر چند آقای دینانی ابزاری بودن ادبیات را با قائم به ذات بودن آن متناقض می بیند، لذا معتقد است که چون ادبیات علم الفرض کشف هستی است پس به سوی تعالی می رود؛ چون از تعالی می آید والاّ به سوی تعالی نیز نمی رفت. ازاین رو، ابزار نیست.

از نظر آقای خسروی هدف نویسنده داستان، مشارکت دادن خواننده در کشف و شهودی است که نویسنده از طریق اثرش آن را ارائه می دهد، تا از این طریق، مخاطب نیز متعالی شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان