اکسپرسیونیسم و شهود عرفانی

اکسپرسیونیسم یکی از مکاتب هنری است که در آغاز سده بیستم، جنبشی توانمند در نگارگری، پیکر تراشی، ادبیات، نمایش و سینما پدید آورد. این مکتب در واقع قیام دلیرانه برخی از هنرمندان آن روزگار در برابر جزیی نگاری وسواس آمیز امپرسیونیسم و طبیعت نمایی مقلدانه ناتورالیسم بود.

قسمت اول

 

اکسپرسیونیسم یکی از مکاتب هنری است که در آغاز سده بیستم، جنبشی توانمند در نگارگری، پیکر تراشی، ادبیات، نمایش و سینما پدید آورد. این مکتب در واقع قیام دلیرانه برخی از هنرمندان آن روزگار در برابر جزیی نگاری وسواس آمیز امپرسیونیسم و طبیعت نمایی مقلدانه ناتورالیسم بود.

 

اگر از بحث های داغ جبه های آکسیون و اشتورم در گذریم و در پی درک حقیقت، لگام خرد را به گواهان گونه گون در گستره ادبیات، نگاری گری و نمایش سپاریم، نیک در می یابیم که به قول والدن: «اکسپرسیونیسم نه هوس است و نه جنبش، اکسپرسیونیسم یک جهان بینی است».(1)

این جهان بینی بیش از هر چیز به درهم شکستن پوسته اشیا و بررسی گوهرها می اندیشد. هنرمند اکسپرسیو نیست در پی ترسیم طبیعت نیست و بر چهار پایه رمانتیسم احساس، تصور، تخیل و عشق نمی ایستد؛ بلکه در حقایق اشیا اندیشه می کند. هنر او یافتن حقایق نابی است که در پشت پرده رنگا رنگ اشیای ریز و درشت پیرامون ما پنهان شده اند. کازیمیرادشمید، یکی از پیشروان این سبک، می نویسد:

 

«زنجیره حقایق، کارخانه ها، خانه ها، بیماری ها، فواحش، فریادها و گرسنگی وجود ندارد، بلکه فقط دید درونی ای که بر می انگیزانند واقعیت دارد. واقعیات و اشیا به خودی خود چیزی نیستند. ما باید جوهرشان را مطالعه کنیم نه شکل فانی و تصادفی شان را. این دست هنرمند است که از لابه لای آنها آنچه در پس پشتشان وجود دارد بیرون می کشد و به ما فرصت می دهد تا شکل واقعی آنها را رها از قید و بند خفه کننده «واقعیت دروغین» بشناسیم. هنرمند اکسپرسیونیست صرفا گیرنده نیست، بلکه خالقی واقعی است که به جای شکل فانی و تصادفی، «معنای ازلی و جاودانه» حقایق و اشیا را می جوید».(2)

این جهان بینی به هنرمند می آموزد که از طبیعت دست بر دارد، حصارهای منطق خرد و علیت را فرو ریزد و به آن چه مردم عادی نمی بینند، خیره شود. ناگفته پیداست که این آموزه به «دیکتاتوری ذهن» می انجامد، ولی اکسپرسیونیست ها آن را نقطه قوت جهان بینی خود می شمارند. در نگاه آنان، گذشتن از دیوار واقعیات دروغین، و بیرون کشیدن حقایق از دل اشیا تنها از ذهن بر می آید.

 

رویکرد جدی سینما به اکسپرسیونیسم به سال های پس از جنگ جهانی نخست باز می گردد؛ سال های شکست آلمان، مردم سوگمند با خاطره های تلخ جوانان خفته در خاک، تورم مهار ناشدنی، فشارهای اجتماعی پایان ناپذیر و سقوط ارزش ها؛ روزگاری که واقعیت موجود نه تنها جاذبه ای نداشت بلکه درگیری های بیهوده و اندوه به ارمغان می آورد.

 

در چنین موقعیتی، کنار نهادن واقعیت های خارجی و فرو رفتن به ژرفای آن که شعار اکسپرسیونیسم بود، با استقبال روبه رو شد. اکسپرسیونیست ها برای رسیدن به هدف خویش بیشتر از طراحی صحنه و لباس، روش بازیگری و فیلم نامه بهره بردند. آن ها به یاری اغراق در دکورهای استودیویی، انداختن سایه های عمیق و بسیار واضح و مغایر با اصول، نورپردازی آدم ها از زوایه پایین، تا آن ها را بزرگ تر و هراس انگیزتر نمایاند، انتخاب زاویه هایی که اشیا را غیر واقعی نشان دهد و بازی های اغراق آمیز، واقعیت ها را طرد کرده، تصاویر انتزاعی پدید می آوردند و بدین ترتیب تماشاگران را به سمت «وسعت بی واژه» حقایق پیش می بردند.

 

قرآن و اکسپرسیونیسم

 

قرآن کریم در بخشی از آیات چنان سخن می گوید که انسان ناخودآگاه تصاویر و آثار اکسپرسیونیستی را به خاطر می آورد.(3) در آیه 174 سوره بقره می خوانیم: «ان الذین یکتمون ما انزل اللّه من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار...»؛ آنان که آن چه پروردگار فرو فرستاده پنهان می کنند و به بهایی اندک می فروشند، آنان در شکم هاشان جز آتش نمی خورند...

 

در سوره نساء نیز آمده است: «ان الذین یأکلون اموال الیتامی ظلما انما یأکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا».(4) آنان که مال های یتیمان را به ستم می خورند، بی تردید در شکم هاشان آتش می خورند و بزودی در شعله های فروزان فرو می غلتند.

 

چنانکه پیداست این آیات با بهره گیری از «ابزار حصر» یادآوری می کنند خورندگان ستمگر مال های یتیمان و آنان که با هدف رسیدن به منافع مادی، آیات الهی را پنهان می سازند و نادیده می گیرند، گرچه از غذاهای لذیذ بهره می برند، ولی در واقع چیزی جز آتش نمی خوردند.

 

خداوند در این آیات سیمای یک هنرمند اکسپرسیونیست به خود می گیرد، پنجه در پوسته فریبنده غذاهای رنگارنگ ستمگران یاد شده می افکند، آن را بر می درد و چهره راستینش را که جز آتش سهمگین نیست، در برابر دیدگان مردم قرار می دهد.

 

در آیات دیگر چنین می خوانیم: «یستعجلونک بالعذاب و ان جهنم لمحیطة بالکافرین»(5)؛ از تو شتاب در عذاب می جویند، در حالی که دوزخ، آنها را فراگرفته است.

«و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنّی الا فی الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحیطة بالکافرین».(6)؛ برخی از مردم می گویند اجازه ترک جهادمان دهد و در [آتش] فتنه امان میفکن. آگاه باش، آنها به فتنه در افتاده اند و همانا دوزخ، کافران را فرا گرفته است.

 

نگاه پروردگار در این آیات به زندگی کافران نگاهی غیر عادی و اکسپرسیونیستی است. او پرده های فریبنده زندگی این گروه را کنار می زند و به همه می نمایاند که چهره راستین زندگی پر زرق و برق کافران جز آتش دوزخ هیچ نیست و آنها اکنون، نه در آسایش و نعمت، بلکه در دریایی از شعله های فروزان دست و پا می زنند.

 

ممکن است گروهی، در نخستین برخورد، این برداشت از آیات یاد شده را نادرست پندراند، ولی سوره انفطار بر درستی این سخن و حضور امروزین تبهکاران در دوزخ گواهی می دهد: «ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم یصلونها یوم الدین و ما هم عنها بغائبین»(7)؛ همانا نیکان در نعمت هایند و گنهکاران در دوزخ. در روز دین [رستاخیز[ بدان فرو می غلتند و آن ها از آن [دوزخ [غایب نیستند.

 

چنان که مفسران گفته اند، آیه «و ما هم عنها بغائبین» به سبب آن که به اسم آغاز شده است، بر حال و استمرار دلالت دارد و می گوید: تبهکاران اکنون از دوزخ جدا نیستند و در آن به سر می برند.

 

پروردگار در این آیه حقیقت زندگی زشتکاران را دوزخ می نمایاند و یادآوری می کند که هر چند آنان در پوسته رنگینی از دارایی ها و هوس ها روزگار می گذرانند، ولی سیمای واقعی این دارایی ها و سرخوشی ها آتش و رنج جانکاه است.

 

در سوره عنکبوت با تصویر اکسپرسیونیستی دیگری روبه رو می شویم که برای انسان خاکی از دیگر تصاویر ملموس تر است: «و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون»(8)

این زندگانی جز بازی و هوسرانی نیست و سرای باز پسین زندگانی است، اگر بدانند.

 

این آیه، چهره راستین زندگی این جهان را می نمایاند. حقیقتی که انسان اندیشمند در سال های پختگی بدان دست می یابد و می فهمد که دنیا با همه جدّی نمایی اش جز بازی و هوس چیزی نیست. بازی ای که با آدمک، اتومبیل، عروسک و خانه های کوچک آغاز می شود و با آدمک ها، عروسک ها، اتومبیل و خانه های بزرگ ادامه می یابد. افزون بر این، آیه پوسته نیستی نمای مرگ را کنار می زند و جهان پس از مرگ را زندگی می داند.

 

پروردگار، با چنین دیدگاهی، قرآن کریم را نور می خواند و می فرماید: «یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا.»(9)

ای مردم، شما را برهانی از پروردگارتان آمد و به سوی شما نوری آشکار فرستادیم.

 

در سوره آل عمران آیاتی به چشم می خورد که می توان آن را مشهورترین تصویر اکسپرسیونیستی قرآن نامید: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتهم اللّه من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون یستبشرون بنعمة من اللّه و فضل و ان اللّه لا یضیع اجر المؤمنین».(10) آنان را که در راه خدا کشته شدند، مردگان مپندارید. بلکه زندگانند، نزد پروردگارشان روزی می خورند. بدانچه پروردگار از فضل خود به آن ها ارزانی داشته شادمانند و به بازماندگانشان که هنوز بدانان نپیوسته اند، مژده می دهند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند. به نعمت و فضلی از خداوند شادمانی می کنند. همانا پروردگار پاداش مؤمنان را تباه نمی سازد.

 

سنت و اکسپرسیونیسم

 

روایات معصومان(علیهم السلام) نیز، چون کتاب الهی، از تصاویر اکسپرسیونیستی آکنده است. امام علی(ع) جهان مادی را دارای باطنی می داند که مردم عادی بدان نمی نگرند. در نگاه آن پیشوای معصوم نگرش اکسپرسیونیستی به سرای خاکی از ویژگی های اولیای الهی است: «ان اولیاء اللّه هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها...»(11)؛ دوستان خدا آنانند که وقتی مردم به ظاهر دنیا می نگرند به باطن آن نظر می افکنند.

 

ناگفته پیداست که گوینده این سخن خود چهره راستین جهان مادی را دیده، آن را نیک می شناسد. بنابراین دنیا با همه زیورها و جذابیت هایش نمی تواند او را بفریبد. چنان که فرزندش حضرت امام حسین(ع) نقل می کند، روزی امام(ع) فرمود:

 

«انی بفدک فی بعض حیطانها و قد صارت لفاطمه(س) فاذا انا بامراة قد قحمت علی و فی یدی مسحاة و انا اعمل بها فلما نظرت الیها طار قلبی مما تداخلنی من جمالها فشبهتها بثبینة بنت عام الجحمی و کانت من اجمل نساء قریش فقالت یا بن ابی طالب هل لک ان تتزوج بی فاغنیک عن هذه المسحاة و ادلک علی خزائن الارض فیکون لک ما بقیت و لعقبک من بعدک. فقال لها من انت حتی اخطبک من اهلک فقالت: انا الدنیا. قال لها فارجعی و اطلبی زوجا غیری فلست من شأنی...(12) در برخی از بستان های فدک بودم، در حالی که [آن باغ] به فاطمه انتقال یافته بود. بیل در دست داشتم و با آن کار می کردم که ناگهان زنی در برابرم آشکار شد. چون به وی نگریستم از زیبایی اش دلم به پرواز در آمد. او را به ثبینة دخت عامر جحمی مانند کردم که از زیباترین زنان قریش بود. زن گفت:ای پسر ابو طالب، آیا با من ازدواج می کنی تا از این بیل بی نیازت سازم، تو را به گنجینه های زمین رهنمون شوم پس برای تو و فرزندانت هماره پایدار بماند؟ [علی(ع)[ گفت: کیستی تا نزد خاندانت به خواستگاری شتابم. [زن] گفت: من دنیایم. علی(ع) گفت: بازگرد و همسری جز من برگزین، تو مطلوبم نیستی... .

 

او فریب نمی خورد چون از نگاه اکسپرسیونیستی بهره می برد و حقیقت سرای خاکی را می دید. در دیدگاه آن پیشوای معصوم جهان مادی چیزی جز فریب و سراب نیست. پس حقیقت آن را چنین تصویر می کند: «الدنیا تغرّ و تضرّ و تمرّ...»(13) دنیا فریب می دهد، زیان می رساند و شتابان می گذرد.

 

«الدنیا دار غرور و فناء ملتقی ساعة و وداع و الناس متصرفون فیها بین ورد و صدر و صائرون خبرا بعد اثر. غایة کل متحرک سکون و نهایة کل متکون ان لا یکون فاذا کان ذلک کذلک فلم التهالک علی الهالک...»(14)؛ جهان مادی سرای فریفته شدن و از میان رفتن است. جایگاه برخوردی کوتاه و بدرود است. مردم پیوسته می آیند و می روند و پس از اثر به خبر تبدیل می شوند. پایان هر جنبنده ای سکون و فرجام هر بودی نابودی است. پس وقتی [چهره راستین دنیا [چنین است، چرا انسان [برای دستیابی به آن] خود را در گرداب هلاکت بیفکند.

 

علی(ع) جهان را نه جای آسودگی و آرامش، بلکه سرای دیداری کوتاه و وداع می بیند. خانه پر زرق و برقی که نابخردان را می فریبد. آن بزرگوار در گفتاری دیگر بخشی دیگر از پرده زرین دنیا را کنار می زند و چهره راستین آن را آشکارتر می سازد: «الا و ان الیوم المضمار و غداً السباق و السبقة الجنة و الغایة النار... .»(15)؛ آگاه باشید، امروز، روز آماده شدن و فردا روز پیشی گرفتن است. پیشی گرفتن [و برنده شدن] بهشت است و پایان [و عقب ماندن] دوزخ.

 

ظاهر بینان چنان می پندارند که جهان خاکی سرای آسایش است و هرکس باید برای به چنگ آوردن خانه بهتر، اتومبیل زیباتر و حساب بانکی درشت تر بکوشد تا در سایه آن از لذات فزون تر بهره مند گردد. اما نگاه اکسپرسیونیستی علی(ع) از پوسته ظواهر در می گذرد، واقعیت را می بیند و یادآوری می کند که جهان مادی جای تن آسایی نیست. سرایی است که باید در آن برای مسابقه بزرگ رستاخیز آماده شویم. مسابقه ای که برندگانش در بهشت جای می گیرند و بازندگانش در دوزخ.

 

نگاه امام(ع) در همه موارد اکسپرسیونیستی است. او وقتی به انسان می نگرد در خطوط چهره و موقعیت اندام ها متوقف نمی شود، بلکه به پشت زیبایی ظاهری نفوذ می کند و تهیدستی و ناتوانی و خواری انسان را مورد توجه قرار می دهد.

 

«مسکین ابن آدم مکتوم الاجل، مکنون العلل، محفوظ العمل تؤلمه البقة و تقتله الشرقة و تنتنه العرقة».(16)

خوار و بینوا فرزند آدم، اجلش پنهان است [نمی داند چه وقت می میرد [بیماری ها و دردهایش پوشیده است [همواره در معرض حوادث و بیماری هاست] کردارش [ثبت و[ نگهداری می شود، پشه دردمندش می سازد، آب در حلقوم موجب مرگش می شود و عرق متعفنش می کند.

 

نگرش اکسپرسیونیستی معصومان(علیهم السلام) تنها بدانچه گفته شد محدود نیست. آن ها در سایه علم الهی، حقایق اشیا را می دیدند و چنانچه فرصتی پیش می آمد، پرده از برابر دیدگان دوستانشان کنار می زدند. پیامبر اکرم(ص) از چهره واقعی خانه ای که در آن قرآن تلاوت می شود، چنین سخن می گویند:

 

«... فان البیت اذ اکثُر فیه تلاوة القرآن کَثُرَ خیره و اتسع اهله و اضاء لاهل السماء کما تُضیئ نجوم السماء لاهل الدنیا».(17)... پس هرگاه در خانه ای قرآن بسیار تلاوت شود، خیر و برکتش فزونی می یابد، ساکنانش به وسعت و گشایش دست یابند و [آن خانه] برای آسمانیان درخشندگی دارد، چنان که ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشند.

 

نگاه اکسپرسیونیستی به سرای خاکی اندوه را از میان می برد و انسان را از لذت زندگی واقعی برخوردار می سازد؛ بدین دلیل پیامبر خاتم(ص) فرمود: «لو تعلمون من الدنیا ما اعلم لا استراحت انفسکم منها».(18) اگر آن چه من از دنیا می دانم، که می دانستید، جانتان از اندوه آن آسوده می شد.

 

معصومان(علیهم السلام) نه تنها خود به چهره ناپیدای جهان مادی می نگریستند بلکه از پیروانشان می خواستند که دیدی اکسپرسیونیستی داشته باشند، از پوسته رنگارنگ دنیا در گذرند و به حقیقت آن چشم بدوزند. امام باقر(ع) به جابر بن یزید جعفی چنین اندرز می دهد: «یا جابر، الاخره دار القرار و الدنیا دار فناء و زوال و لکن اهل الدنیا اهل غفلة و کانّ المومنین هم الفقهاء اهل فکرة و عبرة... فانزل الدنیا کمنزل نزلته ثمّ او تجلت عنه او کمال وجدته فی منامک فاستیقظت و لیس معک منه شی ء...»(19)؛ ای جابر، سرای دیگر خانه جاودانگی است و این جهان خانه زوال و نابودی، ولی اهل دنیا در غفلت به سر می برند و مؤمنان اهل دانش و اندیشه و عبرتند... [ای جابر] دنیا را چون خانه ای بدان که در آن فرود آمده باید از آن کوچ کنی یا مانند ثروتی که در خواب به دست آورده ای، چون بیدار شوی چیزی از آن با تو نیست... .

 

امام صادق(ع) درباره نگاه به نامحرمان فرمود: «النظر سهم من سهام ابلیس و کم من نظرة اورثت حسرة طویلة»(20)؛ نگاه، تیری از تیرهای ابلیس است و چه بسا یک نگاه سبب حسرت طولانی شود.

 

این روایت به خوبی نشان می دهد که ششمین امام معصوم نگاه به نامحرم را، نه خیره شدن چشمی به پیکری، بلکه تیری از تیرهای شیطان می دید.

 

شگفت آنکه معصومان(علیهم السلام) در راستای آگاه ساختن مردم از میزان خوبی یا زشتی برخی از امور، چهره واقعی آنها را با امور ملموس تبیین کرده اند؛ یعنی همان کاری که هنرمند اکسپرسیونیست در ارائه حقایق اشیاءِ انجام می دهد. رسول خدا(ص) درباره سیمای راستین دشنام می فرماید: «ان الفحش لو کان مثالا لکان مثال سوء»(21)؛ دشنام اگر به صورتی در آید، صورت زشتی است.

 

طبق روایت دیگر، آن حضرت به عایشه چنین فرمود: «یا عائشة، ان الفحش لو کان مثلا لکان مثال سوء»(22)؛ ای عایشه، اگر دشنام در چهره ای آشکار می شد، چهره ای زشت بود.

 

واپسین پیامدار هدایت در ترسیم سیمای واقعی خودپسندی نیز از این روش بهره برد و فرمود: «لو کان العجب رجلا لکان رجل سوء»(23)؛ اگر خود پسندی در قالب مردی آشکار می شد، مرد بدی بود.

 

آن بزرگوار چهره حقیقی صبر را این گونه ملموس می سازد:

 

«لو کان الصبر رجلا لکان رجلا کریما»(24)؛ اگر شکیبایی در پیکر مردی جلوه گر می شد، مردی بزرگوار بود.

 

ادامه دارد

 

پی نوشت ها:

 

1. اکسپرسیونیسم آلمان و پیشگامان سینما، بهزاد رحیمیان، فیلم خانه ای ملی ایران، تهران 1370، ص 13.

 

2. همان، ص 12.

 

3. مردا از تصاویر اکسپرسیونیستی در قرآن، آیاتی است که به نوعی پرده از باطن امور بر می دارد.

 

4. نساء 4: 10.

 

5. عنکبوت 54:29.

 

6. توبه 9:49.

 

7. انفطار 82:13 ـ 16.

 

8. عنکبوت 29:64.

 

9. نساء 4:174.

 

10. آن عمران: 3:169 ـ 170.

 

11. نهج البلاغه: فیض الاسلام، ص 1287، حکمت 424.

 

12. مکاسب، شیخ انصاری، چاپ سنگی، ص 60.

 

13. نهج البلاغه فیض: حکمت 407، ص 1279.

 

14. نهج البلاغه فیض: حکمت 407، ص 1279.

 

15. نهج البلاغه فیض: حکمت 407، ص 1279.

 

16. همان، حکمت 411، ص 1282.

 

17. اصول کافی، کلینی

 

18. نهج الفصاحه، گردآورده فرید تنکابنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1374، ص 64.

 

19. نهج الخطابه فی خطب ائمة الهدی، علم الهدی، ص 210 و 211.

 

20. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه علی اکبر غفاری، کتابخانه صدوق، تهران، ص 604.

 

21. اصول کافی، ج 4، ص 16.

 

22. همان، ص 17.

 

23. نهج الفحاصه، ص 583.

 

24. همان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر