ماهان شبکه ایرانیان

هدف از آفرینش

[یکی از ستون های مجله «پرسش و پاسخ» است و انتظار می رود پرسش هایی که از سوی خوانندگان مطرح می شود متناسب با موضوع کار مجله باشد

[یکی از ستون های مجله «پرسش و پاسخ» است و انتظار می رود پرسش هایی که از سوی خوانندگان مطرح می شود متناسب با موضوع کار مجله باشد. با این حال برخی سؤال ها چنین نیست. آنچه می خوانید از همین قسم است؛ هر چند این اشکال بر مجله وارد است که پس چرا آن را منعکس می کنید! پاسخ این است که ـ اگر دچار فراموشی نشویم ـ پس از این چنین نخواهیم کرد!! حتی اگر سؤالاتی از این دست ارسال شود.]

* *

پرسش: هدف از آفرینش دنیا، قیامت و بهشت و ... چیست؟

ح.بزرگی ـ کاشان

پاسخ: بحث از غرض و هدف آفرینش از مباحث اساسی است که در فلسفه اسلامی بدان پرداخته شده و در آیات قرآنی و روایات معصومان(ع) نیز به آن اشاره شده است. و ما در حد این پاسخنامه به آن می پردازیم.

غرضمندی افعال خداوند

مردم عادی وقتی تصمیم به انجام کاری می گیرند، بیشتر ضعف خود را در آن جستجو می کنند و در حقیقت برای پر کردن خلاء و برطرف کردن نقصی در خود به آن اقدام می کنند، اینان در حرکت و عمل خود مستکمل اند، یعنی جویای کمالی برای خویش اند، ولی همواره شمار اندکی هستند که

تمام فعالیت و کار آنها در این دایره خلاصه نمی شود، بلکه در پی هدفی عالی ترند؛ برای مثال هدف غالب مردم از تشکیل خانواده، لذت جویی و برخورداری از فرزند و همسر به منظور کسب اعتبار و بهره مندی از وجود آنهاست، در حالی که تعداد کمی نیز تنها از روی احساس انسان دوستی و شوق خدمت به نوع و تربیت انسان های صالح در دامن خود،

به این کار اقدام می کنند. اینان کسانی اند که از دایره تنگ لذت جویی گذشته اند و لذت کامجویی را برای خود کمالی نمی یابند بلکه از آن به عنوان پلی برای رسیدن به مطلوب برتر که خدمت به نوع است بهره می گیرند.

بی شک هیچ یک از افعال خداوند، عاری از هدف و بیهوده نیست و هر کدام در پی تحقق غرض و عملی شدن مقصدی است.

قرآن کریم می فرماید: «وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ و الأَرضَ و ما بَیْنهما باطلاً ذلک ظَنُّ الذین کفروا فَوَیْلٌ للذینَ کفروا مِنَ النّارِ؛ ما آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است، وای بر کافران از آتش (دوزخ)».(1)

و نیز بی تردید این هدف از نوع استکمالی و کمال جویی برای خود نیست، زیرا چنین هدفی برای موجودی است که در ذات خود دارای نقص باشد و بخواهد آن را با این کار خود برطرف کند، در حالی که خداوند عین کمال و معدن آن است.

علی(ع) می فرماید: «ان اللّه سبحانه خَلَقَ الخلق حینَ خَلَقَهُمْ غنیا عن طاعتهم آمنا معصیتهم لانه لا تنفعه طاعةُ من اطاعه و لا نصرة معصیة من عصاه؛ خداوند مخلوقات را بیافرید در حالی که از اطاعت آنها بی نیاز و از معصیت شان ایمن بود زیرا به یقین هیچ فرمانبری به او سودی نمی رساند و هیچ نافرمانی به او زیانی وارد نمی کند.»(2)

جلوه گری اسماء و صفات الهی

خداوند دارای صفات و اسمایی همچون علم، قدرت، حیات، آفرینندگی، جود و مانند آن است و چون او سرچشمه و منبع همه این کمال هاست، به اقتضای ذات خود باید بروز و ظهور داشته باشند؛ برای مثال نور، دارای ویژگی روشنگری است و لذا هر کجا نور باشد، به طبیعت خویش، راه خود را از هر روزنه ای باز می کند و اجسام را روشن می کند و نیز از خصوصیات آن، حرارت است که با وجود خویش اشیای پیرامون خود را گرم می سازد. بنابراین اگر نور پرتوافشانی کند و یا حرارت بدهد جای پرسش نیست، بلکه بر عکس اگر نوری سرد و بدون شعاع فرض شود، جای این سؤال است که چرا این نور، حرارت و روشنی ندارد.

از صفات خداوندی، قدرت بر ایجاد است، بروز این توانایی، پیدایش پدیده ها و مظاهر هستی است و نیز از صفات او اراده است. بنابراین، این جهان همچنان که مظهر قدرت اوست، اقتضای اراده او نیز هست یعنی چون خواست این جهان پدید آید، مظاهر هستی خودنمایی کرد و اگر اراده اش را از آن بردارد این نظام از هم فرو خواهد ریخت. بر این اساس، آفرینش اقتضای ذات و صفات اوست و اگر نمی آفرید جای این پرسش بود که چرا موجودی با این وصف دست به ایجاد نمی زند.

بروز رحمت

از صفات خداوند متعال «رحمت» است و این مهر و رحمت برای او جنبه ذاتی دارد و به اقتضای خود باید بروز و ظهور داشته باشد؛ بروز این رحمت بسته به آفرینش موجوداتی است که قابل آن باشند و لذا آنها را پدید آورد تا سفره فضل و احسان خود را پیش روی آنها بگستراند.

قرآن کریم می فرماید: «و لو شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمةً واحدةً و لا یَزالوُنَ مُخْتَلفینَ إِلاّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ و لِذالِکَ خَلَقَهُمْ و تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لاَءَملَئنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجنّةِ و الناسِ أَجمعینَ؛ و اگر پروردگارت می خواست همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می داد، ولی آنها پیوسته در اختلافند مگر کسی که پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید و فرمان پروردگارت قطعی شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد.»(3)

بنابراین آفرینش انسان و سایر موجودات در راستای جریان رحمت خداوندی است و آن هم مراتبی دارد که متناسب با قابلیت های گوناگون موجودات، از مبدأ فیض توزیع می شود. کمترین مرتبه آن، سهمی است که هر موجودی با اصل آفرینش خود قابل آن بوده و آن را دریافت می کند و پذیرش آن، افزون بر اصل وجود قابلیت دیگری لازم ندارد، ولی مراتب بالاتر و شریف تر آن نیازمند ظرفیت های بیشتر و وسیع تری است که باید آن را به دست آورد. و لذا رحمت الهی در برخورد با قابلیت ها، به طور کلی بر دو گونه است: 1ـ رحمت عام که برخواسته از «رحمانیت» الهی است. 2ـ رحمت ویژه که از «رحیمیّت» خداوند ناشی می شود.

امام صادق(ع) می فرماید: «رحمان، اسم خاص به صفت عام است و رحیم، اسم عام به صفت خاص است.»(4)یعنی اولی همچون اسم «اللّه » بر دیگری نام نهاده نمی شود، ولی عرصه جریان آن همه موجودات است و دومی به غیر خدا نیز گفته می شود ولی دایره جریان آن خصوص مؤمنان است.

«رحمان» صیغه مبالغه است و لذا هستی و همه انسان ها اعم از مؤمن و کافر را شامل است و چون چنین لطف عامی جز از خداوند، امکان ندارد، اطلاق این اسم بر غیر او روا نیست. و «رحیم» صفت مشبه است و گستره آن دایره ضیق تری دارد که ویژه مؤمنان است و چون صفت «رحیم» مراتب دارد می توان آن را به غیر خدا نیز اطلاق کرد. انسان در دنیا مشاهده می کند مردمان دورافتاده از خدا، کافران و ظالمان را که در کنار سفره الهی نشسته اند و از نعمت های خداوندی استفاده می کنند و حتی در بسیاری موارد ـ روی جهاتی که فعلاً جای بحث آن نیست ـ به مراتب از مؤمنان نیز از مواهب مادی و جهان طبیعت برخوردارترند، تمامی اینها جلوه های رحمانی خداوند است.

قرآن کریم می فرماید: «و لَو لا أَنْ یَکُونَ الناسُ أُمةً واحدةً لَجَعَلنا لِمَن یَکْفُرُ بِالرحمنِ لِبُیوُتِهِمْ سُقُفا مِن فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ علیها یَظْهَروُنَ و لِبُیُوتِهِمْ أَبوابا و سُرُرا علیها یَتَّکِئونَ و زُخْرُفا و إِن کُلُّ ذلِکَ لمّا مَتاعُ الحیاةِ الدُّنیا و الأَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ؛ اگر این نمی بود که همه مردم به طریق واحد (گمراهی) روند، ما برای کسانی که به (خداوند) رحمان کافر می شدند، خانه هایی با سقف هایی از نقره با نردبان هایی که از آن بالا روند، قرار می دادیم و برای خانه هاشان درها و تخت هایی (زیبا و نقره ای) قرار می دادیم، که بر آن تکیه کنند و انواع زیورها ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آنِ پرهیزکاران است.»(5)

بنابراین آفرینش موجودات، اقتضای ذاتی بروز و جریان رحمت خداوندی است.

لطف ویژه

گفتیم، رحمت مراتب گوناگون دارد و جز مرتبه نازل آن که جنبه عام دارد، مراتب بعدی آن نیازمند قابلیت های بیشتری است. این قابلیت از چه راهی به دست می آید؟ بی گمان یگانه راه رسیدن به آن، آشنایی و تقرب به مرکز و سرچشمه کمال است. برای مثال: برای اینکه یک جسم مقدار بیشتری روشنایی دریافت کند باید آن را به منبع نور نزدیک کرد و هر چه این قرب بیشتر باشد و اجرام حایل کمتر شوند، آن جسم شعاع بیشتری را از سرچشمه نور می گیرد.

بر این اساس، راه کمال یافتن انسان و کسب آمادگی های بیشتر در نزدیک شدن به خداوند است و این تقرب بر دو پایه استوار است:

1ـ معرفت:

و لذا در حدیث قدسی خداوند می فرماید: «کنتُ کنزا مخفیا فاحببتْ أن اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف؛ من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، سپس موجودات را آفریدم تا شناخته شوم.»(6)

البته این واژه ها مفاهیمی بسیار فراتر از آنچه در اذهان ما شناخته شده است دارند. خداوند، چون معدن کمال است از خود تعبیر به «گنج» کرده است و چون دریافت و فهم حقیقت و ذات او بر غیر او دور از دسترس است، خود را «پنهان» دانسته است و اینکه می فرماید: «دوست داشتم شناخته شوم» یقینا از نوع عرفی و عاطفی آن نیست، زیرا اولاً: خداوند نیازی به چنین شناختی از خود ندارد و ثانیا: اینکه کسی دوست داشته باشد معروف شود، در موردی مفید است که بخواهد خود را به شخص دیگری که هویت و وجودی مستقل از او دارد بشناساند، ولی اینکه وجودی برای اینکه شناخته شود، به دست خود موجود دیگری را پدید آورد، تا او را بشناسد، چنین شناختی چیزی به دست نمی دهد.

بنابراین شاید بتوان در حد فهم خود از این سخن این چنین استفاده کرد که: خداوند معدن رحمت و فضل و احسان است و لذا اراده کرد موجودات را بیافریند، تا این فضل و رحمت خود را بروز و ظهور داده و در گستره

آن جاری کند، ولی دریافت شایسته و در همه مراتب آن بسته به آمادگی و ظرفیت بالاست و این ظرفیت جز از طریق تقرب به خداوند که شناخت او گام اول در این راه است، حاصل نمی شود و لذا چون ذات الهی بر انتشار رحمت خود اشتیاق داشت، معرفت خود را نیز دوست داشته و می دارد.

2ـ ایجاد ارتباط مداوم و مستمر با سرچشمه فیض:

بی گمان شناخت منبع نور بدون حرکت و گام نهادن به سوی آن تقرب نمی آورد. از این اقدام در آیات و روایات تعبیر به بندگی و عبادت شده است. در این باره قرآن کریم می فرماید: «و ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الإِنسَ إِلاّ لِیَعْبُدوُن؛ من جنیان و انسان ها را جز برای اینکه مرا پرستش کنند نیافریدم.»(7)

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد: «حقیقت عبادت آن است که بنده خود را در مقام عبودیت و مذلت و مواجهه با مقام ربوبی قرار دهد. و این مقصود کسی است که عبادت را به معرفت تفسیر کرده است، پس حقیقت عبادت ـ معرفت حق و خضوع در برابر او ـ غرض نهایی خلقت است و اینکه عابد بدین وسیله از خود و ماسوای الهی منقطع شده و روی به جانب او و یاد او کند.»(8)

البته هر چند عبادت بدون معرفت محقق نمی شود و عابد ابتدا باید عارف باشد، تا دست به پرستش معبود بزند و از سویی، خود عبادت نیز بر میزان معرفت می افزاید و بین این دو تعامل برقرار است، یعنی عبادت بر اندازه معرفت و معرفت بر مقدار عبادت تأثیر مثبت دارند ولی هر کدام مقوله، مفهوم و مصداقی جدای از دیگری دارند. و روایاتی هم که آیه را تفسیر کرده اند به همین مضمونند.

ابوبصیر می گوید: از امام صادق(ع) در باره این آیه کریمه «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انسان را تنها برای عبادت خود آفریدم» پرسیدم، در پاسخ فرمود: آنان را آفرید تا به عبادت خود فرمان شان دهد؛ و از معنای این آیه: «و لا یزالون مختلفین الا من رحم ربک» سؤال کردم، پاسخ داد: آنها را وجود داد تا به آنچه موجب رحمت است و استحقاق آن را می آورد عمل کنند و آنگاه مشمول رحمت خداوند گردند.»(9)

باز در حدیث دیگری امام صادق(ع) از امام حسین(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه؛ خداوند متعال بندگان خود را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، و پس از معرفت او را پرستش کنند و با عبادت او از پرستش غیر او بی نیاز گردند.»(10)

بنابراین غرض از آفرینش، معرفت خداوندی به مضمون حدیث قدسی است و نیز عبادت الهی به مفاد آیه کریمه «لیعبدون» است و حاصل آن دو تقرب به خداوند است و آن هم مشمول رحمت بیکران الهی را در پی دارد و با این رحمت بی ساحل، نیازی به غیر خدا در وجود بنده نمی ماند تا محتاج پرستش او باشد.

در پایان، این نوشتار را با سخن دیگر از حضرت صادق(ع) در این زمینه به انجام می بریم:

محمد بن عماره می گوید: «سألت الصادق جعفر بن محمد علیه السلام فقلت: لم خلق اللّه الخلق؟ فقال: انّ اللّه تبارک و تعالی لم یخلق خلقه عبثا و لم یترکهم سدی بل خلقهم لاظهار قدرته و لیکلّفهم طاعته فیستوجبوا بذالک رضوانه و ما خلقهم لیجلب منهم منفعة و لا لیدفع بهم مضرة بل خلقهم لینفعهم و یوصلهم الی نعیم الابد؛ از حضرت صادق(ع) هدف از آفرینش موجودات را جویا شدم، در پاسخ فرمود: خداوند بدون غرض دست به خلقت نبرد و موجودات را بیهوده رها نکرد، بلکه آنان را پدید آورد تا اظهار قدرت خود کند و بندگان را به اطاعت خویش مکلف سازد تا در پی آن، آنها ظرفیت استحقاق رحمت و رضوان او را بیابند و به آن نایل شوند، آنان را برای اینکه از وجودشان سودی برد و یا زیانی از خود دفع کند نیافرید، بلکه این ایجاد به منظور رساندن سود به آنها و برخوردار کردن آنان از نعمت های جاودانی، صورت گرفته است.»(11)

در این حدیث آنچه درنگ و تأمل شود جا دارد و اگر درست بر آنچه تا کنون در این پاسخنامه گفتیم گذاری دوباره داشته باشید، خواهید یافت که آنچه به قلم آمد تفصیلی بر نکاتی است که اجمال آن در این روایت شریف است و ما ریزه خواران سفره اهل بیت(ع) هستیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان