از فرازهای زیارت جامعه در عرصه معرفی امامان علیهم السلام آن است که «وصبرتم علی ما اصابکم فی جنبه» یعنی شما امامان نور بر هر رنجی که در راه فرمانبرداری خدا به شما رسید شکیبا بودید.
تفسیر صبوری
صبوری امامان بر مشکلات فراوان در مسیر ابلاغ رسالت از محکمات بی تردید در سیره آنان است.
صبوری به معنای خود نگه داشتن و بی قراری نکردن در برابر ناملایمات است. در صحاح اللّغة آمده است «الصبر حبس النفس عن الجزع»(1) یکی از بزرگان صبر را به معنای مقاومت در مقابل عوامل شرآفرین، فساد آفرین، انحطاط آفرین ذکر کرده است.
می توان صبر را به معنای هزینه کردن در راه خدا دانست. این هزینه گاهی در مسیر اطاعت خداست. این صبر بر طاعت است، گاه هزینه کردن در برابر معصیت است صبر بر معصیت و گاه هزینه کردن در مصیبت است صبر بر مصیبت. این هزینه کردن در مصیبت، ضد آن، جزع است. این هزینه کردن در جنگ
نامش شجاعت است ضد جبن که ترس است. اگر در پیشامدها و حوادث روزگار باشد نامش سعه صدر است و اگر در امساک از سخن باشد نامش گمان است. و اگر در امساک نفس از فراهم آوردن اموال زیاد باشد نامش عفّت و قناعت است.
به این ترتیب معنای صبر روشن شد.
تفسیر ما اصابکم
اینک باید دید مااصابکم مراد از ماء موصوله چیست. این ماء موصول در آیه شریفه نیز آمده است که:
یا بنیّ اقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک انّ ذلک من عزم الامور.(2) حضرت لقمان به فرزندش سفارش می کند که: پسرم نماز را بر پادار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر آنچه به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است.
ما اصابک در این آیه همه پیامدهائی است که از رهگذر امر به معروف و نهی از منکر دامنگیر انسان می شود، اذیتها و آزارهای جسمی، ترور شخصیّت و...و...
در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) رسیده است: «من المشقة والاذی فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر.»(3)
ما اصابک عبارت است از سختیها و اذیتهائی که از رهگذر امر به معروف و نهی از منکر می رسد.
اینک باید نگاهی داشته باشیم به رنجها و سختیهایی که امامان سلام اللّه علیهم اجمعین در عرصه ابلاغ رسالتهای الهی داشتند:
صبر مولی علی(ع)
حضرت امیرمؤمنان علی(ع) قهرمان صبر در تمامی عرصه هاست، در عرصه اطاعت و جهاد، در عرصه سکوت برای حفظ دین. مولی علی(ع) جانباز بی بدیل تاریخ اسلام است. او در جنگ احد حدود 60 یا 90 جراحت برداشت. و به هنگامی که حضرت را غسل دادند جای هزار ضربت نیزه و شمشیر در بدن حضرت بود. معنای این سخن اینست که جایی در بدن مولی نبود که جراحت به آن نرسیده باشد. این صبر مولی در برابر سکوت 25 ساله بسیار آسان بود اما سکوت 25 ساله جان علی را به لب رساند ولی او برای خدا تحمّل کرد. حضرت برای نشان دادن رنجی که از این سکوت تحمّل کرده 4 تعبیر دارد:
1 فی العین قذی(4) همانند آنکه گویی چشم را خاشاک پر کرده باشد قذی بمعنی آلودگی و به معنای خاشاک آمده است در دو خطبه دیگر آمده: «واغضیت علی القذی(5) چشم بر خاشاک فرو بستم.
اغضیت از ماده غضی بمعنای نزدیک کردن پلکهای چشم به هم و به تعبیر دیگر چشم فرو بستن است.
قذی بر وزن فضا مفهومی بر خلاف صفا و خلوص دارد و به همین جهت به شی ء آلوده ای که در آب بیفتد و آن را خراب کند قذی می گویند و نیز به چیزهایی که در چشم می افتد و چشم را ناراحت می کند قذی گفته می شود.
گفتن این حرف آسان است اما تحمّل آن جانکاه است مولی علی(ع) سکوتش را به این حالت تشبیه می کند.
2 و فی الحلق شج(6) همانند کسی که استخوان راه گلویش را گرفته باشد.
شجی به معنی اندوه و شدّت رنج و گاه به معنای استخوان یا چیز دیگری است که در گلوگیر کند.
در مورد دیگر این مضمون چنین آمده است و شربت علی الشجی؛(7) و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده (و جرعه تلخ حوادث) را نوشیدم.»
و در جای دیگر وجرعت ریقی علی الشجی؛(8) و همچون کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد آب دهان را فرو بردم.»
3 «وصبرت من کظم الغیظ علی احرّ من العلقم»(9) و با خویشتن داری و فرو بردن خشم در برابر چیزی که از حنظل تلخ تر است تحمّل کردم.
(علقم) بوته ای است بسیار تلخ که به آن حنظل نیز گفته می شود این واژه بر هر چیز تلخی هم اطلاق می گردد علقمه بمعنای تلخی است و همانند آن در مورد دیگری از نهج البلاغه آمده است.(10)
4 وآلم للقلب من وخز الشغار؛(11) و تحمّل آن از تحمّل تیزی تیغ و خنجر بر قلب دردناک تر بود.
و خز بمعنای نیش زدن و سوراخ کردن و آزردن آمده است شغار جمع شغره بر وزن دفعه به معنای کارد و تیغ است.
این تعابیر ترسیم گویائی است از نهایت ناراحتی امام در آن سالهای پر درد و رنج که نمی توانست چشم به روی حوادث ببندد و نه بگشاید و نیز نمی توانست فریاد کشد و سوزدرون خود را آشکار سازد.
و تمام این صبوری ها را مولی علی(ع) در راستای حفظ اساس اسلام به کار می بندد. یعنی بگذار من خون جگر بخورم اما اسلام عزیز آسیب نبیند. حضرت، خود شرائط را چنین ترسیم می کند:
«...فامسکت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اری فیه ثلماً او هدماً تکون المصیبة به علیّ اعظم من فوت ولایتکم الّتی هی متاع ایام قلائل و یزول منها ما کان کما یزول السراب...؛(12) پس دست خود باز کشیدم تا آنکه دیدم گروهی در دین خود نماندند و از اسلام روی برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد(ص) خواندند پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در آن ببینم یا ویرانی که مصیبت آن بر من سخت تر از محروم ماندن از خلافت است و از دست شدن حکومت شما که روزهایی چند است که چون سرابی نهان شود....»
اینها بخشی از ما اصابکم است که امیرمؤمنان علی(ع) تحمّل کرد.
صبر حضرت امام حسن(ع)
حضرت امام حسن مجتبی(ع) را باید بزرگ مظلوم در تاریخ بنامیم. امام حسن قهرمانی است که همانند برادرش اسوه شجاعان روزگار است اما یارانی سست عنصر و فرماندهانی خائن، حضرت را وادار به نرمش کرده اند، نرمشی که خود نمی خواست. در سخنی از حضرت امام حسن آمده است:
«و اللّه ما سلّمت الامر الیه الّا انی لم اجد انصاراً ولو وجدت انصاراً لقاتلته لیلی و نهاری حتی یحکم اللّه بینی و بینه و لکن عرفت اهل الکوفة و یلوتهم و لایصلح لی منهم من کان فاسداً انهم لاوفاء لهم ولاذمة فی قول و لا فعل انّهم لمختلفون و یقولون لنا انّ قلوبهم معناو انّ سیوفهم لمشهور علینا؛(13) سوگند به خدا من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم جز اینکه یارانی برای نبرد با او پیدا نکردم، چنانچه همراهانی می داشتم شب و روزم را به جنگ با او می پرداختم و نبرد علیه او را ادامه می دادم تا خداوند بین من و او حکم کند لیکن من مردم کوفه را شناختم و آزمایش کردم، افراد فاسد آنها اصلاح نمی شوند آنان را هیچگونه وفائی نیست به گفتار و رفتار و تعهدات آنها اعتمادی نخواهد بود، آنان در میان اختلاف و چندگانگی دارند می گویند دلهای ما با
شماست در حالی که شمشیرهایشان را بر روی ما کشیده اند و جهت کشتن ما آمادگی دارند.در این عرصه آنچه بر غم جانکاه امام افزود خیانت برخی از فرماندهان که هرگز انتظار نبود می باشد. امام عبیداللّه بن عباس را به فرماندهی برگزید.
عبیداللّه بن عباس کیست؟
او از اقوام پسر عموی پدر امام حسن یعنی مولی علی(ع) حضرت امام حسن(ع) است، بسر بن ارطاة فرمانده نظامی جنایتکار و سفاک معاویه به فرمان معاویه دو فرزند عبیداللّه بن عباس را در جلو همسرش کشته است، کسی که کینه عمیق نسبت به معاویه دارد لیکن جنگ روانی و تبلیغاتی معاویه به حدی شدید بود که او هم تحت تأثیر قرار گرفت و با دریافت پانصد هزار درهم و وعده پانصد هزار دیگر به لشکریان معاویه پیوست و این ننگ همیشگی را برای خود خرید(14) و بعد از فرار او دو سوّم نیروهای تحت فرماندهی اش درهم ریخت و آنان نیز گروه گروه گریختند.
ممکن است بپرسید چرا امام مجتبی شخصی مثل عبیداللّه بن عباس را به فرماندهی دوازده هزار نفر برگزیده بود تا جامعه اسلامی به دست او چنین ضربه جبران ناپذیری بخورد.
پاسخ آن است که:
اولاً: عبیداللّه بن عباس بن عبدالمطلب کسی بود که تا سن ده سالگی در خدمت رسول خدا بود. او ده سال داشت که رسول خدا از دنیا رفت.
ثانیاً: او پدر دو شهید بود فرزندان وی عبدالرحمن و قثم در جلو چشم مادرشان به دست بسر بن ارطاة عامری فرمانده نظامی معاویه در هجومی که به یمن یا مکّه داشت کشته شدند و بعد هم سر آن ها را از تن جدا کردند.(15)
ثالثاً: وی در سال 36 هجری یا سال 39 هجری یا هر دو سال از سوی علی (ع) به عنوان امیر الحاج منصوب شد(16) و سفره گسترده ای جهت حجاج بیت اللّه الحرام پهن می نمود.
رابعاً: در همان سالها از سوی امیرالمؤمنین حاکم یمن و اطراف آن گردید و نیز در برهه ای دیگر والی و فرمانده بحرین از سوی آن حضرت شد.
خامساً: او از اولین کسانی بود که بعد از شهادت علی(ع) با امام مجتبی(ع) بیعت کرد و شعار خصومت و جنگ با معاویه را سر داد. حال اگر غیر او را انتخاب می کرد مردم اعتراض نمی کردند؟
سادساً: امام مجتبی دو مشاور قوی و مطمئن همچون قیس بن سعد و سعید بن قیس را در کنار او قرار داد با توجه به این جوابها آن حضرت مأمور عمل به ظواهر بود نه حقایق در لوح محفوظ....(17)
به راستی چه رنجی بالاتر از این که دوستان نزدیک حضرت گفتند: «السلام علیک یا مذلّ المؤمنین؛ سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان» و امام با همه آنها با مهربانی رفتار کرد و برنیاشفت و به بُشر همدانی که این چنین سلام کرد فرمود: «لست مذلّ المؤمنین ولکنی معزّهم ما اردت بمصالحتی معاویة الّا ان ادفع عنکم القتل عند ما رأیت تباطوا اصحابی عن الحرب و نکولهم عن القتال؛(18) من مؤمنان را خار نکردم بلکه به آنها عزّت بخشیدم قصدم از صلح این بود که شما را از مرگ برهانم زیرا دیدم یارانم آماده جنگ نیستند.»
حجر بن عدی نیز از معترضین به صلح امام حسن(ع) بود. امام به او فرمود: من دیدم مردم اشتیاق فراوانی به صلح دارند و از جنگ بیزارند بنابراین نخواستم جنگ را بر آنها تحمیل کنم و بهتر دانستم به روزی که موعد آن خواهد رسید موکول نمایم زیرا اراده خداوند هر روز به گونه ای است.(19)
در کنار بی وفائی یاران، سیل تهمتهای ناجوانمردانه ای که به حضرت زده شد دیگر مصداق ما اصابکم است. از مصائب حضرت همین تهمتهاست.
تهمت ازدواجهای متعدد، طلاقهای متعدد، از دروغهای ناجوانمردانه ای است که به این امام مظلوم زده شده و آغازگر این تهمتها خلیفه جبار عباسی منصور دوانیقی بوده است او این تهمت ها را چنین مطرح می کند که:
«...واقبل علی النساء تزوج الیوم واحدة و یطلق غداً اخری فلم یزل کذلک حتی مات علی فراشه؛(20)...او روی به زنان آورد امروز با یکی ازدواج می کرد و فردای آنروز یکی را طلاق می داد با این شیوه بسر برد تا در بستر خویش بمرد...»
متأسفانه این دروغ در برخی از منابع شیعی همانند مناقب هم آمده است.
او می گوید: قال ابوطالب المکی ان الحسن تزوج مأتین و خمسین امرأة و قد قیل ثلاثمأئة؛(21) ابوطالب مکی می گوید امام حسن 250 زن گرفت و برخی تا 300 زن ذکر کرده اند.
و بعضی وقیحانه تر تا 400 زن ذکر کرده اند از کسانی که به این تهمت دامن زده است
ابوالحسن مدائنی است او از ثناگویان اموی بوده که در تمجید و تقدیر از حکّام اموی مبالغه می کرد، او اخبار خود را از عوانة بن حکم متوفای سال 158 ه.ق گرفته که وی عثمانی بود و برای حکام بنی امیّه خبر می ساخت و دیگر اینکه مدائنی تحت تأثیر افکار سمرة بن حبیب که مولای او بود قرار گرفته بود او صد در صد از دشمنان اهل بیت بوده است و در مدح و ثنای معاویه اشعاری سروده است.(22)
سلسله سند این روایات تماماً نادرست است. و دست پنهان و آشکار دشمنان اهل بیت در جعل این اخبار دروغ آشکار است. علاوه بر آنکه یک حساب سرانگشتی می تواند انسان را به دروغ بودن این اخبار برساند زیرا کسی که 400 یا 300 یا 250 زن دارد دست کم باید 200 اولاد داشته باشد با احتساب اینکه ممکن است برخی نازا بوده اند در حالی که بالاترین عدد اولاد امام مجتبی که مورخان آورده اند 31 فرزند است.(23) واقدی و هشام 23 فرزند آورده اند.(24)
دراین باره سخن گفتنی فراوان است بهمین مقدار بسنده می کنیم. حضرت امام حسن اینهمه مصائب را به جان خرید تا توانست در آن مقطع حساس پرچم اسلام ناب محمّدی(ص) را در اهتزاز نگهدارد.
صبر سالار شهیدان
امام حسین(ع) نماد صبر است، صبر و تحمّل در راه دین به امام حسین(ع) می بالد. او تفسیر صحیح صبر است. دفاع از دین و فداکردن خود و عزیزان و به جان خریدن همه سختی ها تفسیر صبر سالار شهیدان ابی عبداللّه الحسین(ع) است. او در مسیر جهاد خونین خویش تنها کسانی را شایسته همراهی خویش می دید که صبوری بر تیزی شمشیر را پیشه کنند.
«ایّها الناس فمن کان منکم یصبر علی حدّ السیف وطعن الاسنه فلیقم معنا و الّا فلینصرف عنّا؛(25) ای مردم هر کدام از شما که می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر
کند با ما قیام کند و گرنه از میان برود و خود را نجات دهد.»
و در آخرین ساعات روز عاشورا خطاب به یاران باوفایش فرمود:
«صبراً بنی الکرام فما الموت الّا قنطرة تعبر بکم عن البؤس و الضّراء الی الجنان الواسعة و النعیم الدائمة؛(26) شما ای فرزندان کرامت و شرف، شکیبا و بردبار باشید مرگ پلی بیش نیست که شما را از مشکلات و سختی ها به سوی بهشت برین و نعمتهای جاودان عبور می دهد.»
او خود امام صابران بود که این چنین وصیت او به صبر، بر دلها می نشست. سید الشهداء آموخت آنجا که پای دین مطرح است. آنجا باید با همه هستی و همه سرمایه های خدادای به صحنه آمد واز دین خدا دفاع کرد. سید الشهداء آموخت که صبوری بمعنای هزینه کردن از تمام هستی در راه خدا است.
آنچه گفته شد بخشی از تفسیر ما اصابکم بود که تفسیر همه آنچه که امامان شیعه در راه دین تحمّل کردند از عهده یک مقاله بیرون است و تدوین کتابی مجزا در این عرصه را می طلبد.
سلام بر شما ای امامان نور که صبورانه هرآنچه را که در راه خدا به شما می رسید تحمّل کردید.
|