اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ عِزَتِک بِاعَزِّها وَ کلُّ عِزَتِّک عَزیزَةً؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِعِزَّتِک کلِّها.
تفسیر ادبی
«عزت» از نظر لغت به معنای «غلبه»، «قُوّت» و چیزی که معادل ندارد و عزیزُ الوُجود است، آمده است. پروردگار عالم به حسب ذات بر هر چیزی غلبه دارد. قرآن می فرماید: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ.»[1]«وَاللَّهُ غالِبٌ عَلی امْرِهِ»؛[2]پروردگار عالم غالب بر هر چیزی است، و بر بنده هایش غالب می باشد.
پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش قوی است و مؤثری در این عالم جز خدا نیست، و تأثیر هر چیزی به واسطه خداست: «یا ایهَا النَّاسُ انْتُمُ الفُقَراءُ الَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ.»[3]ما سوی الله و مردم، فقر و ربط محض اند. غنی مطلق اوست، و هر اثر و تأثیری در این عالم به واسطه وجود او می باشد. پروردگار عالم از نظر ذات مقدسش عدیل ندارد، و صرف الوجود است و صرف الوجود مانند و نظیری ندارد: «لَیسَ کمِثْلِهِ شَی ءٌ.»[4]چنان که پروردگار عالم از نظر صفات جمال و جلال، به هر سه معنا، عزیز است از نظر صفات غالب است؛ یعنی تأثیر هر چیزی به واسطه صفات جمال و جلال اوست. پروردگار عالم از نظر صفات عدیل، مثل، بدل و نظیر ندارد. نه از نظر صفاتِ جمال، و نه از نظر صفات جلال کسی همانند او نیست. فعل و فیض مقدس پروردگار عالم بر ماهیات غالب است، و مبدأ همه آثار است و فیض مقدسش عدل ندارد، چنان که قرآن فرموده است: «فَانَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعًا.»[5]
شرح عرفانی
عارفی که بر درِ خانه خدا می رود، اگر متوجه باشد وقتی که به ذات مقدس، صفات و اسمای خدا توجه می کند، پروردگار عالم را اقوای از هر چیزی و صفات خود(صفات جمال و صفات جلال) می بیند، در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ عِزَّتِک بِاعَزِّها؛ ای خدا! به در خانه ات آمده ام، تمام توجهم به عزت تو و به عزیزترین عزت هایت است؛ یعنی به ذات مقدست تو را قسم می دهم.» عارف وقتی به عالم اسما و صفات توجه کند، و ببیند که همه صفات خدا عین ذات خداست، می گوید: «وَ کلُّ عِزَّتِک عَزیزَةً اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِعِزَّتِک کلِّها؛ ای خدا! به درخانه ات آمده ام، و فقط تو را می بینم که غالب بر هر چیز، مبدأ هر اثر و وجود بی نظیر هستی. ای خدا! به درخانه ات آمده ام، و تو را به ذات مقدست،- که صرف عزت است- قسم می دهم.» اما اگر عارف در عالم اسمای افعال و عالم کثرت، به فیض مقدس ربوبی نظر داشته باشد و کثرت ببیند، در این حال می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ عِزَّتِک بِاعَزَّها؛ خدایا! به درخانه ات آمده ام، و به فیض مقدست نظردارم، و می بینم که عزیزترین فیض مقدست، حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله است، و تو را به پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله قسم می دهم.» عارف وقتی که فیض مقدس را بسیط می بیند، می گوید: «وَ کلُّ عِزَّتِک عَزیزَةٌ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِعِزَّتِّک کلِّها؛ ای خدا! همه عزت هایت عزیز است، یک چیز بیشتر نیست. ای خدا! به در خانه ات آمدام، و تو را به سعه رحمت و عزتت در این عالم وجود، قسم می دهم.»
درس ولایی
عارف گاهی نظر به اهل بیت علیهم السلام دارد و می خواهد اهل بیت علیهم السلام را که عزیزترین موجودات است، به خانه خدا ببرد، وی در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ عِزَّتِک بِاعَزِّها؛ خدایا! به درخانه ات آمده ام، نظر به چهارده معصوم دارم، و تو را به عزیزترین آنها(پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله) قسم می دهم.» وی وقتی توجه کند به این که چهارده معصوم دارای یک عزت و نورند، می گوید: «وَ کلُّ عِزَّتِک عَزیزَة اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِعِزَّتِک کلِّها؛ خدایا! به درخانه ات آمده ام، و تو را به چهارده معصوم قسم می دهم.»
تذکر اخلاقی
چیزی که باید در این جمله به آن توجه داشت این است که مؤمن عزیز است، قرآن می فرماید: «وَ للَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ وَلکنَّ الْمُنافِقینَ لایعْلَمُون»؛[6] عزت مختص خدا، پیامبر و مؤمنین است، لیکن منافقین نمی فهمند. هر چه ایمان، بیشتر در دل رسوخ کند مؤمن عزیزتر شده و می تواند بر هر چیزی غالب و مبدأ هر چیزی شود؛ یعنی در عالم تکوین تصرف کند، و می تواند بی نظیر باشد. اگر انسان، کامل باشد در عالم وجود بی نظیر است، می تواند عزیز باشد، و محبت وابهتش در دل ها ریخته شود. قرآن می فرماید: «مَن کانَ یریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً»؛[7] هر کس عزت می خواهد، عزت یک سره از آن خداست. ای انسان اگر رابطه ات با خدا محکم شد عزیز می شوی؛ عزیز به هر سه معنا. قرآن می فرماید: «انَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الَّرحْمنُ وُدّاً»؛[8] کسانی که ایمان آوردند و طبق ایمان عمل کردند و کارهای شایسته انجام دادند پروردگار عالم محبت آن ها را در دل ها می ریزد و آن ها را بر دل ها حاکم می کند. امام حسن علیه السلام در روایتی هنگام مرگ، به جناده فرموده است: «جُنادَةُ! و اذا ارَدْتَ عِزّاً بِلا عَشیرَةٍ وَ هَیبَةً بِلاسَلْطَنَةٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصیةِ اللّهِ الِی عِزِّ طاعَتِه؛[9]
اگر می خواهی در بین مردم عزیز باشی بدون این که خویشاوندانی داشته باشی، اگر می خواهی ابهت داشته باشی بدون این که قدرت و سلطنت ظاهری داشته باشی لباسِ ذلتِ معصیت را بکن، و لباسِ عزت اطاعت را بپوش.»اسباب ظاهری به کسی عزت نمی دهد. مکنت ها، قدرت ها و مال و منال این دنیا، فانی است. آن چه به انسان عزت حقیقی می دهد و انسان را به جایی می رساند که همه از او حساب ببرند، رابطه با خداست؛ آن چه به انسان عزت می دهد، روزه، دعای سحر، نماز شب و خواندن قرآن است اگر با حال خوانده شود، و زبان بگوید و دل از او متابعت کند. معرفت و نور خدا، و حکومت او بر دل هر چه بیش تر باشد، عزت و ابهت صاحب دل در جامعه بیش تر خواهد بود؛ بنابراین اگر عزت و ابهت می خواهید رابطه خود را با خدا محکم کنید. در روایات می خوانیم: «گناه موجب سقوط است.»[10]گناه، انسان را نه تنها پیش خدا مطرود می کند بلکه پیش اهل بیت و در جامعه هم مطرودش می کند. گناه موجب می شود تا برای انسان در جامعه یک حّسِ بدبینی پیدا شود و در جامعه مطرود شده و ابهت و عزت خود را از دست دهد، اگر چه قدرت ظاهری، مال و منال، مکنت و عشیره داشته باشد. ولی «مؤمن» یعنی آن که رابطه اش با خدا محکم است- اگر چه هیچ کس را ندارد- عزیز است. چون خدا را دارد همه چیز دارد.- ذلت از طرف خدا چه وقت پیدا می شود؟ وقتی که انسان مطرود شود.- کی انسان مطرود می شود؟ وقتی که گناه در زندگی او زیاد باشد.
پی نوشت ها:
[1] انعام، آیه 18.
[2] یوسف، آیه 21.
[3] فاطر، آیه 15.
[4] شورى، آیه 11.
[5] نساء، آیه 139.
[6] منافقون، آیه 8.
[7] فاطر، آیه 10.
[8] مریم، آیه 96.
[9] حیاة الامام الحسن بن على علیه السلام، ج 2، ص 482.
[10] میزان الحکمة، ج 2، ص 986.