واژهی پزشکی، از ریشهی پهلوی (بَئَشَ زَه) به معنای از بین برندهی رنجها و بیماریها آمده است. گمان بر این است و تاریخ مکتوب و شواهد و قراین چنین مینمایند که پزشکی در گذشته حرفهای مطرح و بسیار محترم و دارای جایگاه ویژه بوده و بدان سبب پزشکان نیز دارای ارج و اهمیت فراوان بودهاند. (جنیدی، نامهی پهلوانی، 1386) (1)
نکتهی جالب توجه این جاست که در گذشته، نظام پزشکی در ایران وجود داشته است: در «وندیداد» یکی از گونههای سرپیچی از «داد پزشکی» آورده شده و آن دارو دادن پیرزنان برای افکندن فرزند از زهدان بوده است. (2)
در «نیکاتوم نسک» یکی از بخشهای داتیک (قانونی) گمشدهی «اوستا» نیز بخشی «اندر چگونگی ریش- جراحت، و درد و نیز دارویی که بیمار از آن برمی خیزید یا میمیرد» آمده است و اگر دارو و درمان پزشک به آیین شناخته نمیشده او را به دادگاه میکشاندهاند.
جراحی
نه تنها در درمان دارویی بیماریها که در جراحی- کارد پزشکی- رسالهها نوشته شده و نیز شواهد عینی در این زمینه وجود دارد که نخستین جراحی مغز، در ایران و در حدود 4800 سال پیش انجام شده است. در حفاریهایی که در منطقهی باستانی «شهر سوخته» انجام گرفته، استخوان کامل جمجمهای کشف شد که متعلق به یک دختر 14 ساله بوده که گویا هیدروسفال بوده است و در آن زمان طی یک جراحی دقیق و حساب شده با برداشتن استخوان پاریتال وی یک عمل جراحی موفق را انجام دادهاند و تحقیقات نشان میدهد که با کاهش فشاری که بر مغز وارد میشده آن کودک حداقل 6 ماه پس از عمل زنده بوده است. (3)
این یافته نه تنها نشانگر اوج توانایی جراحی در ایران باستان میباشد بلکه حتی بیانگر امکانات و علوم مربوط به تشخیص پیش از جراحی، هوش بری و به هوش آوردن و نیز امکان ضد عفونی کردن وسایل و زخمها و حتی مراقبتهای ویژه پس از عمل، در آن زمان است.
بیهوشی
بفرمود تا داروی هوش بر*** پرستنده آمیخت با نوش بر
بدادند چون خورد شد مرد مست*** ابی خویشتن، سرش بنهاد پست
(همان: ج4، بیژن و منیژه، 105)
شاهنامه در چند جا به صراحت اشاره به انجام عمل جراحی کرده مثلاً در داستان زادن رستم از رودابه همواره با تأکیدی دقیق و عملی به جریانات پیش و پس از عمل، اشاره کرده است. از آن جمله به عملیاتی که منجر به هوش از رفتن بیمار میشده است نه تنها در شعر شاهنامه که در آثار سایر شعرای آن روزگاران کمی پیش یا پس اشاراتی به فنون هوش بری میشده است که نشان میدهد این امر در گذشته متداول و آزموده است.
مگر سمقونیای شکّرآلود*** ز داروخانهی سعدی ستانند (4)
و یا
از آن افیون که ساقی در میافکند*** حریفان را نه سر ماند و نه دستیار (5)
و حتی در «ارداویراف نامه» در جایی میخوانیم:
«گفت برای بیهوش کردن وی، سه جام گشتاسپی میو منگ به او دهند. » (6)
ضدعفونی کردن
برای ضدعفونی کردن از هر آن چه در آن زمان به نظر دارای عملکرد و قابل استفاده بود بهره میجستهاند. شاید امروز این ابزار به نظر ساده بیایند اما باید در نظر داشت در آن زمان، همهی آن ابزار و علوم مربوط به استفاده از آنها طی سالها و با تحقیق و تجربههای ارزشمند و آزمونها و خطاها به دست آمده و آموزش داده شده و ثبت و استفاده میشدهاند.
از جمله استفاده از الکل و می که بارها در متون مختلف به آن اشاره شده و نیز از آب، خاک و آفتاب.
ز خون، تشتِ پرمایه کردند آب*** به می بر پراگند مشک و گلاب
بشستند، روشن به خاک و به آب*** شد آن تشت بیرنگ چون آفتاب
(همان، ج4، بیژن و منیژه، 110-108)
دستمزد پزشکان برای درمان بیماریها
[مزد پزشکان برای درمان، آن است که موبد را برای خواندن دعا (آفرینگان) درمان کند. بزرگ خانه را برای ارزش کوچکترین ستور درمان کند. کدخدای روستا را برای ستور میانه. شهردار را برای مزدی برابر بزرگترین ستور و پادشاه را برای مزد یک گردونه با چهار ستور درمان کند.] (7)
شگفتآور است که در نظام نظاممند آن دوران حتی حدود دستمزد پزشکان مشخص شد تا هرگونه قصور از آن امکان رسیدگی قانونی داشته باشد.
از سوی دیگر میزان این دستمزد آن چنان که دیده میشود پربها و قابل توجه و قابل قبول از جانب پزشکان بوده است.
در باب پانزدهم وندیداد، بندهای نهم تا بیستم دربارهی دختران باکرهای که به وسیلهی مردان آبستن میشوند بحث شده و حدود و قوانین آن تعیین گردیده است.
بند یازدهم: [چنین دختران نباید از شرم مردمان به زهدان خویش زخم زنند و کودک را بیندازند. ] (8)
[و اگر چنین شود گناه آن به پدر و مادر ایشان رسد.] (9)
[چنین مردان نمی بایَد که برایانداختن کودک دختر را به جستوجوی پیرزنان چارهگر بفرستند.] (10)
[و اگر چنین شود و کودک بر دست آن پیرزن بیفتد، آن دختر و مرد نیز در گناه او انبازند.] (11)
و در ادامه دربارهی به دنیا آمدن چنین کودکانی آورده است:
[در زمان بزرگ شدن چنین کودکان، هزینهی زندگی کودک و مادر بر شانهی مردی است که فرزند را پدید آورده است.] (12)
در بندهای 36 تا 45 از باب هفتم کتاب «وندیداد» به ویژه بند چهل و چهار مطالبی هست دربارهی کارد پزشک (جراح)، داروپزشک، دامپزشک، دادپزشک (پزشک قانونی) و روان پزشک.
به خصوص دربارهی روان پزشک (با نام مانتربَئِشَ زَ) به تفصیل سخن گفته و روان پزشکی را که با گفت و گو و رأی و تدبیر روانی، به درمان بیماران میپرداخته است، برترین گونهی پزشکی خوانده است.
حال با این همه روایت مستند و مکتوب و آن چه از گذشته در روایات و داستانها و اشعار باقی مانده است بی شک ما ایرانیان میتوانیم مدعی این امر باشیم که «پزشکی» از ایران آغاز شده، و سپس در سراسر جهان گسترده گردیده است.
جهانی که البته بارها خود در حدود مرزهای جغرافیایی ایران بزرگ جای گرفته و این افتخار و اعتبار را یافته که بی هیچ تنگ نظری و با دست گشادهی صاحبان فرهنگ، هنر و علوم آن در ایرانِ زمان روبه رو گردد و سهمهای درخور از هر آن چه شایستهی سلامت جان و روان آدمی است دریافت دارد.
دریغا که سهم کاهیدهی ایران و ایرانیان از میزان اطلاع رسانی جهانی، در آینده باعث شد که نمک خوردگان نمکدان شکن بسیاری از این کشفها و علوم و ابزارهای جراحی و ... را به حساب خویش بگذارند و داعیهی سیادت بر فرهنگ و علمی دانسته باشند که خود آغازگر آن نبودهاند اگرچه در کل، انکار وجود سرچشمه از سوی جویباران حقیر، چه سودی برای ایران خواهد داشت؟!
فریدون، نخستین پزشک
اگرچه بعضی از محققین و صاحب نظران جمشید را به سبب این که پزشکی با او آغاز میشود نخستین پزشک میدانند اما بسیاری دیگر، با عنایت و صحهگذاری بر آغاز پزشکی در دوران جمشید به تناسب شواهد و مستندات گوناگون، فریدون را نخستین پزشک رسمی و حرفهای قلمداد میکنند.
گویا کشفها و دانستنیهای علم پزشکی که از زمان جمشید آغاز شده است کم کم مجموع و در فریدون متمرکز گردیده و فریدون بیش از این که هر شغل دیگری داشته باشد یک پزشک حرفهای بوده و در این راستا کارها میکرد و برای معالجات مختلف نیز به او مراجعه میشده است.
به هر روی، فریدون پزشکی ماهر بود که با کارد ساختهی خود، جراحی میکرد و غدههای ناپاک را برش میداد و از چرک تهی میکرد. فریدون با داغ کردن زخمها را میسوزاند. وی به ویژگی گیاه «هوم» پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی و برونشیت و هر التهاب دیگری استفاده میکرد.
خواص خشخاش- و مورفین- را کشف کرد و از آن برای درمان بیماریهای لاعلاج و نیز کنترل افسردگیها استفاده کرد.
فریدون هم چنین به رابطهی میان تب و کاهیدن توان بدنی پی برد و دانست که با کاستن از میزان تب، میتوان به بهبود بیمار و کنترل سیر بیماری کمک کرد.
فریدون هم چنین بیماری جذام- خوره- را توضیح داد و راههای درمانی برای آن پیشنهاد کرد. وی هم چنین برای مارگزیدگی و حتی پوسیدگی دندانها و دندان پزشکی هم درمانهایی را کشف کرده و به کار برده است.
پزشکی در شاهنامه
در شاهنامهی فردوسی، در چهل و چهار محل، کلمهی پزشک به کار رفته است و این در حالی است که در حدود معاصرین وی یک بار در آن چه از رودکی باقی بازمانده و چهار بار هم در دیوان ناصرخسرو از این کلمه استفاده شده است.
و این شاید در ابتدا بیانگر اهمیت و جایگاه پزشک در ایران باستان و نیز به تصریح شاهنامه و چنان که در داستان جمشید آمده است معرفی ایران به عنوان سرچشمه و نقطه آغاز چیزی به عنوان پزشک و پزشکی در جهان باشد.
پزشکی و درمان هر دردمند*** در تندرستی و راه گزند
و این نخستین جایی است که در شاهنامه از کلمهی پزشک استفاده شد و جمشید را آفریننده و جامع این علم دانسته است.
رودکی اما در آن تک بیت فقط اشاره کرده که پزشکی را به دست زنان نباید سپرد:
بر روی پزشک زن میندش *** چون بود درست بیسیارت (13)
در میان تمام اشعار باقیمانده از ناصرخسرو قبادیانی نیز میتوان این چهار بیت را سراغ گرفت که در آن واژهی پزشک آمده است:
چون ز دستی خود بتر بر پای خویش*** خود پزشک خویش باش ای دردمند (14)
و یا
پزشکی چون کنی کس را؟ که هرگز*** نیابد راحت از بیمار، بیمار (15)
و یا
سپس دیو به بیراه چنین چند روی؟*** رهبر از بیره جویی و پزشکی ز سقیم! (16)
و نیز
عرب بر ره شعر دارد سواری*** پزشکی گزیدند مردان یونان (17)
و در میان آثار سایر شاعران و سخنوران آن روزگاران، شاید نتوان مطالب مربوط دیگری را سراغ گرفت و تعداد ابیاتی که در آنها به صورت پراکنده و از سر اتفاق واژهی پزشک آمده باشد بسیار اندک و در حدود هیچ، ارزیابی میگردد.
پس شاید بتوان گفت همان گونه پزشکی، وامدار ایرانیان است، واژهی پزشک نیز چنان که متداول و مرسوم گردد و مورد استفادهی دایم مردان قرار گیرد مدیون فردوسی و شاهنامهی اوست. بی شک واژهی پزشک را فردوسی وارد ادبیات کرده و متداول نموده است- اگر نه پیش از همگان بیش از همگان.
پینوشتها:
ابیاتی که به عنوان شاهد آورده شدهاند در پانوشت بیتها بر مبنای خالقی مطلق و در پی نوشتها بر مبنای نسخه چاپ مسکو میباشند.
1- «نامهی پهلوانی»، فریدون جنیدی، نشر بلخ، چاپ دوم، 1386.
2-«وندیداد»، ترجمهی سیدمحمدعلی حسنی داعی الاسلام، چاپ دانش، 1361
3- روزنامهی «اطلاعات»، سیزدهم دی ماه 1377.
4-«کلیات سعدی»، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، نشر دوستان، 1384.
5-«دیوان حافظ»، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، نشر دوستان، 1384.
6-«ارداویراف نامه»، فیلیپ ژینیو، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، نشر معین، انجمن ایران شناسی فرانسه، تهران، 1372.
7- نیکاتوم نسک.
8-«وندیداد»، ترجمهی داعی الاسلام، چاپ دانش، ص 63، پارگراف 14.
9- همان، ص 123.
10- همان، ص 124.
11- همان، ص 125.
12- همان، ص 124.
13-«دیوان رودکی»، سعید نفیسی، چاپ ابیات پراکنده، شمارهی 21 .
14-«دیوان ناصرخسرو»، قصاید، قصیدهی 69.
15- همان، قصیدهی 93.
16- همان، قصیدهی 169.
17- همان، قصیدهی 177.
منبع مقاله :
الهیاری، امیرحسین؛ (1394)، سلامت در شاهنامه، تهران: نشر قطره، چاپ اول