قلبتان را به زبان بیاورید
خیلی جای تعجب ندارد اگر حدس بزنیم شمایی که روی این صفحه مکث کردهاید، برای ابراز احساساتتان کمی مشکل دارید. ممکن است همین حالا احساس کنید در دامی گیر افتادهاید، شاید هم از کسی عصبانی هستید، شاید هم دلگیرید که هیچکس را در اطرافتان ندارید تا با او درباره وضعیتتان حرف بزنید، هیچ دوست نزدیک یا آشنای صمیمی. احساس افسردگی و درماندگی میکنید.
این وضعیت به هیچوجه نه عادی است و نه قابلبرگشت چرا که طی زمان میتواند از شما یک فرد عصبی و مضطرب بسازد. نباید احساساتتان را به مدت زیاد درونتان حبس کنید. شما باید مهارت انتقال درست احساساتتان را پیدا و بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. البته این انتقال احساسات خیلی راحت نیست و وقتی توانایی انجام آن را پیدا میکنید که بهای تمرینی را پرداخته باشید.
1.پله اول:
احساستان را نشان دهید. نشان دادن احساسات خیلی سادهتر از کشیدن بار آن برای ساعت ها، روزها و حتی سالهاست. شما حتی میتوانید احساستان را با کلمات بسیار محدودی نشان دهید؛ با یک جمله و حتی یک کلمه. به جای اینکه در جواب سؤال فردی که حال شما را میپرسد، بگویید: خوبم یا چیزی نیست. بگویید: کمی ناراحتم! آره حالم خوب نیست و.... حتما مقدار این احساس را که میتواند احساس خوبی هم باشد معلوم کنید: «خیلی خوشحالم»، «کمی ناراحتم»، «خیلی خیلی عصبانی هستم»، «یک مقدار بیحوصلهام». با به کار بردن این کلمات، به دیگران هم درباره نوع رفتارشان آگاهی میدهید.
2.پله دوم:
علت را شناسایی کنید. علت احساسی که دارید چیست؟ آیا با کسی بهتازگی قطع رابطه کردهاید؟ کارتان را از دست دادهاید؟ نمره دانشگاهتان به حد نصاب نرسیده است؟ وقتی علت ناراحتیتان را شناسایی کنید، میدانید با چه نوع رفتاری میتوانید احساستان را ابراز کنید. از زندگی و تجربههایتان درس بگیرید تا دریابید چه مواقعی با ابراز چه نوع احساسی و چه کیفیتی؛ حال بهتری پیدا میکنید.
3.پله سوم:
بنویسید. حتما نباید شکسپیر باشید تا بتوانید بنویسید. فقط در مورد چیزهایی که به شما مربوط میشود بنویسید. درباره احساستان به صورت یک شعر ساده، یک جمله کوتاه و حتی یک داستان یا خاطره یا نامهای به یک دوست! حتی در مورد کارهایی که در نظر دارید انجام بدهید یا در قالب نامهای به کسی که از دست دادهاید، دقیقا آن چیزی را که میخواهید و احساس میکنید، بدون هیچ سانسوری برای خودتان بنویسید.
4.پله چهارم:
تصورهای خوب داشته باشید. هرگز خود را با تصویرسازیهای منفی و یادآوری خاطرات بد متوقف نکنید. هر چیزی به ذهنتان میرسد، حتی بدترینهایش را دور بریزید و با خود بگویید هیچچیزی را نمیتوان کاملا پیشبینی کرد یا گاهی نمیتوان جلوی اتفاقات بد را گرفت. پس بیش از حد در مورد حرف زدن درباره احساساتتان فکر نکنید.
5.پله پنجم:
تجربه کنید. تمام افکار و احساستان را در سبدی بریزید و با آنها به پیادهروی بروید، به یک فضای باز و خالی از استرس؛ جایی مانند نیمکت کنار زمین ورزش بچهها. آن وقت در کمال آسودگی خیال به آنها فکر کنید. به اینکه دقیقا احساستان چیست؟ آیا واقعا این احساس را دارید یا بر اثر هجوم بعضی گرفتاریها یا مشکلات به این سمت کشیده شدهاید.
6.پله ششم:
از خودتان عکس بگیرید. بیشتر افرادی که در بروز احساساتشان مشکل دارند، با عکس گرفتن هم مشکل دارند. آنها یا بهندرت به عکاسی میروند یا اگر در مقابل دوربین عکاسی قرار بگیرند، سعی میکنند خود را پنهان کنند. تمرین کوچکی در این مورد برای شما داریم. خود را به یک آتلیه نهچندان گرانقیمت برسانید و با ژستهای مختلف عکس بگیرید. خجالت را کنار بگذارید. اگر هم دوربین دارید که چه بهتر! میتوانید دوربین را روی سهپایهای بگذارید و در حالت و حسهای مختلف از خودتان عکس بگیرید.
7.پله هفتم:
با کسی حرف بزنید. کسی را پیدا کنید که به او اطمینان داشته باشید ـ حتما در اطرافتان کسی وجود دارد که بتوان به او اعتماد و اطمینان داشت ـ و درباره احساساتتان با او حرف بزنید. بهتر است بگوییم خودتان را مجبور کنید که درباره احساس واقعیتان با کسی حرف بزنید. اگر نمیتوانید بهطور شفاهی احساستان را بیان کنید، برای دوستی ایمیل بزنید یا نامه بنویسید. اگر هم واقعا فکر میکنید فرد قابل اعتمادی در اطرافتان ندارید، با یک مشاور صحبت کنید و از او کمک بخواهید که اتفاقا در بعضی مواقع نتیجه بهتری میدهد.
8.پله هشتم:
آیا واقعا ارزش دارد؟ گاهی به بیان احساسی خاص نیازی نیست و به جای آن کمی خودداری لازم است. نباید هر چیزی را به دیگران بگویید. گاهی میتوان موضوع را درون خود نگه داشت.
9.پله نهم:
عشق را به یاد بیاورید. زمانهایی را که احساس خوبی داشتهاید به یاد بیاورید. یک احساس خوب عاشقانه، احساس خوبی که نسبت به یکی از اعضای خانوادهتان دارید، احساس خوبی که در یک میهمانی داشتهاید و... تا میتوانید این حسها را به یاد آورید و آنقدر این کار را ادامه دهید تا تمام احساسهای بد از وجودتان رخت ببندد. این کار را روزهای مختلف و در ساعات مختلف تکرار کنید. این تمرین به شما کمک میکند از ترس و ناامیدی که دلیل بعضی از خودخوریها و عدم بروز احساسهاست دور شوید.
حرف آخر
با خودتان مثل یک دوست مهربان صحبت کنید. گاهی نمیتوانیم احساسمان را کنترل و مهار کنیم و در عین حال نمیتوانیم از آنها هم بگریزیم ولی میتوانیم کمی به خودمان زنگ تفریح بدهیم، از احساسمان کناره بگیریم و سرمان را گرم کار دیگری کنیم و دوباره با انرژی بیشتر به احساساتمان بپردازیم. برخی اوقات به موضوع یا مکانی تازه و جدید نیاز دارید. به دیدن دوستانتان که مدتهاست آنها را ندیدهاید یا جاهای دیدنی که احساس خوبی را در شما زنده میکنند، بروید تا از شر احساسهای منفی خلاص شوید. گاهی هم لازم نیست کار زیادی انجام دهید، یک دوش ساده میتواند حال شما را بهتر کند.
منبع مقاله: هفته نامه سلامت