در ژوئیه سال 1967، ناآرامیهای مدنی در دیترویت به اوج خود رسیدند که بخش عمده آن ناشی از وحشیگریهای پلیس علیه سیاهان بود. آن چه که در تاریخ به نام «شورش خیابان 12ام » شناخته میشود، یکی از کشندهترین و مخربترین شورشها در تاریخ آمریکا است. شورشی که به مدت پنج روز طول کشید و زمانی به پایان رسید که 43 نفر کشته و صدها میلیون دلار خسارات مالی به بار آورد. «کاترین بیگلو» (Kathryn Bigelow) در ادامه اثر بحث برانگیزش،«سی دقیقه پس از نیمه شب» (Zero Dark Thirty) و بر اساس فیلم نامه ای از «مارک بول»، لنز دوربین خود رابه سمت این برهه از تاریخ معطوف کرده است برهه ای که یکی از تراژیکترین شورشهای تاریخ در ان رخ داده ، واقعهای که به «حادثه متل الجیرز» (Algiers Motel Incident) معروف شد.
فیلم دیترویت را میتوان در سه بخش تعریف کرد. بخش اول در حدود 30 دقیقه موقعیت وچگونگی شروع شورش را شرح میدهد و کاراکترها را معرفی میکند. بخش بعدی که طولانی ترین بخش است، به تاریخچه مفصلی از اتفاقات شبهای 25 و 26 ژوئیه در متل الجیرز میپردازد. از آنجایی که هیچ گونه اطلاعات قطعی و دقیقی وجود ندارد و رونویسهای دادگاه نیز در مورد برخی از آنچه رخ داده مبهم است، بیگلو (Bigelow) و بول (Boal) به گزارش شاهدان عینی بسنده کردند و تا جای ممکن سعی در بازسازی وقایع مبتنی بر جنبه های واقعی داشتهاند. آنها حتی نتوانستد حق استفاده از کتاب «جان هنری» که به دقت به حادثه مذکور پرداخته بود را به دست آورند. انتهای فیلم نیز با برداشتی مستیم از عملیاتی که در آن شب صورت گرفت به پایان میرسد.
محوریت فیلم به اتفاقات درون و اطراف متل الجیرز میپردازد - متلی ارزان که برای مواد مخدر و روسپیهایش مشهور است. نیروهای امنیتی اجرای قانون (پلیس محلی، پلیس ایالتی و گارد ملی) با باور به این که ازجایی نزدیکی متل به آنها تیراندازی شده است به متل حمله میکنند. که در همان ابتدا یک نفر به قتل میرسد و نه نفر دیگر- هفت مرد سیاه پوست و دو زن سفید پوست –توسط سه پلیس، نژادپرستانه مورد تهدید قرار می گیرند. دیگر افسران نیروهای اجرای قانون که متوجه تخطی افسران وگذشتن انها از خطوط قرمز میشوند، خود را درگیر نکرده و عقب مینشینند. و هنگامی که تهدیدات فیزیکی، نیروهای پلیس را به خواسته خود نمیرساند ( کشف نام اسنایپر فرضی ) آنها نقشه ای برای شکنجه روحی مظنونین می ریزند تا جایی که یک از افسران که موقعیت را بسیار جدی گرفته یکی از مظنونین را به قتل میرساند.
سکانسهای داخل الجیرز همانند دیگر آثار بیگلو ناراحت کننده و تاثرآمیز است، همان طور که در فیلم «مهلکه» (The Hurt Locker) یا در صحنه شکنجه در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب» (Zero Dark Thirty) شاهد آن هستیم. نیهیلیسم بی رحمانه این بخش، فیلم «بازی های مسخره» «میشائیل هانکه» (Michael Haneke) را به یاد میآورد. دیترویت در مسیر روایت اش، بسیار موثر و هدفمند رو به جلو میرود: تقریبا تماشای برخی صحنه ها را غیرممکن میسازد. ما با هولناکترین رفتارهای انسانی مواجهایم که مردانی فاقد صلاحیت با قدرت خود به ترعیب وشکنجه افراد بیگناهی میپردازند که تنها جرمشان این بوده که در زمان اشتباهی در مکان اشتباهی حضور داشتند.
چنین پرداخت قوی به وسط فیلم موجب میشود که ادامه ی فیلم کسل کننده به نظر برسد. 45 دقیقه نهایی دیترویت، که وقایع نگاری بعد از حادثه را روایت می کند از تاثیرگذاری کمتری برخوردار است. با جلو رفتن فیلم و اتمام صحنههای الجیرز ، ما به نوعی تخلیه می شویم. از نقطه نظر عاطفی، این پایان فیلم است؛ اما بیگلو و بول، مایلند همه چیز را در چارچوبی گسترده تر نمایش دهند و نشان دهند که چگونه دادگاه ها در حمایت از نگرش نژادپرستانه همکاری داشتند و به اقدامات خود ادامه دادند.
گروه بازیگری عاری از هر نام بزرگی است. نزدیکترین نقش در فیلم به یک شخصیت اصلی، خواننده گروه «موتون» (Motown) «کلیولند لری رید» (Cleveland Larry Reed ) است که نقشش را «الجی اسمیت» (Algee Smith) بازی میکند. او و دوستانش، «فرد تمپل» با بازی «یاکوب لاتیمور»(Jacob Latimore ) که در راه بازگشت از یک اجرای کنسل شده می باشند به متل الجیرز پناه میبرند. در آنجا با «جولی هیزل» (Game of Thrones’ Gilly, Hannah Murray) و «کارن مالوی» (کاتلین دور، Kaitlyn Dever) ملاقات می کنند. یکی دیگر از مردانی که در متل زندگی می کند، کهنه سربازی است ویتنامی به نام «رابرت گرین» که آنتونی ماکی (Anthony Mackie) در آن ایفای نقش کرده است. سه پلیس نژادپرست (که در فیلم نامشان را نسبت به همتایان واقعی خود تغییر دادهاند) توسط «ویل پولتر»، «جک رینور» و «بن اوتوول» (Will Poulter, Jack Reynor, and Ben O’Toole) به تصویر کشیده شده است. «جان بوئگا» نقش «ملوین دیسماکس» (Melvin Dismukes) را بازی میکند، او یک نگهبان امنیتی است که پست خود را ترک میکند تا به مامورین برای اجرای قانون در الجیرز کمک کند و سعی دارد تا جای ممکن جلوی زیاده روی های پلیس در برخورد با سیاهان را بگیرد.
ممکن است دقت تاریخی فیلم کمی از بین رفته باشد. شاید بیگلو با توجه به حجمه بازخوردهای منفی مرتبط با «سی دقیقه پس از نیمه شب» (Zero Dark Thirty)، نوعی سلب مسئولیت را در پرداختن به داستان هایش پیش میگیرد. او با ارائه برخی از آنچه اتفاق می افتد، مجوز ساخت فیلم اش را میگیرد، اما فیلماش را بر اساس تحقیقات گسترده ای که توسط «هرسی» (Hersey) و دیگران انجام می شود،میسازد که نتیجه نهایی خیلی هم دور از واقعیت نیست. فیلم این حقیقت که بیعدالتی بزرگی در این واقع رخ داده است را به بحث میکشد؛ فیلنامه دیترویت سناریویی قابل قبول را ارائه می دهد و اتفاقات رخ داده و گزارش های شاهدان عینی و مستندات دادگاه نیز ان را تایید میکنند.
با توجه به وضعیت فعلی روابط بین پلیس و شهروندان در مناطق شهری بسیار پرجمعیت، دیترویت به اندازهای دراماتیک عمل میکند که گویی روایتی اخطارآمیز از مقصدی است که به سمت آن رهسپاریم: کسانی که از تاریخ یاد نمی گیرند، محکوم به نابودی اند. نکتهای که بیگلو برآن تاکید میکند این مسئله است که نیتهای نژادی هیچ جایی در کار پلیس ندارد و وقتی که چنین اتفاقی رخ میدهد و چشمپوشی و بخشیده نیز میشود می تواند انسان ها را به هیولا تبدیل کند. دیترویت، علیرغم معایب آن، باورپذیر و عمیقا ناخوشایند است. عناصر هیجان انگیز و ترسناک، آن را تحریک میکنند، زیرا، حداقل تا حدی، بر اساس اتفاقات واقعی هستند. دیترویت نگرش ها و اقداماتی را ثبت میکند که هرگز فراموش نمی شوند. با یادآوری آنها، امیدوارانه آرزو داریم بتوانیم از عدم تکرار چنین وقایعی اطمینان حاصل کنیم... هرچند که این چشم انداز به ظاهر بعد از هر خبری که منتشر میشود بیشتر رنگ میبازد.
مترجم: علی کثیری