مومیاییها نمیدانستند سرطان دارند؛ تا زمانی که در قرن بیستویکم پزشکان به سراغشان رفتند! دانشمندانی که روی تاریخچه بیماری سرطان تحقیق میکردند سراغ مومیاییها رفتند و از باقیمانده جسد آنها موارد متعددی از سرطان استخوان و سرطان سر و گردن را تشخیص دادند. درواقع علت مرگ بعضی از آنها ابتلا به انواعی از سرطان بوده است. این مومیاییها اولین بیماران سرطانی هستند که ما میشناسیم.
سرطان در عصر حاضر شیوع بالایی دارد. سرطان یکی از 3 علت مرگ در دنیا است. تقریبا نیمی از مردان و 3/1 از زنان در طول زندگی خود به سرطان مبتلا میشوند. بهنظر میرسد در گذشته اینطور نبوده است. اما دلیل آن چیست؟ مطالعات انجام شده نشان میدهد که سرطان در حال حاضر شیوع زیادی پیدا کرده و دلیل آن تغییر روش زندگی انسانها است. افزایش مواد سرطانزا مانند تنباکو و آلودگی هوا در قرنهای اخیر، باعث افزایش شیوع سرطان در دنیا شده است. شیوع سرطان بعد از انقلاب صنعتی افزایش چشمگیری داشت. عوامل ایجادکننده سرطان در عهد باستان کمتر بودند و به همین دلیل ابتلا به سرطان شیوع کمی داشت. البته دلیل دیگر این است که ریسک ابتلا به سرطان با بالا رفتن سن افزایش مییابد. طول عمر انسان در عهد باستان کمتر بوده و به همین دلیل ابتلا به سرطان شایع نبوده است. افزایش میانگین طول عمر در انسان امروزی شیوع سرطان را هم افزایش داده است. افزایش استفاده از تنباکو، تغذیه جدید و کاهش تحرک و ورزش در دنیای امروز در افزایش ریسک ابتلا به سرطان تاثیرگذار است.
چه کسی اول سرطان را شناخت؟
اولین توصیف سرطان، مربوط به 1600 سال قبل از میلاد مسیح در تمدن باستانی مصر است. اگرچه از واژه سرطان استفاده نشده است اما در پاپیروسی که از آن موقع به جا مانده است 8 بیمار مبتلا به سرطان پستان توصیف شدهاند. برای درمان آنها از ابزاری به نام «مته آتشی» استفاده شده است. پزشکان مصری محل سرطان را با کمک مته آتشی میسوزاندند. این روش طول عمر بیمار را افزایش میداده اما در پاپیروسهای باقیمانده نوشته شده سرطان غیرقابل درمان است. پزشکان یونان باستان اولین کسانی بودند که سرطان را بهعنوان یک بیماری شناختند. بقراط که بهعنوان پدر علم پزشکی شناخته میشود بین سالهای 460 تا 370 قبل از میلاد مسیح زندگی میکرد. او در کتابهایش نوشته است که صفرای سیاه عامل به وجودآورنده سرطان است. بقراط سرطانهای پوست و بینی و پستان را دیده بود و ظاهر آنها را به خرچنگ تشبیه کرده بود. او برای نامیدن بیماری سرطان از کلمه خرچنگ (کارکونوس-کارسینوما) استفاده کرد. بعدها سلسیوس، پزشک رومی از مترادف لاتین این کلمه به نام کانسر استفاده کرد. پزشکان مسلمان هم از مترادف این کلمه یعنی سرطان استفاده کردند.
علت سرطان از نگاه پزشکان باستانی
بعضی از پزشکان مصری بیماری سرطان را نفرین خدایان میدانستند. تمدنهای دیگر هم توجیهی برای سرطان نداشتند. نظریه بقراط 1300 به عنوان نظریه غالب پذیرفته شده بود. به نظر بقراط، بدن انسان از 4 جزء (اخلاط رابعه) تشکیل شده: خون، بلغم، صفرای زرد و صفرای سیاه. وقتی این 4 جزء در تعادل باشند انسان در سلامتی به سر میبرد. اگر هر کدام از این 4 جزء کم شوند یا زیاد شوند بیماری به وجود میآید. به نظر بقراط زیاد شدن صفرای سیاه در هر عضوی از بدن باعث تشکیل سرطان در آن عضو میشود. این نظریه تا حدود 1300 سال بعد توجیهکننده بیماری سرطان بود. طی این مدت کالبدشکافی و جستوجو در بدن بیماران و افراد فوتشده ممنوع بود. به همین دلیل کماکان این تئوری باقیمانده بود و دانش پزشکی پیشرفت نمیکرد. تا اینکه بعد از رنسانس تئوریهای جدیدی برای علت به وجود آمدن سرطان مطرح شد. بعد از کشف جریان خون در بدن، سلامت و بیماری انسان به جریان مناسب مایعات در بدن نسبت داده شد. مایعات شناخته شده از نظر پزشکان در آن زمان خون و لنف بودند. پزشکان تصور میکردند که سرطان از گردش نامناسب لنف در بدن به وجود میآید. با اختراع میکروسکوپ دانشمندان دریافتند که سلولهای سرطانی از تغییر شکل سلولهای بدن به وجود میآیند. این اکتشاف زمینهساز پیشرفتهای بعدی و شناخت کامل بیماری سرطان بود.
سرطان را میتوان درمان کرد
پزشکان باستانی معتقد بودند که سرطان باید با روش جراحی از بدن خارج شود و عموما معتقد بودند که بعد از جراحی سرطان باز هم عود میکند. پزشکان یونانی میدانستند که ماستکتومی (بریدن سینههای خانمها) باعث بهبودی حال خانمی میشود که در سینهاش توده دارد. در عین حال میدانستند که ممکن است سرطان پستان در این خانمها عود کند و به نقاط دیگر بدن پخش شود. حتی یونانیها به دنبال راهحلی برای درمان متاستازهای سرطان هم بودند ولی در این کار موفق نبودند. گالن، پزشک رومی معروف قرن دوم میلادی که کتابهایش تا هزار سال بعد هم در دانشکدههای پزشکی تدریس میشد بیماری سرطان را غیرقابل درمان میدانست. گالن معتقد بود که اگر سرطان پستان در مراحل اولیه تشخیص داده شود میتوان با جراحی آن را به طور کامل خارج کرد. ابوعلیسینا هم جراحی را روش درمان سرطان میدانست. بهنظر او سرطان باید به طور کامل از بدن خارج شود و وریدها و بافت اطراف سرطان هم خارج شوند و در صورت لزوم بافت اطراف سرطان سوزانده شود. حتی در بعضی موارد قطع عضو را روش درمان سرطان میدانست. قبل از کشف داروهای بیهوشی، جراحی به سختی انجام میشد اما از سال 1846 که برای اولین بار بیهوشی انجام شد، جراحی به یک هنر تبدیل شد و بسیاری از بیماریها با کمک جراحی درمان شدند به طوری که قرن بعد از قرن جراحان نامیده شد.
اگرچه پزشکان باستانی در بعضی از زمینهها پیشرفت خوبی کرده بودند اما آگاهی آنها از سرطان بسیار ناقص بود. پزشکان باستانی سرطان را غیرقابل درمان میدانستند. متاسفانه این تفکر حتی تا قرن بیستم هم ادامه یافت. حتی امروزه هم بسیاری از مردم به اشتباه بیماری سرطان را غیرقابل درمان میدانند و در مراجعه به پزشک و پیگیری درمان کوتاهی می کنند. امروزه دیگر سرطان یک بیماری کشنده نیست. بسیاری از انواع بیماری سرطان قابل درمان هستند. استفاده از تکنیکهای تشخیصی جدید مانند سیتیاسکن و امآرآی و استفاده از روشهای هستهای تشخیص سریع سرطان را امکانپذیر میکنند. روشهای درمانی متنوعی در دسترس است. شیمیدرمانی، استفاده از هورمونها، رادیوتراپی و استفاده از روشهای پزشکی هستهای بسیاری از سرطانها را قابل درمان کردهاند. امروزه در آمریکا 11 میلیون نفر هستند که از بیماری سرطان نجات یافتهاند.
منبع:www.salamat.com