به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تحلیل شخصیت رمان «پیرمرد و دریا» نوشته ارنست همینگوی، با رویکرد اضطراب وجودی با حضور داود ملکی صیدآبادی، اعضای کانون ادبی واژه و جمعی از علاقه مندان داستان نویسی در فرهنگسرای خاوران برگزار شد.
صیدآبادی مدرس داستان نویسی و مدیر انتشارات برزآفرین در ابتدای این نشست، رمان مورد نظر را به عنوان یکی از نمونه های یک اثر بلند در سبک مینی مال معرفی کرد و گفت: اگر به تاریخ نگارش این رمان توسط نویسنده نگاهی بیاندازیم و بر این اساس بخواهیم آثار همینگوی را بررسی کنیم به این نکته می رسیم که همینگوی با هوشمندی فرزند زمان خود است و با توجه به مولفه زمان در تغییر قالب آثار به سمت موجز شدن با حفظ محتوی ، مشاهده می کنیم که این نویسنده به بهترین نحو توانسته این موضوع را درک و در اثر خود هنر حاصل از این ادراک را به نمایش بگذارد.
وی به تغییر سیر تطور نگاه فلسفی نویسنده به وجود و رسیدن از عینیت به ذهنیت اشاره کرده و افزود: باز اگر نگاهی به ترتیب آثار این نویسنده بیاندازیم، می بینیم که پیر مرد و دریا چند پله بالاتر از باقی آثار ماقبل این نویسنده است. که دلیل آن را می توان در سیر مفهومی نگاه نویسنده به خود و جامعه با توجه به تجربیات زیسته بسیار پر فراز و نشیب و آگاهی او جستجو کرد. سیر حرکتی که در اغلب نویسنده های بزرگ دنیا به وجود می آید، قوت آثار متاخر آنها نسبت به آثار اولیه است و متاسفانه این روند بین نویسندگان ایرانی کاملا عکس است.
نویسنده «مانیفست روزگار سالخوردگی» در ادامه گفت: اگر شما به آثار ساعدی یا سیمین دانشور یا حتی دولت آبادی نگاهی بیاندازیم، می بینید آثار اولیه ایشان بسیار بهتر از کارهای متاخرشان است و یا خوشبینانه تر این است که در آثار نویسنده ای مثلا دولت آبادی یک ایستایی به وجود آمده که از جای خالی سلوچ شروع شده با کلیدر هم حرکتی به جلو در نگاه این نویسنده نمی بینیم.
صیدآبادی این رمان را رمان شخصیت معرفی کرد که در آن سانتیاگو به دلیل بروز اضطراب وجودی درون خود که در چند بُعد او را احاطه کرده، قصد انجام بزرگترین صید خود را دارد. از این دیدگاه به خوبی می توان دغدغه خود نویسنده را در سال های آخر عمرش درک کرد و دقیقا آن چیزی که وجود نویسنده را بعد از شکست حرفه در دو سه اثر قبل از پیرمرد و دریا، را فرا گرفته در دیدگاه سانتیاگو حس کرد. بر اساس تعاریف اضطراب وجودی به احساس نگرانی، ترس و وحشت ناشی از تفکر در مورد بزرگترین سوالات زندگی مانند «من کی هستم؟» و یا «چرا اینجا هستم؟» اشاره دارد. بنابر نظریات فروید و سورن کی یر کیگارد اضطراب وجودی زمانی بروز می کند که فرد به شدت در مورد وجود خود تأمل می کند. این تفکر سبب افزایش بار مسئولیت فرد برای یافتن هدف از زندگی و وجود می کند و زندگی این افراد کلاً با توجه به این هدف ادامه پیدا می کند. به علاوه ممکن است منجر به احساس بیگانگی و انزوا از زندگی و جهان و آگاه شدن به مرگ و میر بینجامد.
این داستان نویس گفت: در رمان پیر مرد و دریا این اضطراب در ابعاد مادی در زمینه زنده ماندن، همان احساس گناه در صحنه ای است که در حال خواندن دعایی است که کاملا آن را بلد نیست، در زمینه ارتباط با دیگران در صحنه هایی که یاد مانولین به عنوان دستیار می افتد، یا تعاریفی که با صید ماهی مورد نظر از او خواهند کرد _ که موجب برقراری ارتباط با اجتماع خواهد شد _ و در بُعد چهارم و مهم تر خودنگری دیده می شود. در این بُعد می بینیم که سانتیاگو دائما در حال صحبت با اجزاء بدن خود مانند دست چپ خود است که سعی دارد خود خود را بازیابی کرده و به ادامه تلاش وادار کند که این حس ناشی از سعی بر غلبه بر ترس آگاهی موجود در درون شخصیت است. در عین حال نویسنده در خود رمان هم برای این مشکل راه حل ارائه می دهد. تصمیم گیری و جرأت روبه رو شدن با زندگی خاتمه پیدا می کند و در پایان داستان با آرامشی از سوی ماهیگیر مواجه می شویم که خواننده کاملا می تواند با آن همذات پنداری کند. یا به تعریفی دیگر کاملا با یک روند هوشمندانه خواننده طوری در جریان کلافگی، شرایط ماهیگیر، مونولوگ ها و نهایتا تصمیم و انجام عمل و رسیدن به هدف غایی دستیابی به آرامش وجودی، قرار می گرید که کاملا تسلم وضع موجود شده و با آرامش شخصیت هم آوایی می کند. رمان پیرمرد و دریا یکی از بهترین نمونه ها برای نویسندگان جوان است که می توان از آن آسان نویسی، پرهیز از اضافات، موقعیت پردازی موشکافانه و کاملا هدفمند را آموخت و به کار برد.