سرویس فرهنگی فردا؛ محمدصادق دهنادی: زمانی که دشمن، امام مکتب را بیشتر و عمیقتر از شیعیان و محبین بشناسد، رخداد غیبت ولیخدا امری قطعی است و این یکی از مهمترین عبرت های دوران شانزده ساله امامت جواد الائمه علیهالسلام است.
دوران امام محمدتقی، دوران شکلگیری اولین حکومتهای علوی در جهاناسلام است و طوایف وابسته به اهلبیت با استفاده از فرصت طلایی ولایتعهدی امامرضا(ع) و ضعف حکومت عباسی توانستهاند اداره شهرهای شیعی را بر عهده بگیرند.
گرچه درگیری برادران امام رضا(ع) با حاکم شیراز که به شهادت شاهچراغ و برادرانش منجر شده بود هزاران امامزاده و نقیب علوی را خائفانه به شهرهای ایران روانه کرد اما در نتیجه اولین حاکمیت محلی تشیع به رهبری سیدجلالالدین اشرف در گیلان شکل گرفت و در نهایت به رشد تشیع علوی در طبرستان و زمینهسازی برای شکلگیری حکومت داعیان علویان و سپس آل بویه در دهه های بعدی [مصادف با غیبت صغری حضرت حجت(عج)] منجر شد.
گرچه برخی از این قیامها ماهیت دفاعی و تظلمگونه داشت و برخی دیگر مثل همین فقره صاحب قبه آستانه اشرفیه معروف به مشروع و ماذون بودن است اما واقعیت غربت و در نهایت غیبت امام جواد و امامان پس از او مربوط به استیلای دو نوع تفکر افراطی و تفریطی ذیل نام تشیع بود.
اولین نگره که معالاسف حتی در درون تشیع امامیه همین الان هم طرفداران خاص خود را دارد، برداشت کیسانی و زیدی از فرهنگ اهل بیت بود. در این نگره امامت مشروط به تبار علوی و قیام به شمشیر بود. این افراد قطعا نمیتوانستند باب المراد هشت یا نه سالهی اهل بیت را به زعامت قبول کنند. اینها کسانی بودند که خلافت و زعامت مسلمین را در وراثت خونی و احساس (یا توهم) شجاعت فروکاهیده بودند و شاید به همین دلیل هیچگاه موفق به وحدت نشدند و جریان تربیتی و اخلاقی و عقلایی شیعه را به طایفهای قدرتطلب تقلیل داده بودند و سرانجام نظرها را از جریان اصیل امامت منحرف میکردند.
گروه دوم که از جنبههایی از آن علویون جنگآور هم سوءاستفادهگرتر بودند، تفکری بود که در آن دلیل گرایش به امامان اثنیعشری عافیت طلبی بود. در آغاز سده 3 هجری، جماعت کثیری ظهور کردند که به خاطر مبارزه با بنیعباس خود را علوی مینامیدند اما به خاطر اینکه مجبور به واگذاری قدرتشان به بنیهاشم نباشند، خودشان را منتسب به تفکر امامیه میکردند تا مجبور نباشند مانند زیدیه زیر پرچم فردی از بنیهاشم بروند.
معروفترین گروهی که اینگونه حکومت را گرفت اما تشیعاش از مراسم سینهزنی و عزاداری محرم و اجرای برخی شرعیات شیعی فراتر نرفت بوئیان بودند یکی از شگفتترین مسائلی که در دوران غیبت صغری رخ داده استیلای آل بویه به عنوان یک حکومت شیعی به بغداد و تاسیس بخش شیعه آن شهر (کرخ) است .
حکومت آل بویه گرچه برای کسانی که به دنبال دستاوردهای تمدنی و ساختمان و کاشیکاری به جای تربیت انسان و ظهور افکار و جنبشهای اجتماعی هستند؛ یک نمونه ارزشمند از گسترش تشیع است اما به همین مقدار که حتی رابطهی آن با نواب عام و خاص حضرت حجت(عج) مشخص نیست و نهایتا به ابقای بنی عباس منجر میشود؛ دلیلی قوی برای نوع نگرش بوئیان به نقش مذهب در نگرهی سیاسیشان است.
خارج از گروههای سیاسی آدمهایی که به بهانه سازشکاری یا تقیه، امام را تحت فشار یا در تنهایی قرار میدادند؛ از دوره امام رضا(ع) و در زمان حضرت جواد(ع) و بعد آن امامت را تضعیف کردند. این دو نوع تشیع مثل دو لبه قیچی امام را به سمت غیبت سوق میدهد و این تمام قصهی اقامت اجباری امام نهم در چنگال خلافت و خارج شدن او و امامان بعدی اش از دسترس مردم و آغاز عصر غیبت است.
روایت تلخی از طایفهای که در زمانهی خود با هر عنوانی (امامیه یا اسماعیلیه و یا زیدی و کیسانی) مساله نبود امام برایش حل شده است؛ چون در رویای کسب قدرت و ارتقای آن به سر میبرد.
دوران امام جواد سلاماللهعلیه، دورهی انحراف محبین اهلالبیت از امام معصوم در دل چند دستگیهای قدرت طلبانه بود. مسئلهای که در نهایت به اقامت و ازدواج اجباری امام نهم در بغداد و سرانجام حبس بی سروصدای دو امام بعدی و در نهایت غیبت جانسوز امام حاضر عصر ما منجر شد.
*** اللهم العن قتلک بالایدی و الالسن