ماهان شبکه ایرانیان

سید مرتضی، پرچمدار هدایت شیعه (۳۵۵-۴۳۶ ه.ق)

شکی نیست که برای برپایی و گسترش یک فرهنگ، مذهب و عقیده ای نیاز به افرادی هست که این کار را به نحو احسن انجام دهند

سید مرتضی، پرچمدار هدایت شیعه (355-436 ه.ق)

١- مقدمه

شکی نیست که برای برپایی و گسترش یک فرهنگ، مذهب و عقیده ای نیاز به افرادی هست که این کار را به نحو احسن انجام دهند. مذهب تشیع نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. در طول تاریخ تشیع عالمان و دانشمندان زیادی بودند که با اقدامات ارزندة خویش باعث تداوم و تکامل مبانی اندیشه های شیعه شده اند؛ یکی از عالمان تأثیرگذار شیعه که در این راه مساعی فراوانی به خرج داد، سیدمرتضی علم الهدی است. وی در ایام حکومت آل بویه (٣٢٠-٤٤٧ ه.ق) به دنیا آمد. در این دوران به دلیل به وجود آمدن فضای مناسب سیاسی، اندیشه های تشیع فرصت بی نظیری برای انتشار پیدا کرد. رجال شیعه چنان در همة مناصب و مقامات حکومت جا گرفته و نفوذ اجتماعی این مذهب چنان بالا رفته بود که مورخان قرن پنجم هجری قمری را «قرن شیعه» نامیده اند.[1] علمای شیعه نیز قدر این فرصت را دانستند و تلاش های وافری در این راستا انجام دادند. ثمرة فعالیت های سیدمرتضی در این عصر در ابعاد مختلفی قابل بررسی است. ایشان در علم فقه روشی نوین را پایه ریزی کرد؛ روشی که متأثر از دیدگاه عقل گرایانة وی بود. در باب حکومت و نوع برخورد با آن نیز سیدمرتضی نظرات جدیدی ارائه کرد. در کنار این فعالیت های علمی، سیدمرتضی اقدامات اجتماعی فراوانی نیز داشت و در قامت یک رجل سیاسی، در حد ممکن اقداماتی در راستای بهبودی وضعیت افراد جامعه در ابعاد اقتصادی و اجتماعی انجام داد.

این پژوهش سعی کرده با مراجعه به منابع کهن و همچنین مآخذ متأخر و با بهره گیری از شیوه توصیفی - تحلیلی شخصیت علمی، سیاسی و اجتماعی سیدمرتضی را به تصویر بکشد.

برای نیل به این هدف ابتدا کتب و مقالات معتبر در باب ایشان به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. سپس به روش توصیفی و تاریخی زیست نامه وی و اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران با رعایت توالی تاریخی و اهمیت موضوعی از دل متون بازسازی شد. در وهله بعدی اندیشه های علمی و رفتارهای اجتماعی سید مرتضی با تکیه بر تألیفات خود ایشان محور مطالعه واقع شد. در نهایت با کنار هم قرار دادن داده های تاریخی و تحلیل نظریات و رفتارهای وی، ماحصل این نوشتار در قالب نتیجه گیری بیان گردید. هر کدام از منابع و مآخذ مورد استفاده در این نوشتار، از زاویه خاصی به سیرة سیدمرتضی نگریسته اند، اما همه به اتفاق بر شخصیت والای وی صحه گذارده اند. شهید مطهری دربارة ایشان چنین نوشته است: «علامه حلی او را معلم شیعة امامیه خوانده است. وی مردی جامع، ادیب، متکلم و فقیه بود»[2]. در یک کلام، سیدمرتضی یکی از بزرگان فقهای امامیه و جامع علوم معقول و منقول در عصر خویش بود.

٢- اشاره ای کوتاه بر زیست نامة سیدمرتضی

برای آگاهی از سیرة فردی و اجتماعی یک شخص و روابطش با مردم و جامعه، باید اطلاعاتی از مکان و زمان تولد وی داشته باشیم، زیرا شخصیت فردی و اجتماعی یک فرد در بستر زمان و مکان شکل می گیرد. پس ناگزیریم برای تحلیل سیرة یک شخص، ابتدا زمان و مکان زندگانی وی را بدانیم. «علی بن حسین بغدادی» مشهور به «سیدمرتضی» در سال ٣٥٥ قمری در بغداد متولد شد.[3] همة تذکره نویسان در باب لقب و کنیة اصلی این دانشمند اتفاق نظر دارند. نام وی «علی»، لقب او «مرتضی» و کنیه اش «ابوالقاسم» است. القاب دیگری هم مانند «الاجل» «ذی المجدین» و «علم الهدی» برای ایشان ذکر شده است.[4] یکی دیگر از القاب سیدمرتضی «ثمانینی» بود؛ علت ملقب شدن وی به ثمانینی آن بوده است که بسیاری از مسائلی مربوط به او، حول عدد ٨٠ دور می زده است. سیدمرتضی مالک ٨٠ قریه و ٨٠ هزار جلد کتاب بوده و حدود ٨٠ سال عمر کرده است.[5]

پدر سیدمرتضی، «حسین بن احمد» نام داشت. وی بارها به عنوان نقابت و سرپرستی علویان انتخاب شد. مادر ایشان دختر بافضیلت «حسین بن احمد علوی»، معروف به داعی صغیر، بود.

این بانو «فاطمه» نام داشت و بنا به گفتة برخی دانشمندان، شیخ مفید کتاب احکام النساء را به خاطر این بانو نوشته است.[6] همچنین سیدمرتضی برادر «سیدرضی»، جمع آورندة نهج البلاغه است. همان گونه که اشاره شد، پدر ایشان از افراد نام دار و صاحب نفوذ عصر خویش بود. مادر وی نیز نسب شریفی داشت و قطعا اعمال و رفتار این دو در تکمیل شخصیت سیدمرتضی تأثیر بسزایی داشته است، زیرا به عقیدة جامعه شناسان اگر شخصی می خواهد نقشی را در جامعه ایفا کند، باید دارای شخصیتی باشد که او را به انجام آن نقش هدایت کند.[7]

بدون تردید سیدمرتضی یکی از پرکارترین علمای امامیه محسوب می شود. ایشان عمر طولانی ٨١ سالة خود را صرف علم و همچنین رسیدگی به امورشیعیان کرده است. سیدمرتضی از سال ٤١٣ قمری، سال وفات شیخ مفید، تا سال ٤٣٦ قمری، سال وفات خودش، مرجعیت شیعه را برعهده داشت و در نهایت پس از عمری فعالیت و خدمت به اسلام، در بغداد وفات یافت.[8]

٣- اساتید و شاگردان سیدمرتضی

سیدمرتضی تا آن زمان که خود بر فراز کرسی استادی تکیه زد، در نزد شماری از پاکان عصر خویش برای فراگیری علوم دینی بهره ها برد. اکنون در اینجا به چندتن از شخصیت ها و اساتید سیدمرتضی اشاره می کنیم: ١. اولین استاد سیدمرتضی در یادگیری علوم، پدرش بود، البته ایشان بیشتر از اینکه به عنوان یک شخصیت علمی شناخته شود، یک شخصیت سیاسی بود. پدر سیدمرتضی صاحب منصب نقابت و نظارت دیوان مظالم و سرپرستی حجاج بود که در واقع سه منصب مهم آن زمان بوده است.[9]

٢. شیخ مفید (متوفی، ٤١٣ ه) در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی سیدمرتضی نقشی اساسی داشت. گویند هنگامی که سیدمرتضی و برادرش سیدرضی کودک بودند، مادر ایشان آن ها را برای تحصیل نزد شیخ مفید برد.[10] شیخ مفید از علمای بزرگ مذهب امامیه است که علاوه بر عهده داری مسئولیت های اجتماعی و تربیت شاگردان ممتاز، تألیفات فراوانی از خویش به یادگار گذاشت.

٣. شیخ صدوق (متوفی ٣٨١ ه) از دیگر اساتید به نام و تأثیرگذار سیدمرتضی است. بزرگی شخصیت صدوق آن چنان است که دانشمندان معروف اسلامی، اعم از شیعه و سنی، هرجا به نام وی رسیده اند، زبان به مدح او گشوده و او را به بزرگی یاد کرده اند.[11]

خود سیدمرتضی نیز شاگردان زیادی تربیت و به دنیای اسلام تقدیم کرد. اکنون به چند تن از شاگردان ممتاز سید اشاره می کنیم:

١. شیخ الطائفه طوسی (متوفی ٤٦٠ ه)، ٢٨ سال ملازم و مصاحب سید بوده است. از کتب مهم وی می توان به خلاف و امالی اشاره کرد. ایشان بعد از وفات سیدمرتضی، جانشین وی شد و در سال ٤٦٠ (ه. ق) پس از تأسیس حوزة نجف درگذشت.[12]

٢. سلار دیلمی (متوفی ٤٤٨ یا ٤٦٣ ه) اهل طبرستان است و در حضور سید کسب دانش کرد. او نایب استاد خود در تدریس بوده و در مواقع لازم به جای سیدمرتضی تدریس می کرد. کتب متعددی از او به جا مانده است. از جمله پس از آنکه ابوالحسن بصری کتابی بر رد شافی سیدمرتضی نوشت، سلار کتاب او را با نوشتن کتاب مشروحی رد کرد.

کتاب دیگر او المراسم العلویه است که یک دورة مختصر فقه شیعه و مشتمل بر عادات و معاملات است.

٣. ابن البراج (متوفی ٤٨١ ه)، نام وی «عبدالعزیز» و از شاگردان شهیر سید است. وی از طرف سید به طرابلس فرستاده شد و بنابر روایات مختلف بین ٢٠ تا ٣٠ سال منصب قضا را در آن شهر عهده دار بود. یکی از کتاب های ابن البراج شرح جمل العلم والعمل سیدمرتضی است.[13]

٤- آثار علمی سیدمرتضی

کارهای سیدمرتضی را به طور خلاصه می توان در سه رشتة مهم «کلام»، «فقه و اصول» و «ادبیات» تقسیم کرد. شیخ طوسی در الفهرست به تعدادی از تألیفات سید اشاره دارد، اما تمامی کتب وی را می توان در کتاب الذریعه نوشته آقابزرگ تهرانی یافت. در این بخش به تعدادی از مهم ترین آثار علمی سیدمرتضی اشاره می کنیم.

کتب کلامی: بیش از ١٥ کتاب از آثار سیدمرتضی در موضوعات کلامی نوشته شده که مهم ترین آن ها عبارت اند از:

١. کتاب الشافی، این کتاب در موضوع امامت و در رد کتاب المعنی نوشته قاضی عبدالجبار همدانی، به رشته تحریر درآمده است ؛[14]

٢. الذخیره فی اصولالدین: عمده ترین موضوعات کلامی که محور آثار سیدمرتضی است، مسئله عصمت، امامت، قضا و قدر و حدوث عالم است. از ای جا می توان حدس زد در عصر وی، موضوعات یاد شده بحث انگیز بوده است. این کتاب هم به همین موضوعات اشاره دارد؛[15]

٣. تنزیه الانبیاء: نجاشی در رجال نام این کتاب را تنزیه الانبیاء والائمه و شیخ طوسی آن را التنزیه نوشته است. ظاهرا بهترین و کامل ترین همان است که نجاشی نوشته است، زیرا در این کتاب علاوه بر مباحث مربوط به عصمت انبیاء، در مورد پنج نفر از ائمة شیعه یعنی حضرت علی (ع) و دو فرزند بزرگوار ایشان یعنی حسنین (ع)، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و حضرت ولی عصر (عج) نیز مباحث جداگانه ای را آورده است.[16]

٥- آثار فقهی

١. الذریعه الی اصول الشیعه: این کتاب تبحر سید را در علم اصول فقه مشخص می کند و بهترین اثر جامع و ارزنده ای است که تا آن زمان در علم اصول نزد شیعه پدید آمده است؛[17]

٢. انتصار: در این کتاب مجموعه مواردی را که فقهای اهل سنت پنداشته اند شیعه در آن منفرد است، جمع آوری کرده و نشان داده این احکام منطبق با کتاب و سنت است. انتصار مایه و محرک شیخ طوسی در نگارش کتاب خلاف و علامه حلی برای نگارش مختلف الاحکام است. این کتاب از فصل طهارت آغاز می شود و پاره ای از مباحث مثل نماز، روزه، اعتکاف و... را شامل می شود. سیدمرتضی این کتاب را برای عمیدالجیوش، وزیربهاءالدوله، تألیف کرده است؛[18]

٣. جمل العلم والعمل: این کتاب شامل مباحث آب ها و احکام آن، نماز، روزه، اعتکاف، حج و زکات است. سیدمرتضی در این کتاب اختصاصات فقه شیعه از قبیل خمس را مطرح کرده است.[19]

٦- سیدمرتضی و پایه گذاری شیوه ای نوین در فقه شیعه

در این بخش ابتدا تعریف مختصری از علم فقه ارائه می کنیم، زیرا برای آشنایی بهتر با تأثیر سیدمرتضی بر جریان فقهی آن دوره لازم است در وهلة اول فقه را بشناسیم، سپس به بیان روش سیدمرتضی در برخورد با مسائل فقهی می پردازیم.

کلمة «فقه» که در لغت به معنی علم و معرفت آمده، در اصطلاح فقها به آن بخش از شریعت گفته می شود که مربوط به احکام عملی انسان در رابطه با خدا، خویشتن و دیگران است. معنی کلمه فقه در اسلام تحولاتی به خود دیده و در معانی مختلفی به کار رفته است. بنا بر اصطلاح جدید، فقه عبارت است از: «فهم دقیق و استنباط مقررات عملی اسلام از منابع و مدارک تفصیلی مربوط به آن». گاهی نیز به معنی مجموعه مسائل شرعی عملی استنباط شده و آراء مستدل فقها اطلاق می شود.[20] علم فقه در طول تاریخ شیعه مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. در دوران حضور معصومین (ع) نیاز چندانی به تدوین فقه احساس نمی شد، زیرا ایشان مسائل فقهی را به خوبی تبیین می کردند. به عنوان مثال در بررسی سیرة امام رضا(ع) و در جاهای مختلف شاهد پاسخ گویی امام به سؤالات فقهی مردم هستیم[21] یا در موارد زیادی حضرت مسائل فقهی را در قالب احادیث خویش به مسلمانان و بخصوص شیعیان آموزش می دادند.

با آغاز عصر غیبت، شاهد شکل گیری روشی نوین در فقه شیعه هستیم. این عصر اوج بنیان گیری و پی ریزی اجتهاد است. در این عصر اصول اربعمأه در چهار فصل متقن و منقح جمع آوری شد. فقهای این دوره مانند شیخ مفید و سیدمرتضی و سیدرضی و شیخ طوسی نه تنها با تألیف متقن ترین کتب فقهی، اسلوب صحیح اجتهاد را ترسیم کردند، بلکه اصولا منطق و متدلوژی فقه را که در اصطلاح «علم اصول فقه» نامیده می شود، بنیان نهادند.[22] در این بین سیدمرتضی با توجه به گرایش فکری عقلانی، سعی کرد تا علم فقه را به سمت فقه استدلالی بکشد.

سیدمرتضی دانشمندی عقل گرا بود. از نظر او عقل مبنا و ملاک جهان به شمار می رفت.

پایبندی سیدمرتضی به رویکرد عقلی به دین چنان بود که در طرد هر گزاره یا عقیده دینی مغایر با دلیل مسلم عقلی تردیدی به خود راه نمی داد.[23] از دیدگاه سید مرتضی جستجوی عقلانی و استدلالی در مباحث مرتبط به خداشناسی واجب است، چرا که شناخت خدا بدیهی نیست و در شناخت خدا نمی توان به شنیده ها و دلیل سمعی (روایات و متون دینی) استناد کرد، زیرا حجیت متون دینی خود حاصل اعتقاد به وجود خداوند و شناخت اوست. به عقیده سید مرتضی اعتقاد به خداوند تنها بر مبنای تقلید و پذیرش سخن دیگری بدون هیچ حجت و استدلالی قابل قبول نیست.[24] سید مرتضی در عرصه اندیشه فقهی نیز رویکردی عقل گرایانه داشت و به حجیت عقل در کشف احکام - در صورت نبود قراین نقلی - باور داشت. او همچنین یکی از پیشگامان روش اجتهادی در فقه شیعه است. در استنباط احکام از اصول لفظیه و عقلیه استفاده می کرد و با محدثان و اخباریون موافق نبود. در برخی مسائل فقهی که به گفته او با استناد به اصول عقلی قابل دریافت بود، استناد به دلایل سمعی را لازم نمی دانست و حجیت خبر واحد را نمی پذیرفت. به عقیده او استناد به خبر واحد نه تنها در موضوعات اعتقادی که در فقه نیز جایز نیست.

اگر چه تدوین سنت عقلی در کلام شیعی با شیخ مفید آغاز می شود، سیدمرتضی را به حق باید پرچم دار این میدان در تاریخ تفکر شیعی دانست؛ چه نقش او در تقویت عنصر عقل و استدلال در کلام شیعی کمتر از استادش نیست. در یک کلام به جرأت می توان گفت «سیدمرتضی مؤسس فقه استدلالی در شیعه است».[25] این روش استدلالی سیدمرتضی در فقه، از سوی شاگردانش دنبال و در سال های بعدی شکل کامل تری از آن ارائه شد. همین رویه بود که قرن ها بعد از سوی آیت الله بهبهانی به کار گرفته شد تا به سلطة اخباریون بر جریان فکری تشیع پایان دهد.

٧- اندیشه های سیاسی سیدمرتضی

در تبیین اندیشه های سیاسی مرتضی و رابطه با حکومت، باید دو نکتة اساسی را مدنظر قرار داد. اولا سیدمرتضی در زمان حکومت آل بویه می زیست. به دلیل اشتراک مذهبی بین سید و حکمرانان شیعی آل بویه طبیعی بود که ایشان نظر متفاوتی نسبت به این حکومت در مقابل سایر حکومت ها داشته باشد؛ ثانیا سیدمرتضی در خانواده ای زندگی می کرد که پدر و برادر بزرگ ترش، سیدرضی، دارای مناصب مختلف و مهم حکومتی بودند؛ بنابراین شکل گیری اندیشه های سیاسی سیدمرتضی می توانست تحت تأثیر این دو عامل قرار گیرد. اکنون با توجه به این دو نکته به بررسی دیدگاه سیدمرتضی نسبت به حکومت می پردازیم.

فقه شیعه در زمینة حقوق فردی از غنی ترین مجموعه های حقوقی به شمار می رود، اما در مسائل اجتماعی و احکام حقوق عمومی، به ویژه حقوق اساسی، کار کمتری صورت گرفته است. مباحث حکومت و دولت نیز غالبا در قالب احکام و وظایف شخص حاکم مطرح شده است. نپرداختن فقیهان شیعه به مسئله مهم دولت و وظایف آن علیرغم موشکافی ها و ژرف نگری ها در بسیاری از مسائل جزئی قابل تأمل است. غالبا در اقلیت بودن شیعه، فشار و خفقان حکومت های وقت، دوری از حکومت و لوازم و مسائل آن به عنوان علل این کم عنایتی ذکر می شوند.[26] واقعیت این است که فلسفة سیاسی در میان شیعه قرن ها با رکود نسبی مواجه شده و اندیشة سیاسی ما از رشدی کم رمق نیز محروم مانده است. به دلیل آغاز عصر غیبت و طولانی شدن آن، اندیشة سیاسی شیعه به نوعی دچار سرخوردگی شد. در ادامه با روی کار آمدن دولت های شیعی، به تدریج زمینة شکل گیری برخی نظریه های سیاسی به وجود آمد. یکی از این دولت ها، دولت شیعی و البته مقتدر آل بویه بود که در سایة حمایت حکمرانان این سلسله از علمای شیعه، اندیشه های شیعی در زمینه های مختلف ظهور پیدا کرد.

اندیشه های سیدمرتضی در همین دوران شکل گرفته است. وی در سال ٤٠٦ قمری با درگذشت برادرش، سیدرضی، جانشین وی در منصب نقابت طالبیان شد. در این ایام بود که سید مبانی شرعی همکاری با سلاطین و شرایط آن را برای افرادی نیازمند این احکام بیان می کند.[27] وی اولین فقیه شیعی است که اساس مشروعیت و عدم مشروعیت دولت را در کارکرد مثبت یا منفی آن قرار داده و با توجه به بدیهی بودن، جواز همکاری را بلااشکال و بعضا واجب شمرده و محور بحث خود را پیرامون همکاری با سلاطین ظالم و تبیین شرایط آن قرار داده است.[28] سیدمرتضی مسئولیت پذیری از سوی حاکم را به چهارقسم تقسیم می کند:

واجب، مباح، زشت و ممنوع. موارد وجوب پذیرش مسئولیت زمانی است که شخصی بداند با پذیرش آن می تواند حق را برپا کند و اگر این پذیرش صورت نگیرد این امر تحقق نمی یابد یا زمانی که شخص با تهدید شمشیر بر پذیرش مسئولیت مجبور شود. مورد مباح زمانی است که شخص بر مالش نگران باشد. موارد زشت جایی است که شخصی با توجه به شرایط پیشین، مسئولیت را بپذیرد، اما در دلش نیز به این حکومت راضی باشد و ممنوع نیز در موردی است که هیچ کدام از شرایط گفته شده نباشد، یعنی شخصی بدون توانایی گرفتن حقی یا تهدید ضرر جانی و مالی، مسئولیتی قبول کند و برای کار نیز راضی باشد.[29]

سید مرتضی این نظریه ها را نه تنها در قالب تئوری، بلکه در قالب عمل نیز به اجرا گذاشت، زیرا خودش مسئولیت های فراوانی از جانب حکومت بر دوش داشت و در سایة همین مسئولیت ها توانست خدمات اجتماعی ارزنده ای انجام دهد. در ادامه اشاره ای به همین خدمات ارزنده ای ایشان می کنیم.

٨- خدمات فرهنگی و اجتماعی سیدمرتضی

سیدمرتضی با توجه به اینکه در دستگاه حکومت مسئولیت های متعددی داشت و همچنین به دلیل ثروت خانوادگی، دارای نفوذ اجتماعی و سیاسی فراوانی بود. آن هم زمان حکمرانی آل بویه که خود از شیعه حمایت می کردند. همة این عوامل، از سیدمرتضی شخصیتی منحصربه فرد در تاریخ اسلام عموما و تاریخ شیعه خصوصا ساخته است. شخصیت چند وجهی سیدمرتضی حد بالایی از سازگاری با عصر آل بویه داشت.[30]

سیدمرتضی از نخستین کسانی بود که خانه خود را مرکز تعلیم و تدریس قرار داده بود.

ایشان به شاگردان خود کمک مالی می کرد. از آن جمله به شیخ طوسی در هر ماه ١٢ دینار و به قاضی ابن البراج ٨ دینار و به بقیه شاگردانش به میزان نیاز شهریه می پرداخت. همچنین سیدمرتضی روستایی را برای مصارف کاغذ علما وقف کرد.[31] این اقدامات سیدمرتضی هیچ محدودیتی برای جایگاه اجتماعی یا مذهبی افراد قائل نبود. هر شخص با هر جایگاه و عقیده ای می توانست از توجهات سید بهره مند شود. در سال قحطی، مردی یهودی برای تحصیل روزی چاره اندیشید که در نزد سید به تحصیل علم بپردازد، چون سید شاگردان خویش را به فراخور علم شهریه می داد. مرد یهودی در مجالس درس سید حاضر شد و حسب الامر به او مقرری تعیین کردند که روزبه روز می گرفت و صرف ضروریات زندگی خود می کرد. پس از اندکی از مشاهدة این شیوه و رفتار نیک به دین اسلام گروید. این نوع برخورد و رفتار را می توان ادامه دهنده سیره معصومین (ع) قلمداد کرد. مشابه این نوع رفتار در سیره پیامبر(ص) و امامان (ع) به وفور مشاهده می شود. به عنوان نمونه نوع برخورد امام باقر(ع) با مخالفانش نمایانگر همین رفتار است. «روزی مرد نصرانی از روی جسارت به امام گفت: انت بقر یعنی تو گاو هستی. امام فرمود: چنین نیست، بلکه من باقر هستم. مرد گفت: تو پسر زن طباخه هستی. عرض کرد: آن حرفه و شغل او بود. مرد جسارت را بیشتر کرده و گفت: تو پسر زن کنیز سیاه و بد زبان هستی. امام پاسخ داد: اگر آنچه گفتی حقیقت دارد، خدا از او بگذرد و اگر دروغ است خداوند از معصیت تو بگذرد. چون مرد نصرانی این حلم و بردباری را دید مسلمان شد.»[32]

نتیجه گیری

با توجه به مباحث مطرح شده، می توان گوشه ای از شخصیت چند بعدی سیدمرتضی را شناخت. شخصیتی که در عرصه های گوناگون خدمات ارزنده ای را ارائه کرده است. ایشان در مقام یک عالم و اندیشمند شیعه پایه گذار شیوه ای نوین در فقه شد. شیوه ای که بعدها تکامل یافت و هم اکنون حوزه های علمیة شیعه وامدار اقدامات علمی وی هستند. به جرئت می توان بیان کرد اگر اقدامات عالمانی چون سیدمرتضی در جهت دهی صحیح عقلانی به گزاره های دینی نبود، فقه شیعه نیز حالت پویایی خود را از دست می داد. مانند برخی فرق اسلامی که با تکیه بر اخبار غیرمؤثق و اعتماد به آن ها، رفتارهایی غیر اسلامی از خود بروز می دهند. همچنین به دلیل اینکه سیدمرتضی یک شخصیت سیاسی نیز بود، اصول و مبانی اندیشه های سیاسی شیعه را به طور مشخص تبیین کرد. رویکردی که وظیفه شیعیان را در قبال حکومت های مختلف ارزیابی می کرد و تکامل این نظریه بعدها باعث شکل گیری اندیشه ولایت فقیه شد.

کتابنامه

احمدی طالشیان، محمدرضا، (١٣٨٠)، تحول مفهوم حاکم جائر در فقه سیاسی شیعه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

اسعدی، علیرضا، (١٣٩١)، سید مرتضی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

ایمانی فر، محمد، (١٣٨٩)، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دوره آلبویه، قم: بی نا.

آرمین، محسن، (١٣٨٩)، «سیدمرتضی و استفاده از علم زمانه در تفسیر قرآن»، نشریه فلسفه و کلام، شماره ١١.

دوانی، علی، (١٣٨٢)، «نگاهی کوتاه به زندگی پرافتخار سیدرضی مؤلف نهج البلاغه»، مجله پژوهش های نهج البلاغه، شماره ٦.

ربانی گلپایگانی، علی، (١٣٧٣)، «امامیه»، مجله کیهان اندیشه، شماره ٥٤.

رضوی صوفیانی، عظیم؛ گذشته، ناصر، (١٣٩٠)، «علل گرایش شیخ مفید و سیدمرتضی به عقل گرایی اعتزالی»، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، شماره ٥٢.

صدوق، محمدبن علی، (١٤٠٤)، عیون اخبارالرضا (ع)، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

طوسی، (١٩٦٠)، الفهرست، نجف : بی نا.

عزالدین علی ابن اثیر، (١٣٥١)، الکامل فی التاریخ، ج١٦، تهران: شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران.

عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، (١٣٦٤)، «سیدمرتضی علم الهدی»، نشریه فلسفه و کلام، شماره ٤.

علم الهدی، سیدمرتضی، (١٤٠٥)، رسائل الشریف المرتضی، ج٢، قم: دارالقرآن الکریم.

عمید زنجانی، عباسعلی، (١٣٦٦)، فقه سیاسی، ج٢، تهران: امیرکبیر.

قمی، شیخ عباس، (١٣٨١)، منتهی الآمال، چ٢، تهران: پاد.

کدیور، محسن، (١٣٨٠)، نظریه های دولت در فقه شیعه، چ٥، تهران: نشر نی.

کمساری، عباس، (١٣٨٩)، «سیدمرتضی رحمة الله علیه زندگی و آثار»، نشریه فقه و اصول، شماره ١٣٨.

کوئن، بروس، (١٣٩١)، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضافاضل، چ٢٤ تهران: سمت.

مدرسی طباطبایی، حسین، (١٣٧٤)، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران: انتشارات داروین.

مطهری، مرتضی، (بی تا)، آشنایی با علوم اسلامی، ج٣، تهران : صدرا.

موسوی، حسن، (١٣٨١)، زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، قم: بوستان کتاب.

مهدوی دامغانی، محمود، (١٣٥٢)، «سیدرضی و سیدمرتضی (٢)»، مطالعات اسلامی، شماره ٦و٧.

نصر، علی، (١٣٧٤)، «تحلیل فقهی رابطه سلطان و علمای دین از دیدگاه علم الهدی سیدمرتضی»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، شماره ٤.

پی نوشت ها

[1] مدرسی طباطبایی، حسین، ١٣٧٤، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران: انتشارات داروین، ص: ١٣٥.

[2] مطهری، مرتضی، بی تا، آشنایی با علوم اسلامی، ج٣، تهران: صدرا، ص: ٢٩٩.

[3] عزالدین علی ابن اثیر، ١٣٥١، الکامل فی التاریخ، ج١٦، تهران: شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران، ص: ٢٣١.

[4] طوسی، ١٩٦٠، الفهرست، نجف: بی نا، ص: ١٢٥.

[5] موسوی، حسن، ١٣٨١، زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، قم: بوستان کتاب، ص: ١٧٠.

[6] دوانی، علی، ١٣٨٢، «نگاهی کوتاه به زندگی پرافتخار سیدرضی مؤلف نهج البلاغه»، مجله پژوهش های نهج البلاغه، شماره ٦، ص: ٥٦.

[7] کوئن، بروس، ١٣٩١، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضافاضل، چ٢٤ تهران: سمت، ص: ٨٤.

[8] ابن اثیر، همان، ص: ٢٣١.

[9] احمدی طالشیان، محمدرضا، ١٣٨٠، تحول مفهوم حاکم جائر در فقه سیاسی شیعه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص: ٨٤.  

[10] کمساری، عباس، ١٣٨٩، «سیدمرتضی رحمة الله علیه زندگی و آثار»، نشریه فقه و اصول، شماره ١٣٨، ص: ٢٣٨.

[11] همان، ص: ١٧١.

[12] مهدوی دامغانی، محمود، ١٣٥٢، «سیدرضی و سیدمرتضی (٢)»، مطالعات اسلامی، شماره ٦و٧، ص: ٢١٨.

[13] همان، ص ٢١٩ - ٢١٨.

[14] ایمانی فر، محمد، ١٣٨٩، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دوره آلبویه، قم: بی نا، ص: ٣٠٠.

[15] ربانی گلپایگانی، علی، ١٣٧٣، «امامیه»، مجله کیهان اندیشه، شماره ٥٤، ص: ١٥٣.

[16] مهدوی دامغانی، محمود، ١٣٥٢، «سیدرضی و سیدمرتضی(٢)»، مطالعات اسلامی، شماره ٦و٧، ص ٢٥٧.

[17] همان، ص: ٢١٠.

[18] موسوی، حسن، ١٣٨١، زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، قم: بوستان کتاب، ص: ١٨٠.

[19] مهدوی دامغانی، همان، ص: ٢١٠.

[20] عمید زنجانی، عباسعلی، ١٣٦٦، فقه سیاسی، ج٢، تهران: امیرکبیر، ص: ١٢.

[21] صدوق، محمدبن علی، ١٤٠٤، عیون اخبارالرضا (ع)، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص: ٩٦.

[22] عمید زنجانی، همان، ص: ٣٢.

[23] آرمین، محسن، ١٣٨٩، «سیدمرتضی و استفاده از علم زمانه در تفسیر قرآن»، نشریه فلسفه و کلام، شماره ١١، ص ٢٧.

[24] اسعدی، علیرضا، ١٣٩١، سید مرتضی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص: ٥٥

[25] همان، ص: ٣٤.

[26] کدیور، محسن، ١٣٨٠، نظریه های دولت در فقه شیعه، چ٥، تهران: نشر نی، ص ١٥.

[27] همان، ص: ١٠.

[28] همان، ص: ١٧٥.

[29] علم الهدی، سیدمرتضی، ١٤٠٥، رسائل الشریف المرتضی، ج٢، قم : دارالقرآن الکریم، ص: ٩٢  ٨٩.

[30] رضوی صوفیانی، عظیم؛ گذشته، ناصر، ١٣٩٠، «علل گرایش شیخ مفید و سیدمرتضی به عقل گرایی اعتزالی»، پژوهشنامه

[31] مهدوی دامغانی، ص: ١٩٩.

[32] قمی، شیخ عباس، (١٣٨١)، منتهی الآمال، چ٢، تهران: پاد، ص: ٧١٢.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان