ماهان شبکه ایرانیان

کلید داشتن یک رابطه شاد، رابطه سالم با خودتان است

همه ما یک صدای درون داریم که دائما در حال ارزیابی و انتقاد از کارها و رفتارهایمان است. و این صدای درونی ماست که تعیین می کند چگونه خودمان را ببینیم و چگونه با خودمان رفتار کنیم.

کلید داشتن یک رابطه شاد، رابطه سالم با خودتان است

همه ما یک صدای درون داریم که دائما در حال ارزیابی و انتقاد از کارها و رفتارهایمان است. و این صدای درونی ماست که تعیین می کند چگونه خودمان را ببینیم و چگونه با خودمان رفتار کنیم.

مدت ها بود که صدای درون من مثل یک قلدر زشت همیشه و همه جا دنبالم بود. یادم می آید که به عنوان یک جوان همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می بردم و با وجو این که اطرافیانم مرا دوست داشتند احساس ناامنی و غصه میکردم. در واقع این صدای درونم بود که چنین احساسات منفی را در من ایجاد کرده بود.

صدای درونم همیشه به من میگفت: تو خوب نیستی! تو زیبا نیستی! تو نباید این احساس یا آن احساس را داشته باشی! حتی اگر دیگران بگویند که برایشان مهم هستی اینطور نیست! آن ها می خواهند به تو آسیب برسانند و تو را طرد کنند چون تو خوب نیستی! این افکار اتوماتیک وار در ذهنم می پیچید و احساس ناامیدی و افسردگی به من می داد.

به همین خاطر هیچوقت نمی توانستم به خودم اعتماد کنم و تصمیم های درستی بگیرم. حتی به دیگران هم نمی توانستم اعتماد کنم. به علاقه همسرم نسبت خودم تردید داشتم. احساس حسادت می کردم و همیشه دنبال دلیلی برای از بین بردن اضطرابم داشتم.

در واقع در زندگی من سه نفر وجود داشت: خودم، همسرم و صدای درونم. همین باعث شد حساس تر شوم و بیش از حد در زندگی به همسرم متکی باشم و شادی من در گرو کارهای او باشد. در نهایت رابطه ناسالمی بین ما شکل گرفت که بار سنگینی را به دوش همسرم انداخته بود.

کلید داشتن رابطه سالم

اما زمانی که صدای درونم را شناختم، او را زیر سوال بردم و صدای حمایتگر را جایگزینش کردم همه چیز در زندگی تغییر کرد. زمانی که با خودم شروع به گفتن حرف های انگیزشی کردم متوجه تغییرات بزرگی در خودم شدم. می توانستم بدون ترس و وحشت تصمیم گیری کنم. می توانستم از خودم تعریف کنم و قدرت هایم را ببینم. می توانستم در کنار دیگران خوشحال باشم.

خلاصه تر بگویم دوست خوبی برای خودم شدم و به همین دلیل توانستم رابطه خوبی هم با همسرم داشته باشم. دیگر بیش از حد به همسرم وابسته و آسیب پذیر نبودم و احساس امنیت می کردم.

برای این که شما هم بتوانید به این موفقیت برسید باید این گام ها را بردارید.

از منتقد درونی تان آگاه باشید

وقت آن رسیده که صدای درونتان را بشناسید و ببینید چه چیزهایی را روزانه برای شما تکرار می کند. در غیر اینصورت نمی توانید صدای درون خود را به یک دوست تبدیل کنید. آیا صدای درون شماالهام بخش است یا ناامید و دلسردتان می کند؟ آیا شما را می ترساند یا حس اعتماد به نفس می دهد؟ آیا به شما می گوید ارزشمند هستید یا بی ارزش؟

منتقد درونی را به چالش بیندازید و نگذارید شما را شکست دهد

زمانی که با صدای درون و غرولندهایش آشنا شدید می توانید آن را زیر سوال ببرید. وقتی او را زیر سوال ببرید متوجه می شوید که برای هیچکدام از حرف هایش دلیل و مدرک خاصی وجود ندارد. تنها دلیلی که وجود دارد باور کورکورانه خودمان است.

سوالاتی که می توانید از صدای درونتان بپرسید:

  • چه دلیل و مدرکی برای این طرز فکر وجود دارد؟
  • آیا این تنها یک طرزفکر است یا یک واقعیت؟
  • آیا این باور من بر پایه احساسم شکل گرفته است؟
  • اگر یکی از دوستانم هم چنین طرز فکری داشت به او چه می گفتم؟

احساسات را پیچیده نکنید

بزرگ ترین دلیل پریشانی بیشتر ما پیچیده کردن احساساتمان است. احساس را می توان با یک کلمه توضیح داد مثل: اضطراب، خوشحالی، ناراحتی و.. اما طرز فکر، ارزیابی ما از تجربیات در یک یا چند جمله طولانی است. منتقد درونی از این پیچیدگی علیه شما استفاده می کند و به محض این که دچار احساس اضطراب می شوید بیدار می شود و شروع می کند به گفتن این که یک مشکلی در شما هست. در حالی که در واقع هیچ مشکلی وجود ندارد. گاهی اوقات تجربه کردن احساسات ناخوشایند هم لازم است و به این معنی نیست که شما کاری را اشتباه انجام داده اید و یا آدم بدی هستید.

با این دیدگاه می توانید در مقابل منتقد درون از خودتان دفاع کنید. به عنوان مثال با خودتان بگویید: فلان اتفاق افتاده و الان من ناراحتم. مشکلی با این احساس ندارم چون گذراست. احساس ناراحتی من دلیل اشتباه در من و کارهایم نیست.

با به کار بردن این جملات خودتان را از افکار منفی دور می کنید.

باید رابطه را بسازید و این یک شبه اتفاق نمی افتد

عملی کردن کارهایی که تا این جا توضیح دادم کمی زمان می برد. چون سال هاست که به صدای درونتان گوش می دهید و به قدری این کار را تکرار کرده که بخشی از وجود شما شده. پس برای مقابله با آن به کمی تمرین و زمان نیاز دارید.

همچنان که این تمرین ها را انجام می دهید تا رابطه خودتان با خودتان را خوب کنید می توانید از رابطه ای که با همسرتان دارید هم لذت ببرید.

به جای این که دائم در این فکر باشید که خودتان چه حسی نسبت به خودتان دارید یا دیگران چه احساسی نسبت به شما دارند از لحظاتی که در کنار همسرتان می گذرانید لذت می برید.

به جای شک و حسادت، اعتماد و امنیت در رابطه شکل می گیرد.

وقت آن رسیده که با خودتان دوست باشید چون تنها در این صورت است که می توانید دوست خوبی برای همسرتان باشید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان