چرخه خواب و بیداری مشابه انسان در مگس میوه، محققان را واداشته است که دقیقتر سازماندهی سلسلهاعصاب محیطی و مرکزی این موجود را بررسی و پایههای مولکولی ساخت ریتم زمان شبانهروز را در درون سلولهای این حشره کشف کنند و به طور غیرمستقیم، از این اطلاعات برای شناخت انسان نیز بهره بگیرند. به نظر میرسد سرنوشت زیستی ما در کره زمین، همچون مگس میوه، با گردش شبانهروز زمین به دور خورشید و چرخههای دیگر طبیعت گره خورده است و بهاینترتیب دستگاه عصبی و دیگر دستگاههای بدن ما و مگس میوه، ریتم جنبشهای هماهنگ خود را با گردش ایام در طبیعت، کوک، همساز و کرانهمند میکند. حرکات دقیق و ظریف درعینحال پیچیده بالهای مگس که از طریق سامانه عصبی در انقباض و انبساطهای هماهنگ عضلات متعدد صورت میگیرد، نیز بر پایه ریتمی که از ضربان همساز زمان در درون سلولهای بدن مگس میوه شکل گرفته، حاصل میشود؛ حرکات بالهایی که به زندگی، خور و خواب و جفتگیری مگس میوه در طول زندگی کوتاه تقریبا ٣٠روزهاش به کار میآید.
چرخه خواب و بیداریاش به چرخه شبانهروز وابسته است، بیخوابی، میل جفتگیری و مهارت انجام عمل را کاهش میدهد که نشانه چگونگی اثر گردش ایام بر تمامی فیزیولوژی بدن مگس میوه است. ١٠ سال از کار سه پژوهشگر روی زیستشناسی مولکولی مگس میگذرد که توانستند رفتار ژنی را در درون سلول بدن این حشره مورد بررسی قرار دهند که فعالیت آن براساس ریتم زمان شبانهروز در ٢٤ ساعت تنظیم میشد. آنها (جفری هال، مایکل روباش و مایکل یانگ) امسال موفق به کسب جایزه نوبل پزشکی شدند.
جالب است بدانید که «جفری هال» یکی از این پژوهشگران، برای اینکه بودجه تحقیقش ته کشیده بود و به او پول تحقیق نمیدادند، مدتی دانشگاه و پژوهش را رها کرده بود. اما بررسی دقیق این پژوهشگران که جایزه نوبل را نصیبشان کرد، نشان میدهد که چگونه یک ژن میتواند تحتتأثیر پروتئینی که خودش تولید میکند، رفتارش را تغییر دهد، کارش را متوقف یا شروع کند و با همکاری و هماهنگی با ژنهای دیگر و نسخهای از خود یا دیگری و مساعدت پروتئینهای ترجمهشده از آن نسخهها، در ارتباط با تعدیلات محیطی همچون نور، در عملکردی گردشی، به فعالیت خود معنا دهد. در مدل کلاسیک «واتسون» و «کریک»، ژنها مانند دستور کتاب آشپزی عمل میکنند. در این تعریف یکطرفه و خطی، ژن، نسخهبرداری میشود و به مولکول پروتئینی ترجمه میشود. در این مدل، ژنها فرمانده بیمنازعه در زیستشناسی تلقی میشوند.
اما پژوهشهای جدید مانند آنچه در مورد مگس میوه انجام شده است، از چنین تعبیری حمایت نمیکند. مجموعه ژنتیکی ما نیز در علیتی چرخشی قرار دارد. ژنها تنها علت رفتار نیستند، بلکه نتیجه آن هم هستند، چرخدندههای دستگاهی هستند که تنها به تجربه پاسخ میدهند. کلیدهای پروتئینی آنها طوری طرحریزی شده است که بهموقع خاموش و روشن شوند و ارتباطات سیناپسی بین نورونها و بالطبع مدارهای نورونی، تغییر پیدا کنند.
بهاینترتیب در برگشتها و کسب تجربیات جدید، بیان ژنها تغییر میکند و به طور چرخشی، همچون چرخش ایام، همه چیز از سر گرفته میشود. به این تعبیر، ژنها واحدهای توارثی نیستند، آنها مکانیسمهای دقیقی برای ترجمه تجربه به عمل و منبع معنا هستند. بدین ترتیب شاید باید اراده و آگاهی، ظهور اختیار از درون جبر را در درون مغزی جستوجو کرد که مجموعه ژنهای فعال آن به طور ریتمیک در تسلسلی دوار در طول زمانی کرانمند، مشغول کار هستند.
مجموعه ژنها، فشرده تجربههای اندوختهشده زندگی گذشته روی زمین و دستگاهی برای استخراج اطلاعات از محیط هستند. طرح اجرائی تکوین و رشد موجود زنده که به وسیله مجموعههای ژنتیکی اداره میشود، نحوه تأثیرات محیطی را تعیین میکند. ژنها بسته به اینکه در کدام مجموعه ژنی قرار بگیرند، خاموش و روشن میشوند و فعالیتهای مختلفی را موجب میشوند.
ژن واحد میتواند کارهای مختلفی بر عهده بگیرد، بسته به اینکه در چه شرایطی قرار داشته باشد. ما انسانها علیت خطی را بهتر درک میکنیم و اغلب عادت به این نوع برداشت خطی از علت و معلول داریم. اما در اصل نحوه رفتار ما موجودات روی زمین، منطبق با گردش روزگار، ماهیتی چرخشی دارد. این به مثابه انکار اختیار نیست. توانایی عمل قصدمندانه یک پدیده واقعی است که میتواند در مغز اتفاق بیفتد. در پژوهشها معلوم شده است که عمل قصدمندانه ما نیم ثانیه قبل از اینکه ما به آن آگاه شویم، اتفاق میافتد.
این نشان میدهد که عمل ارادی ما در ناآگاهی اتفاق میافتد و بعد به آن آگاه میشویم و آگاهی و ناآگاهی در زنجیرهای به هم متصل هستند. خودمختاری رفتار ما از مدارهای برگشتی در مغز مشتق میشود. در این مدارهای گردشی یا دایرهای نتیجه هر فرایندی، شرایط آغازین فرایند دیگری است. نورونها در مغز قبل از اتمام فرستادن پیام خود، پاسخ آن را دریافت میکنند و پاسخ پیامی را که به آنها میرسد، تغییر میدهند.
ایده محوری بسیاری از تئوریهای مربوط به آگاهی، سیستمی موازی با چندین هزار نورون در ارتباط با یکدیگر است که مغز را از یک طرحواره غالب به طرحواره غالب دیگری میرساند. هر ایدهای، طرحوارهای از فعالیت طرحوارهای دیگر میشود.
تصمیمی در مغز گرفته میشود و شما مدتی بعد از آن مطلع میشوید. به نظر میرسد اینچنین است که چرخ روزگار ما میگذرد و از دل جبر، اختیار زاده میشود.
*عصب شناس