برگردان سینمایی یا همان اقتباس از رمان و داستان در سینمای ما و کارگردانان چندان امر رایجی نیست.
به گزارش سینماسینما، به طبع این امر در بخش تولید فیلمهای کوتاه این بیعلاقگی نمود بیشتری دارد، که پرداختن به چرایی این موضوع فرصتی دیگر را میطلبد. رضا فهیمی با تجربه چند فیلم کوتاه تصمیم میگیرد بر اساس داستانی کوتاه نوشته محمد شریفی نعمتآباد که دست بر قضا شوهر خاله او محسوب میشود، فیلمی را کارگردانی کند که نتیجه آن فیلم ارزشمند «کودکان ابری» میشود که دیدنش حال تماشاگر را خوب میکند. فیلم «کودکان ابری» نمونه خوبی از پیوند ادبیات داستانی و سینماست. با او درباره فیلمش و اقتباس ادبی در حوزه فیلم کوتاه به گپ و گفت نشستیم.
فیلمنامه «کودکان ابری» را بر اساس یک داستان کوتاه نوشتید؟
بله، بر اساس داستان کوتاه «کودکان ابری» از مجموعه داستان «باغ اناری» نوشته محمد شریفی نعمتآباد فیلمنامه شکل گرفت.
اقتباس سینمایی از داستان امری مرسوم در سینمای ما محسوب نمیشود. چه عاملی باعث گرایش شما به سمت تولید اثری اقتباسی شد؟
من تا قبل از اینکه وارد عرصه فیلمسازی شوم، کمتر کتاب میخواندم. سال 86 با فیلم «خالهبازی» فیلمسازی را شروع کردم. سپس وارد دانشگاه سوره شدم و در رشته سینما گرایش کارگردانی تحصیل کردم. آن سالها نزدیک به شش فیلم کوتاه ساختم که تنها دو تا از آنها در چند جشنواره انتخاب و تقدیر شدند. زمانی که قصد نوشتن فیلمنامه میکردم، در خودم یک خلأ حس میکردم که تنها با کتاب خواندن و فیلم دیدن پر میشد. کمکم شروع به خواندن رمان و داستان کوتاه کردم. در این میان کتابی که نویسندهاش به واسطه ارتباط خانوادگیمان سالها قبل به خانواده ما هدیه داده بودند، توجه من را جلب کرد. قبلا هم کتاب «باغ اناری» را خوانده بودم، اما نه به فکر اقتباس، تا اینکه اولین بار سال 88 با نویسنده برای گرفتن مجوز اقتباس وارد مذاکره شدم که چون هنوز تجربه زیادی نداشتم، با توصیه نویسنده تصمیم گرفتم این قصه را کار نکنم تا زمانی که از تجربه کافی برای اقتباس از این قصه برخوردار شوم.
فیلمهایی را که کارگردانی کردید، جایی هم نمایش داده شد؟
«خالهبازی» را قبل ورود به دانشگاه ساختم و در این میان تنها فیلم «یکی مثل من»، «با مرد دیگری رفت» و «نوای آشنا» که 100 ثانیهای بود، در بخش مسابقه چند جشنواره انتخاب و تقدیر شدند.
هنوز نگفتید چه شد که به برگردان سینمایی از داستانی کوتاه علاقهمند شدید؟
من کتاب «باغ اناری» را با خودم به تهران آورده بودم. یادم میآید هر وقت دوستی به خانه من میآمد، با اشتیاق دوست داشتم یکی دو داستان آن، ازجمله همین قصه «کودکان ابری» را برایشان بخوانم. و جالب بود همه هم جذب همین قصه میشدند. تنها دلیل اقتباس شاید این بود که بارها و بارها این قصه را خوانده بودم و هنوز برایم جذاب بود و باور کنید حالا هم که فیلمش را ساختهام، باز میخوانم. بعد فیلم «یکی مثل من» تصمیم گرفتم بر اساس «کودکان ابری» فیلمی بسازم. با نویسنده، یعنی شوهرخالهام، تماس گرفتم که مخالفت کردند.
چرا؟
گفت تو تجربه زیادی در کارگردانی نداری و ساخت این قصه سخت است. با این کار هم پول و هم زحمات خود را به هدر میدهی. او شناخت خوبی از کارهای من داشت و گفت برو چند فیلم بساز و وقتی احساس کردم از عهده کار برمیآیی، اجازه ساخت فیلم بر اساس قصهام را میدهم. من عادت کردم که اگر در این شرایط قرار گرفتم، ناامید نشوم و با تلاش به خواستهام برسم. بعد مخالفت آقای شریفی من فیلمنامه «اتوبوس کرمان» را نوشتم که در حوزه فیلم کوتاه در زمان خودش یک بیگ پروداکشن محسوب میشد. فیلمنامه را شهرام مکری خواند و دوست داشت، اما گفت با توجه به امکاناتی که در اینجا در دسترس نیست، امکان ساختش در حال حاضر وجود ندارد. صحبت از عدم وجود لنز مناسب جهت استفاده در اتوبوس کرد و… اما من مصمم به ساخت فیلم بودم. فیلم را ساختم و البته فیلم پرهزینه و بدی هم شد. فیلم را جایی برای نمایش نفرستادم، اما ناامید هم نشدم. فیلمی 100 ثانیهای ساختم به نام «نوای آشنا» که برگزیده شد و بعد در کارگاه علی ژکان فیلم «با مرد دیگری رفت» را کارگردانی کردم که در چند جشنواره دیده شد. کمکم احساس کردم تجربه کاری من بیشتر شده و از طرفی احتیاج به قصهای خوب داشتم. با نویسنده «کودکان ابری» تماس گرفتم که گفت فیلمنامه را بنویس. نوشتم و خواندند.
فیلمنامه اقتباسی شما را پسندیده بود؟
با توجه به اینکه به متن و بدنه قصه وفادار بودم، بله، ایشان پسندیده بودند.
وقتی فیلم را ساختید، آقای شریفی نعمتآباد چه واکنشی نسبت به فیلم داشت؟
بار اول که فیلم را روی مانیتور کامپیوتر دیدند، واکنش خاصی نشان ندادند. اما بعدا که روی پرده سینما به تماشای فیلم نشستند، نظرشان مثبت بود. قصه در فضای باد و باران روایت شده بود که متاسفانه به دلیل مشکلات مالی نتوانستیم باران داشته باشیم و این اولین نقدی بود که نویسنده به فیلم داشت.
خودش اهل سینما بود؟
اهل سینما رفتن نبودند، اما سالها پیش فیلمنامهای نوشته بودند. ایشان بسیار انسان باسوادی هستند و خارج از هنر در خیلی از زمینهها سواد و اطلاعات بالایی دارند.
به نظرم شانس آوردید که در سالهای اولیه کار، با کارگردانی فیلمی بر اساس «کودکان ابری» مخالفت کرد.
بله، به نظرم خیلی به نفعم شد. قطعا سال 88 با تجربه کمم فیلم ضربه میخورد.
در قصه اصلی وقایع داستان در محیطی روستایی روایت میشد؟
بله، همچنانکه گفتم، من اقتباسی وفادارانه را نوشته و ساخته بودم که تنها درصد کمی تغییرات صورت گرفت. از این بابت خوشحالم که اقتباسم به داستان اصلی وفادارانه بود.
اقتباس از داستانهای ایرانی کمتر در سینمای ما اتفاق میافتد. شما بهعنوان کسی که تولیدی موفق در این زمینه داشتید، علت را در چه عامل یا عواملی میدانید؟
مشکل اصلی در این زمینه به نظرم منیتهای ماست. خیلی از دوستان بدون تجربه نوشتن یا تخصص تالیف میخواهند خودشان بنویسند. درحالیکه سینما کار گروهی است و هر بخش آن نیاز به تخصص دارد. همه مدعی مولف بودن در سینما هستند، اما مولف بودن اینگونه نمیشود.
البته شاید بخشی از این مسئله ناشی از مقاومتهایی است که توسط نویسندگان صورت میگیرد. بالاخره آنها دوست دارند اقتباس کاملا وفادارانه باشد. اما نگاه فیلمنامهنویس متفاوت از نگاه داستاننویس است.
در زمینه اقتباسهای سینمایی به نظرم در جشنوارههای ما اتفاقات خاصی شکل نگرفته است. اگر جشنوارههای ما همانند جشنوارههای معتبر خارجی همچون کن و اسکار نگاه ویژهای به فیلمنامههای اقتباسی داشته باشند، این امر باعث توجه ویژه کارگردانان و نویسندگان داستان میشود، که بالاخره جایی کارشان دیده شده و داوری میشوند. تا این لحظه بر اساس آمار دقیق در اسکار 85 درصد فیلمنامهها اقتباسی هستند، درحالیکه این آمار در سینمای ما تقریبا هیچ است.
فکر میکنید ادبیات داستانی ما آنقدر پتانسیل دارد که سینماگران ما به آن مراجعه کنند؟
بله، حتما این پتانسیل وجود دارد. اما این در مورد نویسندگانی صدق میکند که قصههایشان مابهازای تصویری زیادی دارند.
در حوزه فیلم کوتاه میل و گرایش به سمت اقتباس سینمایی از داستانها را چقدر میبینید؟
تا سالها قبل زیاد نبود، اما بعد از اینکه فیلمهایی مثل «کودکان ابری» که اقتباسی بودند دیده شدند، میل به اقتباس زیادتر شد.
گویا نخستین فیلم بلند سینمایی خودتان را هم کارگردانی کردهاید.
بله، فیلم «دوباره زندگی» که هنوز اکران نشده است. خانم گلاب آدینه و آقای شمس لنگرودی بازیگران فیلم هستند.
آیا باز هم به سراغ اقتباس سینمایی از داستان خواهید رفت؟
بله، حتما. فعلا در حال نگارش فیلمنامه بعدیام هستم.
البته منظورم فیلم بلند سینمایی بود.
کار قطعا سختتر خواهد بود، اما اگر رمان خوبی به دستم برسد، بیمیل نیستم که دوباره به سراغ اقتباس بروم. هر چند در پارهای اوقات یک داستان کوتاه پتانسیل فیلمی بلند را دارد.
رمان و داستان زیاد مطالعه میکنید؟
واقع امر این است که خیلی اهل رمان خواندن نیستم، اما قصههای کوتاه هم ایرانی و هم خارجی را زیاد میخوانم.
اگر موافق باشید، کمی هم درباره فیلم صحبت کنیم. چند روز صرف پیشتولید و تولید «کودکان ابری» شد؟
در حدود یک ماه و نیم صرف پیشتولید فیلم کردیم و طی هفت روز فیلمبرداری کار انجام شد.
یکی از اتفاقات خوب فیلم بازی بازیگران است. درباره نحوه انتخاب توضیح میدهید؟
کودک درونم هنوز بهشدت بازیگوش و بیدار است. چند کار کودک ساخته بودم و شناخت خوبی از دنیای کودکانه دارم. از حدود 100 کودک برای ایفای نقشهای مختلف در فیلم طی 10 روز تست گرفتم. اما در روز سوم تست بازیگران نقش اکبر رازیانهپور و حسن چوپانی را در اولین نگاه انتخاب کردم.
فیلم «کودکان ابری» بهشدت یادآور تولیدات فیلم کانون فکری کودکان و نوجوانان است. در ساخت فیلم چقدر تحت تاثیر آن فیلمها بودید؟
وقتی فیلمی اقتباسی باشد، نمیتوان از تحت تاثیر بودن آن جریان گفت. من بهشدت آثار تولیدی در کانون فکری کودکان و نوجوانان را دوست دارم، اما در حین تولید نگاهی به آن فیلمها نداشتم. اما بعد نمایش فیلم در این مورد زیاد شنیدهام.
در قصه اصلی چه چیزی بیشتر از همه شما را مجاب کرد که حتما فیلمی براساس آن بسازید؟
جایی در قصه که اکبر رازیانهپور سیلی خورده و حسن چوپانی همه چیزهایی را که به گمانش مالکش بوده، بهخاطر خوشحالی رفیقش به او میبخشد. اینجای داستان هم آدمی میخندد و هم به گریه میافتد. همیشه دوست داشتم و دارم فیلمی بسازم که بیننده در اوج خنده گریه کند و تلخند شکل بگیرد.
گویا فیلم به آکادمی اسکار هم معرفی شده بود.
بله، در نخستین حضور جشنوارههای خارجی فیلم در جشنواره فیلم توکیو بهعنوان بهترین فیلم کوتاه آسیا شناخته شد. سپس جایزه ویژه جشنواره را دریافت کرد و برای اولین بار به آکادمی اسکار معرفی شد.
یعنی چه برای اولین بار؟
تا پیش از این فیلم، هیچ فیلم کوتاهی از ایران به آکادمی اسکار معرفی نشده بود. چون فیلمهای کوتاه امکان اکران ندارند، درگاه معرفی میخواهد، که این جشنواره یکی از همین درگاههای معرفی به آکادمی اسکار بود. اما معرفی شدن کافی نبود. باید از جانب انجمن سینمای جوان یا سازمانهای وابسته حمایت مالی میشد تا اعضای آکادمی فیلم را ببینند، که این اتفاق نیفتاد.
درباره اکران فیلم در هنر و تجربه چیزی هست که بخواهید بگویید؟
به نظرم اینکه فیلم در این گروه فرصت دیده شدن پیدا میکند، خیلی مهم و ارزشمند است، چون فیلمهای کوتاه امکان دیده شدن ندارند و نابود میشوند. فیلم در مالزی روانه اکران عمومی شد، اما در شهر خودم، رفسنجان، 10 روز دوندگی کردم که فیلم یک اکران داشته باشد و درنهایت با پیگیریهای زیاد توانستم یک اکران برای عوامل و بازیگرانم بگذارم.
ماهنامه هنر و تجربه