ماهان شبکه ایرانیان

نقد وبررسی فیلم «هجوم»

«هجوم» آخرین ساخته شهرام مکری درست همان مسیری را می‌رود که فیلم‌های پیشینش. فیلمی پلان سکانس با تمی مشابه «ماهی و گربه» و فضاسازی در همان مایه‌ها

«هجوم» آخرین ساخته شهرام مکری درست همان مسیری را می‌رود که فیلم‌های پیشینش. فیلمی پلان سکانس با تمی مشابه «ماهی و گربه» و فضاسازی در همان مایه‌ها. هرچند که ازنظر ظاهری «هجوم» از «ماهی و گربه» حرفه‌ای‌تر و منسجم‌تر به نظر می‌رسد و در ایده پلان سکانس پیچیدگی‌ها و نقاط قوت بیشتری دارد اما حقیقتاً پیشرفتی نسبت به فیلم‌های قبل‌ترش نمی‌کند.
شهرام مکری سال‌هاست دارد سبک مشخصی را در فیلم‌سازی طی می‌کند و فیلم‌هایی متشابه می‌سازد که همگی دغدغه‌های مشترکی دارد که بیشتر هم به فرم فیلم مربوط می‌شوند تا محتوای آن. اگر با دقت به بررسی آثار او بپردازیم، اعم از فیلم کوتاه و بلند به‌راحتی مسیر یک‌طرفه و مشخصی را که او در این سال‌ها و از «آندوسی» و «محدوده دایره» تا همین «هجوم» طی کرده، به چشم می‌بینیم. اینکه چطور از همان اولین فیلم کوتاهش تا آخرین فیلم بلند سینمایی‌اش به فرم فیلم نگاه ویژه‌ای داشته و همواره این فرم بیانگر در آثار اوست که آن‌ها را در خاطر نگه می‌دارد و کنجکاوی برانگیز می‌نماید.اما این پیگری جدی و کوتاه نیامدن از یک شکل فیلم‌سازی مشخص تا کجا می‌تواند ادامه بیابد؟ تأثیرگذار باشد و برش خود را از دست ندهد و البته بسط پیدا کند و فیلم به فیلم به انسجام و تکامل دقیق‌تری دست یابد؟ آیا فیلم‌های شهرام مکری و اصرار ورزی او بر تکرار خودش روندی صعودی و روبه رشد داشته؟ متأسفانه پاسخ این سؤال یک «نه» قاطع و محکم است. آن‌هم از زبان کسی که حتی پس از تماشای «ماهی و گربه» هم ایمانش را به هوش و ذکاوت مکری از دست نداده بود؛ اما واقعیت این است که باید احساسات را کنار گذاشت و مرعوب فرم‌ها و بازی‌های فرمی هوشمندانه اما پوچی که شهرام مکری برای تماشاگرش تدارک می‌بیند نشد و اعتراف کرد که او فیلم به فیلم دارد بدتر می‌شود! تکرار خودش هر سری بیش از دفعه قبل کاهنده و تقلیل گرایانه است و آن‌قدر که چیز جدیدی برای ارائه ندارد، دست به دامان یکسری پیچیده سازی و پیچیده گویی می‌شود که تنها اوضاع فیلم‌ها را قاراش میش‌تر می‌کند و تماشاگر را سردرگم‌تر. در این میان «هجوم» بیش از هر فیلم دیگری این راه را می‌رود و به این دلیل است که می‌تواند بدترین فیلم مکری باشد، حتی اگر مرعوب‌کننده‌ترینشان باشد و عجیب‌وغریب‌ترین ترفندهای بصری را در ساخت یک فیلم سکانس پلان داشته باشد. تیغ مکری دیگر برشی ندارد مگر برای کسانی که درکشان از سینما یکسری حرکت دوربین پیچیده و فضاهای ساختگی ایست که در ظاهر رادیکال و خاص می‌نماید.
مکری که در همه فیلم‌هایش مشکل پرداخت به محتوا و مضمون را داشته و به رویدادها و کاراکترهایش به چشم مهره‌های شطرنج و یا معادلات ریاضی نگاه کرده و آن‌ها را صدبار دورتر از واقعیت‌های وجودی‌شان ساخته‌وپرداخته و به نمایش درآورده، در «هجوم» مرزهای جدیدی از بی‌مکانی و بی‌زمانی بی‌معنی و روی هوا را ارائه می‌دهد. شخصیت‌های «هجوم» از همیشه گنگ‌تر و گیج‌کننده‌تر هستند با یکسری المان بی‌ربط که مثلاً قرار است نمادهایی استعاری از فرهنگ و سیاست باشد اما تنها به یکسری زیورآلات بصری می‌ماند و دیگر هیچ!
«هجوم» بیش از آنکه فکرش را بکنید پوچ و بی‌معنی است و در تمام طول نمایشش باید زور بزند تا با دیالوگ‌های قشنگ الکی پیچیده، نگاه‌های عجیب غریب و اکت ها و حرکت‌ها اضافی و بی‌دلیل حواس تماشاگر را پرت کند تا به این حجم خالی موجود در فیلم توجهی نکند؛ اما مگر تماشاگر بچه دوساله است که این‌طور سرش کلاه برود و برای چنین فیلم بیخود و بی‌جهتی به‌به و چهچه کند؟داستان بازسازی صحنه قتل با همه جزییات بی‌دلیل و ناکارآمدش در فضایی آخرالزمانی با مفاهیم استعاری گل‌درشتی مانند رفتن نور از بخشی از زمین، حصار کشیدن برای جلوگیری از مهاجرت و این‌ور حصار و آنور حصار کردن‌ها، همه‌ی «هجوم» است؛ و البته خواهر و برادری که در این میان خودشان را یک نفر جا زده‌اند و قرار است نقطه تمرکز فیلم باشند اما در هجوم این‌همه ادعا و جنگولک بازی گم‌شده‌اند. بزرگ‌ترین مشکل «هجوم» فقدان احساس و زندگی در میان آدم‌ها و در خلوت خودشان است. کاراکترهای فیلم بیشتر به ربات می‌مانند تا انسان و آن‌قدر منفعل و بی‌بخار بر پرده ظاهر می‌شوند که اصلاً نمی‌توانند همراهی مخاطب را با خود داشته باشند.
اما مطابق آنچه انتظار می‌رفت، «هجوم» خوشگل‌تر و پر کلک‌تر و پیچیده نماتر از آثار دیگر مکری است. تصاویر فیلم مرعوب‌کننده‌تر هستند و استفاده از رنگ‌های تندوتیز در نورپردازی که از فیلم «ویکتوریا» به اینجا رسیده، شمایل‌ تر و تمیزتر و حرفه‌ای‌تری به فیلم بخشیده است؛ اما آیا همه این‌ها پیشرفت یا برگ برنده برای فیلم و شهرام مکری محسوب می‌شود؟ معلوم است که نه! مسیری که فیلم‌ساز در آن قدم نهاده بیشتر از جاده‌ای رو به رشد به سمت قله‌ها، به گردابی می‌ماند که فیلم به فیلم بیشتر در هم پیچ می‌خورد و بیشتر فرو می‌رود و فیلم‌سازی که روزی به ساخت فیلم‌های تجربی و آوانگارد مشهور بود حالا تجربیات آوانگاردش را تبدیل به یکسری اثر بی‌سروته و معمولی می‌کند که در کارکرد اجتماعی‌شان بر مخاطب شبیه به فیلم‌های سینمای بدنه عمل می‌کنند و چیزی به تماشاگرانشان نمی‌افزایند. فقدان مفهوم در «هجوم» بیداد می‌کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان