وقتی یک خانم و آقا از مهمانی برمیگردند، خانم میتواند از رنگ پرده منزل میزبان تا آرایش سفره و طرح فرش و جنس رابطه زوج میزبان نظر دهد، در حالیکه شاید آقا حتی اسم غذایی را که خورده نداند و یا به خاطر نداشته باشد و فقط بگوید غذای خوشمزهای بود یا در مورد خانهشان بگوید بزرگ بود. بدیهی است کسی که به جزئیات دقت کرده ترجیح میدهد نکات خوبی را که دیده به یاد داشته باشد. البته تأثیرات خوب یک رفتوآمد ساده خانوادگی روی نحوه زندگی افراد و یادگیری هر موضوع خوب را باید از افتادن در ورطه چشم و همچشمی جدا کرد.
طبیعتاً هر کسی باید پایش را به اندازه گلیم خودش دراز کند. اما چرا برخی اینگونه نیستند؟ بدون شک، علت اصلی این است که فرد با اندازه گلیمش کنار نیامده یا شاید به چیز دیگری میاندیشیده و حال محاسباتش غلط درآمده و دیگر اندازه گلیمش را نمیپسندد، اما یادش رفته که با دعوا و مرافعه هیچ گلیمی بزرگتر نمیشود. تمایل به بیشتر داشتن و بهتر بودن در ذات همه افراد وجود دارد، اما حسادت به دیگران ایرادی است که باید رفع شود.
خانمی که از مهمانی برمیگردد از همان لحظه خروج از منزل میزبان شروع میکند با لحن غمگین و افسردهای به توصیف چیزهایی که دیده. لحن صدا و آهنگ کلماتش نشان میدهد که حال خوبی ندارد. طبیعتاً همسر او نیز در اولین واکنش تصمیم میگیرد از کشدار شدن ماجرا جلوگیری کند. اغلب زوجهایی که چند سالی از ازدواجشان گذشته و اتفاقات مشابهی را با هم تجربه کردهاند در این لحظه، آتشی را بین خود روشن میکنند که معلوم نیست کی خاموش میشود و زمانی هم که خاموش شد، خاکستر سردش در تمام خانه پراکنده خواهد شد.
ضربالمثلی میگوید که دعوا نمک زندگی مشترک است، اما برخی از این دعواها زهر هلاهل است. شاید این ضربالمثل زمانیکه آمار طلاق بسیار پایین بود و زوجها واقعاً به پای هم میسوختند و میساختند، کاربرد زیادی داشت، اما اکنون اینگونه نیست. هر دعوایی ریشه در اختلاف نظر، بیتوجهی یا یک مشکل اساسی دارد که فرد هنگام ازدواج به آن دقت نکردهاست. یک زوج حسود با حسادت خود به زندگی دیگران ناخودآگاه نشان میدهند که از زندگی خود رضایت ندارند. میخواهند شرایط دیگری در زندگی تجربه کنند و نارضایتی خود را با حسادت نشان میدهند. حسادت به زندگی دیگران آژیر خطری است که به صدا درآمده، اما واکنش طرف مقابل است که آژیر خطر را به ناقوس آغاز بحران تبدیل میکند یا از این مرحله میگذراند.