ماهان شبکه ایرانیان

تصمیم گیری در روابط خارجی (فهم چرایی تمایز با نگاهی مقایسه ای به روزگار امیرکبیر و سپه‏سالار)

در دوره طولانی سلطنت ناصر الدین شاه، تاریخ تحولات روابط خارجی ایران دستخوش دگرگونی های مهمی شد. در چنین عصری که نزدیک به پنجاه سال به درازا کشید با ویژگی مهم نفوذپذیری -رخنه پذیری در عرصه تصمیم گیری در روابط خارجی مواجه هستیم

تصمیم گیری در روابط خارجی (فهم چرایی تمایز با نگاهی مقایسه ای به روزگار امیرکبیر و سپه‏سالار)

[مقدمه]

در دوره طولانی سلطنت ناصر الدین شاه، تاریخ تحولات روابط خارجی ایران دستخوش دگرگونی های مهمی شد. در چنین عصری که نزدیک به پنجاه سال به درازا کشید با ویژگی مهم نفوذپذیری -رخنه پذیری در عرصه تصمیم گیری در روابط خارجی مواجه هستیم. اما بایستی به خوبی دقت کرد که میان دوره جوانی، میانسالی و کهن سالی ناصر الدین شاه و همچنین خلق و خوی و سلوک تصمیم گیرانه نزد صدر اعظم های دوره ناصری تفاوت‏های چشم گیری قابل پی جویی است. در این مقاله، نگارنده مایل است در چند زمینه پژوهش روشمند و هدفمندی را انجام دهد: چگونگی تصمیم گیری در روابط خارجی ایران در دوره صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا حسین خان سپسالار و نیز بررسی همانندی ها و ناهمانندی ها روند و فرایند تصمیم گیری در روابط خارجی دوره صدارت عظمای امیرکبیر و سپه‏سالار، این مقاله برپایه یک نکته مفهومی مهم یا مفروضه بنیادین استوار شده است: تصمیم گیری عبارت از عمل گزینش میان راه حل های جایگزین یا بدیل های موجودی است که در مورد آنها یقین و قطعیت وجود ندارد. جوهره سیاست و روابط خارجی عبارت از پیوند ویژگی‏های دو محیط است:

1- محیط درون اجتماعی 2- محیط بیرون اجتماعی

در واقع تصمیم گیری در روابط اجتماعی برآیندۀ پیوند و تلفیق درون مایه ای کارکردی دو محیط عملیاتی داخلی-خارجی است. با توجه به مفروضه مذکور و با تکیه روش شناسانه اقتباسی-آزادانه کارداری بر مدل تصمیم گیری جیمز روزنا نگارنده معتقداست: روابط خارجی ایران در عصر ناصری و به ویژه در دوره صدارت عظمای امیرکبیر و سپه‏سالار از پنج متغیر: 1- شخصیت تصمیم گیرنده، 2- نقش و اختیارات تصمیم گیرنده، 3- ساختار درونی دولت و دستگاههای حکومتی، 4- درون مایه های رفتارها و ارزشهای اجتماعی و 5- نظام بین المللی تأثیر پذیرفته و به نحوی متفاوت شده است. نگارنده مایل است محتوای مکتوب را چنین بشناساند که از منظر یک پژوهشگر که در زمان کنونی تاریخ گذشته را مطالعه می کند، چرا بین امیرکبیر و سپه‏سالار از حیث شیوه و نوع تصمیم گیری در روابط خارجی تفاوت‏هایی به چشم می خورد. از یک سو پژوهش‏های تئوریک در تاریخ روابط خارجی ایران کمتر صورت پذیرفته و از دیگر سو وقایع نگاری تاریخ معاصر ایران بیشتر به صورت روالی-روایی بوده و کمتر به چرایی ها پرداخته شده است. با عطف توجه به دو معضل فوق نگارنده است معتقد است شاید بتوان به طرزی تئوریک به چنان پرسشی پاسخی درخور داد و از سطح توصیف صرف روایی وقایع تاریخی فراتر رفت.

درآمد نظری

آغاز قرن نوزدهم از یک نقطه نظر تاریخی عصر جدیدی در تاریخ تحولات ایران‏زمین به شمار رفته است زیرا در آن زمان قدرتهای غربی که مدت زیادی درگیر رقابت‏های روزافزون بودند این رقابت‏ها را به طور بی‏رحمانه در جهت خط‏مشی امپراتوری‏های استعماری در آسیا متمرکز کردند. ایرانیان نیز مجبور شدند با تکیه بر دیپلماسی جنگ و گریز، اصول سنتی سیاست خارجی خود را به منظور همگامی بیشتر با نوسانات قطب گرایانه سیاسی در روابط بین المللی تعدیل بخشند و از آن زمان بود که مفهوم سیاست موازنه مثبت یا منفی در روابط خارجی ایران به نیرومندترین نوع خود شکل یافت. اصول اساسی خطمشی روابط خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی چنین بوده است:

1- حفظ تعادل میان قدرتهای درگیر در ایران از سوی کشور ضعیف و به بازی گرفتن یک قدرت علیه دیگری بدون اتکای بیش از حد به هیچ یک از آنها.

2- جست وجوی فرصت برای درگیر کردن یک قدرت سوم در جهت کاهش فشار دو قدرت بزرگ.

3- پی جویی دیپلماسی موازنه مثبت-منفی در روابط خارجی برای جبران ضعفهای مفرط نظامی و اقتصادی.

اما پی گیری فعالانه سیاست موازنه میان قدرتهای استعماری با یک مشکل اساسی رو به رو بود:

در دوره قاجاریه ما از این حیث -یعنی از لحاظ دسترسی به مشاوران و رجال بی‏غرض-خیلی بدبخت هستیم زیرا که ناصحان و رهنمایان این دوره غالبا بیش ازآنکه مصلحت شاه و مملکت را در نظر داشته باشند در فکر مصالح روس و انگلیس هستند.[1]

در خلال نیمه دوم قرن نوزدهم که نفوذ روسیه و انگلستان شکل یک مسابقه جهت کسب امتیازات اقتصادی را به خود گرفته بود، تداوم ضعف ایران عملا منجر به استمرار سیاست موازنه به شکل وارونه آن شده بود یعنی:

در هر تقاضایی که دولت ایران برآورده می کرد منافع هر دو طرف به نحوی که هیچیک بر دیگری پیشی نگیرد ملحوظ بود. [2]

سیاست امتیازدهی و نگاه‏داشت منافع هر دو قدرت بزرگ استعماری مجال آزادی و استقلال عمل را از رجال ایرانی کاملا گرفته و دستگاه حکومت را کاملا در سیطره آن‏ها قرار داده بود. رجال ایرانی: مجبور بودند که میل و اراده وزرای مختار روس و انگلیس را مانند وحی منزل محترم و مطاع بشمارند. [3]

در بررسی تصمیم گیری سیاست خارجی عوامل متعددی دخالت دارند که به عنوان متغیرهای مستقل نقش مهم و اساسی در چگونگی تصمیم سازی به عنوان متغیر وابسته ایفا می کنند جیمز روزنا معتقد است که در هر تصمیم گیری سیاست خارجی، علت رفتار سیاسی یک دولت به مجموعه ای از عوامل گوناگون مربوط می شود که با اولویت‏های متفاوت در کنار همدیگر جمع شده و نهایتا به تصمیم گیری سیاست خارجی منجر می شوند:

یک)متغیر شخصیت تصمیم گیرنده

دو)متغیر نقش و میزان اختیارات تصمیم گیرنده

سه)متغیر دولتی و بوروکراتیک

چهار )متغیر اجتماعی

پنج)متغیر سیستم بین المللی

متغیر شخصیت تصمیم گیرنده به خصوصیات، روحیه، افکار و اندیشه ها خصوصیات روانی، نبوغ و توانایی های کاریزماتیک و آمال و آرزوهای تصمیم گیرنده معطوف می شود. در متغیر نقش و میزان اختیارات تصمیم گیرنده به موقعیت و جایگاه شخص تصمیم گیرنده در سلسله مراتب قدرت اختیارات او دقت می شود. در متغیر دولتی و بوروکراتیک ساختار پیچیده یک نظام سیاسی و پیوندهای ارگان‏های دولتی و درون دولتی و نهایتا کارشناسان و فن آوران درون تشکیلات تدوین و ارائه کننده پیشنهادها و خطوط کلی تصمیم گیری در سیاست خارجی مطمح نظر قرار می گیرد زیرا هیچ فرد تصمیم گیرنده ای قادر نیست فارغ از این ملاحظات تصمیم گیری کند. در بحث از متغیر اجتماعی جنبه های غیر دولتی مؤثر بر رفتار خارجی یک دولت، ارزش‏ها و ایدئولوژی‏های حاکم بر یک جامعه ملی، گروههای ذی نفوذ، احزاب سیاسی، افکار عمومی، رسانه های جمعی غیر دولتی و اقلیت‏های قومی و محلی به بحث گرفته می شود. در متغیر سیستم بین المللی نکته آن است که یک دولت در عرصه تصمیم گیری در روابط خارجی در خلأ عمل نمی کند بلکه در صحنه روابط بین المللی با پیچیدگی‏های ویژه خود عمل می کند و واکنش‏های این سیستم بایستی در قبال کنش‏های تصمیم گیران سیاست خارجی در محاسبات برنامه ریزان منظور شود. [4]بنابراین مهم ترین عرصه در سیاست خارجی« کنش های تصمیم گیرانه» است، زیرا «تصمیم» جوهره سیاست خارجی است و از روی آن است که می توان سنجید که رفتار یک کشور در محیط خارجی باز، بسته، منعطف، متصلب، اتحادگرا، منزوی، سازش جو، خودبسنده، ستیزه جو، معامله گر، توتالیتر، دموکراتیک، مورد پذیرش یا انزجار مردم، متکی به قانون، متکی به شخص منفعت-ملی گرا، منفعت-شخصی گرا و سایر ویژگیهای دیگر است.[5]

گفتار یکم) متغیر شخصیت تصمیم گیرنده

سخن یک) میرزا تقی خان امیرکبیر

میرزا تقی خان امیرکبیر که به سال 1227 ه‍. ش (1848 م. ، 1264 ه‍. ق. ) به صدارت عظما رسید، نخستین صدر اعظم شاه جوان، ناصر الدین بود. توصیف شخصیت او کاری سهل و ممتنع است زیرا از او بدگویی‏های بسیار و نیک گویی های فراوان شده ولی این همه، نشان دهنده آن است که به هرحال او یکی از بزرگترین و نخبه ترین رجال تاریخ معاصرایران بوده بلکه در سرتاسر تاریخ ایران زمین جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. گاهی از او به نیکی تمام یاد کرده اند:

1- برگزیده الهی برای سعادت و ترقی ملت، [6]

2- جنساً شخصی غیر از هموطنان خود بوده، [7]

3- «از روی انصاف می گویم و خدا را به شهادت می طلبم که در مقام امیرکبیر غلو نکردم: از خواجه نظام الملک مرحوم وزیر معروف و مشهود سلاجقه، و «صاحب بن عبّاد» وزیر مشهور و معروف دیالمه و پرنس «بیزمارک» و لرد «پالمرستون» و «ریشیلیو» وزیرمشهور لویی سیزدهم فرانسه و پرنس «کارچکف» روسی، به حق به مراتب با عرضه تر و بهتر بود »[8]

4- «من چهل است بعد از امیر خواستم از چوب آدم بتراشم نتوانستم»[9]

5- همانند نادرشاه و برانگیزنده تمجید است و اول باقعه الهی، [10]

6- جمع بین سیف و قلم و صفحه و علم بود و به منتها درجه مهابت و صلابت، [11]

7- مأمور خداوند متعال برای نجات ملت ایران، [12]

8- مصلحی بزرگ برای تحول بنیادی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران، [13]

9- کاملا سزاوار عنوان والاترین مخلوق خدا. [14]

ولی قاطعیت، صلابت، سلامتی روح و علوّ طبع و همت والای نیک‏مردی چنین، برخی درباریان تن آسا را خوش نمی آمد و قلم را به حال او به ناسزا و سب و لعن وامی‏داشتند: وزیری است که اگر تا آخر عمر نوش کفایت را با نیش خیانت نیامیخته و اطاعت خیالات شیطانی را بر متابعت سلطانی بود، جای آن داشت که بعد از حیات، مجسمه او را به فضّه و ذهب مرکّب کرده در هر مملکتی به یادگار گذراند و شرط احترامش را بجا آرند. افسوس که نِخوت و غرورش از اوج عِلوی به حضیض سِفلی رسانید و به واسطه سرکشی از نور رحمانی آیه فَاخرُج مِنهَا فَإنّکَ رَجِیمٌ شنید. [15]

قلم حقیقت کُش و انسان گُداز محمد حسن خان اعتماد السلطنه باز هم امیرکبیر را به سختی می نوازد و از او به بدی و شرارت یاد می کند: در عصیان و طغیان... به خیالات خام پرداخت، سلیقۀ کج یافت و طریقۀ مُعوَج پیمود. در عوض ککشن، ککخن دید...خیالات خام صفراوی که در او ظهور یافت، حکیم کامل حکم به فَصدش کرد. [16]

محمد تقی خان لسان الملک سپهر نیز از دیگر بدخواهان و دشمنان امیرکبیر است و هرچه که خواسته از بد و بی‏راه نثار او کرده است: چون میرزا تقی خان را اصلی ضعیف و محتوی شریف نبود، الطاف و اِشفاق پادشاه را حمل نتوانست داد...تنمُّر و تکبّر به دست کرد... کوه گران‏سنگ را وزن کاه نمی نهاد... شاه‏زادگان بزرگ و بزرگان شرک را...چندانکه توانست خذول کرد و در زوایای خمول بازداشت. [17]

تولد امیر را بین سالهای 1210 تا 1215 نوشته اند و ورود به خدمت در دستگاه دولت را از سال 1230، و هنگام دخول در خدمت کهنیه بین پانزده تا بیست سال داشته، نخستین شغل او عبارت از مأموریت محاسبه «فیل خانه» یعنی سرطویلگی بوده و گویا این اولین شغلی است که به امیر رجوع شده بود. [18]کربلایی محمد قربان پدر او بوده که به مناسبت مجاورت قریه مهرآباد فراهان که اصل خاندان قائم مقام بزرگ و کوچک از آنجا بوده با هزاوه موطن و مسکن کربلایی محمد قربان، این مرد در عداد خدمتکاران قائم مقام اول درآمده و در دستگاه او سمت آشپزی یافته بود. [19]بعدها امیر با استعداد ذاتی و حجب و حیای مردانه و غیرت و زرنگی که از خود نشان داد، عزت الدوله خواهر تنی ناصر الدین میرزا را به همسری گرفت و خود را بیش از پیش به خاندان سلطنتی نزدیک کرد. مجموعه صفات او را چنین گفته و نوشته اند: عدالتخواه، اهل نظم و نسق درامور و کارها، دشمن دزدی و هرزگی، توانایی و پشتکار عجیب، مشغول بودن به کار در شب و روز، اهل مقررات و دقیق، اهل قول و عمل، دلیر و جسور، متین و موقر در رفتار، مغرور به شخصیت خود، آگاه به کاردانی و سفات برجسته در خویش، طبع منیع، کوتاه گو و خلاصه نویس، ساده نویس، حق شناس، هوادار علم و تحصیل، مسلمانی مؤمن و معتقد و اهل نماز و روزه و دعاخوانی و عبادت، دشمن خرافات و هوادار پیرایش دین اسلام از خرافات.[20]با وجود چنین صفاتی، بلاشک بزرگترین سیاستمداران ایرانی دوره قاجار است که اگر زنده مانده بود تاریخ سیاسی ایران از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی به بعد بی گمان جور دیگری نوشته می شد. [21]

رفتاری مغرورانه و متکبرانه داشته زیرا هم تکبیر یافته مکتب قائم مقام بوده که او نیز جهت حسن اداره امور، رفتاری خشن و همراه با تکبر داشته و هم از دیگر سو، اوضاع نابسامان جامعه ایران، رفتارهای تند و مغرورانه را برای نظم و نسق بخشیدن به امور، بایسته می کرده است؛ طرز سخن و بیان او با پادشاه نیز چنین بوده: امیرکبیر واقعا می خواست ناصر الدین شاه را شاه یک کشور بکند و در همان ایرانیان را از حالت سرشکستگی و عقب ماندگی نجات بخشد. در یکی از نامه هایی که دردوران صدر اعظمی به ناصر الدین شاه نوشته به سهل انگاری‏ها و طفره رفتنهای او از وظایف سلطنت ایران می گیرد و شاه جوان را با لحنی پدرانه توبیخ می کند. [22]

امیرکبیر عقاید و افکار خود را بدون هیچ گونه تعقید و تکلفی در حضور شاه بیان می کرده القاب و عناوین را که در آداب معاشرت ملوک مرسوم بوده است و دیگران کاملا رعایت می کرده اند وی در موقع مذاکره با شاه به حساب نمی آورده و خود را با شاه چنان صمیمی می دانسته است که اغلب در طرز اداره امور کشورداری به ناصر الدین شاه نصایح سودمندی می نموده و او را وادار می کرده که فورا به گفته او عمل نماید. حتی در بعضی موارد هم دیده شده برای تنبیه و تربیت در مقابل رفتار و کردار خلاف رویّه شاه گستاخی و دلیری فوق العاده از خود نشان می داده که در پاره ای از مواقع ممکن بوده است به قیمت جان او تمام شود مع‏هذا امیرکبیر خودداری نمی کرده و آنچه را که لازمه تعلیم و تربیت بوده دریغ نمی داشته است. [23]

شیوه حکومت‏گری او را، واتسن نافع ترین طریقه به حال مردم شرقی دانسته است یعنی«حکومت قرین اقتدار که توأم با افکار روشن و اصلاحات باشد »، [24]همان که«نظم میرزا تقی خان و استبداد منور» [25]نامیده شده است. به قول اعتماد السلطنه نیز می توان اعتماد کرد که نظم و نسق دوره امیر چنان بود که «هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمی توانست تعدّی کند. دزدی و هرزگی و شرارت از میان رفت[26]- . . گرگان از گوسفندان در هراس بودند و جمیع رعایان به بودن امیر راضی بودند. » [27]در باب شیوه حکومت گری و خواست امیر مبنی بر ایجاد انتظام در اجتماع، یکی از علاقمندان او یعنی میرزا یعقوب پدر میرزا ملکم خان مترجم سفارت فرانسه در هنگامه ای که امیر معزول گشته ولی هنوز روانه تبعید نشده بود در گفتگویی با امیر خواست های او را چنین می نمایاند: امیر خیال «کُنسطیطوسیون» داشت...گرچه مجالش ندادند و روس ها مانع بودند او همچنان در پی فرصت می گشت. با توجه به شرایط تاریخی زمان، ظن قریب به یقین منظور میرزا تقی خان از لغت کنسطیطوسیون نوعی دولت منتظم بوده است یعنی اداره مملکت را بر پایه قواعد مشخصی استوار ساختن و حقوق و جان و مال افراد را از اعمال خودسرانه مصون داشتن. [28]

در زمان آغاز صدارت عظمای امیرکبیر وضعیت داخلی و خارجی ایران دچارآشفتگی بود، خزانه تهی مملکت، مداخلات روسیه و انگلستان در امور داخلی، پابرجایی کینه جویی عثمانی ها، وجود مدعیان فراوان صدارت عظما و رشوه و فساد و خرابی همه گیر در ایران، آن چنان بود که شیرازه امور در حال گسستن می نمود. عقل سیاسی و فلسفه حکومت گری امیرکبیر عبارت از قدرت متمرکز اصلاحگرایانه ای بود که در آن پادشاه، حاکم و صدر اعظم، پیشکار همه کاره او محسوب می شد. امیرکبیر در ایام جوانی و میان‏سالی، دوبار به روسیه و یکبار به عثمانی سفر کرده و در همه این سفرها توشه های برگرفته و شایستگی‏های بسیار از خود نشان داده بود. در سفر اول به روسیه‏ جوان بیست و دو سه ساله ای بود که در زمره دبیران به همراه خسرو میرزا پسر ولیعهد به روسیه رفت تا معذرت خواهی ایرانیان را از قتل گریبایدوف به تزار روسیه اعلام کنند. سفر اول به روسیه برای تقی خان که اول جوانی را می گذراند بسیار آموزنده بود. در این مسافرت مورد توجه امیر نظام زنگنه واقع گشت و در بازگشت در زمره مستوفیان حکومت آذربایجان گردید. سفر دوم به روسیه در معیت فرهاد میرزا معتمد الدوله و همراهی ناصر الدین میرزای ولیعهد برای استقبال و تبریک به نیکلای اول که به عزم گردش به بلاد قفقاز جنوبی آمده بود، انجام شد. سومین سفر امیر به عثمانی است برای حل وفصل دعاوی ایران و عثمانی که دعاوی شدید مرزی علیه همدیگر داشتند. لیاقت و شایستگی و متانت بیش از اندازه امیر باعث شد پیمان ارزنة الروم به نحوی متین بین دو دولت مستحکم شود و به همین دلیل مورد تشویق محمد شاه واقع شد و یک شمشیر مرصع به عنوان هدیه دریافت کرد.

سخن دو ) میرزا حسین خان سپه‏سالار

میرزا حسین خان قزوینی پسر میرزا نبی خان امیر دیوان قزوین در سال 1206 ه‍. ش، (1827 م. ، 1243 ه‍. ق. ) متولد شد. پدر او «عابدین» دلّاک خاصه تراش علینقی میرزا رکن الدوله پسر فتحعلی شاه بود و به همین سبب او را دلاک زاده می نامیدند. رشد و ترقی میرزا حسین خان عمدتا مرهون توجهات خاص امیرکبیر بوده و از دلایل مهم تقویت و رشد اداری -سیاسی او محسوب شده است. مشاغلی مانند کارپردازی ایران در بمبئی، جنرال کنسولگری در تفلیس، وزیر مختار ایران در اسلامبول، وزیر خارجه و وزیر جنگ، صدر اعظم را در کارنامه خود داشته و کمابیش با موفقیت از عهده همه آنها برآمده بوده است:

در تاریخ صدر اعظم های ایران کمتر کسی مانند میرزا حسین خان سپه‏سالار دیده می شود که در مدت خیلی کوتاهی تا این حد به مقامات عالی نایل آید و دارای اقتداراتی نظیر اقتدارات این مرد شده باشد. [29]

دوره دو ساله صدارت عظمای 1 و 52-1250 ه‍. ش. (1873-1871 م. ، 1288-1290 ه‍. ق. ) علی رغم آنکه فراز و نشیب‏های متعددی داشته اما نشان از وجود مردی بوده که به زیروبم سیاست و زمامداری تا حدودی آشنایی یافته است. او را واجد صفات متناقضی دانسته اند: متظاهر به تمام معنی، جاه طلب، پول پرست، خسیس، خست و لئامت زیاد، متظاهر به علم و دانش، بی توجه به دین و مذهب و اصول مسلم شریعت اسلام، معتقد به کرامات و خرافات، تحت تأثیر اطرافیان و معاشرین بی قول و کردار. [30]

او را دارای«هوش سرشار و فوق العاده، که خوب حرف می زد، خوب چیز می نوشت، در کارها بسیار جدی بود، پشتکاری خستگی ناپذیر داشت، دارای همتی بلند و دلیری و شهامت بود» [31]دانسته اند که «نهایت کفایت و قابلیت و بزرگی را داشت. »[32] در عین حالی که «بسیار بی حیا و هتاک و الی غیر النّهایه پولطیک دان و دروغگو» [33]نیز نامبردار شده است. مسعود میرزا ظل السلطان چهار پسر میرزا نبی خان را چنین لقب می دهد: حقیقةً چهار شیطان مجسّم بودند خصوصا برادر بزرگشان حاجی میرزا حسین خان چون مدت‏ها در عثمانی و اروپ و مصر زندگی کرده بود. منظور اصلی اش و مقصودکلی اش تغییر وضع سلطنت قاجار بود و خیانت به ولی نعمت تاجدار. [34]رفتار و کردار او پر از تناقض بوده است زیرا هم آثار وطن پرستی و عشق به پیشرفت کشور در آن مشاهده می شود و هم خیانت و وطن فروشی و ترویج نوعی مادی گری و بی دینی. او امیرکبیر را سرلوحه کارهای خود قرار می داد و می کوشید به سیاق او نظم و قانون را برقرار کند. «نظامنامه» نوشت و با رشوه مخالفت می نمود و از قوم و خویش پروری بدش می آمد و طرفدار لایقان بود، بنا به قولی: اول صدری است که بخت سعید داشت و طرز جدید آورد. اوضاع امور و سبک قدیم ایران را تغییر داد. راه مراوده ایران و فرنگستان را او بیشتر مفتوح کرد و در ایران طرح نوی ریخت و خیال داشت که اساس جداگانه ای ترتیب دهد. [35]

ولی در مرحله عمل تبدیل به مردی دیگر می شد که هیچ چیز را بر سر جای خود قرار نمی داد و باقی نمی گذارد، علی رغم آنکه اقدامات مهمی مانند تشکیل دربار اعظم، مجلس ورزاء و شرایط مشورت وزراء و اصول ترویج وزارتخانه ها و شرح وظایف هر یک از آنها را همو بوده که ترتیب داده، اما هم اعتضاد السلطنه و هم محمود فرهاد معتمد، هر دو از دو جهت کاملا مخالف معتقدند که علت شکست او شیفتگی اش نسبت به تمدن اروپایی و مرعوب شدن او در برابر غرب بوده است. [36]از حیث رفتار و کردار متحدد مآب و اروپایی پسند بود. در برخورد با عنصر فرنگی هیچ گاه خود را حقیر نمی شمرد و بلندپرواز بود و ترقی خواه، [37]روح فلسفه دولت سپه‏سالار تغییر بود در جهت ترقی و هم و غمّ او تأسیس دولت منتظم[38] که آن را مطابق روح عصر خودش یعنی حکومت قانون می دانست. [39]اما، متفاوت درباره میرزا حسین خان مشیر الدوله حقیقتا کار مشکلی است.

از یک طرف نمی توان انکار کرد که مردی بوده بسیار متجدد و ترقی خواه و از طرف دیگر مثلا غلب رجال دوره ناصری گرایشی‏هایی به سمت بیگانگان داشته است...ایراد دیگر...منبع ثروت کلانش می باشد. مورخان دوره قاجار غالبا این سؤال را مطرح کرده اند که نوه عابدین دلاک این همه مال و مکنت را از کجا آورده بوده است...[40] گرچه به این پرسش، پاسخ‏های گوناگونی داده شده، [41]اما همه آنها نشان‏گر آن است که نمی توانیم از او چندان انتظار درست کرداری و متانت رفتار داشته باشیم و این همه، سبب تمایز شخصیت، رفتار و کردار میان دو صدر اعظم بزرگ تاریخ معاصر ایران شده است. یکی را به نیکی، قهرمانی و بزرگی یاد کرده و دیگری را به عنوان فردی مُحِیل و سیّاس نام برده اند.

گفتار دوم )متغیر نظام بین المللی

نظام بین المللی یکی از عوامل بسیار مهم دخیل در عرصه تصمیم گیری در محیط داخلی است که می تواند انواع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم و نیز انواع محدودیت‏ها و تضییقات را بر دستگاه سیاست‏گذاری و تصمیم گیری سیاست خارجی یک کشور وارد کند. اوضاع بین المللی پیش از دوران روی کار آمدن ناصر الدین میرزا و میرزا تقی خان بسیار قابل توجه و مهم است زیر سقوط ناپلئون در سال 1814 و 1815 م. منجر به تصفیه امور کشورهای اروپایی در کنگره وین شده و عصر جدیدی را در روابط بین المللی شروع کرده بود. دوره سالهای 1815 تا 830 م. غالبا «عصر مِتِرنیخ» نامیده می شود، زیرا، در این دوره، تمام اروپا تحت نفوذ و سیاست پرنس لکهن مترنیخ صدر اعظم و وزیرخارجه اتریش قرار گرفته و نهضت اصلی اجتماعی و سیاسی از اختلاف بین طرفداران و مخالفین افکار مترنیخ برخاست. سه اصل پشتیبانی از مطلق العنانی سیاسی، جلوگیری از خواست‏های ناسیونالیستی و حفظ کامل وضع موجود یعنی به شکلی که در کنگره وین مقرر گردیده بود از مختصات عمده مسلک مترنیخ است.[42] اصول مترنیخ را می توان واکنشی در مقابل انقلاب فرانسه و عقاید و افکاری که از آن به خارج انتشار یافته بود دانست. علاوه بر مترنیخ، سیاست‏مداران مهم دیگر در کنگره وین بر محافظه کاری اشرافی پای می فشردند مانند تالیران فرانسوی، هاردنبرگ و فنهومبولت پروسی، نسلرود و رازوموفسکی روسی، کاسلری و ولینگتن بریتانیایی که همگی بر شعار کنگره وین یعنی حقانیت و غرامت و جبران تأکید داشتند. منظور ازحقانیت، این اصول بود که تغییراتی را که ناپلئون با عوض کردن سلسله بوریون به اوضاع داده بود خنثی شود و اروپا را به فرمانروایان قانونی و جانشینان آنان به وضعی که درسال 1792 میلادی بوده برگردانند. [43]اما سیاست خارجی انگستان مبنی بر عدم مداخله در امور اروپای برّی بعد از سال1822 م. و نیز بی اعتنایی تام کنگره وین به اصل خودمختاری ملی که زمینه را برای بسیاری از انقلابات قرن نوزدهمی آماده ساخته بود، باعث زوال و شکست مرام و مسلک مترنیخ شد.

سخن یک )امیرکبیر

زمانی که ناصر الدین میرزا و میرزا تقی خان برای به دستگیری پادشاهی و صدارت عظمی به تهران می رفتند اروپا دچار دل مشغولی و آشفتگی‏های بسیاری بوده که البته سابقه آن به بیش از سی سال پیش از تاریخ مورد نظر ما یعنی سال 1848 (م) برمی گردد. براساس معاهده سی ام ماه مه سال 1814 پاریس که به دنبال استعفای ناپلئون و میثاق فونتن بلو یازدهم آوریل 1814 (م) منعقد گردید، مقرر شد که برای حل مسائل بین المللی و خصوصا تقسیم و تصرف سرزمینهایی که از فرانسه بازپس گرفته شده بود، کنگره ای مرکب از تمام نمایندگان تمام دول اروپا در وین تشکیل گردید. این کنگره از اکتبر 1814 تا ژوئن 1815 به طول کشید و در آن انگلستان، روسیه، پروس و اتریش چهار قدرت بزرگی بودند که تمامی تصمیمات را در این کنگره اتخاذ و بر کشورهای کوچکتر اروپا تحمیل کردند به طرزی که حقوق عمومی اروپا را به حقوق اقویا تبدیل نمودند. [44]کنگره وین مهم ترین گردهمایی نمایندگان قدرت‏های اروپایی پس از نشست‏های وستفالی 1648 م. و به مثابه مجلس مؤسسانی است که طرح یک نظام جدید بین المللی را براساس توافق قدرت‏های شرکت کننده پی ریزی می کند. شالوده نظمی که در کنگره وین پی ریخته شد کار مترنیخ و کاسلری بود که به قول «کیسینجر» اولی آن را طرح کرد و دومی به آن مشروعیت بخشید. این نظم بر مبنای توازن قوا استوار گردیده و اتفاق قدرت‏های اروپایی موسوم به کنسرت اروپا حافظ آن بود. از دیگر سو، اندیشه های انقلاب فرانسه مسلما به مرزهای فرانسه محدود نمی ماند و می رفت تا سراسر اروپا را فراگرفته و هرگونه مانعی را از جلو راه خود بردارد. درحالی که کنگره وین با تمام قوا در برابر آن ایستاد و سعی کرد تا نظام و سیاق گذاشته را اعاده و حفظ کند. کنگره وین بر آن بود که اشرافیت را در تمامیت آن مجددا احیاء نماید. کنگره وین را «بین الملل اشرافیت» نامیده اند. [45]

انقلابهای سال 1848 م. همانند انقلابات 1830 م. از پاریس شروع شد و ریشه آن در تلاش مردم اروپا برای کسب آزادی‏های بیشتر نهفته بود. مردم که در انقلابات 1830 به نتیجه مطلوبی دست نیافته بودند و آزادی‏های حاصله نیز به سرعت محو گردیده بود، دوباره با استفاده از بحران‏های اقتصادی سالهای 1846 و 1847 م. دست به شورش زدند. این شورش‏ها از پاریس به تمام اروپا به جز انگلستان که خود از شورشیان حمایت می کرد تا دولتهای اروپای برّی را دچار ضعف سازد و نیز روسیه که به تفوق موقتی بر اروپا دست یافته بود، سرایت کرد. این انقلابات که نام «بهار مردم »[46] را یافت، به همان سرعت که بُروز کرد، شکست خورد و نظام‏های اشرافی سلطه بلامنازع خود را دوباره یافتند. در این سالها، انگلستان در آرامش داخلی به سر می برد و جنگ کریمه و اُردو کشی به چین و شورش هند و کشمکش با ممالک متحده آمریکا سرلوحه سیاست خارجی انگلستان شده بود. روسیه نیز از انقلابات 1848 م. تأثیری نپذیرفته و بیشتر خود را آماده مداخله در اروپا برای جلوگیری از پیشرفت آزادی‏خواهان می کرد به نحوی که سپاهی برای کمک به اتریش که سرگرم سرکوبی شورشیان هنگری بود، فرستاد.[47] انقلابات 1830 م. در اروپا، قوانین اساسی لیبرالی را توسط طبقه متوسط به ارمغان آورد که همگی ضد اشرافیت و ناشی از نیروی تحول اقتصادی، اجتماعی و فنی رها شده ای بودند که مقاومت ناپذیر محسوب می شدند. این در حالی بود که رژیمهای ناشی از نظم بین المللی1815(م) دیر یا زود بایستی می رفتند. پوسیدگی نمایان رژیم‏های قدیم و ضعف و انزوای فزاینده آن‏ها به همراه شَبَح کمونیزم، پرولتاریا و فقر، همگی زخم‏های چرکینی بودند که به همراه بحران‏های سیاسی و کسادی شدید اقتصادی، اروپا را بحران زده و «سر به تو» کرده بود و موج عظیم انقلابهای 1848 را پدید آورد. از این دوره به بعد، عباراتی همچون طبقه متوسط، لیبرالیسم، دموکراسی سیاسی، ناسیونالیسم و طبقه کارگر شنیدنی ترین واژه ها بودند. [48]در حقیقت، پیشرفت آزادی‏خواهی ویژگی بنیادین سال‏های 1830 تا 1848 شده بود و به همین دلیل «مسائل اجتماعی داخلی در درجه اول اهمیت »[49] قرار داشت. جنگ‏ها و شورش‏های داخلی، مطالبات فراوان داخلی را فراهم آورد و از آن سو، سقوط سلطنت در فرانسه، سقوط مترنیخ، قیام اسلاوهای امپراتوری اتریش، تلاش مردم آلمانی برای دستیابی به آزادی و اتحاد و استقلال طلبی مردم ایتالیا نشان دهنده پایان عصر رکود و آغاز تحولات در اروپا بود. در حقیقت اروپا خود به تنهایی وارد یک نظام دوقطبی ناشی از فروپاشی ثبات نسبی سیاست بین الملل به دنبال جنگهای دوران ناپلئون شده بود.

سخن دو)سپه‏سالار

روزگار میرزا حسین خان سپه‏سالار با عصر امیرکبیر تفاوت بسیار داشت. در سالهای 1870  و 1871 در اروپا شاهد سه واقعه مهم وحدت آلمان، وحدت ایتالیا و جنگ آلمان و فرانسه و سقوط ناپلئون سوم هستیم. بی اعتنایی کنگره وین به ملت گرایی نه تنها آن را نابود نساخت، بلکه سبب تشدید احساسات ملی وحدت یافتن مبارزات مردم در جهت کسب استقلال و هویت ملی خود گردید. سیاست اروپا در سال‏های 1870 م. به بعد عمدتا تحت تأثیر اقتدار بیسمارک و صدارت عظمای بیست ساله او بود. در این دوران، صحنه روابط بین المللی ژرفای معنایی خود را می یابد و از چارچوب صرف اروپایی خارج می شود و سایر قاره ها و کشورها را نیز دربرمی گیرد. در همین دوران تمدن اروپایی در اکثر نقاط جهان رواج می یابد به قسمتی که باید این دوران را: «دوران تسلط اروپا بر جهان نامید. »[50]

سالهای 1870 م. به بعد دورانی بود که در آن مرزها در اروپا کم و بیش تثبیت یافته بود و هیچ یک از قدرت‏های اروپایی در پی برخورد با قدرت‎های دیگر در این قاره نبود. ناگزیر فعالیت‎های توسعه طلبانه می بایست به خارج از قاره اروپا منتقل گردد. بنابراین، مناطق عقب افتاده به صورت صحنه رقابت استعمارگران درآمده بود. اروپاییان برای کسب موقعیت‎های بهتر و حفظ آن به تشدید سیاست‏های استعماری پرداخت و همین امر باعث«جهانی شدن نظام بین المللی اروپایی و تسلط  آن بر جهان» [51]شد. درگیری نیروهای‏ خواهان حفظ وضع موجود و نیروهای اقتصادی و اجتماعی پویا و تازه رشد یافته به نفع گروه اخیر تمام شد و این گروه نیز خواهان گسترش‏گری و بسط سیاست‏هایی بود که به امپریالیسم منجر شد. درحالی که در دوران امیرکبیر هنوز جنگ‏های استعماری شدت نگرفته بود در زمانه سپه‏سالار، استعمار و امپریالیسم به صورت یک نیروی تازه نفس و جویای نام و منابع جدید درآمده و خوی تجاوزگرانه بیرون از قاره اروپا را یافته بود.

گفتار سوم) دستاوردهای امیرکبیر و سپه‏سالار در روابط خارجی ایران

امیرکبیر در اداره امور خارجی کشور از خود توانایی ها و شایستگی‏های بسیاری را به نمایش گذاشت؛ این افتخار برای او بس که در زمان او هیچ یک از همسایگان نتوانستند در امور داخلی ایران دخالت کنند و یا به حقوق سیاسی آن تجاوز نمایند.[52] سلطنت محمد شاه دوره ناتوانی و سستی قدرت دولت در هر دو زمینه سیاست داخلی و خارجی بود. اما در زمانه امیرکبیر وضعیت به گونه ای دیگر درآمد؛ تحرکی که امیر در اساس دستگاه دولت به وجود آورد، طبیعتا در سیاست خارجی ایران نیز مؤثر بود. خاصه اینکه دولت جهت سیاسی خود را مشخص کرد هدف معینی را داشت و به سوی آن مقصد پیش می رفت... سیاست خارجی ایران از انحصار روس و انگلیس به درآمد. [53] رفتارهایی که امیرکبیر در عرصه روابط خارجی از خود نشان داد، نشانگر آن است که به دلیل پایمردی او و آزادگی اش در عمل، چهره دیپلماسی ایران رنگ دیگری به خود گرفت؛

1- بر آشفتن امیر از اقدام شاه جوان در سپردن نگاهبانی ارمنی های ساکن تبریز به کنسولان گلستان و تذکر آن به ناصر الدین شاه جوان. [54]

2- ننگ از مداخله خارجیان در امور داخلی در ماجرای فتنۀ سالار در خراسان. [55]

3- ایجاد سفارت‏خانه های دائمی و مقیم برای ممانعت از دخالت سفرای بیگانه در امور داخلی ایران. [56]

4- زدن بیرق ایران در بندرات خارجه و عدم بی احترامی به فرستادگان ایران و یادآوری آن به سفارتخانه های خارجی.[57]

5- منع ورود خارجی‏ها به سوگواری‏ها و منع تبلیغ توسط کشیشان کاتولیک و پروتستان[58]

6- منع خارجیان در خرید املاک در ایران[59]

7- روش برخورد بی‏طرفانه و مداراجویانه با سفرای خارجه و رفتار توأم با غرور و متانت با آنان. [60]

8- ممنوعیت پیام آوردن منشیان ایرانی سفارتخانه های خارجی به وزارت خارجی. [61]

9- ممنوع کردن افراد بزهکار ایرانی از پناهندگی به سفارت‏خانه های خارجی و اجبار خارجی‏ها به پس دادن مجرمان و بزهکاران ایرانی به دولت ایران، [62]

10- دفعُ الوقت در مذاکرات با خارجی‏ها و ماهرانه سخن گفتن و رد مطالبات سفرای دولتَین روسیه و انگلستان، [63]

11- قدغن نمودن ورود کشتی‏های تجاری و جنگی روسیه به مرداب انزلی [64]

12- صدور تذکره یا گذرنامه برای ایرانیان عازم خارجه و منظم ساختن ثبت و ضبط مکاتبات سیاسی.[65]

13- ابداع رسم استفاده از دعوای قدرت‏های بزرگ استعماری به نفع بقای ایران[66]

14- روی آوردن به قدرت سوم در کشورهای بی‏طرف برای کاستن از فشار دو قدرت بزرگ روسیه و انگلستان بر امور داخلی و خارجی ایران[67]

15- برگزیدن شیوه جدید در ارسال گزارش‏های مربوط به مسائل روابط خارجی به شاه؛ «خودم تفصیل را به خاک‏پای همایون عرض می کنم. تا چیزی ندانم عرض نمی کنم». [68]

16- برگزیدن شیوه جدید در راهنمایی کردن و دستور العمل دادن به مقامات ایرانی عازم خارج از کشور و شرح دقیق و منتظم وظایف آنان. [69]

اما ایام قدرت و زمامداری سپه‏سالار را به عصر حکومت سایه ها به لحاظ روابط خارجی و بسط نفوذ بیگانگان در امور داخلی می توان تعبیر کرد. میرزا حسین خان که ترقیات زودهنگامش را مدیون سفارتش در عثمانی بوده [70]به زعم برخی از مورخین لیاقت‏ها و وطن دوستی هایی نیز از خود نشان داده است: حفاظت از منافع حیاتی ایران در عراق، مسأله بحرین، مسأله ازدواج شیعه و سنی، جلوگیری از تکفیر ایرانیان در جوامع عثمانی، منع سبّ مولای متقیان در بالای منابر، جلوگیری از سنگ باران کردن افراد ایرانی در مکه و مدینه، تحدید حدود ایران و عثمانی و بسیاری از کارهای دیگر، [71]اما حرارات انگلیسی دوستی در عصر او و به واسطه او بسیار بالا گرفت، [72]مجمع الجزایر بحرین از خاک ایران جدا شد، [73]سرحدّات شرقی ایران به نفع انگلستان _که افغانستان و سیستان و بلوچستان را برای نگاهبانی از هندوستان می خواست_ رقم خورد، [74]قرارداد رویتر منعقد شد تا سیاست خارجی ایران از رهگذر سرمایه گذاری خارجی با سیاست جهانی پیوند زده شود، [75]اما بر اثر شکست سختی که خورد و از هنگامی که غضب و سخط ناصر الدین شاه را دید، راه نزدیکی با دولت روسیه تزاری را در پیش گرفت که نتیجه آن را کف رفتن قسمت‏های از اراضی ایران در سیستان و بلوچستان به نفع انگلیسی ها و واگذاری حق مسلم ایران در آخال و قفقاز و کوک تپه و دشت گرگان به نفع روس‏ها بود، دادن امتیاز راه آهن به ژنرال فاکنهاگن روسی و نیز ایجاد قزاق خانه توسط روس‏ها و تکمیل تصمیم گیری در روابط خارجی، اشتباهات مهم او در عرصه روابط خارجی محسوب می شود.[76] او از سرنوشت خود بیم و هراس یافت تا آنجا که در نامه ای به پادشاه مستبد و میانسال چنین می نویسد: «زیارت توقیع رفیع همایونی و دستخط مبارک ظل اللهی (روحنا فداه) چنان رعشه بر بدن این غلام خانه زادِ بی مقدار انداخته است که بعد از بیست و چهار ساعت (والله العالی القاهر) هنوز حالت این که قلم به دست گرفته، مُسَوّده عریضه نمایم در خود مشاهده نمی کنم. [77]

اما برخلاف امیرکبیر که قصد بر فصدش کردند و او را از شر دنیا راحت گردانیدند، میرزا حسین خان سپه‏سالار به مرگ معمولی از دنیا رخت بربست هر چند که میزان خشم و ناراحتی ناصر الدین شاه از او بسیار بیشتر از امیرکبیر بود.

گفتار چهارم) نتیجه گیری

یک )متغیر شخصیت تصمیم گیرنده

1- ناصر الدین شاه
الف) در زمان امیرکبیر

یک) پادشاهی تازه کار و نوجوان

دو) بی اطلاع از اوضاع بین المللی

سه) فاقد روحیات مستبدانه

چهار) فاقد افکار و اندیشه های منسجم برای برنامه ریزی در سیاست داخلی و خارجی

پنج ) فاقد نبوغ و خلاقیت

شش) فاقد توانایی‏های شخصی نفوذیابنده یا کاریزماتیک

هفت) فاقد انگیزه های قوی معطوف به آینده

ب)در زمان سپه‏سالار

یک) پادشاه با سنت و سابقه دیرینه سلطنت

دو) کاملا مطلع از اوضاع داخلی و کم و بیش مطّلع از سیاست بین الملل

سه) مشحون از روحیات مستبدانه

چهار) برخوردار از نخستین شکل‏های افکار و اندیشه های منسجم و برنامه دار

پنج) برخوردار از خلاقیت متکی بر تجربه و ممارست پادشاهانه

شش) برخوردار از توانایی های شخصی برای نفوذ در افراد

هفت) کم و بیش آینده نگر

2- امیرکبیر

یک) صدر اعظمی قوی و با صلاحیت

دو) مشخون از تجربیات سیاسی و اداری

سه) متکبر و اهل برنامه ریزی و دستور از بالا

چهار) نخبه گرا

پنج ) طرفدار نظم و قانون

شش) طرفدار دولت قوی و منتظم

هفت) خواهان ایرانی آباد و مستقل

هشت) مستقل و آزاد و «بیگانه ناترس»

نه) دارای توانایی نفوذ در افراد

ده) برخوردار از نبوغ فراوان در مدیریت عمومی کارها

یازده) مؤمن و وفادار به اساس و اصول مذهبی و دینی

دوازده) فاقد صفات زشت اخلاقی و خلق و خوی فاسدانه

3. سپه‏سالار

یک) صدر اعظمی قوی ولی دمدمی مزاج

دو) مشحون از تجربیات سیاسی و اداری

سه) کاملا مغرور به خویش و اهل «دستور دهی»

چهار) نخبه گرا

پنج) طرفداری متظاهرانه از نظم و قانون

شش) طرفدار دولت قوی

هفت) خواهان ایرانی آباد

هشت) نه مستقل و نه آزاداندیش ولی بسیار «بیگانه ترس»

نه) فاقد توانایی نفوذ در افراد

ده) فاقد نبوغ در مدیریت و کم و بیش «پشت هم انداز»

یازده) فاقد وفاداری به اصول مذهبی

دوازده) کم و بیش مشهور به برخی از زشت ترین کارهای ضد اخلاق

دو) متغیر نظام بین المللی

الف)در زمان امیرکبیر

یک ) انقلابات سال 1848 م. در اروپا و آشفتگی ها و دل مشغولی‏های داخلی فراوان اروپاییان

دو) سرگرم شدن اروپاییان به حل و فصل مسائل درون-قاره ای و عدم توازن کافی برای دخالت‏های توسعه طلبانه و استعمارخواهانه در سایر کشورها

سه) انگلستان و روسیه هنوز وارد جنگ‏های استعماری در خاورمیانه نشده بودند و به جز هند، سایر کشورهای آسیایی هنوز از اهمیتی زیاد نزد دو کشور قدرتمند اروپایی برخوردار نبودند.

ب) در زمان سپه‏سالار

یک) وحدت آلمان و ایتالیا

دو ) احساس خطر بریتانیا از وحدت آلمان و غلبه آلمان بر فرانسه

سه) روی آوردن بریتانیا به سیاست‏های امپریالیستی و توسعه طلبانه با توجه به گرایشهای «بنیامین دیزرائیلی» رهبر حزب محافظه کار «توری» که هم و غم خود را بر سیاست خارجی و گسترش‏های امپریالیستی نهاده بود.

با چنین مقدماتی می توان نتیجه گرفت:

یک) شرایطِ [دو صدر اعظم]

امیرکبیر

 قوی و محکم - منور الفکر و برنامه ریز - مستقل و بیگانه ناترس - فاقد سستی و بهره مند از نبوغ –--<  تصمیم گیریِ قوی و مستقلانه

سپه‏سالار

دمدمی مزاج و متظاهر - عدم استقلال و بیگانه ترس - مسحور غرب و شیفتۀ ترقی - فاقد نبوغ در مدیریت - سست و غیر اخلاقی –--> تصمیم گیریِ ضعیف و وابسته

پادشاه
یک) در زمان امیرکبیر

پادشاه جوان + پادشاه فاقد قدرت تصمیم + صدر اعظم قوی –-->  تصمیم گیریِ قوی + فردی

دو) در زمان سپه‏سالار

پادشاه میانسال + پادشاه مستبد و خودتصمیم + صدر اعظم نه چندان قوی –--> تصمیم گیریِ سست + متکی به دیگری

دو) ویژگی‏های  نظام بین الملل

در روزگار امیرکبیر

اروپای مشغول به خود و آشفته - ناشکفتن جنگ‏های استعماری -  عدم اهمیت خاورمیانه برای اروپا

در روزگار سپه‏سالار

اروپای مشغول به بیرون - شکفته شدن ضروری جنگ‏های امپریالیستی -  توجه به خاورمیانه و اهمیت یافتن آن‏ها

سه) دستاورد نهایی

برنامه امیرکبیر:

هدفمند، فارغ از بیگانه ترسی، مستقل

برنامه سپه‏سالار:

مستأصل، هدف مترقی، بیگانه ترسی ناچار، اهل زدوبند و معامله، گرایش‏های متناوب آونگی به روسیه و انگلستان

[برخی دیگر از تمایزهای این دو صدر اعظم]

- تفاوت صفات و خصال شخصی امیرکبیر و سپه‏سالار

- خوش شانسی امیرکبیر در برخورد با یک پادشاه جوان و کم تجربه

- بدشانسی سپه‏سالار در برخورد با یک پادشاه میانسال و مستبد و مجرب

- امیرکبیر، فارغ از فشارهای محیط بین المللی

- سپه‏سالار، محصور در چنبره فشارهای محیط بین المللی

- امیرکبیر، مصلح قدرتمند + پیشینه و کردار نیک

- سپه‏سالار، مصلح فاقد قدرت + پیشینه شائبه آلود

- امیرکبیر، صدر اعظم چیره بر پادشاه

- سپه‏سالار، پادشاه چیره بر صدر اعظم

- امیرکبیر، خودمستبد و دیگری مطیع

- سپه‏سالار، دیگری مستبد و خودمطیع

- امیرکبیر، (توان زمانی): فراغت از محیط بین المللی

- سپه‏سالار، (ناتوانی زمانی): فراغت از محیط بین المللی

- امیرکبیر، (محیط بین المللی): خنثی- آرام

- سپه‏سالار: (محیط بین المللی): جنگ طلب- ناآرام

شاید اکنون بتوان بهتر دریافت که تمایز در کردارهای خارجی امیرکبیر و سپه‏سالار به چه علت پدید آمده بود.

پی‏نوشت ها

[1] محمد جواد شیخ الاسلامی. تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از تأسیس سلسله قاجار تا شهریور 1320- (تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، نیمسال اول سال تحصیلی 68-1367)ص 5-

[2] حافظ فرمانفرماییان. تحلیل تاریخی سیاست خارجی ایران از آغاز تا امروز. ترجمه اسماعیل شاکری(تهران: مرکز مطالعات عالی بین المللی دانشگاه تهران، 1355)ص 36-

[3] همان.

[4] سید حسین سیف زاده، مبانی و مدلهای تصمیم گیری در سیاست خارجی. (تهران: دفتر مطالعات سیاسی وبین المللی، 1376).

[5] شایان یادآوری است که در این مقاله تنها از دو متغیر«شخصیت تصمیم گیرنده»، و«نظام بین المللی»، استفادهخواهد شد و بررسی مقایسه ای سه متغیر باقی مانده به فرصت مقتضی دیگری واگذار می شود. بنابراینبرای تبیین تمایز و تفاوت در محتوای روابط خارجی ایران در عصر امیرکبیر و سپه‏سالار از پیوند سطحتحلیل خرد-کلان، و محیط داخلی -محیط خارجی بهره خواهیم گرفت.

[6] رابرت گرنت واتسن. تاریخ ایران دوره قاجاریه. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی (بی جا: کتابهای سیمرغ، چاپ چهارم، 1356)، ص 20-

[7] همان، ص 338-

[8] مسعود میرزا ظل السلطان. تاریخ سرگذشت مسعودی، زندگینامه و خاطرات ظل السلطان همراه با سفرنامه فرهنگستان(تهران: بابک، 1362)، ص 80.

[9] علی اکبر هاشمی رفسنجانی. امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار. (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1363)، مقدمه.

[10] محمد حسن خان اعتماد السلطنه. صدر التواریخ یا تاریخ صدور قاجار. (تهران: روزبهان، چاپ دوم، 1357)، ص 200.

[11] همان، ص 219-

[12] محمود محمود. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی. (بی جا: اقبال، 1331)، صصص594 و 595-

[13] پرویز افشاری. صدر اعظمهای سلسله قاجاریه. (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1372)، ص 157-

[14] رابرت گرنت واتسن. منبع پیشین، صص 338 و 339-

[15] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 196-

[16] همان، ص 198-

[17] علی اصغر شمیم. ایران در دوره سلطنت قاجار. (تهران: علمی، چاپ چهارم، 1372)، ص 167-

[18] عباس اقبال آشتیانی. میرزا تقی خان امیرکبیر. (بی جا: توس، چاپ دوم، 1355 )، ص 6-

[19] همان، ص 1-

[20] پرویز افشاری. منبع پیشین، صص 158 و 159-

[21] محمد جواد شیخ الاسلامی. منبع پیشین، ص 92-

[22] همان، صص 88 تا 90.

[23] حسین مکی. زندگانی میرزا تقی خان امیرکبیر. (بی جا: علمی، چاپ سوم، 1337 )، صص 173 و 174-

[24] رابرت گرنت واتسن. منبع پیشین، ص 344-

[25] فریدون آدمیت. امیرکبیر و ایران. (تهران: خوارزمی، چاپ سوم، 1355)، ص 207-

[26] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 210-

[27] همان، ص 230.

[28] فریدون آدمیت. مقالات تاریخی. (تهران: شبگیر، 1352)، صص 85 تا 87-

[29] محمود محمود. منبع پیشین، جلد 3، صص 911 و 912-

[30] احمد خان ملک ساسانی. سیاستگران دوره قاجار. (تهران: هدایت و بابک، بی تا)، صص 123 و 124-

[31] مهدی بامداد. تاریخ رجال ایران قرون 12-13-14 هجری. (تهران: کتابفروشی زوار، 1347 )، ص 406-

[32] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 279-

[33] ابراهیم تیموری. عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران. (تهران: اقبال، 1332)، ص 56-

[34] همان، ص 39-

[35] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، صص 260 و 261-

[36] محمود فرهاد معتمد. تاریخ سیاسی صدارت میرزا حسین خان مشیر الدوله سپه‏سالار اعظم. (تهران: علمی، 1325)، صص 15 و 16- و همچنین: محمود فرهاد معتمد. تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی یاجلد دوم سپه‏سالار اعظم. (بی جا: ابن سینا، بی تا)صص 139 تا 141-

[37] فریدون آدمیت. اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپه‏سالار. (تهران: خوارزمی، چاپ دوم، 1356)، ص 127-

[38] همان، صص 146 و 147-

[39] همان، ص 172-

[40] محمد جواد شیخ الاسلامی. منبع پیشین، ص 117-

[41] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 263- احمد خان ملک ساسانی. منبع پیشین، ص 124 و 125-

[42] هنری لینل فیلد. تاریخ اروپا از 1815 به بعد. ترجمه فریده قره جه داغی(تهران: علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1366)، صص 15 تا 19

[43] همان  و احمد نقیب زاده شهر بابکی. تحولات روابط بین المللی از کنگره وین تا امروز. (تهران: قومس، چاپ دوم، 1370)، صص 13 تا 18-

[44] همان.

[45] همان، صص 21 و 22-

[46] همان، صص 40 و 41-

[47] ش. دولاندلن. تاریخ جهانی از قرن شانزدهم تا عصر حاضر. ترجمه احمد بهمنش(تهران: دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1367)، ص 315-

[48] ا. ج. هوبزباوم. عصر انقلاب، اروپا 1789-1848- ترجمه علی اکبر محمدیان. (بی جا: مترجم، بهار 1374)، صص 374 تا 388- و نیز: ا. ج: هوبزباوم. عصر سرمایه 1848 تا 1875- ترجمه علی اکبر محمدیان. (بی جا: انتشارات ما، 1374)، صص 8 تا 29-

[49] بهرام مستقیمی. دگرگونی نظام بین المللی: تسلط جهانی اروپا و ارزشهای اروپایی(1914-1815 میلادی)(تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1373 )، ص 73-

[50] احمد نقیب زاده شهر بابکی. منبع پیشین، صص 68 و 69-

[51] بهرام مستقیمی. منبع پیشین، صص 111 و 128-

[52] محمود محمود. منبع پیشین، جلد 2، ص 599-

[53] فریدون آدمیت. امیرکبیر...پیشین، ص 463-

[54] پرویز افشاری. منبع پیشین، صص 150 و 151-

[55] عباس اقبال آشتیانی. منبع پیشین، ص 250.

[56] عبد الرضا هوشنگ مهدوی. تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دومجهانی. (تهران: امیر کبیر، چاپ سوم، 1364)ص 267-

[57] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 313-

[58] حسین مکی. منبع پیشین، ص 125-

[59] همان.

[60] همان، ص 119-

[61] علی آل داوود. نوادر الامیر. (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1372 )، صص 346 تا 348-

[62] حسین مکی. منبع پیشین، صص 121 و 122-

[63] همان، صص 203 و 204-

[64] همان، ص 121-

[65] عبد الرضا هوشنگ مهدوی. منبع پیشین، ص 268-

[66] علی آل داوود. منبع پیشین، صص 351 تا 353-

[67] محمد جواد شیخ الاسلامی.منبع پیشین،صص 94 تا 96؛عباس اقبال آشتیانی.منبع پیشین،ص 251؛حسینمکی.منبع پیشین،ص 185.

[68] فریدون آدمیت. مقامات...پیشین، ص 70.

[69] علی آل داوود. منبع پیشین، ص 235-

[70] اعتماد السلطنه. منبع پیشین، ص 268-

[71] احمد خان ملک ساسانی. منبع پیشین، صص 65 تا 67-

[72] عبد الرضا هوشنگ مهدوی. منبع پیشین، ص 286-

[73] همان، صص 294 و 295-

[74] محمود محمود. منبع پیشین، ج 3، ص 932-

[75] فریدون آدمیت. اندیشه ترقی...پیشین، ص 335-

[76] همان، صص صص 369 و 370. ابراهیم تیموری. منبع پیشین، ص 309-

[77] محمد رضا عباسی. حکومت سایه ها. (تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1372)، صص 264 و 265-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان