ماهان شبکه ایرانیان

از جنگ بدر بیاموزیم

روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت۱ نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می‏رود. در این روز یکی از مهم‏ترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نوپای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به همراه داشت

از جنگ بدر بیاموزیم
روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت1 نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می‏رود. در این روز یکی از مهم‏ترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نوپای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به همراه داشت. مشاهده امدادهای غیبی، ذلّت سران کفر، نتیجه توکل بر خداوند متعال، دفاع از کیان اسلام در پرتو ایمان، جلوه حقیقی پایداری در راه اندیشه، آشکار شدن برخی از فضائل و مناقب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و علی علیه‏السلام ، تبلور وحدت و همدلی در میان مسلمانان، و به نمایش درآمدن شکوه و عظمت اسلام، بخشی از آثار مفید این مبارزه بین حق و باطل می‏باشد.
در آن روز تاریخی نیروی ایمان، آن چنان در سیمای رزمندگان مسلمان موج می‏زد که حتی افراد دشمن را تحت تأثیر قرار داده بود. ابن هشام در سیره خود می‏نویسد: «نیروهای مشرکین مکه بعد از اینکه در نقطه «عُدوة القصوی» در صحرای بدر مستقر شدند، به یکی از زبده‏ترین نیروهای اطلاعاتی خود، به نام عُمیربن وهب جُمَحی مأموریت دادند تا اطلاعات دقیقی از لشکر اسلام به دست آورد. او با اسب چابک خود در اطراف اردوگاه مسلمانان به گشت زنی پرداخت و بعد از بررسی اوضاع به فرماندهان خود چنین گزارش داد: آنان در حدود سیصد نفر هستند و در چهره‏ها و حرکاتشان ایمان و اراده و استقامت متبلور است. آنان جز شمشیرهایشان پناهگاهی ندارند. با شترانشان مرگ را برای شما به ارمغان آورده‏اند و تا زمانی که هر یک از آنان یک نفر از شما را به قتل نرساند، کشته نخواهد شد و اگر از شما به اندازه آنان کشته شود، زندگی برای شما چه ارزشی خواهد داشت. با این وضعیت بیاندیشید و تصمیم بگیرید.»2

جنگ بدر در آیینه قرآن
 

آنچه از آیات قرآن در مورد حادثه مهم بدر بر می‏آید، نکات قابل توجه و آموزنده‏ای است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

الف. تحقق وعده‏های الهی
 

مسلمانان پس از خروج از مدینه دوست داشتند که کاروان تجارتی قریش را که به سرپرستی ابوسفیان از شام عازم مکه بود، تصرف کنند و به همراه کالاهای غنیمتی به مدینه برگردند و هیچ گونه علاقه به جنگ و خونریزی نداشتند، اما خداوند متعال اراده کرده بود که مسلمانان به مقابله و جنگ با مشرکین بپردازند و در نتیجه با پیروزی حق بر باطل دین اسلام تثبیت شود و با شکست باطل، مخالفین پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، خوار و ذلیل گردند. خداوند متعال با اشاره به این نکته می‏فرماید: «وَ اِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ اِحْدَی الطّائِفَتَیْنِ اَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُریدُ اللّهُ اَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَالْکافِرینَ، لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»3؛ «و هنگامی که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه [کاروان تجاری قریش، یا نیروهای مسلح آنان مغلوب و] نصیب شما خواهد بود و شما علاقه داشتید که کاروان غیر مسلح نصیب شما شود، ولی خداوند اراده کرد که حق را با کلمات خود تقویت و ریشه کافران را نابود سازد تا حق را تثبیت کرده، باطل را از میان بردارد، هرچند مجرمان نخواهند.»
از آنجایی که خواست و اراده خداوند بالاتر از اراده مسلمانان بود، بر آن غلبه نمود و مبارزه تاریخی بین حق و باطل انجام شد. وعده‏های خداوند تحقق یافت و پیروزی نهایی از آنِ مسلمانان و انسانهای حقیقت جو گردید و مشرکینِ ماجراجو و معاند در همان جنگ ریشه کن شدند.

ب. تأثیر راز و نیاز
 

یکی دیگر از نکاتی که در مورد جنگ بدر از آیات الهی استفاده می‏شود تأثیر دعا و نیایشهای صادقانه در سرنوشت انسان می‏باشد. قرآن کریم با اشاره به تأثیر دعا و نتایج سودمند آن در جنگ بدر می‏فرماید: «اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ اَنّی مُمِدُّکُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَاالنَّصْرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»4؛ «[به یاد آورید [آن زمانی را که [از شدت ترس و ناراحتی در صحرای بدر[ به پروردگارتان استغاثه می‏کردید و او دعای شما را پذیرفت [و اعلان کرد که [من شما را با یک هزار تن از فرشتگان که به ردیف فرود می‏آیند، یاری خواهم کرد. این کار فقط برای خوشحالی و اطمینان قلب شما بود و نصرت و یاری نیست جز از طرف خداوند و مطمئنا پروردگار متعال عزیز و حکیم است.»
مناجات و راز و نیاز پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در میان مسلمانان از درخشندگی خاصی برخوردار بود، آن حضرت در آن لحظات سرنوشت ساز چنین دعا می‏کرد: «اَللّهُمَّ انْجِزْلی ماوَعَدْتَنی اَللّهُمَّ اِنْ تُهْلَکْ هذِهِ الْعِصابَةُ لاتُعْبَدُ فی الْاَرْضِ؛ پروردگارا! وعده‏ای را که به من داده‏ای محقق کن، معبودا! اگر این گروه[مسلمانان]هلاک شوند، در روی زمین عبادت نمی‏شوی [و عبادت تو از روی زمین برچیده می‏شود].»
رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همچنان دستهای خود را باز کرد و به مناجات و استغاثه به درگاه خداوند متعال ادامه داد تا اینکه عبا از دوشش افتاد.5

ج. خواب آرام بخش
 

در آن شب بحرانی، یکی دیگر از نعمتهای خداوند متعال به اهل ایمان نعمت خواب آرام بخش بود: «اِذْ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنْهُ»6؛ «[به یاد آورید] آن زمانی که خواب راحتی از سوی خدا شما را فرا گرفت که موجب [آرامش و] امنیت شما گردید.»
همچنان که می‏دانیم تمام موجودات زنده برای بازیابی آرامش خود و تجدید قوای مادی به خواب و استراحت نیاز دارند و اگر انسان بر اثر عواملی، مثل: تغییر و تحول در محیط اطراف خود نتواند خواب راحتی داشته باشد، مطمئنا از قوای بدنی او کاسته می‏شود، قدرت تفکر تضعیف می‏شود، نشاط درونی و طراوت برونی از دست می‏رود و انسان در مقابل حوادث ناتوان و شکننده می‏گردد. بنابراین، خداوند متعال خواب آرام بخش را در شب بدر بر مسلمانان ارزانی داشت و این در حالی بود که دشمنان اسلام در آن شب از شدّت خوف، هراس، دلهره و اضطراب، خواب راحتی نداشتند.

د. ایجاد رعب در دل کافران
 

یکی دیگر از الطاف خداوند متعال بر اهل ایمان، ایجاد رعب و وحشت در دل کافران بود. خودباختگی، تحیّر و تزلزل روحیه دشمنان اسلام، از آثار همین لطف خداوند بود. آنان چنان خود را باخته بودند که با آن همه نیروهای مسلّح و مجهّز، از رویارویی و درگیری با مسلمانان سخت وحشت داشتند. این عامل نیرومند الهی، در پیروزی لشکر رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقش به سزایی داشت.
خداوند متعال با اشاره به این لطف خویش به مسلمانان فرمان داد که از فرصت به دست آمده استفاده کرده، با قاطعیت تمام ضربات اساسی بر دشمن وارد کنند: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَروُا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْاَعْناقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ»7؛ «به زودی در دلهای کافران ترس و وحشت می‏افکنم، پس ضربات خود را بر سرهای دشمن فرود آرید و همه انگشتانشان [و دستهایشان] را قطع کنید.»
این دستورات راهگشا و امیدآفرین موجب شد که مسلمانان با کمال شجاعت و شهامت به نیروهای دشمن هجوم برده، سرنوشت جنگ را با کشته شدن قوای دلاور دشمن و اسارت عده‏ای دیگر و در نتیجه با شکست و ناکامی آنان به پایان ببرند. خداوند متعال علت شکست دشمن را به خاطر فاصله گرفتن از خداوند و رسول او می‏داند: «ذلِکَ بِاَنَّهُمْ شاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ»8؛ «این [ذلت و خواری کفّار] به این خاطر بود که آنها با خدا و پیامبرش دشمنی کردند.»
جلوه هایی از رفتار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله
در سیره و سخن رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جنگ بدر، درسهایی آموزنده وجود دارد که چند مورد را در اینجا می‏خوانیم:

1. پیشتاز نبرد
 

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سخت‏ترین شرایط، خود پیشتاز بود. آن حضرت فردی عافیت طلب و آسایش خواه نبود که یارانش را در مشکلات و سختیها رها نماید و خود در کناری نشیند و فقط فرمان دهد، بلکه رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همانند دلاوری شجاع در میدانهای نبرد نزدیک‏ترین فرد به دشمن بود. امیرمؤمنان، علی علیه‏السلام که بنابه اعتراف دوست و دشمن شجاع‏ترین سردار اسلام در تمامی جنگهاست، در این مورد می‏فرماید: «کُنّا اِذا احْمَرَّ الْبَأسُ اِتَّقَیْنا بِرَسُولِ اللّهِ فَلَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنّا اَقْرَبَ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ9؛ هنگامی که [جنگ به اوج خود می‏رسید و [شعله‏های نبرد برافروخته می‏شد، ما به رسول خدا پناه می‏بردیم و هیچ کس از ما [مسلمانان] به دشمن نزدیک‏تر از آن حضرت نبود.»
علی علیه‏السلام در سخن دیگری به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در خط مقدم جبهه نبرد در جنگ بدر اشاره کرده، می‏فرماید: «لَقَدْ رَأَیْتَنا یَوْمَ بَدْرٍ وَنَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبِیِّ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وَ هُوَ اَقْرَبُنا اِلَی الْعَدُوِّ وَ کانَ مِنْ اَشَدِّ النّاسِ یَوْمَئِذٍ بَأسا10؛ اگر ما را در روز جنگ بدر می‏دیدی که [در سخت‏ترین لحظات] به وجود گرامی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پناه می‏بردیم و او نزدیک‏ترین فرد ما به دشمن بود ودر جنگ از همه مردم شدیدتر بود.»
به این ترتیب، حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به مسلمانان و یاران خود عملاً درس استقامت، مبارزه و دفاع از کیان اسلام را می‏آموخت.

2. احترام به افکار دیگران
 

لشکر حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به دستور حضرتش در نقطه‏ای پست و سرازیری از ناحیه بدر موضع گرفته بود و لشکر قریش در نقطه مرتفعی فرود آمده بودند، قرآن کریم به این موضع‏گیری متقابل اشاره می‏کند و می‏فرماید: «اذْ اَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی»11؛ «به یاد آرید آن هنگامی را که شما در طرف پایین [بدر[ و آنها در جای بلندی موضع گرفته بودند.»
حباب بن منذر یکی از سرداران اسلام که سابقه دیرینه‏ای در جنگ و مبارزه داشت، نزد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! آیا به فرمان خداوند این نقطه را انتخاب کرده‏ای؟ - که ما بدون چون و چرا از آن اطاعت کنیم - یا اینکه طبق سلیقه شخصی این ناحیه را برای نبود، مناسب تشخیص داده‏ای؟ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پاسخ داد: از طرف خداوند دستور خاصی به من نرسیده است. حباب گفت: به نظر من ما باید لشکر را به کنار آبی ببریم که در نزدیکی دشمن است، سپس در کنار آن حوضی بسازیم که برای خود و چهارپایانمان همیشه به آب دست رسی داشته باشیم. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: نظر خوبی است. سپس به لشکر دستور حرکت داد. آنان در نزدیکی دشمن و در کنار آب فرود آمدند و در آنجا حوضی ساختند و آن را پر از آب کردند.
این طرح حباب بن منذر که مورد پسند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود سرکردگان کفار را خوش نیامد و آنان نقشه ویرانی حوض را در سر پروراندند. اسود مخزومی یکی از جنگجویان قریش که مردی خشن، تندخو و لجباز بود با مشاهده حوض آبی که لشکر اسلام ساخته بود، با خود عهد کرد که: یا حوض را ویران کند یا از آن بنوشد و یا کشته شود. با همین اندیشه به سوی حوض حمله برد. سردار رشید اسلام، حضرت حمزه که پاسداری از حوض را به عهده داشت از نزدیک شدن اسود مخزومی به آب جلوگیری کرد و در یک مبارزه قهرمانانه فرد مهاجم را هلاک نمود.
البته، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یاران آن حضرت کسی را از نزدیک شدن به آب برای رفع تشنگی مانع نمی‏شدند، اما اسود مخزومی که به قصد ضربه به لشکر اسلام و تخریب حوض به آن نزدیک شده بود، قربانی هوسرانی و جهالت خود شد. او قصد آب خوردن نداشت، بلکه می‏خواست ضرب شستی به مسلمانان نشان دهد. این حادثه به آغاز جنگ سرعت بخشید و در تحریک لشکر قریش نقش فوق العاده‏ای داشت.12

3. مشورت با یاران
 

اکثر لشکریان بدر را گروه انصار تشکیل داده بودند و از مهاجرین تنها 74 نفر به همراه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودند ؛ یعنی در حدود 24% نیروها از مهاجرین و 76% از انصار بودند و پیمانی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با انصار در دومین پیمان عقبه بسته بود، فقط یک پیمان دفاعی بود و برای جنگ با دشمن پیمانی با انصار نداشت. به همین جهت، آن حضرت شورای نظامی تشکیل داد و نظر یارانش را جویا شد و توضیح داد که آنان اول به قصد تعقیب کاروان تجارتی قریش از مدینه بیرون آمده بودند، ولی الآن جنگ و مبارزه با کفّار پیش آمده است، آیا حاضرند به جنگ با قریش بیایند یا حال جنگیدن ندارند و می‏خواهند به مدینه برگردند؟
ابوبکر یکی از مهاجرین از جای خود برخاست و گفت: یا رسول الله! در میان لشکریان دشمن بزرگان و دلاوران قریش قرار دارند. آنان به هیچ آیینی ایمان نیاورده‏اند و هیچ گاه از اوج عزّت و اقتدار به پستی ذلت سقوط نکرده‏اند و از سوی دیگر ما از مدینه با آمادگی کامل بیرون نیامده‏ایم [پس جنگ به صلاح نیست؛ به مدینه برگردیم].پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: بنشین! سپس عمر برخاست و شبیه سخنان ابوبکر را بر زبان آورد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از سخنان این دو مرد که در تضعیف روحیه لشکر اسلام نقشی به سزا داشت، شدیدا ناراحت شد و به عمر نیز فرمود: بنشین! مقداد بن اسود کندی سومین شخصی بود که برای اظهار نظر به پا خاست و با لحنی قاطع و اراده‏ای مصمم چنین گفت: ای پیامبر خدا! قلبهای ما با شماست و آنچه را که خداوند به تو دستور داده، عمل کن. به خدا سوگند! ما هرگز به شما سخنی را که بنی اسرائیل به موسی علیه‏السلام گفتند، نخواهیم گفت. هنگامی که موسی علیه‏السلام آنان را به جهاد دعوت کرد، بنی اسرائیل به آن حضرت گفتند: ای موسی! تو و پروردگارت بروید و جهاد کنید، ما در همین جا نشسته‏ایم. اما یا رسول الله! ما عکس این سخن را به شما عرض می‏کنیم و می‏گوییم: شما در سایه عنایات و الطاف پروردگارت جهاد کن و ما نیز تحت فرمان شما خواهیم جنگید.
رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از شنیدن سخنان مقداد خوشحال گردید و در حق او دعا نمود. آن حضرت برای بار دوم از یاران خود نظر خواهی کرد و فرمود: ای مسلمانان، نظرات خود را مطرح کنید! با شنیدن این سخن، سعد بن معاذ انصاری لب به سخن گشود و اظهار داشت: پدر و مادرم فدای تو یا رسول الله! مثل اینکه منظور شما ما (انصار) هستیم و از ما نظر می‏خواهی. پیامبر فرمود: بلی، درست است. او گفت: ای پیامبر خدا! ما به تو ایمان آورده‏ایم و تو را تصدیق کرده‏ایم که آیین تو حق است. در این باره با تو پیمانها بسته‏ایم. شما هر تصمیمی بگیرید، ما از شما پیروی خواهیم کرد. سوگند به آن خدایی که تو را به رسالت مبعوث نمود، هرگاه ما را امر کنی که وارد دریا شویم [و خود را به آب زنیم [یک نفر از ما از فرمان تو سرپیچی نخواهد کرد.13
رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از گفتار حکیمانه و پر از اخلاص سعد معاذ که از شخصیتهای پرنفوذ انصار بود شادمان شد و خوشحالی در چهره‏اش موج می‏زد. به همین جهت بعد از شنیدن این سخنان دستور حرکت به سوی جنگ بدر را صادر کرد و به آنان مژده فتح و ظفر داد که خداوند فرمود: «بَلی اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ»14؛ «آری، اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمنان به همین زودی به سراغ شما بیایند، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه هایی با خود دارند، یاری خواهد کرد.»

4. درسی دیگر برای حق باوران
 

بعد از اتمام جنگ که با پیروزی قاطع مسلمانان همراه بود، به دستور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیکرهای کشته شدگان کفار به یکی از چاههای بدر ریخته شد. رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در کنار آن چاه آمد و آنان را با نامهایشان صدا کرد و فرمود: «بِئْسَ عَشیرَةُ الرَّجُلِ کُنْتُم لِنَبیِّکُمْ، کَذَّبْتُمُونی وَ صَدَّقَنِی النّاسُ وَ اَخْرَجْتُمُونی وَ آوانِیَ النّاسُ وَ قاتَلْتُمونی وَ نَصَرنیَ النّاسُ... هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَکُمْ رَبُّکُمْ حَقّا؟ فَقَدْ وَجَدْتُ ما وَعَدَنی رَبّی حَقّا15؛ چه بد بستگانی بودید برای پیامبرتان، شما مرا دروغگو خواندید، اما دیگران مرا تصدیق کردند، مرا [از شهر و دیارم [بیرون کردید و مردم[دیگر] پناهم دادند، با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا یاری کردند،... آیا شما وعده‏های پروردگارتان را حق یافتید؟ من وعده‏های پروردگارم را حق یافتم.»
مسلمانان که نظاره گر حرکات و سخنان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودند، با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! آیا با مرده‏ها حرف می‏زنید؟ مگر آنان گفته‏های شمارا می‏شنوند؟! حضرت خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «ما اَنْتُمْ باَسْمَعَ مِنْهُمْ، اِنَّهُمْ لَیَسْمَعُونَ کَما تَسْمَعُونَ وَ لکِنْ مُنِعُوا مِنَ الْجَوابِ16؛ شمااز آنان شنواتر نیستید، البته که آنان می‏شنوند، چنان که شما می‏شنوید، اما توانایی پاسخ گفتن را ندارند.»
حسان بن ثابت، در این زمینه چنین سرود:
یُنادیهِمْ رَسُولُ اللّهِ لَمّا قَذَفْناهُمْ کَباکِبَ فی الْقَلیبِ
اَلَمْ تَجِدُوا کَلامی کانَ حَقّا وَ اَمْرُ اللّهِ یَأْخُذُ بِالْقُلوُبِ
فَما نَطَقُوا وَ لَوْ نَطَقُوا لَقالُوا صَدَقْتَ وَ کُنْتَ ذا رَأْیٍ مُصیبٍ17
«بعد از آنکه جنازه‏های کفار را به چاه بدر ریختیم، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به آنان چنین گفت: آیا سخن مرا حق نیافتید؟ و فرمان خداوند دلها را فرا می‏گیرد. امّا آنان سخن نگفتند و اگر حرف می‏زدند، می‏گفتند: راست گفتی و نظر تو درست بود.»

5. پاسداری از عدالت
 

بعد از اینکه جنگ تمام شد و 70 نفر از کفار به اسارت مسلمانان درآمدند، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اعلان نمود که هرگاه یکی از اسیران بتواند برای ده نفر از فرزندان مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزد، او آزاد خواهد شد و هرکس نتواند باید برای آزادی خود 4 هزار درهم فدیه دهد. این قانون عادلانه حتی شامل داماد آن حضرت نیز می‏شد. و هیچ گونه فرقی میان ابوالعاص (داماد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ) و سایر اسیران کفار در میان نبود. طبق این دستور زینب دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای آزادی شوهرش ابوالعاص، گردنبد یادگاری مادرش حضرت خدیجه علیها‏السلام را - که در شب زفافش به زینب بخشیده بود- به مدینه فرستاد.
هنگامی که فدیه زینب رامقابل حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قرار دادند و نگاه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به آن افتاد به یاد خدمات همسر فداکارش خدیجه علیها‏السلام افتاد و اشک از چشمانش سرازیر شد، آن گرامی روزهایی را به یاد آورد که در اوایل بعثت و زمان غربت اسلام، حضرت خدیجه علیها‏السلام چه زحماتی را متحمل شد و از آبرو و حیثیت و ثروت خویش برای نشر اسلام و پاسداری از اهداف آسمانی رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مایه گذاشت. در آن حال، با رعایت قانون حق و عدالت به مسلمانان فرمود: «اِنْ رَأَیْتُمْ اَنْ تَطْلُقُوا لَها اَسیرَها وَ تَرُدُّوا عَلَیْها مالَها فَافْعَلوُا؛ [این گردنبد متعلق به شماست] اگر دوست دارید اسیر او را آزاد کنید و مال او را هم برگردانید، پس چنین کنید.» مسلمانان نیز سخن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را پذیرفتند و ابوالعاص طبق درخواست پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از آزادی، زینب را به مدینه فرستاد و خود نیز مسلمان شد.18
علی علیه‏السلام اسوه شجاعت و اخلاص
اولین رویارویی رسمی لشکر اسلام و کفر در صحرای بدر ثابت کرد که هیچ عاملی از نیروی ایمان، توکل بر خداوند متعال و عزم و اراده راسخ در پیروزی و موفقیت یک گروه بر دشمنان خود مؤثرتر و بالاتر نیست؛ چراکه سربازان اسلام 313 نفر و لشکر کفر در حدود 1000 نفر بود، اما کثرت نیرو، گستردگی تجهیزات نظامی، قدرت بدنی و سایر عوامل مادّی در اردوگاه کفّار نتوانست سپاه به ظاهر ضعیف و اندک اسلام را شکست دهد و نیروی ایمان بر انگیزه‏های مادی پیروز شد. خداوند متعال با اشاره به این حقیقت می‏فرماید: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمْ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»19؛ «خداوند شما را در بدر یاری کرد، در حالی که شما ناتوان بودید. پس تقوای الهی پیشه کنید، شاید شکر نعمت او را به جای آورید.»
در میان سپاه اسلام، علی علیه‏السلام در حالی که نسبت به همسنگران خود کم سن و سال می‏نمود، با ایمان بیشتر و اراده قوی‏تری به میدان آمده بود. در آغاز نبرد، هنگامی که 3 تن از سران مشرکین به نامهای عتبه بن ربیعه و برادرش، شیبه بن ربیعه و فرزندش، ولید بن عتبه در صحنه جنگ ظاهر شدند و مبارز طلبیدند، رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به عبیدة بن حارث، حمزه و علی علیه‏السلام فرمان داد تا با آنان مقابله کنند. حمزه و علی علیه‏السلام با یک حمله در نبردی تن به تن شیبه و ولید را کشتند. ولی مبارزه عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب با عتبه بن ربیعه طول کشید و با آمدن علی علیه‏السلام وحمزه به یاری عبیده، عتبه نیز از پای درآمد و کشته شد. بعد از کشته شدن 3 تن از نیروهای زبده دشمن، جنگ تن به تن به حمله عمومی مبدّل شد.
در آن جنگ که رهبری حکیمانه رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، ایمان راسخ مسلمانان و دلاوریهای بی نظیر علی علیه‏السلام و از همه مهم‏تر امدادهای غیبی، عامل اصلی پیروزی مسلمانان به شمار می‏رفت، 70 نفر از مشرکین کشته شدند و 70 نفر دیگر به اسارت درآمدند که نصف کشته شدگان به دست پرتوان شجاع‏ترین سردار اسلام، امیر مؤمنان علیه‏السلام به هلاکت رسیده بودند. شیخ مفید در این مورد می‏نویسد: «به اتفاق شیعه و سنی علی علیه‏السلام بالاترین شجاعت و شهامت را در جنگ بدر از خود نشان داده و بیشترین سهم را در نابودی دشمنان اسلام داشته است.» و در ادامه، نام 35 نفر از جنگجویان ممتاز مشرکین را نام می‏برد که همه به دست علی علیه‏السلام کشته شده‏اند.
ولید بن عتبه، عاص بن سعید، حنظلة بن ابی سفیان، نوفل بن خویلد، حارث بن زمعه، نضربن حارث، عمیر بن عثمان، عمرو بن مخزوم، عاص بن منبه، علقمة بن کلده، اوس بن مغیره، سعید بن وهب، هشام بن ابی امیّه، از جمله مقتولین به دست علی علیه‏السلام در جنگ بدر می‏باشند که شیخ مفید از آنان یاد کرده است.20
امیر مؤمنان علیه‏السلام در نامه 64 نهج البلاغه که به معاویه نوشته است، به برخی از افتخارات خود در جنگ بدر اشاره کرده، می‏فرماید: «وَ عِنْدی اَلسَّیْفُ الَّذی اَغْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَ خالِکَ وَ أَخیکَ فی مَقامٍ واحِدٍ؛ [ای معاویه!] همان شمشیری که در یک مقام (جنگ بدر) به پیکر جدّ تو (عتبه بن ربیعه) و دایی تو (ولید بن عتبه) و برادر تو (حنظلة بن ابی سفیان) فرود آوردم [و آنان را به هلاکت رساندم، باز هم] نزد من است.»
بر این اساس، علی علیه‏السلام به تنهایی 35 نفر از دشمنان اسلام را به هلاکت رسانده است و 35 نفر دیگر نیز به دست ملائکه و سایر اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کشته شده‏اند.21
پرچمدار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله
علی علیه‏السلام نه تنها به عنوان یک افسر نظامی در صحنه نبرد با تمام وجود از اسلام دفاع می‏کرد، بلکه پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او را به عنوان پرچمدار لشکر اسلام انتخاب کرده بود. محمد بن سعد می‏نویسد: «اِنَّ عَلیَّ بْنَ ابی طالِبٍ کانَ صاحِبَ لِواءِ رَسُولِ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یَوْمَ بَدْرٍ وَ فی کُلِّ مَشْهَدٍ22؛ در روز بدر و همه صحنه‏های نبرد علی بن ابی‏طالب پرچمدار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود.»
باتوجه به اینکه سمت پرچمداری در زمانهای گذشته حساس‏ترین وظیفه یک نظامی در صحنه‏های نبرد بود و یک پرچمدار با افراشتن عَلَم خود در تقویت روحیه لشکریان نقش اساسی ایفا می‏کرد و بر عکس در صورت سقوط عَلَم، نشانه‏های شکست ظاهر می‏شد و پراکندگیِ سربازان یک لشکر را به همراه می‏آورد، موقعیت علی علیه‏السلام به عنوان یک علمدار شجاع و دلاور روشن می‏شود.
ابن اثیر با تصریح به این موضوع می‏گوید: «کانَ سَعْدُ بْنُ عِبادَةٍ صاحِبَ رایَةِ رَسُولِ اللّهِ فِی الْمَواطِنِ کُلِّها فَاِذا کانَ وَقْتُ الْقِتالِ اَخَذَها عَلِیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ23؛ سعد بن عبادة در همه جا پرچمدار رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود، اما هنگام جنگ، علی بن ابی طالب آن را می‏گرفت.»
با مروری کوتاه به تواریخ شیعه و سنی روشن می‏شود که در سخت‏ترین شرایط و در همه جنگها و غزوات، پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، علی علیه‏السلام رابه این پست حساس و سرنوشت ساز می‏گماشت. همچنین علی علیه‏السلام در شب بدر مأمور شد که مشک آبی بیاورد و آن هنگامی بود که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به مسلمانان فرمود: چه کسی حاضر است امشب برای ما یک مشک آب از چاه بدر بیاورد؟ همه سکوت کردند و کسی آمادگی خود را اعلام نکرد؛ زیرا در آن شب سرد و تاریک و طوفانی، آب آوردن از چاهی عمیق و ظلمانی کار آسانی نبود. علی علیه‏السلام برخاست و گفت: یا رسول الله! من حاضرم که با مشک خود از آن چاه آب بیاورم و سپس آن حضرت روانه شد و با مشک خود داخل آن چاه عمیق و ترسناک شده و مشک را پر از آب کرده، بیرون آمد. هنگام آمدن، باد سختی وزید و علی علیه‏السلام به ناچار بر زمین نشست. دوباره خواست حرکت کند که باد تند دیگری آمد، حضرت باز هم نشست و آن باد رد شد. بار سوم نیز همانند دفعات قبل باد سخت دیگری وزید و امام باز هم به زمین نشست و آن هم رد شد. هنگامی که بعد از آن همه زحمت با مشک پر از آب خود را به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسانید، رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پرسید: ای اباالحسن! چرا دیر آمدی؟ علی علیه‏السلام ماجرا را برای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تعریف کرد. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: یا علی! آیا فهمیدی که آن بادهای تند چه بود؟ گفت: نه، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اَمَّا الرّیحُ الاُولی فَجَبْرَئیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَالرّیحُ الثانِیَةُ میکائیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَالرّیحُ الثّالِثَةُ اِسْرافیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَ ما اَتَوْکَ اِلاّ لِیَحْفِظُوکَ24؛ باد اولی جبرئیل بود به همراه هزار فرشته که بر تو سلام کردند، دومی میکائیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کردند و با د سوم اسرافیل بود به همراه هزار فرشته که بر تو سلام کردند. آنان جز برای حفظ تو نیامده بودند.»

پی‌نوشت ها :
 

1. سیره ابن هشام، ج2، ص278.
2. همان، ص274.
3. انفال/ 7 و 8.
4. انفال/ 9 و 10.
5. تفسیر مجمع البیان، ج4، ص525.
6. انفال / 11.
7. انفال/ 12.
8. همان، 13.
9. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج19، ص116.
10. مسند احمد، ج1، ص86؛ مکارم الاخلاق، ص18؛ الطبقات الکبری، ج2، ص23.
11. انفال/ 42.
12. سیره ابن هشام، ج2، ص 272 و 276.
13. الصحیح من السیره، ج5، ص23؛ فروغ ابدیت، ج1، ص494.
14. آل عمران/ 125.
15. بحار الانوار، ج18، ص188، ح18.
16. اعلام الهدایه، ج1، ص134؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص178.
17. الامالی، سید مرتضی، ج2، ص18؛ سیره ابن هشام، ج2، ص294.
18. اعلام الهدایه، ج1، ص135.
19. آل عمران/ 123.
20. الارشاد، ج1، ص71.
21. حیاة القلوب، ج2، ص497.
22. الطبقات الکبری، ج2، ص23.
23. اسد الغابه، ج4، ص20.
24. بحارالانوار، ج19، ص286؛ المناقب، ج2، ص242.
 

ارسال توسط کاربر : sm1372
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان