ماهان شبکه ایرانیان

ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش(۱)

ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش   شناخت مفاخر علمى و دانشمندان دینى و دانستن رمز و راز موفقیت آنان، نقش سازنده‏اى در رشد، بالندگى، تهذیب و تکامل انسان‏ها دارد و زندگى سراسر درس و تلاش و معنویتشان الگویى شایسته براى جویندگان و پویندگان راه تکامل و دانش محسوب مى‏گردد

ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش(1)

ملااحمد نراقى بر بلنداى قله دانش
 

شناخت مفاخر علمى و دانشمندان دینى و دانستن رمز و راز موفقیت آنان، نقش سازنده‏اى در رشد، بالندگى، تهذیب و تکامل انسان‏ها دارد و زندگى سراسر درس و تلاش و معنویتشان الگویى شایسته براى جویندگان و پویندگان راه تکامل و دانش محسوب مى‏گردد.
دین مبین اسلام به مردم سفارش فراوان کرد تا سنت پیامبران، به‏ویژه نبى‏اکرم صلى الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام را نیک فراگیرند و بدان جامه عمل پوشند; هم‏چنان‏که عالمان دین و دانشمندان، که خود از پیامبران و ائمه علیهم السلام الگو برگرفته‏اند، مهمترین «اسوه‏» ها و «سرمشق‏» ها به شمار مى‏روند. از جمله این کاروان نور و هدایت، ملااحمد نراقى است.
ملااحمد نراقى از دانشمندان قرن سیزدهم هجرى قمرى بود که در فقه، اصول، عرفان، کلام و شعر و ادبیات صاحب نظر و داراى اندیشه‏اى ژرف و آثارى گران‏سنگ بود.
وى در سال 1185ق، در روستاى بزرگ نراق پاى به عرصه گیتى گذارد. پدر وى که ملامحمدمهدى نراقى از فقیهان برجسته و ذى‏الفنون عصر خود بود، احمد را در دامان خود تربیت کرد و بسیارى از دروس علوم اسلامى را به فرزند خود «احمد» آموخت.
ملااحمد پس از گذراندن دروس سطح نزد پدر، در سال 1205ه.ق به همراه پدر بزرگوارش آهنگ حوزه علمیه نجف کرد و در جلسه درس علامه بهبهانى (م 1208ق) شرکت کرد. پس از وفات استاد، در حلقه درس سیدمهدى بحرالعلوم (م‏1212ق) و در درس مهدى شهرستانى (م 1216ق) و هم‏چنین در درس کاشف الغطاء (م 1228ق) حضور یافت. ملااحمد نراقى به توفیق الهى و به مدد استعداد شگرف و ذوق و هوش سرشارش، به زودى توانست‏به درجه اجتهاد نایل آید.

ملااحمد نراقى، عالمى ناشناخته
 

سوگمندانه باید معترف باشیم که عالم سترگ و فرزانه‏اى چون ملااحمد نراقى، ناشناخته و مجهول القدر مانده است. علامه بزرگوار حسن‏زاده آملى مى‏فرماید:
«وقتى در محضر مبارک استاد علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان تشرف داشتم و از نراقیان سخن به میان آمد، فرمودند: نراقیان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناخته‏اند» . (1) رهبر فرزانه انقلاب آیت‏الله خامنه‏اى (دامت‏برکاته) فرمودند: «پدر ایشان هم از کسانى است که قدرش مجهول‏تر از مرحوم فاضل [ملااحمد] نراقى است‏» . (2)
سبب ناشناخته ماندن عالمى هم‏چون ملااحمد نراقى علاوه بر سهل‏انگارى شخصیت نگاران که با چند سطر از نیم قرن حیات علمى عالمان و اندیشمندان دین به راحتى گذشتند، حوزه‏هاى علمیه نیز مى‏باشند که گامى شایسته و بایسته و در خور منزلت علمى و معنوى ایشان برنداشته‏اند; چه، آراى بسیارى از عالمان برجسته قرون گذشته در کتابخانه‏ها به فراموشى سپرده شده‏اند.

مقام علمى
 

عالمان دین همواره در پرتو خورشید وحى و هدایت پیامبران و امامت و رهبرى ائمه علیهم السلام سره را از ناسره شناختند و با تحمل زحمت‏هاى فراوان، آثار ماندگار گران‏سنگى را به یادگار گذاردند. بر ما است تا از یافته‏ها و آموخته‏هاى آنان بهره‏گیریم; زیرا گفتار و نوشتار آنان بسان چراغى در ظلمت‏شب نور مى‏افشاند، چونان چشمه‏اى تشنگان طریقت را سیراب مى‏سازد و هم‏چون طوفانى خار و خس‏ها را از مسیر برمى‏دارد و انسان را به سرمنزل مقصود رهنمون مى‏سازد. از جمله قله‏سانان دین و اندیشه، ملااحمد نراقى است که چراغ دین را در عصر خود فروزان نگه‏داشته که آثار به‏جاى مانده از او گواه همین معنا است. او در طول عمر پربرکت‏خویش تفسیر روشن «العلماء ورثة الانبیاء» بود و با گفتار و نوشتارش از کیان اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله وسلم پاسدارى کرد و براى ساخت جامعه‏اى توحیدى کوشید.
ملااحمد نراقى از استعدادى شگرف برخوردار بود. مطالعات عمیق و تحقیقات علمى و بهره‏گیرى از اساتید بزرگ موجب شد تا او بسیارى از علوم را فراگیرد و از عالمان برجسته عصر خویش هم‏چون علامه بحرالعلوم، میرزا مهدى موسوى شهرستانى، شیخ جعفر نجفى اجازه اجتهاد دریافت کند. مقام معظم رهبرى حضرت آیت‏الله خامنه‏اى مى‏فرماید:
این‏ها نقطه وصل داستان و مکتب مرحوم وحید بهبهان و نجف، با شیخ‏انصارى و مکتب بعدى فقاهت - که تا امروز ادامه پیدا کرده - مى‏باشند. این پدر و پسر، هر دو شاگرد وحید بهبهانى هستند... درس وحید را در آن اواخر، چند سالى درک کرده، بعدهم شاگرد تلامذه وحید، از جمله پدر بزرگوار خودش بوده‏است. از آن طرف، به آن مکتب وصل مى‏شود; که در واقع مکتب مجدد فقه، به معناى فقه مصطلح امروز هستند. فقه اجتهادى مبتنى بر مبانى اصولى مستحکم، که مرحوم وحید بهبهانى این را به وجود آورد; از این طرف ایشان استاد شیخ‏انصارى است. شیخ در کاشان چهار سال توقف کرده‏است. البته معروف است که فاضل نراقى هم از شیخ استفاده کردند. شکى نیست که هر استادى از شاگرد با استعداد، استفاده مى‏کند; اما استادى استاد به جاى خود محفوظ است. شیخ هم آدمى نبود که چهار سال در شهرکاشان، براى آب و هواى کاشان بماند. جز آن جاذبه قوى و آن ملایى مرحوم فاضل نراقى، کسى نمى‏توانست‏شیخ را در کاشان نگه دارد. (3)
در سال 1240 ق، شیخ‏مرتضى انصارى به قصد زیارت حرم امام رضا علیه السلام رحل سفر را بست و سفر علمى و سیاحتى خود را براى درک محضر بسیارى از علما و فقهاى مشهور ایران آغاز کرد: در اصفهان به حضور سیدمحمدباقر شفتى رسید، دربروجرد با شیخ اسدالله بروجردى دیدار کرد; ولى بیش از یک ماه توقف ننمود; «زمانى که شیخ انصارى آوازه ملااحمد نراقى را در کاشان شنید به همراه برادرش به سوى کاشان شتافت که مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در یکى از مدارس آن دیار رحل اقامت افکندند. وقتى که شیخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علمیه کاشان مشاهده نمود و او را همانند دریایى از علم و حکمت و عرفان و اخلاق یافت، تصمیم بر ماندن گرفت. گویى شیخ گمشده خود را دریافته بود و لذا قریب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244 ق قرار گرفت‏» . (4)
ملااحمد نراقى که شیخ انصارى را مجتهدى مسلم یافت، هنگام رفتن شیخ از کاشان، اجازه‏نامه‏اى به وى داد و شیخ را به بهترین عبارات ستود. دراین اجازه نامه آمده است:
«چهره‏اى برجسته، محققى دقیق، با ذهنى نورانى و فهمى صائب و درکى عالى، این مظهر تقوا و ورع، مستمسک به عروة الوثقى، فاضل کامل، حاوى مکارم و مناقب، شیخ مرتضى فرزند شیخ محمد امین انصارى بعد از تفحص در احوال و مقام علمى‏اش، بدو اجازه نقل روایات را...» . (5)

ملااحمد نراقى در نگاه عالمان
 

بسیارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانسته‏اند. کلمات برخى از آنان از این قرار است:
ملاحبیب‏الله کاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند محقق نراقى بودند و همانند پدرش از مشاهیر علماى اسلام و فقهاى اعلام بود; بلکه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترین آن‏ها در زمان خود بود» . (6)
جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، دریاى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى ید طولا در علوم کثیره، شیخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و کاشانى مسکن بوده. ایشان اساس دین و دنیا و محل رجوع در فتاوا و احکام بودند» . (7)
شیخ عباس قمى: «ملا احمد فرزند ملامحمدمهدى نراقى، عالم عابد، فقیه، شاعر، ادیب سراج وهاج، دریاى خروشان، فحل الفحول و افتخار اهل منقول و معقول، عالم ربانى و همان کسى که سزاوار است که در مورد ایشان گفته شود که استاد شیخ انصارى بودند. کتب ارزشمند متعددى نوشته‏اند» . (8)
میرزا محمدعلى مدرسى: «حاج ملااحمد نراقى فرزند ملامهدى، نراقى الاصل کاشانى المسکن از فحول علماى دین و اکابر مجتهدین شیعه است. فقیه، اصولى، محدث رجالى، نجومى، ریاضیدان، معقولى، منقولى، استاد ماهر، شاعر زاهد، متقى، در اوصاف حمید و اخلاق فاضله طاق و مشهور، با مجمع کمالات صورى و معنوى بود و علاوه بر علوم متداوله نقلیه، در بسیارى از علوم دیگر نیز مهارتى به سزا داشت‏» . (9)
علامه محمدباقر خوانسارى: «او دریاى مواج، استاد ماهر، استوانه اکابر، ادیبى شاعر و فقیهى برازنده از بزرگان دین و عظماى مجتهدین به شمار مى‏رفت. از دانش پر و از کودکى صدفى مملو از در بود. نراقى مجتهدى جامع بودند و از اکثر علوم، به‏ویژه اصول، فقه، ریاضى و نجوم بهره کامل و کافى داشت. نراقى مردى بزرگ جثه، متین و باوقار و غیور بود» . (10)
محسن امین: «او عالم فاضل، جامع اکثر علوم، مخصوصا در اصول فقه و ریاضیات، بود و شاعر بلیغ در فارسى بودند» . (11)
آقا بزرگ تهرانى: «شیخ ملااحمد بن ملامهدى بن ابى ذر نراقى کاشانى، عالم کبیر و فقیه نامى، مصنف جلیل القدر و جامع علوم و از ابرار و اخیار بودند. بر فقرا عطوف و شفیع ضعفا بودند و در حل مشکلات مردم و رفع آن‏ها تلاش زیادى مى‏نمودند» . (12)
شهید آیت‏الله قاضى طباطبایى: «از علامه نراقى که در علوم، دریایى بیکران بود، فرزندى به وجود آمد که در مقام مشایخ فقاهت و اجتهاد و شعر و ادب و عظمت علمى در میان فقهاى شیعه تا درجه اعلى بالا رفته است که عبارت است از فقیه و مجتهد اکبر، حاج شیخ ملااحمد نراقى... . (13)
استاد شهید آیت‏الله مطهرى: «حاج ملااحمد نراقى مانند پدر خود جامع الفنون بوده و مانند پدر خود، مفتى، مجتهد و مرجع فتوا بوده است و معقول را از پدر خود فراگرفته است‏» . (14)

ملااحمد نراقى و مقتضیات زمان
 

«زمان‏شناسى‏» و توجه به «مقتضیات عصر» ویژگى بارز حوزه‏هاى علمیه و فقیهان شیعه است. آنان ضمن ارج گذاردن بر دستاوردهاى پیشینیان، امر دین را در بستر زمان، جارى مى‏سازند.
توجه به عنصر «زمان‏» از آن رو در دین‏شناسى و تبلیغ دین ضرورى است که روابط، مکانیسم‏ها و موضوعات در طول زمان، ست‏خوش تغییر مى‏گردد به همین دلیل دانشوران دینى باید هوشیارانه اقتضائات و موضوعات زمان را بشناسند، تا از «لوابس‏» و کژى‏ها و اشتباهات مصون مانند و به درستى رسالت‏خویش را به انجام رسانند. امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس‏» . (15)
حوزه‏هاى علمیه هماره براساس نیازهاى جامعه حرکت مى‏کنند و در هر عرصه‏اى که ضرورى بدانند، گام‏هاى اساسى برمى‏دارند. سخن نو دارند و دریچه‏اى جدید به روى خود مى‏گشایند و در پرتو کتاب و سنت طى مسیر مى‏کنند. آنان با شفاف سازى اندیشه‏هاى سلف و کشف حقایقى نو و پاسخ به شبهات نو پیدا، مردم را با فرهنگ غنى برخاسته‏از قرآن و مکتب اهل‏بیت علیهم السلام آشنا مى‏سازند.
ملااحمد نراقى، عالمى زمان‏شناس بود که اندوخته‏ها و یافته‏هاى خود را از حوزه‏هاى اصفهان، کربلا و نجف در عرصه‏هاى فقه و اصول، کلام، اخلاق، عرفان، هیئت، ادبیات و شعر با زمان هم‏آهنگ ساخت و آن‏چه را که آموخته بود به رشته تحریر در آورد. او به دلیل آن که با نگاهى ژرف به مسائل و موضوع‏ها نگریست، آثارش ماندگار شد و همگان از آن بهره مى‏جویند و اگر چه بسیارى از اندیشه‏هاى ملااحمد نراقى در مبارزه با اخبارى‏گرى، صوفى‏گرى و طرح مباحث نو فقهى و اصولى و نیز حضور و نقش وى در جنگ دوم ایران و روس نشان از توجه او به اقتضائات زمان است اما در این مجال کوتاه فقط به یک اثر او که براساس نیاز روز و مقتضیات زمان تالیف شده‏است، اشاره مى‏کنیم:
هنگامى که مبلغ مسیحى و جاسوس انگلیسى «هنرى مارتین‏» کتاب میزان الحق را در رد اسلام نگاشت، وى در پاسخى علمى و محکم به او کتاب سیف الامه را به رشته تحریر در آورد. ملااحمد نراقى نیک مى‏دانست که پا دریان همگى در خدمت استعمارگران اروپا خصوصا انگلیس هستند و با هدف نفوذ و دست‏یازیدن استعمارگران برمنابع مسلمین و ترویج و تبلیغ مسیحیت در میان مسلمین، وارد سرزمین‏هاى مسلمانان شدند. «این گروه [که ] از قرن شانزدهم میلادى در پى بازشدن پاى استعمار اروپائیان در سرزمین‏هاى اسلامى در جهان اسلام شناخته شده‏است‏» (16) ، از اوائل دوره صفوى وارد ایران شدند. آن‏ها در بعضى از کشورها توانستند به اهداف خود برسند; اما در بعضى کشورها، به خاطر حضور هوشیارانه عالمان اسلامى نه تنها نتوانستند نفوذ کنند، بلکه برخى از آنان به دین مقدس اسلام گرویدند; از آن جمله «علیقلى جدید اسلام‏» که ملااحمد نراقى در چند جاى کتاب سیف الامه از او یاد مى‏کند. این شخص پس از مستبصر شدن، کتابى به نام سیف المؤمنین فى قتال المشرکین در رد یهودیان و مسیحیان به رشته تحریر در مى‏آورد» . (17)
از جمله پادریان، «هنرى مارتین‏» جوان بود که در زمان فتحعلى‏شاه وارد ایران شد و حدود شانزده ماه در ایران اقامت داشت. وى در این مدت، فعالیت‏هاى گسترده‏اى در راستاى اهداف استعمارگران داشت و سرانجام کتابى به نام میزان الحق در اثبات و حقانیت مسیحیت و رد اسلام نگاشت. عالمان دین به مقابله با آن برخاستند و به شبهات آن پاسخ گفتند. از جمله آن، کتاب سیف الامه و برهان الملة ملااحمد نراقى بود. «در میان اجوبه نهایت، سه جواب در مقام صواب و با دقت‏برآمدند: یکى کتاب حاجى ملارضاى همدانى که مسما به مفتاح النبوه است... ; و دیگر کتاب آخوند ملاعلى نورى که مسما به حجة الاسلام است و در آن کتاب قواعد عقلیه، رفع شبهات و اثبات حقیقت‏خاتم الانبیاء اشاره کرده و مدت شش ماه درس را تعطیل کرده و شبهات پادرى را عنوان کرده... ; و سوم کتاب حاجى ملااحمد نراقى که مسما به سیف الامه و برهان الملة است...» . (18)
ملااحمد نراقى که مجتهد پر آوازه آن عصر بود، با تالیف این کتاب، مانع نفوذ استعمار و مسیحیت‏به ایران شد. وى هنگام نگارش سیف الامه چند نفر از علماى یهود را خواست و کتاب میزان الحق را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از کتابخانه ملا موشه یهودى، پاسخى محکم و پر مغز داد. وى خود چنین مى‏گوید:
«حقیر در حین تالیف این کتاب در صدد تفحص و تحصیل آن صحیفه برآمده و در کتابخانه ملاموشه یهودى، که در این عصر در میان یهود در حالت اشتهار و مرجع اکثر بود، آن را یافتم و به‏اتفاق جمعى از علماى یهود، کتب معتبر لغت عبرى را جمع‏آورى نموده و در آن تامل شد» . (19) وى در این کتاب علاوه بر این که با براهین عقلى شبهات «هنرى مارتین‏» را پاسخ مى‏دهد و به اثبات رسالت نبى‏اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مى‏پردازد، خلق و خوى و شیوه زندگى جامعه مدنى غرب را تقبیح مى‏کند و زشتى و نادرستى آن را به رخ «هنرى مارتین‏» و صاحبان آن تفکر و غرب‏پرستان مى‏کشد.

پی نوشت ها :
 

1. در آسمان معرفت، ص 308.
2. ویژه نامه کنگره بزرگداشت فاضلین نراقى، ش 1، ص 6.
3. ویژه نامه کنگره بزرگداشت فاضل نراقى، ش 1، ص 5.
4. نشر دانش، سال چهارم، ش 3، ص 110.
5. مشکوة، ش 42، ص 110.
6. لباب الالباب، ص 94.
7. روضة البهیة فى الاجازات الشفیعة، ص 16.
8. فوائد الرضویة، ص 41.
9. ریحانة الادب، ج 6، ص 160.
10. روضات الجنات، ج 1، ص 95.
11. اعیان الشیعه، ج 13، ص 186.
12. الذریعة.
13. مقدمه انیس الموحدین، ص 4
14. خدمات متقابل اسلام و ایران.
15. اصول کافى، باب عقل و جهل، حدیث 29.
16. دائرة المعارف، ج 3، ص 597.
17. همان، ص 596.
18. قصص العلماء تنکابنى.
19. سیف الامه، ص 113، چاپ سنگى.
 

منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان