ماهان شبکه ایرانیان

نمونه‌هایی از اشارات علمی‌(۲)

سرعت حرکت اوامر خداوند   یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/۵) «او امرعامل را (به نظام احسن و اکمل) از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزارسال است باز به سوی او بالا رود

نمونه‌هایی از اشارات علمی‌(2)

سرعت حرکت اوامر خداوند
 

یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/5)
«او امرعامل را (به نظام احسن و اکمل) از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزارسال است باز به سوی او بالا رود.»
خدا مسائل زمین را از فضا اداره می‌کند و بعدها (اوامر وی) در شبانه روز معادل 1000سالی که شما می‌شمارید به طور زیگزاگی به طرف وی برمی‌گردد.
آیه می‌گوید که اوامرخداوند در روز به اندازه هزار سالی که ما می‌شماریم به طرف خدا حرکت می‌کند. منظور آیه از سالی که ما (مسلمانان) می‌شماریم سال قمری است که مربوط به گردش ماه به دور زمین است. ماه در هر سال 12 بار دور زمین می‌گردد و در هر 1000سال 12000 بار، مسافتی که ماه در 12000بار گردش خود به دور زمین طی می‌کند 83134723 /25 بیلیون کیلومتر است. یعنی اوامر خداوند در یک شبانه روز مسافت مزبور را طی می‌کنند. هر شبانه روز 09966 /86164 ثانیه است. اگر مسافتی که اوامر خداوند در روز طی می‌کنند را بر ثانیه تقسیم کنیم سرعت حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می‌آید. به ترتیب زیر:
83134723 /25 (بیلیون کیلومتر) تقسیم بر 09966 /86164 (ثانیه)= 458 /299792 کیلومتر در ثانیه
سرعتی که برای حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می‌آید 458 /299792 کیلومتر در ثانیه است، و این سرعت همان سرعت حرکت نور در ثانیه است.
در رابطه با زیگزاگی حرکت کردن نیز چنان‌که می‌دانیم چیزی در فضا مستقیم حرکت نمی‌کند بلکه هرچیزی تحت تأثیر نیروی جاذبه کائنات خم می‌شود. و خم شدن مکرر به این طرف و آن طرف ناشی از نیروی جاذبه کائنات نیز مسیری زیگزاگی برای پدیده ایجاد می‌کند.

سنگ
 

... وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء ... (بقره/74)
«در بین سنگ‌ها سنگ‌هایی هستند که جویبارها از آن جاری می‌شود، و سنگ هایی هستند که می‌ترکند و آب از آنها بیرون می‌آید».
نکات آیه: سنگ هایی وجود دارند که جویبارها (چشمه ها) از آنها فوران می‌کند و سنگ‌هایی هستند که می‌ترکند و آب از آنها بیرون می‌آید:
سنگ‌هایی که در دل زمین قرار دارند آب را نگه می‌دارند و باعث می‌شوند که به اعماق زمین فرو نرود. این سنگ‌ها بر اثر تغییرات روی سطح تحت فشار واقع می‌شوند و خرد خرد می‌شوند. به دنبال آن چشمه از آنها جاری می‌شود و آبشار ایجاد می‌شود.
سنگ‌های دیگری نیز روی زمین هستند که آب در آنها نفوذ می‌کند، وقتی سرد و منجمد می‌شوند، از آنجاکه آب هنگام یخ زدن حجیم‌تر می‌شود، سنگ می‌ترکد و مسیر آب در آن ایجاد می‌شود.

ثروت‌های زمین تقسیم شده است
 

أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَهَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ (زخرف/32)
«آیا آنها هستند که نعمت‌های خدا را تقسیم می‌کنند. ما ثروت‌های آنها را در زندگی دنیا تقسیم کردیم و آنها را درجاتی بر همدیگر برتری دادیم تا باهم مبادله دو یا چند جانبه کنند. و به بهشت خدا از آنچه جمع می‌کنند بهتر است».
نکته آیه: ثروت‌های زمین "تقسیم شده" است:
چنان‌که آیه مطرح کرده ثروت‌های زمین تقسیم شده است. و هریک از آنها نیز در زمینه‌ای بر دیگری برتری دارد که باعث می‌شود مردم سرزمین‌های مختلف به هم وابسته و باهم مبادله دو یا چند جانبه کنند.

رفتن ذره در تخته سنگ و در سیارات
 

یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ ... (لقمان/16)
«فرزند کوچکم! چنان‌چه عملی که انجام می‌دهی به اندازه ذره ناچیزی از خردلی باشد، و در تخته سنگ یا در (سیارات) و یا در درون زمین رفته باشد خدا آن را در محاسبه خواهد آورد»!

نکات آیه:
 

1. ذره ناچیز در تخته سنگ می‌رود:
قشر خارجی زمین از لایه‌های متعددی تشکیل می‌شود که در حرکت هستند. در برخی جاها کناره یکی از آن لایه‌ها زیر لایه دیگر می‌رود و به مواد مذاب می‌رسد. بعد با آتشفشان فوران می‌کند و پس از سرد شدن به تخته سنگ تبدیل می‌شود. به این شکل ذره‌ای که روزی روی سطح زمین بوده الآن در دل یک تخته سنگ قرار دارد.
2. ذره در سیارات می‌رود:
پیوسته گاز و انرژی‌ها و گرما و ذرات از محدوده اطراف زمین خارج شده و به فضا می‌رود. به این شکل ذره‌ای که روزی روی زمین بوده الآن می‌تواند در سیاره دیگری باشد.

مرگ و زندگی پدیده‌های بزرگ در زمین و فضا
 

وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (روم/27)
«و او خدایی است که نخست خلایق را از عالم (مشیت) بیافریند و آنگاه بدان عالم معاد بازگرداند و این اعاده بر او (بسیار) سهل و آسان است و آن ذات یکتا را در آسمان و زمین (مظهر و) مثالی عالی‌تر است و مقتدر کامل و دانا به حقایق امور تنها اوست.»
و این اوست که پدیده‌ها را درست می‌کند و دوباره به وضعیت خود برمی‌گرداند. و برگرداندن آنها (تکرار آفرینش آنها) برای وی ساده‌تراست. وی نمونه‌های بزرگی نیز از این موارد در فضا و زمین دارد.
نکته آیه: تولد و مرگ پدیده‌های بزرگ در فضا و زمین:
در فضا ستاره‌ها متولد می‌شوند و می‌میرند. و در زمین کوه‌ها متولد می‌شوند و با عوامل فرسایش می‌میرند و با زمین یکسان می‌شوند.

آمدن روزی انسان از فضا
 

قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ ... (یونس/31)
«به آنها بگو: چه کسی از آسمان و از زمین به شما روزی می‌رساند»؟
چیزی که ما امروزه از آمدن روزی از آسمان می‌دانیم این است که سالانه هزاران تن مواد از آسمان به زمین می‌آید که ازجمله عنصر آهن را با خود دارند، و آهن نیز ازجمله عناصر حیاتی حیات است.

مسأله حرکت زمین
 

در روزگاری که نظریه بطلمیوس به عنوان بهترین فرضیه در موضوع افلاک شناخته شده بود. در زمانی ‌که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دور آن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت.
در عهدی که وسایل علمی ‌به هیچ‌وجه در اختیار بشر قرار نگرفته بود تا به غیرمحسوسات خود به حقیقت دیگری متوجه شوند. قرآن با لطافت خاصی که نه با نظرات مردم آن زمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آنها از اسلام دوری کنند و نه حقیقت را بیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشاره فرموده و می‌گوید:
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ * أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا *احیاء وَأَمْوَاتًا * وَجَعَلْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَیْنَاکُم مَّاء فُرَاتًا (مرسلات/ 24-27)
«وای آن روز به حال آنان که آیات خدا را تکذیب کردند- آیا ما زمین را کفایت (بر هر امر بشر) قرار ندادیم- تا زندگان روی زمین تعیش کنند و مردگان درونش پنهان شوند- و در زمین کوه‌های بلند برافراشتیم و از ابر و باران به شما آب زلال گوارا نوشانیدیم.»
آیا ما برای شما زمین را مرورکننده سریع و زنده و مرده قرار نداده ایم بلکه در آن کوه‌های ثابت و بلندی قراردادیم و برای شما از آن آب‌های پاک و گوارا آفریدیم.
در گذشته مفسرین در تفسیر این آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند زیرا کلمه کفات در لغت عرب به معنی موجودی که باسرعت پرواز می‌کند می‌باشد. و آنها به عناوینی این جمله را تأویل می‌کردند ولی پس از کشف حرکت انتقالی زمین معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیز معلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله‌کفات که در آیه شریفه ذکر شده، زنده شدن و مردن زمین که به وسیله جمله احیاء و امواتا گفته شده که مسلّم با ضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و بوجود آمدن تابستان و زمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.
و یا درنتیجه حرکت انتقالی زمین و بوجود آمدن فصل زمستان و تابستان جریان آب از اقیانوس‌ها به سطح خشکی و تصفیه آنها به وسیله ابرها و آشامیدن بشر از آب پاک و قابل شرب نام می‌برد.
و یا در سوره نبأ آیه 5 می‌فرماید:
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا * وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبأ/6-7)
«آیا ما زمین را برای شما گهوار (مهد آسایش) خلق نگردانیدیم- کوه‌ها را میخ هایی (عماد و نگهبان) بر آن قرار ندادیم.»
و در سوره طه آیه 53 می‌گوید:
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا (طه/53)
«خدا آن کسی است که زمین را گاهواره (آسایشگاه) شما قرار داد.»
تردیدی نیست که این دو آیه با تشبیه کاملاً جالبی که اهل دقت متوجه آن هستند به حرکت وضعی زمین اشاره کرده است. و چون در معنی این آیه بین مفسرین اختلاف شدیدی است.
ما در اینجا خلاصه کلام یکی از مراجع بزرگ را در تفسیر این دو آیه نقل می‌کنیم: در صفحه 86 تفسیرالبیان آمده است.
خواننده محترم تأمل کن که چگونه این آیات به حرکت نیکو اشاره کرده، چقدر عالی گاهواره را برای زمین به استعاره گرفته، آنچنان که گهواره به منظور رشد و استراحت طفل حرکت داده می‌شود، همچنان زمین در اثر حرکت سبب رشد و استراحت بشر و حیوانات می‌گردد.
و عیجب‌ترآن که پس از بیان حرکت زمین در این آیات که اشاره به حرکت وضعی زمین است فوراً بعد از آن به بیان استحکام زمین به وسیله کوه‌ها که اگر نبود در اثر حرکت وضعی زمین درهم می‌پاشید و بعد اشاره به شب و روز که باز هم در اثر حرکت وضعی زمین یعنی گردش آن به دور خود بوجود می‌آید می‌فرماید و حیرت دانشمندان جهان را به خود جلب می‌نماید.
چنان‌که اگر کسی از باب نمونه در سوره نبأ دقت کند این حقیقت را به خوبی درک می‌کند. ممکن است کسی بگوید که: چرا قرآن مجید حرکت وضعی و انتقالی زمین را با کنایه و تشبیه بیان کرده و صریحاً نفرموده زمین دوحرکت، یکی به دور خود و دیگری به دور خورشید دارد در جواب می‌گوییم: الکنایه ابلغ من التصریح یعنی: کنایه بلیغ تر از تصریح است زیرا اگر پیامبراسلام(ص) در هزار و چهارصد سال قبل که کلیه دانشمندان بشری معتقد بودند زمین حرکت ندارد.
می‌فرمود: زمین در حرکت است علاوه بر آنکه او را به پیامبری قبول نمی‌کردند به او صدمه و آزار هم وارد می‌نمودند و به علاوه پیامبراکرم(ص) در آن زمان وسیله اثبات مدعی خود را هم برای مردم نداشت. یعنی نمی‌توانسته این حقیقت را برای آنها ثابت کند و بالأخره آن چنان که گالیله را پس از هزارسال که از هجرت پیامبر(ص) گذشته بود با آنکه ادعای نبوت هم نمی‌کرد وقتی حرکت وضعی و انتقالی زمین را اثبات نمود تنها به منظور آنکه حرف تازه‌ای آورده با آن عظمت و جلالت علمی ‌که دربین مردم داشت او را به محکمه تفتیش عقاید در محضر پاپ احضار کرده و مدّت‌ها او را زندانی نمودند و می‌خواستند اعدامش کنند که توبه کرد و توبه نامه او معروف است، همچنین پیامبراکرم(ص) را هم با وضع بدتری اذیت می‌نمودند و حتی قرآن به خطر می‌افتاد و رسالت حضرت خاتم‌الأنبیاء (ص) دچار حملات مردم و بلکه دانشمندان آن زمان قرار می‌گرفت و می‌گذاشتند صدای اسلام به گوش کسی برسد ولی وقتی قرآن با آن بیان اعجازآمیز که در مقام تذکر نعمت‌های الهی یا در مقام اثبات وجود خدا با تشبیه و کنایه مطلب را بیان کرده علاوه بر آنکه مردم آن زمان را علیه خودش تحریک نفرموده مطلب را به طوری کامل و صحیح ادا کرده که امروز دانشمندان به نحو احسن آن را قبول می‌کنند.

مسأله کرویت زمین
 

در گذشته، مفسرین متوجه نبودند که منظور از رب‌المشرقین و رب‌المغربین چیست زیرا اگر منظور، فصول باشد هر روز از فصل زمستان و تابستان و بهار و پائیز مشرق و مغرب جداگانه‌ای دارد و در لغت به محلّ فرو رفتن ماه مغرب نمی‌گویند اما زمانی‌ که کرویت زمین به صورت علم جلوه کرد معنی آیات به ترتیب زیر واضح شد.
قسمت اول آیات آیه 28 سوره شعرا می‌گوید:
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ (شعراء/28)
«باز موسی گفت رب‌العالمین همان آفریننده‌ی مشرق و مغرب و روز و شب است و هرچه بین اینها است اگر شما در قدرت حق تعقل کنید.»
وقتی موسی درمناظره خود با فرعون می‌خواهد، خدا را به او معرفی می‌کند، می‌گوید: پروردگار من خدایی است که خالق شرق و غرب و آنچه دربین این دو است.
اگر تعقل و تفکرکننده باشید. این آیه چون در مقام مناظره با فرعون و طرفداران او بیان شده باید به محسوسات کسانی که مورد خطابند نزدیک باشد تا آنکه مناظره صحیح انجام شود و لذا تنها به آنچه در وقت مناظره محسوس مخاطبین بوده اشاره فرموده و آن جز یک مشرق و یک مغرب و آنچه در بین آنها از مخلوقات وجود داشته، چیز دیگری نبوده است. (و این یکی از بزرگترین رموز بلاغت است).
و همچنین اگر در سوره بقره آیه 136 می‌فرماید:
سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (بقره/142)
«مردم سفیه بی‌خرد خواهند گفت چه موجب آن شد که مسلمین از قبله‌ای که بر آن بودند (بیت‌المقدس) روی به کعبه آورد بگو‌ای پیغمبر مشرق و مغرب خدای را است و هرکه را خواهد او به راه راست هدایت کند.»
«نیز در مقام مناظره است و باید محسوسات مخاطبین در زمان خاصی مورد توجه و منظور نظر قرار گیرد.»
وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره/ 115)
«مشرق و مغرب هردو ملک خدا است پس به هرطرف روی کنید به سوی خدا روی آورده‌اید.»
در مقام بیان احاطه الهی بر مخلوق بوده و اینجا جز کلمه مشرق و مغربی که در زمان خطاب محسوس خلق است چیز دیگری نباید گفته شود، زیرا خلاف بلاغت بوده است.
و حتی اگردر سوره مزمل آیه 9 فرموده:
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا (مزمل/9)
«همان خدای مشرق و مغرب عالم»
خلاف حقیقت نبوده زیرا آیات قبل و بعد آن خطاب به شخص پیامبراکرم(ص) بوده و مسلّم است زمان خاص و وقت خطاب، منظور شده و در این ‌صورت جز با جمله مفرد آن را ادا نمودن چیز دیگری معنی ندارد و یا لااقل برخلاف بلاغت می‌باشد. قسمت دوم ازآیات سوره رحمن آیه17
رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ (رحمن/ 17)
«آن خدایی که آفریننده‌ی دو مشرق و دو مغرب است.»
دراین آیه که جنبه مناظره و خطاب به فرد خاص و زمان خاص منظور نشده است و بلکه فقط در بیان خداشناسی برای جن و انس بوده و تمام زمان‌ها را درنظر گرفته است، کلمه مشرقین در آیه آمده و با بیان زیر به کرویت زمین اشاره فرموده است: زیرا واضح است که باتوجه به کرویت زمین، در هر زمانی‌ که خورشید از دیدگان ما ناپدید شود در همان زمان در جای دیگر ظاهر می‌گردد.
پس اگر مثلاً ما رو به جنوب بایستیم، طرف راست برای نیمکره‌ای که ما در آن قرار گرفته ایم، مغرب است و همان محل در زمان غروب خورشید، برای نیمکره دیگر مشرق خواهد بود.
و هم چنین طرف چپ برای نیمکره ما مشرق و برای نمیکره دیگر مغرب است. بنابراین یک مشرق و یک مغرب طرف راست ما و یک مشرق و یک مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت.
و مسلّم در غیراین فرض مشرقین و مغربین به صیغه تثنیه معنی ندارد. و نیز در آیه 38 سوره زخرف می‌فرماید:
حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ (زخرف/ 38)
«(و سرگرم دنیا شده) تا وقتی ‌که از دنیا به سوی ما بازآید آنگاه بانهایت حسرت گوید‌ ای کاش میان من و آن شیطان به دوری مشرق و مغرب بود که او بسیار هم‌نشین و یار بدی بر من بود.»
وقتی آن که پیروی از شیطان کرده و از ذکر خدا اعراض نموده به محضر عدل الهی در قیامت مشرف می‌گردد، می‌گوید:‌ای کاش بین من و تو‌ای شیطان دوری دو مشرق بود، زیرا تو بد قرینی برای من بودی.
جای تردید نیست با فرض کرویت زمین و شرحی که درآیه بالا ذکر شد بعد دو مشرق در سطح کره، درنهایت درجه دوری از یکدیگر قرار گرفته است.
اگر مشرقین به معنی مشرق و مغرب نمیکره‌ای که ما در آن قرار گرفته ایم می‌بود و مجازاً این نام را بر این دو اطلاق کرده بودند نهایت درجه بعد که در آیه منظور بوده است، استفاده نمی‌شد.
بنابراین در این آیه به کرویت زمین کاملاً اشاره شده و یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن مجید ظاهر گردیده است.
زیرا اگر درزمانی‌که مردم دنیا معتقدند نبودند که زمین کروی است حضرت رسول‌اکرم(ص) با نداشتن وسائل علمی‌و تحقیقاتی این اشاره صحیح است که زمین کروی است مسلماً این گفتار معجزه است. قسمت سوم از آیات در سه آیه از قرآن به کلمه مشارق و مغارب که جمع مشرق و مغرب است اشاره شده که در مرحله اول احتمال دارد منظور مشرق‌هایی که از اختلاف افق بدست می‌آید باشد که باز به کرویت زمین اشاره شده و در مرحله دوم ممکن است اختلاف فصول در حرکت زمین به دور خوشید منظور باشد که برای هر روز شرق و غرب درنظر گرفته باشند که معنی مستبعدی است.

عمرزمین و قرآن
 

آنچه درکتب عهدین نوشته شده و هم چنین در زمان بعثت پیامبراکرم(ص) دربین مردم معروف بوده این بوده است که از عمر زمین کمتر از ده هزار سال گذشته است چنان‌که در سفر پیدایش از کتاب تورات به این مطلب تصریح شده است. ولی قرآن برخلاف نظریه دانشمندان آن روز و طبق علم امروز عمر کره زمین را طولانی دانسته و حتی زندگی بشر را در آن پرسابقه می‌داند.
زیرا وقتی قصه حضرت آدم را نقل می‌کند از قول ملائکه می‌گوید:
أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء (بقره/30)
«به یاد آر آنگاه که پروردگار تو به ملائکه فرمود من در زمین خلیفه برگمارم ملائک گفتند پروردگارا می‌خواهی کسانی را بگماری که فساد کنند در زمین و خون‌ها بریزند و حال آنکه ما خود را تسبیح و تقدیس می‌کنیم خداوند فرمود من می‌دانم چیزی از (اسرار خلقت بشر) که شما نمی‌دانید.»
آیا می‌خواهید در کره زمین کسی را قرار دهی که در آن فساد و خونریزی کند.
در تفسیراین آیه مفسرین واقعی قرآن یعنی ائمه اطهار(ع) می‌فرمایند ملائکه سابقه زندگی بشر و خصوصیات روحی او را می‌دانسته اند به همین جهت این سؤال را از پروردگار نموده اند. و لذا وقتی از مفسرین حقیقی قرآن یعنی پیشوایان دین اسلام سؤال می‌شود که آیا قبل از این عالم و آ‌دم در کره زمین عالم و آدم دیگر هم بوده در پاسخ به مضامین مختلف جواب مثبت داده بلکه به قدری آن را در کره زمین مکرر می‌دانند که ذکر عدد آن را برای شنونده خسته کننده دانسته اند در تفسیر برهان در ذیل همین آیه روایات فراوان نقل شده است. بنابراین قرآن با بیان مطلب فوق یک پرده دیگر از وجوه اعجاز خود را به کناری زده و مطلب ما را ثابت کرده است.

حیات
تئوری‌های محل پیدایش حیات اولیه
 

در رابطه با پیدایش حیات اولیه امروزه سه تا نظریه وجود دارد: یکی می‌گوید حیات در جو آغاز شده، دیگری می‌گوید دراعماق اقیانوس‌ها، و سومی‌ می‌گوید حیات اولیه از فضا آمده است.
1. نظریه اول که می‌گوید حیات در ابتدا در اتمسفر آغاز شده می‌گوید: بافت‌های اصلی حیات در انتهای بالای اتمسفر شکل گرفته که متشکل از گازهای غیرارگانیک بوده است. وضعیت بد هوایی (طوفان، برق و...) و فعالیت‌های آتش‌فشانی و تشعشعات خورشیدی، گازهایی مانند متان و هیدروژن را و آمونیاک را به مولکول‌های ارگانیکی (آلی) تبدیل نموده و بافت‌های آن را پایه گذاری کرده است.
2. نظریه دوم که محلّ تولد حیات اولیه را در جایی در چشمه‌های در اعماق آب می‌داند می‌گوید: ماده ارگانیکی اولیه در محیطی غنی ازلحاظ غذایی در چند کیلومتر در زیر سطح آب آغاز شده است. در زیر چشمه‌های آبی ستون‌ های آبی قوی‌ای وجود داشته که با فشار بیرون می‌زده و مواد معدنی را با خود بیرون می‌داده، و گرمای لازم برای ایجاد حیات نیز را ایجاد می‌کرده بوده است.
3. نظریه سوم که می‌گوید: حیات اولیه در فضا شکل گرفته می‌گوید: بافت‌های اصلی حیات در زمین پیدا و آغاز نشده، بلکه از فضای دوردست آمده. ماده ارگانیک که روی خاکستر (یا غبار) بین سیارات نشسته بوده به اتمسفر وارد شده و به زمین افتاده و یا شاید ستاره‌ای از ستاره‌های دنباله‌دار ماده ارگانیسمی‌ اولیه را از فضا با خود به زمین رسانده باشد.

محلّ پیدایش حیات در قرآن
 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (عنکبوت/20)
«به آن ها بگو: بروید درزمین و ببینید خدا چگونه حیات را آغاز کرد. به همان سادگی نیز در مرتبه عالی ‌تری حیات آخرت را ایجاد خواهد نمود»!

نکات آیه:
 

1. حیات درزمین آغاز شده:
عناصر لازم برای ایجاد بافت‌های اصلی حیات اولیه روی زمین در مرداب‌های آتشفشانی و موارد مشابه آن وجود داشته است. هرچند تحوّلات جوی نیز در آن نقش داشته بوده باشد.
2. آغاز حیات قابل شناخت است:
انسان فعلاً بافت‌ها و عناصر اصلی ساده‌ترین شکل حیات را شناخته است.
آیه در پاسخ به کسانی است که می‌گویند روز قیامت زنده نخواهند شد. قرآن در پاسخ به آن ها ازآن ها می‌خواهد که بروند و ببینند که حیات چگونه آغاز شده، (1400سال پیش گفته "بروید ببینید حیات چگونه آغاز شده")! و همان‌گونه که فعلاً آن را ایجاد نموده، به همان سادگی نیز آن را در آخرت ایجاد خواهد نمود.
(حرف ثُمَّ در آیه برای بیان "رتبه، رده، و مدار بالاتر و عالی‌تر" است که از معانی آن است).

حیات اولیه
 

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا (فرقان/54)
«و او خدایی است که از آب (نطفه) بشر را آفرید و بین آنها خویشی و بستگی ازدواج قرار داد و خدای تو بر هر چیز قادراست.»
«و این خدا بود که موجود بی‌ریش و پشمی‌را در آب آفرید، مدّت کوتاهی بعد خلقت آن را نَسَبی (یعنی: از خود آن) و ازطریق جفت‌گیری قرار داد».
«بَشَر» در آیه به معنی: موجود بی‌مو و ریش و پشم و پولک است که ازجمله معانی آن است. (و به انسان به اعتبار «بی‌ریش و پشم» بودن وی نسبت به سایر موجودات بَشَر اطلاق شده است). بَشَر در آیه به معنی: «لخت» نیز می‌تواند باشد که از معانی آن است.
«صَهْر» در اصل به معنی: گداختن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در وزن‌های دیگر به معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی ‌دراین زمینه بکار رفته است. و صِهْرْ به معنی: گداختگی- داماد- شوهرخواهر- پیوند محرمیت، پیوند زناشویی و مفاهیمی‌از این‌قبیل است. و در آیه به معنی: جفت‌گیری و آمیزش دوجنس مخالف بکار گرفته شده که از معانی آن است.
منْ به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نودی للصّلاهْ مِنْ یوم الجمعه (جمعه9) که «مِنْ» در آیه به معنی «فی یوم‌الجمعه» است.

نکات آیه:
 

1. اولین موجود زنده موجود بی ریش و پشم (لخت) بوده است. پس از مدّت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن به طور نَسَبی (یعنی: ازطریق تکثیریابی خود آن) و ازطریق جفت‌گیری صورت گرفته:
براساس شناختی که امروز انسان از حیات دارد، ابتدایی‌ ترین شکل حیات یک مولکول لخت بوده است. ابتدا خود را تکثیر می‌کرده و بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفت‌گیری صورت گرفته است. چیزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیشتر از آنچه آیه توصیف کرده و گفته در برندارد.
2. هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود زنده وجود دارد: فعل جَعْل به معنی «قرار دادن» براستمرار دلالت دارد. وقتی آیه می‌گوید: آفرینش آن موجود اولیه را به طور نَسَبی و صهری «قرارداد»، به این معنی است که «هر دوحالت (نَسَبی و صهری) هم‌چنان ادامه دارد». یعنی امروزه «تکثیرشدن» نیز مانند «جفت‌گیری کردن» وجود دارد.
امروزه نیز تک یاختگان نخستین هم‌چنان به تولیدمثل ازطریق تقسیم شدن ادامه می‌دهند. یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود را به دوقسمت تقسیم می‌کند.
منبع: زمین شناسی در قرآن ، انتشارات فیض دانش ،1389
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان