ماهان شبکه ایرانیان

رمان «قهرمانِ فروتن»؛ روایت مقاومت پدران در مقابل پسران

به نظر من نویسنده ها در روزگار ما قدرت چندانی ندارند. در گذشته فرق می کرد؛ نویسندگان افرادی محسوب می شدند که می شد ایده های شان را در سیاست و فرهنگ به کار گرفت. اما در زمان ما، در دوران تمدن چشم اندازها، این مسئله کاملا تغییر پیدا کرد. انقلاب دیجیتالی باعث تسریع این روند شد.

روزنامه سازندگی - مهدی یزدانی خرم، منتقد: به نظر من نویسنده ها در روزگار ما قدرت چندانی ندارند. در گذشته فرق می کرد؛ نویسندگان افرادی محسوب می شدند که می شد ایده های شان را در سیاست و فرهنگ به کار گرفت. اما در زمان ما، در دوران تمدن چشم اندازها، این مسئله کاملا تغییر پیدا کرد. انقلاب دیجیتالی باعث تسریع این روند شد. (تکه ای از تازه ترین گفت و گوی بارگاس یوسا)

«قهرمانِ فروتن» را شاید بتوان ادامه منطقی برخی از مهم ترین رمان های ماریو بارگاس یوسا دانست. رمان هایی که عمدتا در دهه های هفتاد، هشتاد و نود میلادی نوشت. از «خانه سبز» گرفته تا «گفت و گو در کاتدرال»، از «جنگ آخرالزمان» گرفته تا رمان درخشان «سورِ بز» و شاید بازگشتی به اولین رمان اش «سال های سگی»... بارگاس یوسا تا قبل نوشتن قهرمان فورتن چند سالی بود که در فضاهای تاریخ دورتر غوطه می خورد.

در ستایشِ بورژوازی و سُنت

اهدای جایزه نوبل به بارگاس یوسا

نمونه اش رمان نه چندان موفق «رویای سِلت». اما با انتشار «قهرمان فروتن» در سال 2013 باز هم بارگاس یوسا به لیما بازگشت. به پایتخت کشور پدری اش؛ زادگاه اش و ساختن شخصیت هایی که ردِ پای شان را در رمان های کمی قدیمی تر او به کرات دیده بودیم. نویسنده و روزنامه نگار سالخورده همان طور که چند روز پیش گفته بود نمی خواست بعدِ بردنِ جایزه ادبی نوبل به انتظار مرگ بنشیند.

لیما و مردمان مرموز

بارگاس یوسا که سال هاست ستون هفتگی اش را در «ال پاییس» می نویسد و هفته ای نیست که نظر یا گفتاری از او به گوش نرسد بعدِ بردنِ نوبل سال 2010 با بدبینی بیشتری به اوضاع جامعه خود نگاه کرده است. رمان «قهرمان فروتن» قصه هایی موازی دارد. قصه مردی کاسب که نامه های تهدیدآمیز دریافت می کند که اگر باج ندهد شرکت حمل و نقل اش صدمه خواهددید و او جواب منفی می دهد... قصه پیرمردی که در هشتاد سالگی زنی جوان اختیار کرده و با او به ایتالیا رفته برای ماه عسل و حالا صمیمی ترین دوست اش باقی مانده در لیما که پسران پیرمرد گم شده یقه او را گرفته اند

مبادا ارث و میراث محتوم شان به نام زن تازه از راه رسیده که خدمتکار خانه بوده نرسد و داستان همین مرد که در جهان نقاشی هایی زندگی می کند که روح و راح او هستند... رمانی با چند روایت درهم تنیده که درش شکل هایی از غافلگیری مخاطب را شوکه می کند. غافلگیری از نوع داستان بلند درخشان بارگاس یوسا به نام «در ستایش نامادری»... و او از نو شهری را می آفریند که شکل های جدیدی از خشونت در آن موج می زند. شکل هایی که اجازه نمی دهند روند طبیعی زندگی رقم بخورد. بارگاس یوسا از لیما ناامید شده است. کوچه هایش متعفن اند و مملو از مردمان مشکوک و مهم تر از آن پدران و پسرانی هستند که

بر هم شمشیر کشیده اند و در خفا به کشتنِ هم می اندیشند و ناگهان وقتی پرده فرو می افتد نه آن ها می مانند نه پدر. بارِ مهمی از رمان بر دوش شخصیت های فرعی نویسنده است؛ اویی که همیشه با انبوهی از آدم های فرعی در رمان های شلوغ اش صحنه ای می سازد برآمده از تابلوهای پیتر بروگل. ازدحامی از تن های پرجان و زندگی خواه که به تابلوهای شلوغ و عظیم ریورا نزدیک می شد منتها بدون بیان گریِ چپ دستانه او... تراژیک و غم سازتر. و این کلیتی ست که در آن سقوط قرار است رخ دهد. سقوطی که در قهرمان فروتن با نیم نگاهی آزاد ساخته شده با «برادران کارامازوف» داستایفسکی.

در ستایشِ بورژوازی و سُنت

یک استیلیستِ منتقد

بارگاس یوسا در روایت خود به سوی پدر حرکت می کند؛ پدران. درواقع رمان علیه پسران است و این تفاوت هویتی مهمِ ذهنِ اوست با شاهکار داستایفسکی. پدرانی که ثبات و ثروت و آرامشی را رقم زده اند مقابل پسرانی که می خواهند تمام بودن پدران خود حتی معشوقه شان را هم به خشن ترین وجهی از آن خود کنند. به همین دلیل اگر در مسیر حرکت بارگاس یوسا تاملی کنیم و نقب بزنیم به این رمان می فهمیم که او از پدران می گوید در مواجهه با پسران. و لیمایی که او نگران اش است، لیمایی که مشیِ پدرانِ محافظه کارترِ سه دهه گذشته از آشوب نجات اش داد مدیون این پدران است.

حالا با تماشای دوباره فرورفتنِ شهر است که نویسنده به تاریخی پناه می برد که درش روایت های پدران و پسران مدام تکرار می شود؛ تاریخی از نقاشی های باروک و البته رنسانس. این میان زنان نقشی نو می یابند. هویتی جدی. زنان رمان به شدت عقل مند می شوند و هدایت گرد. پسران را وا می گذارند حتی اگر آن ها را دور نکنند از خود. و همین امر باعث می شود در پهنه رمان درگیری به اوج رسد. پای پلیس های مشهورش وسط آید و قصه هایی از سال های دورتر.

بارگاس یوسا که مدت هاست در مقام یک محافظه کار تلاش می کند ارزش های لیبرال را روایت و تبلیغ کند در رمان اش نیز شورِ فسادخواهانه پسران را تاب نمی آورد. هر چند این سرنوشت تمام پسران رمان نیست و یکی از آن ها با بقیه متفاوت است. او گویا همان نقشی را ایفا می کند که آلکسی در کارامازوف داشت. تکه ای از معصومیت و البته پرسش. بارگاس یوسا در روایت داستایوفسکی وارش هرچند شکل فکری او را دگرگون شده نشان می دهد اما هوشمندانه محورهای اصلی را در شمایلی نوتر حفظ می کند و اجازه می دهد شکلی دیگر از آن خوانش ارائه شود.

بارگاس یوسا و بازگشت به گذشته

آیا می توان «قهرمان فروتن» را نوعی رجعت دانست؟ پاسخ من مثبت است. نویسنده پرویی در رمان، شکلی از رجعت به اسلوب های دهه هفتادی را پیش می کشد که زمانی خود منتقد جدی آن ها بود. نظام سنتی ثروت و البته ستایش عشق. تحقیر انقلابی گری و ستایش از ثابت. اویی که یک تنه بیشتری حملات جان دار را به دونالد ترامپ داشته در دو سال اخیر به روشنی روایت می کند و نشان می دهد که به قدرت رسیدن پسران با آن پوپولیسم و زیاده خواهی چگونه نظم سنتی مطلوب او را به هم می زند.

برای همین او شخصیتی؛ پدری می آفریند که مقابل باج خواهی گروهی ناشناس، گروهی که لحن و مطالبه شان پرشباهت است به چریک های راه درخشان «نه» می گوید و بهای سنگین برایش می دهد. همین طور است پیرمرد دیگر رمان که به عشقِ پیرانه سرش «آری» می گوید و به پسران خود پاسخ منفی می دهد. درواقع شورش رمان؛ شورشی که به شکل سنتی از آنِ پسرانِ هر نسل است به پدران منتقل می شود تا مفهوم «قهرمانی که صفتِ فروتن» دارد کاملا محسوس باشد.

قهرمانی که مقابل شهر ایستاده و از فردیتی دفاع می کند که سویه های شخصی جذابی دارد و از آنِ اوست. از آنِ مردانی که خود را از آشوب های دهه های پرکودتا و ترور انقلاب نیمه دوم قرن برکشیده و بالیده اند. نسلی از پدران جنگ جو که نه چریک شدند نه روشنفکر. آن ها در قامت بخشی از بورژوازی باقی ماندند که نمی خواست ارزش های سنتی خود را فراموش کند و نادیده بگیرد. هرچند او نسبت به این مقاومت چندان خوش بین نیست و عملا اذعان دارد که این پسران دور از تعقل فساد را به نحوی دیگر رقم خواهندزد.

بی رویه و خارج از کنترل و برای همین برای ساختار بورژوازی لیما نگران است. او در آخرین مصاحبه اش اشاره کرده: «تصاویر کم کم جایگزین ایده ها شدند. هنوز هم جمعیت از خواننده ها هستند که به افکار علاقه دارند اما آن ها در مقایسه با افرادی که از صفحه های نمایش برای کسب اطلاعات استفاده می کنند، اقلیتی محدود هستند. با این حال، این به معنای اهمیت نداشتن افکار نیست و نویسندگان، روزنامه نگاران و افراد فرهنگی باید خیلی تلاش کنند تا نسبت به معضلات سیاسی و اجتماعی متعهد باشند، چرا که راه حل واقعی این مشکلات از فکرها می آید.»

در ستایشِ بورژوازی و سُنت

چشم دوخته به عقل

«قهرمان فروتن» هر چند و شاید با تفوقِ نسبی پدران به پایان می رسد و پایانی غافلگیرکننده دارد ولی بی شباهت نیست به یک تراژدی کامل. شوری که بارگاس یوسا از آن سخن می گوید فسادی می سازد که نمونه ها و مصداق هایش را در برخی شخصیت های رمان او به خوبی می بینیم. به همین خاطر او دریچه ای باز می گذارد در انتهای رمان برای آن تک پسرِ هنوز نوجوان؛ دریچه ای که شاید ما را وصل کند به رمان «سال های سگی» نویسنده و قصه پسری نوجوان که به سربازخانه فرستاده می شود تا قواعد مردشدن را بیاموزد... و این گردش در خوانش آثار او حیرت انگیز است.

هرچند آخرین رمان او به زندگی یک روزنامه نگار زرد می پردازد و رازهای کثیف شبانه (رمانی که به فارسی ترجمه نشده و بعدی می دانم بدون حذف فراوان چنین فرصتی بیابد) اما این روند دایره واری که کتاب های او را به هم متصل می کند شگفت انگیز است. از بارگاس یوسای لیبرال به بارگاس یوسای کمونیست و بالعکس. و در این سیر است که می توان زوال مداوم و جدی عقل را در جهان هایی که او روایت شان کرده تماشا کرد. تولد خشونت، نرینگی و خون. «قهرمان فروتن» شاید مقابل این جهان در حال مقاومت است اما شناسه های آن را در خود دارد و درعین حال نرینگی پدران است که باید چون ایوان مخوف پسران را از پا درآورد.

رمان مملو از ارجاع های هوشمندانه بینامتنی ست و استعانت به تاریخ ادبیات و نقاشی و البته فلسفه. این که شاید احضار خدایان هنر بتواند رستگار کند آخرین پسران هنوز فاسد نشده را. و این که شاید زنان بتوانند این فرآیند را کمی تلطیف کنند... نویسنده حالا هشتاد و یک ساله با این تئوری از اقلیتی دفاع می کند که نمی خواهند گله های اکثریت خشمگین تاریخ آن ها را بشکافد و این نبردی است نابرابر و پررمز و راز. نبردی که صد و شصت سال ادبیات را در خود دوره می کند و در نهایت به نقطه ای می رسد که چشم انداز گنگ است. بارگاس یوسا به پسران شورشی باوری ندارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان