حکمت های نهفته در آفرینش پرنده

ای مفضّل! در جسم و آفرینش پرنده بنگر. آنگاه که تقدیر و حکمت بر آن تعلق گرفت که پرنده در آسمان باشد، تنش سبک و نیکو آفریده شد و به جای چهار دست و پا تنها دو پا و به جای پنج انگشت چهار انگشت و به جای دو مخرج بول و فضولات یک مخرج به آن داده شد.

ای مفضّل! در جسم و آفرینش پرنده بنگر. آنگاه که تقدیر و حکمت بر آن تعلق گرفت که پرنده در آسمان باشد، تنش سبک و نیکو آفریده شد و به جای چهار دست و پا تنها دو پا و به جای پنج انگشت چهار انگشت و به جای دو مخرج بول و فضولات یک مخرج به آن داده شد.

چنان که قسمت پیشین کشتی تیز و باریک است و آب را می شکافد و پیش می رود، سینه و جلوی پرنده نیز به گونه ای شبیه کشتی است تا هوا را بشکافد و چنان که خواهد به پرواز در آید. همچنین در بالها و دمش پرهای بلندی نهاده شده تا براحتی او را برای پرواز بلند کنند. تمام بدنش پوشیده از پر است تا هوا در آنها نفوذ کند و براحتی در ارتفاع بالا بماند و پرواز کند.

از آنجا که حکمت، چنین تعلق گرفت که غذای پرندگان از دانه و گوشت باشد و باید آنها را بدون جویدن فرو برد، همانند لب و دندان آدمی برای آنها آفریده نشد بلکه منقاری تیز و سخت به آنها داده شد تا غذا را با آن برگیرند و بخورند و از چیدن و شکستن دانه های سخت [از زمین ناهموار] پاره نشود و از پاره کردن گوشت نشکند.

از آنجا که پرنده دندان ندارد و دانه را سالم و گوشت را سخت و ناپخته فرو می برد در درون آن حرارتی نهاده شده که دانه را چنان خرد و آسیاب می کند که از جویدن مستغنی می گردد. به خاطر نبودن این نیرو در انسان [اگر این دانه ها را آدمی ناجویده فرو برد] به همان شکل سالم دفع می گردد ولی همین دانه های سالم در درون پرنده چنان خرد می گردد که اثری از آن نمی ماند.

نیز تقدیر چنان شد که پرندگان تخم گذارند و بچه نزایند تا در وقت پرواز سنگین نباشند. اگر فرزند در شکم آنها بماند تا قوی شود [چنان که در پستانداران چنین است ]، سنگینی آن، آنها را از برخاستن و پرواز نگاه می دارد. پس همه چیز پرندگان چنان آفریده شده که با ویژگیهای آنها متناسب و هماهنگ باشد. آنگاه پرنده ای که غالبا در پرواز و گشت است، گاه هفته ای، برخی دو هفته و برخی دیگر سه هفته بر تخم خود می خوابند تا آن را بپرورانند و جوجه از تخم بیرون آید. چون جوجه بیرون آمد باد در دل جوجه می دمد تا چینه دانش گشاده گردد و بتواند غذا را جای دهد. آنگاه او را غذایی مناسب و سازگار می دهد و بزرگ می کند. چه کسی تدبیر چنان نموده که او غذا و دانه برچیند و در چینه دان ریزد و آنگاه برای جوجه اش دانه ها را برآورد؟ چرا این گونه خود را در رنج و سختی می افکند و حال آنکه عقل و اندیشه ندارد و از جوجه اش انتظاری که آدمیان از فرزند دارند؛ مانند: فخر، عزت، یاری و ماندگاری نام ندارد؟ خداوند جلّ و علا از سر لطف و کرامت، چنان تدبیر نموده که او بدون اندیشه در این امور، از سر غریزه خدادادی جوجه اش را دوست دارد و غذایش دهد تا نسل آنها پایدار ماند.

بنگر که مرغ چگونه شور تخمگذاری و پرورش جوجه در سر دارد حال آنکه جای و لانه مناسبی برای گرد آوردن تخمها در آن ندارد؟ مرغ در این زمان برانگیخته می شود. تخم می گذارد و گرسنه می ماند و چیزی نمی خورد تا تخمهایش گرد آیند و آنها را بپروراند و جوجه گرداند. راستی آیا این جز برای ماندگاری نسل است؟ و با اینکه مرغ درک و اندیشه ندارد- چرا برای بقای نسل این گونه می کوشد؟ آیا جز برای آن است که آفرینشگر حکیم این نیرو را در سرشت و غریزه او نهاده است؟

آفرینش تخم پرندگان و تدابیر نهفته در آن

از آفرینش تخم پرنده درس عبرت گیر. در آن، ماده زرد رنگ و آب رقیق و سفید نهاده شده. بخشی برای آنکه جوجه به هم رسد و بخش دیگر برای تغذیه آن است تا آنگاه که تخم را بشکافد و بیرون آید. در تدابیر نهفته در این امور بنگر. از آنجا که رشد جوجه در درون آن جداره ها و لایه های سخت است و هیچ چیز به درون آن راه ندارد، در درون آن، آنقدر غذا تعبیه شده که جوجه را تا هنگام بیرون آمدن بس باشد. جوجه به یک زندانی می ماند که در درون زندانی محبوس است و پیرامون زندان را دژهای سخت فرا گرفته. هیچ راهی برای رسیدن غذا به او وجود ندارد در نتیجه غذا و روزی لازم برای مدت حبس را در کنارش می نهند.

چینه دان پرنده

ای مفضّل! در آفرینش چینه دان و تدابیر نهفته در آن بیندیش. راه غذا از چینه دان تا به سنگدان باریک است و غذا تنها بسیار آرام و اندک اندک وارد آن می شود و اگر پرنده تا رسیدن دانه نخست دانه دوم را برنچیند، کار او بدرازا می کشد و غذایی کافی به او نمی رسد. [در نتیجه او منتظر رسیدن دانه اول به سنگدان نمی شود بلکه تند تند دانه می چیند و روانه چینه دان می کند] مرغ از شدت توجه و هراس، دانه ها را از زمین می رباید. پس چینه دان پرنده مانند توبره ای در پیش او آویخته شده تا هر چه را که می یابد بسرعت برگیرد و وارد چینه دان کند ولی آرام آرام از چینه دان روانه سنگدان گرداند.

در چینه دان، ویژگی دیگری نیز هست و آن اینکه برخی از پرندگان از درون خود غذا به دهان جوجه می ریزند در این صورت برگرداندن غذا از چینه دان نزدیکتر و راحت تر است.

راز ناهمگونی رنگ پرندگان

مفضّل می گوید: برخی از منکران پنداشته اند که ناهمگونی رنگ و شکل پرندگان از درآمیختگی خود به خود و ناهماهنگ و بی حساب و کتاب اخلاط سرچشمه می گیرد. امام- علیه السّلام- فرمود: ای مفضّل! این رنگ آمیزیهای گوناگون و دقیق و هماهنگ که در طاوسها و کبکها می بینی و گویا با قلم نقاشی بی مانند بر آنها نقش بسته چگونه می شود از اهمال و بی تدبیری ناشی شود و خود به خود و بی هدف پدید آید؟ و چرا این ناهماهنگی و آمیختگی بی هدف و تصادفی اخلاط، شکل و صورت واحدی را پدید آورده است؟ بی تردید اگر [این نقشها و رنگها] از اهمال و خود به خود پدید می آمد هر آینه بایست این گونه نظم و هماهنگی و یک دستی در کار نبود و همه چیز ناهماهنگ و در هم ریخته بود.

چگونگی پر پرندگان

در چگونگی پر پرندگان تأمل و اندیشه نما. می بینی که [این پرها] مانند لباس، از رشته های بسیار باریک و نازکی بافته شده و مانند پیوستگی نخها و تارهای مو همه به هم پیوسته و بسته اند و وقتی که آنها را می کشی، از هم نمی گسلند، بلکه اندکی بازمی گردند تا در میانشان باد باشد و پرنده براحتی پرواز کند و در هوا سنگین نشود. در میان پر، ستونی سخت و میله ای شکل نهاده شده تا با سختی خود اجزای پر را نگاه دارد. ولی باز با این سختی و استحکام، تو خالی است تا سنگینی آن پرنده را از پرواز باز ندارد.

راز درازپایی برخی از پرندگان

ای مفضّل! پرنده دراز پا را دیده ای و به راز این ویژگی پی برده ای؟ این پرنده را غالبا در آبگیرها می بینی. دارای دو ساق بلند است. گویا دیدبانی است که از بالای برجک دیدبانی درون آب را می نگرد و آن را زیر نظر دارد. هر گاه که روزی خود را دید، آرام آرام گام برمی دارد تا آن را به دست آورد.

اگر این پرنده پا کوتاه بود، هنگامی که به جانب صید حرکت می کرد تا آن را بگیرد، شکمش با آب تماس می گرفت و آب حرکت می کرد و شکار از هراس پا به فرار می گذاشت. پس این دو پا برایش آفریده شده تا خواسته اش را دریابد، غذایش حاصل شود و زنده بماند. در تدابیر هماهنگ در آفرینش پرنده بنگر. پرنده ای که دو ساق بلند دارد، گردنی دراز نیز دارد تا بتواند غذایش را از زمین بردارد. اگر پرنده، پاهایی دراز داشت ولی گردنش کوتاه بود، قادر نبود که چیزی از زمین بردارد. گاه درازی منقارش، گردن او را در رسیدن به هدف یاری می کند تا کار بر او آسان گردد. نمی نگری که در آفرینش هر چه را که می بینی در نهایت استواری و صواب است و تمام وجودش حکیمانه و با تدبیر و تقدیر است؟

گنجشکان در پی یافتن غذا

به گنجشکان بنگر که چگونه در روز در پی غذا هستند. اگر چه غذایشان آماده نیست ولی با حرکت و تلاش مداوم به آن دست می یابند و آن را از دست نمی دهند. آفریدگان همه این گونه اند. منزه است خدایی که روزی را این گونه در میانشان پراکنده است. نه چنان کرد که دست یافتن بر روزی سخت و ناممکن باشد؛ زیرا آفریدگان را نیازمند به آن آفرید و نه چنان کرد که بی هیچ رنجی به دست آید؛ زیرا صلاح و سود آفریدگان در این است. اگر نیاز و روزی آنها یکسره مهیا و آماده بود حیوانات آنقدر می خوردند که هلاک شوند و انسانها به خاطر بیکاری و بطالت در سرمستی و گناه و ارتکاب فواحش سقوط می کردند.

معاش جغد و شب پره

آیا می دانی که غذای شب پره ها چگونه تأمین می شود؟ عرض کردم: نه مولای من! امام- علیه السّلام- فرمود: روزی آنها از انواع پشه ها، شاپرکها، ملخها و زنبورهایی است که در هوا پراکنده اند؛ زیرا این حشرات و موجودات در همه جای آسمان وجود دارند. برای درک این حقیقت می توانی شبانگاهان، چراغی را در بالای بام و یا درون حیاط بگذاری و ببینی که چقدر از این حشرات به گرد آن جمع می شوند. اگر این پرندگان در پیرامون چراغ نباشند از کجا می آیند؟ اگر کسی بگوید از دشت و صحرا می آیند باید گفت: می شود این راه دور را در ساعتی یا لحظه ای بپیمایند؟ وانگهی از آن منطقه دور چگونه چراغی را در درون خانه ای می بینند و سوی آن می شتابند؟ پس این نشان آن است که حشرات در همه جای آسمان پراکنده اند. این پرندگان شب پره نیز هنگامی که در هوا پرواز می کنند از آنها تغذیه می نمایند. حال بنگر که چگونه روزی این پرندگان که تنها در شب پرواز می کنند از این حشرات پراکنده در هوا فراهم می آید؟ نیز به [یک راز از اسرار] آفرینش این حشرات پی ببر. حشراتی که چه بسا کسانی بپندارند که زایدند و سودی در آنها نهفته نیست.

آفرینش شب پره (خفاش)

آفرینش خفاش که چیزی میان آفرینش پرندگان و چهارپایان است بسیار شگفت و حیرت آور است. البته آفرینش آن به چهارپایان نزدیکتر است؛ زیرا دو گوش بلند، دندان و کرک دارد، بچه می زاید، بچه شیر می دهد و بول می کند و هنگامی که راه می رود بر چهار دست و پا راه می رود که همه اینها با ویژگیهای پرندگان ناسازگار است. خفاش از شمار پرندگانی است که در شب پرواز می کنند و از حشرات پراکنده در هوا تغذیه می کنند. برخی پنداشته اند، خفاش غذایی ندارد و از نسیم تغذیه می کند. این از دو روی ناصواب است:

1- بیرون شدن آلودگی و بول از آن که جز با تغذیه توجیه پذیر نیست.

2- دندان دارد. اگر خفاش چیزی نمی خورد داشتن دندان به چه معنی است؛ حال آنکه می دانیم در آفرینش، هیچ چیز بی حکمت نیست.

این پرنده برای انسان سودمند است حتی فضله اش را [در کار ساختن دارو و. ..] به کار می گیرند و از همه چیز مهمتر، آفرینش شگفت [و محیر العقول ] آن است که بر قدرت آفرینشگر جلّ و علا دلالت دارد و اینکه به خاطر هر مصلحتی که داند و خواهد در آنچه که اراده کند تصرف نماید.

حیله ابن تمّره در استفاده از خار خسک

و امّا در باره پرنده کوچکی که به آن «ابن تمّره» می گویند: روزی در لابه لای شاخه های درختی لانه کرد. ناگاه دید ماری عظیم بر لانه اش مشرف گشته و دهان را گشوده است. پرنده سخت در تشویش و اضطراب افتاد و در پی چاره می گشت که ناگاه گیاه «خار خسک» را مشاهده کرد و آن را یافت. آن را برداشت و در دهان مار افکند. مار نیز آنقدر به خود پیچید که جان داد. راستی اگر تو را از این خبر آگاه نمی کردم به ذهن تو و دیگران خطور می کرد که «خار خسک» چنین سود و مصلحتی داشته باشد یا از پرنده ای کوچک یا بزرگ چنین حیله و چاره ای برآید؟ از این و بسیاری از اشیای دیگر درس عبرت بگیر و بدان که منافع و فواید بی شماری دارند ولی باید حادثه ای رخ دهد یا خبری از آنها ذکر گردد تا [این سودها] دانسته شود.

زنبور عسل، از ساخت خانه تا ساخت عسل

به زنبور عسل و همکاری گروهی آنها در ساختن عسل بنگر و ببین که چگونه با ذکاوت و مهارت و دقّت تمام، این خانه های شش ضلعی را می سازند. اگر در این کار بدرستی اندیشه کنی هر آینه آن را شگفت، ظریف و لطیف می یابی. آنگاه که به عمل و نتیجه آن نگاه می کنی آن را در میان مردم، عظیم، شریف و نیکو می بینی، ولی وقتی که به فاعل این فعل می نگری آن را حتی جاهل و نادان به خود می یابی چه رسد به دیگران، این امر بخوبی دلیل پر واضحی است که صواب و حکمت [و اتقان و استواری ] این کار نه برای زنبور عسل [نادان و بی اندیشه ] بلکه از آن کسی است که سرشت و فطرت آن را چنین آفریده و برای سود رسانی به مردم آن را بر این کار «مجبول» نموده است.

 ملخ، حیوانی ضعیف و در عین حال قوی!

به ملخ بنگر، براستی چقدر ضعیف و قوی است! هنگامی که به آفرینش آن بنگری گویی ناتوانترین حیوان است، ولی اگر لشکرهایی از آن به جانب سرزمینی در حرکت افتند، هیچ کس نتواند که آن جا را از دست آنها برهاند. نمی بینی که اگر پادشاهی از پادشاهان زمین تمام لشکر سواره و پیاده نظام خود را بسیج گرداند تا سرزمین خود را از ملخها رهایی دهد، نتواند؟ آیا این از نشانه های قدرت خدای جلّ و علا نیست که ضعیفترین آفریده اش را به جانب قویترین آفریده گسیل دارد و آفریده قوی نتواند در برابرش تاب آورد؟

سیل ملخ

به ملخ ها بنگر که چگونه چون سیلی خروشان بر زمینی جاری می گردند و کوه و صحرا و شهر و روستا را می پوشانند. این پوشش چنان است که مانع تابش نور عظیم و تابناک خورشید می گردد. اگر دستی عادی [جز دست قدرتمند باری جلّ و علا] می خواست این لشکر عظیم را سامان دهد و گرد آورد چند سال به طول می کشید؟ این نمونه را در اثبات قدرت بی مانند خدای که کس را یارای آن نرسد به کارگیرد بدان استدلال نما.

آفرینش ماهی ها

در آفرینش ماهی و تناسب، حکمت و تدابیر نهفته در آن که مناسب آن است نیک بنگر. در آفرینش [این موجود زنده ] دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازی ندارد و جایگاهش آب است. نیز برای آن، شش آفریده نشده؛ چون که در میان آب نفس نمی تواند کشد. در مقابل دست و پا، باله هایی سخت و قوی به آن داده شده است و چنان که قایقران با پارو زدن به پیش ماهی می رود نیز با حرکت دادن این باله ها آب را به کنار زند و پیش رود. نیز بدنش با فلسهایی سخت و درهم فرو رفته چون در هم فرورفتگی اجزای زره های پولادین پوشانیده گشته تا از آفات و آسیبها به کنار ماند. دیدگان ماهی، کم سو و ضعیف است و آب مانع دید دقیق و درست او می شود؛ در نتیجه، این نقص با اعطای شامّه ای قوی، جبران شده است. از فاصله ای بسیار دور غذا و طعمه خود را بو می کند و در پی آن در جستجو می افتد. اگر این [توان در او نهاده ] نبود چگونه از آن و جایگاهش آگاه می گشت؟ روزنه هایی در میان دهان ماهی و گوش آن باعث پیوند دهان و گوش آن است. ماهی آب را با دهان می گیرد و از سوراخهای گوش خارج می کند. تا مانند حیوانات دیگر از مزایای نسیم و هوا سود ببرد و در راحتی افتد.

راز کثرت نسل ماهی ها

اینک در کثرت نسل ماهی و ویژگیهای آن تأمل و اندیشه کن. اگر می بینی که در درون یک ماهی آنقدر تخم (خاویار) هست که به شماره نیاید، به خاطر آن است که کار بر ماهیخواران که شماره آنها اندک نیست آسان گردد. حتی درندگان جنگلها هم برای شکار ماهی به آب پناه می آورند. در این وقت این حیوانات اگر ماهی را بیابند آن را از آب می ربایند. حال که درندگان خشکی ماهی می خورند، پرندگان ماهی می خورند، مردم ماهی می خورند و حتی ماهیان هم ماهی می خورند حکمت و تدبیر چنان به کار آمد که ماهیها این گونه در شماره نیایند و فراوان باشند.

گستردگی حکمت آفرینشگر و کوتاهی دانش آفریدگان

هر گاه که خواستی از گستردگی حکمت آفرینشگر و کوتاهی دانش مخلوقان آگاه گردی به ماهیها، حیوانات آبی، صدفها و دیگر آبزیانی که در آبها زندگی می کنند و در شماره نیایند بنگر. و تو از منافع این آفریدگان آگاه نمی گردی مگر اندکی که بر اثر برخی از حوادث رخ می نماید. مثلا مردم هنگامی به فایده نوعی حلزون پی بردند که رنگ قرمز را شناختند [داستان این کشف این گونه بود]: هنگامی که سگی در ساحل آب در گردش بود حلزونی را یافت. آن را خورد و خونش دهان او را رنگین کرد. [آنگاه که دهان سگ را دیدند] مردم به زیبایی آن رنگ پی بردند و از آن به عنوان رنگ استفاده کردند و دیگر مواردی که مردم گاه گاهی بر اثر بروز وقایعی به آنها پی می برند. مفضّل می گوید: چون سخن بدین جا رسید ظهر شد. و مولایم- علیه السّلام- برای اقامه نماز از جای برخاست و فرمود: به خواست خدای بلند مرتبه، صبح زود به نزد من آی. به خاطر تعالیم و آموزشهای امام- علیه السّلام- سخت شادمان و مسرور گشتم و با سپاس از خدای جلّ و علا به خاطر آنچه عطایم فرمود راه خود را در پیش گرفتم و از خدمت امام- علیه السّلام- مرخّص شدم و آن شب را شادمان و مسرور استراحت کردم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان