ب: دادگری و ظلم ستیزی
پس از حقمداری و خداترسی، مهمترین ویژگی اخلاقی که به اعتقاد صاحب نهج البلاغه شریف، باید در رهبر جامعه اسلامی باشد، خصلت عدالتخواهی و ستم خیزی است.
اگر عدالت را به مفهوم: اصل برابری طبقاتی و تساوی حقوق انسانی در جامعه، و نفی هرگونه تبعیض با رعایت استحقاقها، و رساندن حق، به ذیحق، در نظر گیریم و ظلم را به معنی اعم آن شامل:همه قبایح شرعی و عقلی بدانیم و از گناهان بزرگ به حساب آریم، و از طرفی با توجه به این که خداوند فرجام دردناک ظالمان را با چنین تعبیرات خبر داده است:«وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ». (1)
«فَلَا تَحسَبَنَّ اللهَ غافِلَاً عَمّا یَعمَل الظالِمُونَ». (2)
مالاً ارزش دادگری و ظلم ستیزی و لزوم آن در زمامدار جامعه اسلامی مشخص تر می شود.
بی گمان، عدالت از اصول اساسی در اداره جامعه به شمار می رود و عنوان مقدس ظلّ الهی شایسته رهبران عادلی است که متخلق به اخلاق الله شده اند، زیرا عدالت، از صفات خداوندی است که خویشتن را «قائماً بالقسط» (3) خوانده و انتظام کائنات و پیدایش شب و روز و ابر و باد و مه و خورشید و فلک و آفرینش انسان و سایر مخلوقات را بر پایه عدل قرار داده است.به تصریح قرآن مجید، هدف از ارسال پیامبران برقراری عدالت در جوامع انسانی است:
«لَقَد اَرسَلنَا رُسُلَنا بِالبِّیِّنَاتِ وَ اَنزَلنَا مَعَهُم الکِتابَ وَ المِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ». (4)
و خداوند خود به کرّات مردمان را این گونه به دادگری و نیکوکاری دعوت فرموده است:
«اِنَّ اللهَ یَامُرُ بِالعَدلِ وَ الِاحسانِ». (5)
«اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِِ اَن تَحکُمُوا بِالعَدلِ». (6)
و یا چنین حکتمهایی را درباره اهمیت دادگری-خطاب به زمامداران خداشناس جوامع انسانی-برزبان پیامبر عدالت گسترش جاری ساخته است که:
«یک ساعت عدالت کردن حاکم اسلامی بهتر است از عبادت هفتادساله ای که جمیع روزهای آن را عابد با روزه و شبهایش را با طاعت و نیایش حق سپری کند.» (7)
آنچه مسلّم است این که ثمرات دادگری و ظلم ستیزی حاکم اسلامی فراوان است و از جمله برکات آن محبوبیت رهبر و بقای نام نیک او، دوام حکومت، آبادانی و وفور نعم خداوندی و آسودگی و خرسندی مردم و فراهم شدن زمینه شکوفایی و رشد استعدادها در آحاد مستعد جامعه و رسیدن حق به حقدار است. چه به گفته ی شیخ اجل سعدی:
چو حاکم به فرمانِ داور بود
خدایش نگهبان و یاور بود
گزند کسانش نیاید پسند
که ترسد که در ملکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست
در آن کشور آسودگی روی نیست
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه
از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملکرانی به انصاف نیست (8)
همچنان که اشارت شد، لازمه دادگری و ظلم ستیزی رهبر جامعه اسلامی، حقمداری، خداترسی، همچنین توانایی او در پاسداری از احکام شریعت و آشنایی شاملش از وضع جامعه و احوال مردم، عالم بودن یا واعظ غیرمتعظ نبودن، رایزنی با مشاورانی فرزانه و پرهیزکار و شجاع و مسئول در امور، غمخواری و شفقت وی و کارگزاران حکومتش به مردم- خصوصاً به طبقات محروم و مستضعف جامعه، سعی بلیغ او در برطرف کردن مشکلات اجتماع و غور و تامل دائمی، در احوال گذشتگان به منظور عبرت گیری از رخدادهای زندگی و فرجام کار آنان، ترک هوی و هوس و پرهیز از لذت جوییهای زودگذر، استقامت در تحمّل شداید و ظلم ستیزی دایمی و سازش ناپذیری او با ستمکاران و دنیاپرستان بی بصر از خدا بی خبر است.
در نهج البلاغه شریف به تمامی ثمرات و برکات و لوازم مزبور توجه کامل شده و درباره هرکدام - به اقتضای حال و مقام- بحث و گفتگو به عمل آمده و رهنمودهای حکیمانه ای نظیر نکته های ذیل بیان گردیده است و یا به تعبیری دیگر در نگارگری سیمای اخلاقی راهبران راستین جامعه اسلامی، بر این خطوط و نشانه های معنوی تاکید و دقت زیادتری شده است:
الف: توانمندی و دانایی رهبر در پاسداری و اجرای احکام شریعت، آشنایی او از وضع جامعه و احوال مردمان
«اَنَّ اَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الاَمرِ (بالخلافه) اَقوَاهُم عَلَیهِ وَ اَعلَمُهُم بِالَاَمرِ اللهِ فِِیهِ». (9)
همانا سزاوارترین مردم برای خلافت (رهبری) تواناترین مردم در اداره و سیاستگزاری جامعه و داناترین آنان به احکام خداوندی است.
«فَاعلَم اَنَّ اَفضَلَ عِبَادِ اللهِ عِندَ اللهِ اِمَامٌ عَادِلٌ هُدِیَ و هَدَی فَاَقَامَ سُنَّهً مَعلُومَهً وَ اَمَاتَ بِدعَهً مَجهُولهً».(10)
بدان که برترین بندگان نزد خداوند، رهبر عادل و درستکاری است که خود به راه حق هدایت یافته و دیگران را نیز راهنما باشد و سنت و طریقه آشکار زندگی پیامبر(ص) را بر پادارد و بدعت باطل را از میان ببرد، و مردم را از نادرستی آن آگاه سازد.
«...فَهُوَ مِن مَعَادِنِ دِینِه وَ اَوتَادِ اَرضِهِ قَد اَلزَمَ نَفسَهُ العَدلَ...». (11)
پس او (رهبر دادگر و پرهیزکار)از جمله معادن دین خدا و از لحاظ استواری در ایمان و معرفت چونان میخهای (کوههای) زمین اوست، زیرا چنین رهبری، دادگری را ملازم خود قرار داده است.
ب:واعظ غیرمتعظ نبودن
«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنَّاسِ اِماَمَاً فَلیَبدَا بِتَعلِیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلِیمِ غَیرِهِ وَ لیَکُن تَادِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبلَ تَادِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُودِّبُهَا اَحَقُّ بِالاِجلَالِ مِن مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُوَدَّبِهِم».(12)
کسی که خود را پیشوای مردم کرده است، باید پیش از یاد دادن به دیگران، نخست به تعلیم خویش بپردازد و قبل از ادب کردن مردم به وسیله زبان و گفتار، به شیوه عمل و رفتار خویش آنان را ادب کند.همانا آموزنده نفس خود، -از لحاظ بزرگداشت و احترام-از ادب کننده مردم سزاوارتر است.
«اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّی وَ اللهِ مَا اَحُثُّکُم عَلَی طَاعَهٍ اِلَّا وَ اَسبِقُکُم اِلَیهَا وَ لَا اَنهَا کمُ عَن مَعصِیَهٍ اِلَّا وَ اَتَنَاهَی قَبلَکُم عَنهَا». (13)
ای مردم به خدا سوگند، من هیچگاه شما را به فرمانبری خداوند فرا نخوانده ام، مگر آنکه در عمل کردن بدان فرمان، برشما پیشی جسته ام و شما را از چیزی منع نکرده ام جز آنکه قبل از شما خودم از آن دوری جسته ام.
ج: رایزنی با مشاورانی فرزانه، پرهیزکار و مسئول و شجاع
از وظایف مهم رهبر جامعه اسلامی، مشاورات دائمی با فرزانگانی متقی و شجاع است.او باید در انتخاب چنین مشاورانی دقت کافی مبذول دارد و همه وقت این معیار ارزنده را که در حدیثی مأثور از رسول اکرم (ص) وجود دارد:«یعرف الرّجال بالحق لا الحق بالرّجال». (14)
پیش چشم داشته باشد و بدان عمل کند. که در غیر این صورت، اگر مشاوران و اطرافیان نزدیک او را کسانی تشکیل دهند، که ظاهراً در زیّ علم و تقوی باشند، اما در باطن به زیور پرهیزکاری و پاکدامنی آراسته نباشند، طبعاً در قلمرو حکومت چنین حاکمی، خودمحوری، باندبازی و روابط، جای خدامحوری و ضوابط و قواعد و قوانین الهی را می گیرد و مالاً استبداد دینی که به مراتب از استبداد سیاسی خطرناکتراست بر جامعه حکمفرما می شود و سرنوشت مردم به دست گروهی مغلطه کار متظاهر فریبکار می افتد و اینان که نقش تخریبشان در آن است که:«مطالب و سخنانی را از دین می گیرند و ظاهراً خود را آن طور که جالب عوام ساده لوح باشد، می آرایند و مردمی را که از اصول دین بی خبرند و با اساس دعوت پیامبران، آشنایی ندارند می فریبند و مطیع خود می سازند و عاقبت به این روش فریبنده به نام غمخواری دین و نگهداری آئین-ظلّ الشیطان را بر سر عموم می گسترانند و در زیر این سایه شوم جهل و ذلّت مردم را نگاه می دارند و چون این دسته با عواطف پاک مردم سروکار دارند و ضمناً در لباس دین هستند و در سنگر دین نشسته اند، خطرشان بیشتر و دفعشان دشوارتر است... و به نص آیات:
«اتخذو احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله» (15)
اطاعت از اینان شرک به ذات الهی می باشد.و از این روست که امام علی (ع) با چنین هشدارهایی زمامداران اسلامی را به انتخاب مشاوران و ندیمانی مصلح و متخلق به سجایای کریمه دعوت می فرماید:
«وَ لَا تُدخِلَنَّ فِی مَشُوَرَتِکَ بَخِیلاً یَعدِلُ بِکَ عَنِ الفَضلِ وَ یَعِدُکَ الفَقرَ وَ لَا جَبَاناً یُضعِفُکَ عَنِ الاُمُورِ وَ لَا حَرِیصاً یُزَّیِّنُ لَکَ الشََّرَهَ بِالجَورِ فَاِنَّ البُخلَ وَ الجُبنَ وَ الحِرصَ غَرَائزُ شَتَّی یَجمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ». (16)
ای مالک بنابر فرمان خداوند که فرموده است:«وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذَا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ».(17)
در کارهایت مشورت کن!اما بخیل را در رایزنی خود راه مده که تو را از نیکی کردن و بخشش باز می دارد و از تهیدستی و فقر می ترساند.همچنین با ترسو مشورت مکن!زیرا او ترا در اقدام به عمل، سست می کند و شخص حریص را برای مشاورت با خود برمگزین! چه آزمند به واسه منافع خویش، ستمگری به مردم را در نظرت پسندیده جلوه گر می کند.پس بدان که خست و ترس و آز، غرایزی گوناگون است که بدگمانی به خدا، آنان را در انسان گرد می آورد.
«... الصَق بِاَهلِ الوَرَعِ وَ الصِّدقِ ثُمَّ رُضهُم عَلَی اَلَّا یُطرُوکَ وَ لَا یَبجَحُوکَ بِبَاطِلٍ لَم تَفعَلهُ فَاِنَّ کَثرَهَ الاِطرَاءِ تُحدِثُ الزَّهوَ وَ تُدنِی مِنَ العِزَّهِ».(18)
و خود را با پرهیزکاران و راستکاران پیوند ده و با آنان همنشین باش! و به ایشان بیاموز و وادارشان کن که ترا بسیار نستایند و در این که کار ناشایسته ای انجام نداده ای تو را با تملق گویی خود شاد کنند، زیرا زیاده روی در ستایش شخص را خودپسند و سرکش می کند.
«وَ اَکثِر مُدَارَسَهَ العُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَهَ الحُکَمَاءٍ فِی تَثبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیهِ اَمرُ بِلَادِکَ وَ اِقَامَهِ مَا استقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبلَکَ». (19)
و درباره استوارکردن آنچه آرامش و نظم را در شهرهای تحت حاکمیت تو برقرار می کند و در برپاداشتن آنچه مردم بیش از تو برپا داشته اند یاری می دهد، با فرزانگان مشاورت و با راستگویان و درست کرداران مذاکره کن.
نکته بسیار ظریف و آموزنده ای که در فرمانهای امام علی (ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر ملاحظه می شود، توصیه ای که آن حضرت به رهبران جوامع اسلامی در ارتباط با مشاوران، و خویشاوندان و نزدیکانشان فرموده و زمامداران را از خویشان و نزدیکانی که خداترس و دادگر نیستند، برحذر داشته است.
«...اِنَّ لِلوَالِی خَاصَّهً وَ بِطَانَهً فِیهِمُ استِئثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ و قِلَّهُ اِنصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ فَاحسِم مَادَّهَ اُولَئِکَ بِقَطعِ اَسبَابِ تِلکَ الاَحوَالِ وَ لَا تُقطِعَنَّ لِاَحَدٍ مِن حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَهً وَ لَا یَطمَعَنَّ مِنکَ فِی اِعتِقَادِ عُقدَهٍ تَصُرُّ بِمَن یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شِربٍ اَو عَمَلٍ مُشتَرَکٍ یَحمِلُونَ مُئُونَتَهُ عَلَی غَیرِهِم فَیَکُونَ مَهنَاُ ذَلِکَ لَهُ دُونَکَ وَ عَیبُهُ عَلَیکَ فِی الدُّنیَا وَ الآخِرَهِ».(20)
یقیناً حکمرانان را نزدیکان و خویشانی است که به خودسری و گردنکشی و تجاوز به مال مردم و بی انصافی خوگرفته اند، پس ریشه و پایه شرارت ایشان را با از بین بردن موجبات آن صفات نکوهیده قطع کن! و به احدی از آنان که پیرامونت هستند، و به کسی از خاندان خویشاوندانت زمینی را واگذار مکن و باید هیچکس در تو به گرفتن مزرعه و کشتزاری که به وسیله آن به مردم زیان رساند و یا موجب خسارت همسایه اش در آبشخور یا کار مشترک دیگری گردد، طمع نبندد، زیرا در صورت چنین رخدادی، سودگوارایی برای آن آزمندان فراهم خواهد شد، و عیب و سرزنش آن در دنیا و آخرت بر تو خواهد بود.
د- انتخاب کارگزاران و مامورانی خوشنام، راست کردار و خداترس برای اداره جامعه
«انَّ شَرَّ وُزَرَائَکَ مَن کَانَ لِلاَشرَارِ قَبلَکَ وَزِیراً وَ مَن شَرِکَهُم فِی الآثَامِ فَلَا یَکُونّنَّ لَکَ بِطَانَهً فَاِنَّهُم اَعوَانُ الاَثَمهِ وَ اِخَوَانُ الظَّلَمَهِ...
فَاتَّخِذ اُلَئِکَ خَاصَّهً لِخَلَوَاتِکَ وَ حَفَلَاتِکَ ثُمَّ لیَکُن آثَرَهُم عِندَکَ اَقوَلَهُم بِمُرِّ الحَقِّ لَکَ وَ اَقَلَّهُم مُسَاعَدَهً فِِیمَا یَکُونُ مِنکَ مِمِّا کَرِهَ اللهُ لِاَولِِیَائِهِ وَاقِعاً ذَلِکَ مِن هَواَکَ». (21)
بدترین وزیران تو (کسانی که بر امور کشور می گماری و از رأی آنان کمک می طلبی) کسانی هستند که پیش از تو وزیر و شریک اشرار و بدکاران بوده اند، و ایشان را در ارتکاب گناه و کارهای ناشایست یاری کرده اند...پس از میان کسانی که بزهکاران و ستمکاران را مددکار نبوده اند، افراد صالحی را برای وزارت و کارگزاری امور حکومت انتخاب کن! و ایشان را در خفا و آشکار، از نزدیکان خود قرار ده! و باید برگزیده ترین آنان نزدت وزیری باشد که سخن تلخ حق به تو بیشتر گوید و کمتر تو را در گفتار و کرداری که خدای برای دوستانش نمی پسندد، بستاید.اگر چه سخن تلخ حق و ستایش کمتر تو در آنچه می خواهی، سبب دلتنگی و رنجش خاطرت شود.
«وَ لَا یَکُونَنَّ المُحسِنُ وَ المُسیءُ عِندَک بِمَنزِلَهٍ سَواءٍ فَاِنَّ فِی ذَلِکَ تَزهیِداً لَاَهلِ الاِحسانِ فِی الاِحسانِ وَ تَدریباً لِاَهلِ الاِساءَهِ». (22)
و نباید نیکوکاران و بدکاران نزد تو یکسان و در یک مرتبه باشند-که در این صورت-نیکان را از نیکی کردن بی رغبت کند وبدان را به اعمال ناپسند بیشتر وادارد.
در مورد افراد چاپلوس فرصت طلب که از زیانبارترین عوامل در کار مدیریت جامعه، و اغوای احتمالی شخص زمامدار هستند، و اجتناب از آنان؛ امام علی (ع) در جواب مردی از اصحاب خود که با درازگویی تملق آمیزش به ستایش آن حضرت می پردازد، چنین فرموده است:«اِنَّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلَالُ اللهِ سُبحَانَهُ فِی نَفسِهِ وَ جَلَّ مَوضِعُهُ مِن قَلبِهِ اَن یَصغُرَ عِندَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ-کُلُّ مَا سِوَاهُ... اِنَّ مِن اَسخَفِ حَالاتِ الوُلاهِ عِندَ صَالِحِ النَّاسِ اَن یُظَنَّ بِهِم حُبُ الفَخروَ یُو ضَعَ أمرُهُم عَلَی الکِبرِوَقَد کَرِهتُ اَن یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُم اَنِّی اُحِبُّ الاِطرَاءَ وَ استِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَستُ-بِحَمدِ اللهِ-کَذَلِکَ». (23)
کسی که عظمت خداوند و بلندی قدر پروردگار در نظر و قلبش جای دارد، شایسته است که عظمت غیرخدا نزد او حقیر و ناچیز باشد... به درستی که از پست ترین حالات حکمروایان نزد مردم نیکوکار، این است که گمان دوستداری فخر و خودستایی به آنان برده شود و رفتارشان حمل بر خودخواهی ایشان گردد. من زشت می پندارم از این که تصوّر کنید شنیدن مدح و ستایش را از شما دوست دارم.سپاس خدای را که چنین نیستم.
همچنین امام (ع) در جریان سفر شام به منظور جنگ با معاویه در صفین، که در شوال سال (37-هجری)اتفاق می افتد، هنگامی که گروهی از دهقانان شهر انبار در مواجه با آن حضرت، از اسبهایشان پیاده می شوند و به قصد بزرگداشت امام در برابرش چاپلوسانه خم می شوند و به ستایش او می پردازند، با شگفتی می فرماید:
«مَا هَذَا الَّذِی صَنَعتُمُوهُ فَقَالُوا خُلقُ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللهِ مَا یَنتَفِعُ بِهَذَا اُمَرَاوُکُم وَ اِنَّکُم لَتَشُقُّونَ عَلَی اَنفُسِکُم فِی دُنیَاکُم وَ تَشقَونَ بِهِ فِی آخِرَتِکُم». (24)
این چه کاری بود کردید؟ گفتند:این خوی عادت دیرینه ماست که فرمانروایان خود را بدین طریق احترام می کنیم. پس امام-در مقام نکوهش فروتنی برای غیرخدا-فرمود:سوگند به خداوند که حکمروایان شما، از این عملتان سودی نمی بردند شما نیز خویش را با این گونه اعمال در دنیا به رنج می افکنید و در آخرت به سختی گرفتار می کنید.
و عبارات ذیل که از عهدنامه مالک اشتر نقل می شود، امام خطاب به همه زمامداران اسلامی، آنان را با این گونه تذکرات حکیمانه، از غرور و تکبر و مجالست با افراد چاپلوس فرومایه-پرهیز می دهد:
«...وَاِذَا اَحدَثَ لَکَ مَا اَنتَ فِیهِ مِن سُلطَانِکَ اُبُّهَهً اَو مَحِِیلَهً فَانظُر اِلَی عِظَمِ مُلکِ اللهِ فَوقَکَ وَ قُدرَتِهِ مِنکَ عَلَی مَا لَا تَقدِرُ عَلَیهِ مِن نَفسِکَ فَاِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ اِلَیکَ مِن طِمَاحِکَ». (25)
هرگاه قدرت فرمانروایی برایت موجب کبر و خودپسندی شود، به عظمت خداوند که فوق توست و به توانمندی ذات مقدس او و چیزهایی که بر آن قدرت نداری، بیندیش! که این گونه تفکر، کبر و سرکشی را در تو فرو می نشاند و سرافرازی را از تو می گیرد.
بنابراین، از دیگر ویژگیهای اخلاقی که در سیمای روحانی حاکم رهبر اسلامی -در آئینه-نهج البلاغه به چشم می رسد، منزه بودن از تفرعن و تعیّن در رفتار و گفتار و پندار است.زیرا تجمل در وسایل زندگی و داشتن خدم و حشم و پایبندی به تشریفات و مراسم فریبای چشم افسای گوش پرکنی که امروز در زندگی پرخرج و عریض و طویل سران و دولتهای جهان -خصوصاً به هنگام ملاقاتها، جشنها، بازدیدها یا به هنگام رفت و آمد آنان به کشورهای دیگر معمول است، از جمله اعمالی است که از قدر معنوی رهبر اسلامی می کاهد و از طرفی بذر دنیا دوستی و تمایل به زخارف مادی و حسادت و کینه توزی را در دل افراد ضعیف نفس ریاست طلب یا کسانی که-فی قلوبهم مرض-می باشند و در قاطبه مردم بینوای محروم، غم حقارت و مسکنت را تشدید می کند.
پی نوشت ها :
1-سوره مبارکه شعرا/26، آیه 227.
2-سوره مبارکه ابراهیم/14، آیه 42.
3-ماخوذ است از آیه 18 سوره مبارکه آل عمران/ 3«شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولو العلم قائماً بالقسط...»
4-سوره مبارکه حدید/ 57، آیه 25.
5-سوره مبارکه نحل/16، آیه 90.
6-سوره مبارکه نساء/4، آیه 58.
7-معراج السعاده، احمد نراقی، چاپ گراوری، تهران، 1332ش، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ص 156.
8-بوستان سعدی(سعدی نامه)، تصحیح و توضیح:دکتر غلامحسین یوسفی، چاپ دوم، تهران، 1363 ش، انتشارات خوارزمی، ابیات 214، 229، 230، 232.
9-13-نهج البلاغه، ضبط نصه:الدکتور صبحی الصالح،-ایضاً-خطب 173، 136 و 87، صص 247، 248 و 234، 235 و 119 و من حکم (73)، ص 480 و خ (175)، ص 250.
14-15-تنبیه الامه و تنزیه المله یا حکومت از نظر اسلام، آیه الله علامه شیخ محمدحسین نائینی، با مقدمه و توضیحات:آیه الله سیدمحمود طالقانی، چاپ تهران، 1334ش، صص 127، 120 و 121.
16-نهج البلاغه، ضبط نصه:الدکتور صبحی الصالح،-ایضاً-و من کتاب له(ع)(53)، ص 430.
17-سوره مبارکه آل عمران/3آیه 159.
18-22-نهج البلاغه، ضبط نصّه:الدکتور صبحی الصالح،-ایضاً-صص 430، 431 و 441.
23-25-ماخذ پیشین، صص 334،335، 475 و 427و428.
منبع: سالنمای النهج 1-5