چکیده
در این مقاله تفسیر المیزان که یکی از تفاسیر مهم شیعی عصر حاضر است، با تفسیر المنار که از تفاسیر معتبر قرن چهاردهم اهل سنت است، از نظر روش شناسی مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفته است. از رهگذر این مقاله، جایگاه تفسیر المنار در تفسیر المیزان، و روش شناسی نقد آرای شیخ محمد عبده و رشیدرضا به وسیله محمد حسین طباطبایی روشن خواهد شد. گفتنی است مؤلف المیزان با تکیه بر دیدگاه شیعی و شاخص هایی که به وسیله اهل بیت(علیه السلام) ارائه شده است، آرای مورد اختلاف مؤلفان المنار را در این موضوع نقد و بررسی کرده است. بسیاری از اختلافات دو تفسیر، معلول باورهای مبنایی مؤلفان آن است؛ ولی بسیاری از اختلافات دیگر، به تفاوت روش آنان در تحقیق و عدم پژوهش کامل در یک موضوع باز می گردد.
کلید واژه ها: محمد حسین طباطبایی، محمد عبده، رشید رضا، المیزان، المنار، روش های تفسیری، مبانی تفسیری.
مقدمه
تفسیر المیزان، یکی از تفاسیر مهم شیعه در عصر حاضر است. علامه طباطبایی در این تفسیر، از منابع متعدد حدیثی، تفسیری، تاریخی؛ روایی و ... بهره برده است (ربیع نتایج، 1387ش، ص 78-79). وی در تفسیرش از دیدگاه های موافقان و مخالفان مذهبی خویش، باز می گشت، گاهی آرای آنها را می پذیرفت و در بعضی موارد آن آرا، سبب می شد وی مباحث تطبیقی را طرح نموده، دیدگاه شیعه را بیان و با آن مقایسه نماید.
یکی از منابعی که علامه در المیزان از آن سود جسته، تفسیر القرآن الحکیم، مشهور به تفسیر المنار است. این تفسیر معاصر، به سبک ادبی و اجتماعی است که نخست در تفسیر آیاتش، به تفسیر آیه به آیه پرداخته، سپس آنها را با اسلوبی زیبا و ادبی منطبق با سنن اجتماعی موجود، بیان کرده است.
تفسیر المنار، تفسیری ناتمام در داوازده مجلد است که موفق به تفسیر همه ی آیات قرآن نشده است. مؤلف اصلی آن شیخ محمد عبده است. وی از مصلحان اجتماعی عصر خویش و از شاگردان سید جمال الدین اسد آبادی و از احیاگران فکر دینی در عالم اسلامی به شمار می رود. تفسیر او تحولی عظیم در دنیای اسلام به وجود آورد. شیخ محمد عبده (1323ق) این تفسیر را از اول قرآن تا آیه 126 سوره نساء، به شاگردش رشید رضا (متوفای 1354ق) املا کرده است. پس از رحلت عبده، شاگردش به پیروی از سبک استاد خویش، آن را تا آیه ی 53 سوره یوسف ادامه داد (ذهبی، [بی تا]، ج2، ص553/معرفت، 1385، ج2، ص 483-484). رشید رضا گرچه تلاش کرد از جنبه ی اجتماعی و عقل گرایی و بسیار جهات دیگر، سبک استاد خویش را در تفسیر ادامه دهد؛ ولی از جهت سبک با استادش اختلاف کمی پیدا کرد؛ عبده، عقل گرا و روش او تحلیل است، اما رشید رضا نص گرا و اعتماد او به احادیث و مأثورات، چشمگیر است. عبده از دامن زدن به اختلاف پرهیز می کرد، اما رشید رضا تحت تأثیر عقاید وهابیت و کتب ابن تیمیه نوعی سلفی گری را ترویج کرده است (ایازی، 1378، ص 261-262). شیخ محمد عبده تلاش کرد اصلاح اجتماعی و اعتقادی و سیاسی و اخلاقی را سرلوحه ی تفسیر خویش قرار دهد. او به مفسران پیشین خرده می گیرد که چرا از اهداف اصلی قرآن که هدایت است، به دور مانده اند و خود را سرگرم مباحثی کرده اند که به دنبال هیچ گونه فایده ی هدایتی نیست و در جنبه های مختلف اخلاقی و اجتماعی تحول آفرینی ندارد(همان، ص260).
دکتر ذهبی می گوید: «استاد عبده کسی بود که به تنهایی در میان بزرگان الأزهر قیام کرد و آنها را به تجدد و تحول در اسلام فرا خواند و عقل آزاداندیش خود را در نوشته ها و مباحثات خود به کار گرفت و با افکار بسته ی گذشتگان همراهی نکرد و اندیشه ای متفاوت از آنها داشت، به همین جهت عده ای از اهل علم بر او غضب کردند و برعکس آن، تعدادی از مریدان به دور او حلقه زدند (ذهبی، [بی تا] ج2، ص554).
مؤلفان تفسیر المنار و تفسیر المیزان، گرچه از نظر باورهای اعتقادی و نحله های فکری متفاوت اند، ولی تفسیرهای آنها در امور ذیل مشترک است:
1. هر دو تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن است؛ یعنی در آغاز، آیه را می آورند و تلاش می کنند به کمک آیات متحدالمعنی که نظیر و شبیه آن است، به شرح و توضیح آیه بپردازند.
2. مؤلفان هر دو تفسیر به گرایش عقلی باور دارند؛ اما تفسیر المنار به گفته ی ذهبی در اهمیت دادن به عقل، زیاده روی کرده؛ در بعضی از موارد، در تعالیم و عقاید معتزله فرو رفته است (همان، [بی تا]، ج2، ص550).
3. هر دو تفسیر مسائل اجتماعی و اخلاقی مسلمانان را فراموش نکرده اند و به مشکلات کنونی مسلمانان، بررسی علل عقب ماندگی جامعه ی اسلامی، امکان ساخت جامعه ی قوی، برانگیختن امت به یک انقلاب قرآنی علیه اوضاع عقب مانده ی خویش، برخورد درست علمی با زندگی، پاسخگویی به تهاجمات فکری استعمارگران و ... توجه کرده اند(معرفت، 1385، ج2، ص 484).
4. مولفان هر دو تفسیر بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ارزش و احترام قائل اند، ولی در تفسیر بعضی از آیات مربوط به اهل بیت، میان مؤلفان دو تفسیر اختلاف آرا دیده می شود.
5. مولفان هر دو تفسیر تلاش کرده اند با شاخص قرآن و عقل، احادیث را بسنجند و از پرداختن به احادیث غیرمعقول و اسرائیلی خودداری کنند (همان، ج2، ص 558).
6. هر دو تفسیر به مسائل کلامی، مانند جبر و اختیار، قضا و قدر و صفات خدا، اهتمام ورزیده اند؛ ولی المنار در این خصوص در دامن اندیشه ی معتزله غلطیده است؛ اما المیزان «جبر» و «آزادی مطلق» را تأیید نمی کند، بلکه نظریه ی شیعه که همان (امر بین امرین) است را می پسندد (طباطبایی، [بی تا]، ج1، ص 81-99).
7. مؤلفان هر دو تفسیر، قرآن را اصل قرار داده اند و عقاید مختلف را از قرآن استخراج کرده اند؛ نه اینکه قرآن را بر مذاهب مختلف تحمیل نمایند (ذهبی، همان/ معرفت، همان، ص 484-485).
با این همه، این دو مفسر، در تفسیر بسیاری از امور مانند شیاطین و جن و تعداد معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جانشینی اهل بیت(علیه السلام) پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ... اختلاف نظر دارند (نفیسی، 1373، صص 193و 303-304)؛ اما این اختلاف به گونه ای نیست که طباطبایی خود را از رجوع به تفسیر المنار بی نیاز ببیند. نگارنده در بررسی منابع المیزان از نظر آماری به این نتیجه رسیده است که در میان منابع تفسیری، بیشترین مراجعات علامه؛ به تفسیر مجمع البیان طبرسی و در میان منابع حدیثی، کتاب اصول کافی شیخ یعقوب کلینی است. علامه حدود صد بار به تفسیر المنار مراجعه کرده و به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مطالبی از آن نقل کرده است و یا مطالب آن را به نقد کشیده، دیدگاه شیعه را بیان کرده است. در این پژوهش، محقق تلاش دارد با مقایسه ی دو تفسیر، به سؤالات ذیل پاسخ دهد:
1. جایگاه تفسیر المنار در تفسیر المیزان چگونه است؟
2. روش ها و شاخص های نقد علامه از آرای نویسندگان المنار چیست؟
نگارنده در این پژوهش، ضمن مقایسه ی دو تفسیر، به ذکر مهم ترین نقل ها و نقدها پرداخته است.
1. جایگاه تفسیر المنار در المیزان
با آنکه از جمله آثار آزادی فکری شیخ محمد عبده در فهم قرآن، مخالفت او با رأی جمهور اهل سنت و عمل کردن برخلاف مذهب اشعری و پیروی از مذهب اهل رأی (معتزله) است. (معرفت، 1385، ج2، ص485)، علامه - که شیعه ی اثناعشری است - در تفسیرش از آرای وی استفاده کرده، و از مطالب مفیدش بهره جسته است و هر جا آن را نمی پسندد، با شاخص هایی که ارائه خواهد شد، آرای او را به نقد کشانده است.
از تمام مواردی که علامه از المنار نقل کرده است، حدود 27 درصد به نقل آرای صاحب المنار اختصاص دارد؛ و این نقل ها در بهره جویی از نکات تفسیری ادبی، بلاغی، نحوی و ... است. در این جا به ذکر چند نمونه از نقل های علامه از المنار اشاره می شود تا چگونگی بهره جویی تفسیر المیزان از تفسیر المنار روشن شود؛ هرچند از آوردن تمام موارد به دلیل رعایت اختصار صرف نظر می کنیم.
1-1. بهره جویی از اسباب نزول آیه
یکی از بهره هایی که علامه در ذکر نقل آرای مولفان المنار برده، در زمینه ی اسباب نزول آیه است. گرچه علامه به روایات اسباب نزول با دیده ی تردید می نگرد، ولی برخی از اسباب نزول را پذیرفته است؛ از جمله سبب نزول آیه ی 19 سوره انعام: «قل ای شیء اکبر شهاده قل الله شهید بینی و بینکم و اوحی الی هذا القرآن لاندرکم به و من بلغ ائنکم لتشهدون ان مع الله آلهه اخری قل لا اشهد قل ائما هو اله واحد و ائنی بریء مما تشرکون» را از تفسیر المنار (ج7، ص341) نقل کرده، می نویسد:
ابوالشیخ از ابی بن کعب روایت کرده که گفت: اسیرانی را به حضور رسول خدا آوردند. حضرت فرمود: آیا به اسلام دعوت شده اید؟ گفتند: نه. حضرت ایشان را رها کرده، سپس آیه ی نوزده را تلاوت فرمود. آن گاه فرمودند: اینان را رها کنید تا به مأمن و دیار خود بازگردند؛ چون هنوز دعوت اسلام به گوش شان نخورده است (رشید رضا، [بی تا]، ج7، ص 42، ذیل آیه).
2-1. بهره جویی از قواعد نحوی
قرآن کتابی است که به زبان عربی بر پیامبری که در میان قوم عرب می زیست، نازل شد. یکی از دلایل اعجاز قرآن این است که اقوام عرب با وجود عربی بودن زبانشان، از آوردن مثل آن ناتوانند؛ تا جایی که خود، به عجز اعتراف نموده، زبان به تمجید آن گشودند؛ بنابراین آیه ای در قرآن نیست که با قواعد عرب در تعارض باشد؛ زیرا قواعد عربی بر مبنای قرآن تدوین شده است.
مفسرالمیزان در آیه ی «وقال موسی ربنا إنک آتیت فرعون و ملاه زینه و اموالا فی الحیاه الدنیا ربنا لیضلوا عن سبیلک ربنا اطمس علی اموالهم و اشدد علی قلوبهم فلا یومنوا حتی یروا العذاب الالیم» (یونس: 88)،(1) بدون اشاره به نام مولف المنار و با ذکر کلمه «وقیل اللام للعاقبه» (رشید رضا، [بی تا]، ج11، ص 472) از این اثر بهره می جوید و به نقل از آن می گوید:
لام در جمله «لیضلوا» لام عاقبت است و معنای آیه این است: خدایا تو به فرعون و فرعونیان زینت و اموال داده ای، نتیجه و عاقبتش این شد که بندگانت را از راهت گمراه کنند. نه لام تعلیل و یا به عبارتی لام غرض، تا معنایش این شود که «تو به همین منظور مال و زینت به آنان داده ای»، چون ما با ادله ای روشن می دانیم خدای تعالی، چنین کاری نمی کند؛ یعنی به غرض گمراهی بندگانش به دشمنانش مال و زینت نمی دهد. همان طور که می دانیم، هیچ رسولی را مبعوث نمی کند، به اینکه مردم را به ضلالت وادار کند و نیز می دانیم که خدای تعالی از مردم ضلالت را نخواسته و به این منظور مال دنیا به آنان نمی دهد (همان، ج1، ص115، ذیل آیه)
3-1. بهره جویی از نکات تفسیری
مفسر المیزان گاهی از مطالب تفسیری و توضیحی آیات در المنار سود می جوید؛ برای نمونه ذیل آیه 116 سوره ی مائده «و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم اَاَنت قلت للناس اتخذونی و امی إلهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک انک انت علام العیوب»(و [یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود: "ای عیسی پسر مریم، آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را همچون دو خدا به جای خداوند بپرستید؟ " گفت: "منزهی تو. مرا نزیبد که [درباره ی خویشتن] چیزی را که حق من نیست، بگویم. اگر آن را گفته بودم، قطعاً آن را می دانستی، آنچه در نفس من است، تو می دانی که آنچه در ذات توست، من نمی دانم؛ چرا که تو خود، دانای رازهای نهانی"»، توضیح می دهد: «صاحب المنار(همان، ج7، ذیل آیه ی 116مائده) می گوید: از اینکه مسیحیان، مسیح را اله می دانند، در چند جای تفسیر همین سوره آمده است؛ اما پرستش ما در مسیح مریم، در کلیساهای غربی و شرقی بعد از قسطنطین متفق علیه بوده، تنها فرقه ی پروتستان است که بعد از اسلام پیدا شدند و انکارش کردند.
عبادت نصارا نسبت به مریم، مادر عیسی(علیه السلام) چند قسم است. نماز و دعا و استغاثه و روزه ی حضرت مریم(علیه السلام) و همه ی عبادت ها را با خضوع و خشوع در برابر مجسمه ی آن حضرت یا صورت خیالی مریم انجام می دادند و اعتقاد به سلطنت غیبی او، بدون وساطت فرزندش داشتند. هیچ یک از فرقه ها«اله» را بر مریم اطلاق نکردند، ولیکن بر وجوب پرستش او تصریح کرده اند. از اینکه قرآن کریم هم فرموده: «نصارا مریم و فرزندش را دو «اله» قرار داده اند»، با گفته ای که بیان شده، منافات ندارد؛ چون آنها عملاً با مریم هم به طور قطع معامله ی اله می کنند؛ اگر چه این اسم را بر او اطلاق ننمایند؛ همان طور که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله» را چنین تفسیر فرموده که اهل کتاب در حلال و حرام و خلاصه در عمل، پیروی احبار و رهبان خود را کرده اند و عملاً با آنان معامله ارباب نموده اند؛ اگرچه آنان را ارباب نخوانند (طباطبایی، [بی تا]، ج7، ص242، ذیل آیه).
وی در ادامه به نقل از صاحب المنار می گوید: «اولین نص صریحی که از علمای نصارا راجع به این مطلب که نصارا در حقیقت مریم را می پرستیدند، دیدم، عبارتی بود که در کتاب السواعی از کتاب های روم ارتودوکس به چشم می خورد؛ همچنین در دیر تلمید، به کتابی دست یافتم که طوایف کاتولیک هم تصریح به این معنا دارند و [به همین پرستش] افتخار می کنند و نیز از جمله نصوصی که در این باره دیده ام، گفتار پدر «لوس شیخو» در گفتاری درباره ی کنیسه شرقی است که: عبادت کنیسه ارمنی برای مریم مقدس، مادر خداوند امر مشهور است. کلیسای قبطیه نیز به همین امتیاز که برای آن بتوله مغبوطه مادر خداوند عبادت هایی انجام می شود، ممتاز گردید» (همان، ص 243، ذیل آیه).
علامه ذیل آیه ی 40 سوره یوسف: «ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و آباوکم ما انزل الله بها من سلطان ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون» از تفسیر المنار، چنین آورده است: «علاوه بر اینکه خدایانی که شما آنها را خدا خوانده اید و آنها را می پرستید، از خدایی، جز اسم، چیز دیگری ندارند و در خارج نه به دلیل نقل و نه به دلیل عقل از مسمای آن اسماء خبری و اثری نیست. چون عقل جز بر توحید راهنمایی نمی کند؛ نقل هم که همان گفتار انبیاست، پرستش نشود (همان، ج11، ص 244، ذیل آیه / رشید رضا، [بی تا]، ج12، ص 307-308).
با این تفصیل روشن می شود نگاه علامه نسبت به تفسیر المنار کاملاً منتقدانه نبوده و در بسیاری از موارد، برای تقویت آرای خویش و بیان معانی و مفاهیم قرآن، از آن بهره می جوید.
پی نوشت ها :
1. و موسی گفت: پروردگارا! تو به فرعون و اشرافش در زندگی دنیا زیور و اموال داده ای. پروردگارا! تا [خلق را] از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و آنان را دل سخت گردان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند.
منبع :فصلنامه علمی-پژوهشی شیعه شناسی شماره 31