ماهان شبکه ایرانیان

ارزش ها و ضد ارزش ها در نهج البلاغه (۱)

امیدوارى به خداوند   در مشکلات و سختى ها باید به لطف و قدرت بى منتهاى الهى توجه کرد و از آنها نهراسید

ارزش ها و ضد ارزش ها در نهج البلاغه (1)

امیدوارى به خداوند
 

در مشکلات و سختى ها باید به لطف و قدرت بى منتهاى الهى توجه کرد و از آنها نهراسید. در این صورت، آدمى با توکل و روح امیدوار، بر همه مشکلات غلبه مى کند. اما اگر تکیه گاه انسان غیرخدا باشد، به یقین سودى نمى برد. در این باره، آیت الله العظمى اراکى؛ فرمود:
من به سفر حج که مشرف شدم، بسیار مشتاق بودم که حجرالاسود را استلام کنم. یک روز با جمعى از دوستان همراه، براى طواف رفتیم که شاید به کمک و یارى آنان، جمعیت قدرى راه دهند و ما بتوانیم براى یک بار حجر را استلام کنیم. همین که با آن همراهان و یاوران به نزدیک حجر رسیدیم و نزدیک بود استلام کنیم، ناگهان یک فشار انبوه جمعیت، چنان ما را از آنجا به کنار زد که هر کدام به گوشه اى پرتاب شدیم. این، نتیجه نبریدن از غیرخدا و اعتماد و اتکایى بود که به آن همراهان داشتیم.
(رحیم کارگر، لطایف و حکایات، ص 127)
حضرت على7 مى فرماید: »لایَرْجُوَنَّ اَحَدٌ مِنْکُمْ اِلاّ رَبَّهُ؛ هیچ کس از شما به غیر از پروردگار خود، به کسى امیدوار نباشد«.
باور همه اندیشمندان بر این است که امیدوار بودن، شرط اول در کسب موفقیت هاى بزرگ است. بدین ترتیب، با تقویت روح امیدوارى، باید با هرگونه ناامیدى مبارزه کرد.
بنده شایسته خدا، نیازمندى ها را با حضرت حق در میان مى گذارد و راه چاره را از او مى خواهد. خداوند نیز به مصلحت خویش، او را از مشکلات مى رهاند؛ آن گونه که حضرت یونس7 را در قعر دریا بر اثر توجه به خدا، از شکم ماهى نجات داد. (انبیا: 88)

واقع بینى و ترک آروزهاى منفى
 

کسانى که واقع بین نیستند و منفى بافى مى کنند یا به دنبال آرزوهاى دراز هستند، از شخصیت پسندیده اى بهره مند نیستند. قضاوت هاى نادرست، آنان را در جامعه بى ارزش مى کند و در میان دوستان بى اعتبار مى گرداند. آدمى باید با کمک عقل و بینش صحیح خود، واقعیت ها را درک کند و آرزوهاى منفى را از دل خود ریشه کن نماید؛ زیرا که آروزهاى دست نیافتنى یا منفى، عقل و اندیشه فرد را ضعیف مى سازد. حضرت على7 مى فرماید:
»وَ اَعْلَموُا أَنْ الْأَمَلَ یُسْهِى الْعَقْلَ؛ بدانید که آرزوهاى خام و منفى، عقل را دچار غفلت مى سازد«.
(همان، خطبه 86)
آرزوهاى دور و دراز در امور دنیوى، نه تنها انسان را محتاج دیگران مى سازد، بلکه به تدریج معنویت از زندگى او گرفته مى شود وچه بسا به پایین ترین مرتبه انسانى تنزل مى یابد. آرزوى حکومت رى، عمرسعد را به سوى کربلا کشاند و سرانجام، دستش به خون حسین7 آلوده شد، به حکومت رى نرسید و روز قیامت نیز با نداى »یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلیلاً« (فرقان: 28) تأسف خواهد خورد که چرا با یزیدیان بیعت کرد. از على7، در این باره روایت است:
»مَنْ أَطالَ الْأَمَلَ أَساءَ الْعَمَلَ؛ کسى که آرزوهایش طولانى و منفى است، به اعمال زشت و ناروا دچارمى شود«.
(نهج البلاغه، حکمت 36)

اعتدال و میانه روى
 

اعتدال و میانه روى، یعنى واقعیت ها را همان گونه که هستند بپذیریم و به دیگران بگوییم و نیز در بیان سخنان، در قضاوت ها، در اخبار و گزارش هاى خود اشتباه نکنیم و به حقیقت آنها بپردازیم. آنان که از این ارزش اخلاقى بى بهره اند، در رفتار و کردارشان، نظم وبرنامه اى ندارند. به سرعت به چیزى دل مى بندند و ناگهان بى دلیل از همان چیز متنفر مى شوند. همچنین، در بیان دیده هاى خود زیاده روى مى کنند. بنابراین، کندرو یا تندرو بودن در کارها، مى تواند بزرگ ترین ضربه روحى را از نظر فردى و اجتماعى بر ما وارد سازد.
با میانه روى در هر کارى، زندگى مان به نظم خواهد شد و یقیناً در رفتار و کردار خود بیشترین دقت را خواهیم کرد. امام على7 هشدار مى دهد: »لاتَرى الْجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛ همیشه جاهل و نادان، یا افراط گراست، یا تفریط کننده«.
(همان، حکمت 10)
در جاى دیگر نیز در تبیین بیشتر این مسئله مى فرماید:
ثَمَرةُ التَّفریطِ النَّدامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلامَةُ.
(همان، حکمت 181)
ره آورد تفریط، پشیمانى و ثمره دوراندیشى، سلامت و رستگارى است.
زیاده روى در هر کارى، خسته کننده است و انسان را به تدریج دل سرد و از آن کار باز مى دارد؛ همان گونه که تفریط و سستى، ناپسند است و سود و دوامى ندارد.

خیرخواهى و احترام به دیگران
 

یکى از ارزش هاى والاى اخلاقى این است که براى دیگران خیرخواه و مهربان باشیم. در حقیقت، اصلاح امور دیگران، از عبادت هاى پسندیده و ارزشمند به شمار مى آید. حضرت على7 مى فرماید:
صَلاحُ ذاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ و الصِّیام.
(همان، نامه 47)
اصلاح بین مردم، از یک سال نماز و روزه مستحبى با ارزش تر است.
یکى از راه هاى نفوذ در دل ها، احترام به اندیشه ها و نظرهاى دیگران و پرهیز از هرگونه غرور و خودمحورى است. از امیرالمؤمنین على7 نقل است: »مَنْ استَبَدَّ بِرأْیِهِ هَلَکَ؛ هر کس که استبداد در رأى داشته باشد، هلاک مى شود«.
(همان، حکمت 161)
بسیارى از درگیرى ها بر اثر خودخواهى و خودمحورى به وجود مى آید. خداوند در قرآن مجید مى فرماید: »خدا هیچ یک از خودخواهان و فخرفروشان را دوست ندارد«. (حدید: 23)
مشورت کردن و احترام به آراى دیگران، در اسلام سفارش شده است. امام على7 در توصیه به احترام به دیگران مى فرماید: »هیچ پشتیبانى، بهتر و مطمئن تر از مشورت کردن نیست«.
(همان، حکمت 113)
آن گاه که به شما احترام گذاشتند، به بهتر از آن پاسخ بده! هرگاه دستى براى نیکى به سوى تو دراز شد، به بیش از آن پاداش بده! در عین حال، در این گونه موارد، اجر فراوان براى کسى است که در احترام و نیکى پیش دستى کرده است.
(همان، کلمات قصار 60)
پاسخ مناسب در برابر لطف، خدمت و احترام دیگران، در سیره رفتارى پیشوایان معصوم: رعایت مى شد و اینان همواره نیکى مردم را به بهتر از آن جبران مى کردند و این، همان سفارش قرآن مجید است که »وقتى کسى سلام کرد، به بهتر از آن و یا مساوى آن پاسخ گویید«. (نساء: 86)

تواضع و فروتنى
 

تواضع و فروتنى یکى از ارزش هاى پسندیده اخلاقى است که با آن مى توان بر دل هاى دوست و دشمن راه یافت. آنانى را که با قهر و ناسازگارى با ما رفتار مى کنند، با تواضع و خوشرویى، مى شود به دوستى و مهربانى واداشت و رضایت و شادمانى را بر دل ها نشاند. امام على7 مى فرماید: »وَ بالتَّواضُع تَتِمُّ النِّعْمَةُ؛ با فروتنى و خوشرویى، نعمت ها کامل مى شود«.
(همان، حکمت 224)
همچنین، فرموده است: »کسى که متواضع باشد، دوستانش فراوان خواهند بود«.
(همان، کلمات قصار، 210)
در کنار این سفارش، حضرت مردم را به خطر تکبر و خودبزرگ بینى هشدار مى دهد:
»خدا را خدا را؛ یعنى از خدا بترسید و از آینده زشت و شوم تکبر و خودبزرگ بینى بپرهیزید«.
(همان، خطبه 192)
یکى از روش هایى که پیامبران به کمک آن جامعه را اصلاح کردند، به کارگیرى تواضع در امر رسالت شان بود. خداى مهربان کسانى را که در برابرش خودخواهى کردند، از اوج عظمت به خاک ذلت نشانید. به ابلیس دستور داد که به آدم سجده کند، ولى او به سبب خودخواهى، از این کار سر باززد و در نتیجه از بهشت رانده شد و تا روز قیامت به او لعن مى شود.
(نک: اعراف: 12 و 13)
نمرود علیه ابراهیم و دستور خدا قیام کرد و طومار حکومت او به اذن خداوند با یک پشه در هم پیچید. فرعون، با آن همه عظمت وقتى به مرض خودخواهى آلوده شد، با یارانش در میان آب غرق گردید.
(نک: عنکبوت: 39 و 40)

عفو و گذشت
 

آیا انتظار نداریم که دیگران اشتباه هاى ما را نادیده بگیرند وما را ببخشند؟ یا به ما مهلت و فرصت براى بازسازى و جبران خطاهایمان بدهند؟ به طور مسلم، این خواسته همه ماست. بنابراین، نبایددر برابر اشتباه ها و لغزش هاى دیگران، انتقام جویى و مقابله به مثل کرد. در واقع، در زندگى اجتماعى، عفو و گذشت لازم است و با عمل به آن دل ها به هم نزدیک تر مى شود و پاداش معنوى آن را نیز خداوند بزرگ عطا خواهد کرد. امام على7 مى فرماید: »فَاعْفوُا ألا تُحِبوُّنَ أَنْ یَغْفَرِ اللّهُ لَکُمْ؛ دیگران را عفو کنید، آیا دوست ندارید خدا شما را عفو کند«.
(نهج البلاغه، نامه 23)
خداى مهربان در قرآن مجید براى تقویت این اخلاق انسانى در جامعه چنین مى فرماید:
بشتابید به سوى آمرزش خدا و بهشتى که عرض آن به اندازه آسمان ها و زمین است و آماده شده براى پرهیزکاران؛ همان هایى که ثروت خویش را درهنگام آسایش وناراحتى، در راه خدا انفاق مى کنند و غضب خویش را فرو مى نشانند و از [خطاهاى] مردم صرف نظر مى کنند. خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.
(نک: اعراف: 12 - 18)
آدمى براى اینکه زندگى اش را با آرامش روحى بگذراند، ناگزیر است از بسیارى ناراحتى هاى پیش آمده چشم بپوشد و از بازخواست دیگران صرف نظر کند. حضرت على7 در توصیه اى مى فرماید:
أَغْضِ عَلَى الْقَذَىَ وَ اِلا لَمْ تَرْض اَبَداً.
با خار و خاشاکى که درچشم است، چشم را فرو بند؛ وگرنه هیچ گاه در زندگى خوشحال نخواهى بود.
راستگویى و پرهیز از دروغ
همه انسان ها دوست دارند که مردم به آنان سخنان راست بگویند و خود نیز از دروغ و دروغگویى بیزارند. اگر دوست داریم که دیگران به حقیقت و راستى با ما سخن بگویند، ما هم باید تلاش کنیم تا به کسى دروغ نگوییم و همواره از روى صدق و درستى رفتار کنیم و با راستگویان هم کلام شویم. امام على7 در سفارشى به مالک اشتر مى فرماید: »وَ اَلْصِقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ؛ با پاکان و راستگویان هم نشین باش و با آنها معاشرت ودوستى کن«.
(نهج البلاغه، نامه 53)
در بخشى دیگر از نهج البلاغه، به زشتى و ضد ارزش بودن دروغ و دروغ پردازى اشاره کرده و فرموده است: »جانِبَا الْکِذْبَ فَاِّنَه مُجانِبٌ لِلایمان؛ از دروغ بپرهیزید، زیرا دروغ و دروغ گویى، با ایمان بیگانه است«.
(همان، خطبه 86)
خداوند به انسان سخن گفتن آموخت و به او قدرت بیان داد و پس از یادآورى خلقت انسان، نعمت بیان و آموختن آن را یادآور شده است. این نعمت تا زمانى با ارزش است که صاحب آن با درایت و دقت آن را به کار گیرد و نیز به سود(نک: الرحمن: 4)
جامعه و آخرت انسان باشد. در غیر این صورت، آثار ناخوشایند آن متوجه انسان ها مى شود.
با گزیدن مار و عقرب، انسانى از بین مى رود، ولى چه بسا دروغ هایى که اجتماعى را از بیخ و بن نابود مى سازد. با اشاره به این مضمون، حضرت على7 مى فرماید: »اَللِّسانُ سَبُعٌ إنْ خُلِّى عَنْهُ عَقَرَ؛ زبان درنده است. اگر او را رها کنى، مى گزد«.
(نهج البلاغه، خطبه 58)

ترک حسادت
 

بنابر اخلاق اسلامى، باید خیرخواه دیگران بود. آنچه را براى خود مى پسندیم، براى دیگران نیز بپسندیم و از به سر بردن دیگران در نعمت و آسایش، احساس حسادت نکنیم؛ زیرا حسادت، مانند آتشى سوزان آدمى را بیمار مى کند و مى سوزاند. حضرت على7 در پرهیز از این صفت زشت و ناپسند مى فرماید:
وَلا تَحاسَدوا فَاِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاْیمانَ کَما تَاْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ.
(همان، خطبه 86)
بر یکدیگر حسد نورزید؛ زیرا حسد مانند آتشى که چوب را بسوزاند، ایمان شما را نابود مى کند.
در رهنمودى دیگر فرموده است: »صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ؛ تندرستى و سلامت بدن، از کمى حسادت ورزیدن است«.
(همان، حکمت 256)
بیمارى هاى روحى و اخلاقى، بر جسم نیز اثر مى گذارد و ناراحتى هاى گوناگونى به وجود مى آورد. حسادت که مرضى اخلاقى است، انسان را نگران و ناآرام مى کند و به دنبال آن، ضعف اعصاب و دیگر مشکلات جسمى و روحى به سراغ انسان مى آید. این، همان نکته اى است که حضرت على7 در بیانى زیبا، از نقطه مقابل آن یاد مى کند و مى فرماید: »صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ؛ سلامتى بدن، از کمى حسد است«.

راز دارى و حفظ آبروى دیگران
 

ما باید در برابر لغزش ها و اشتباه هاى دیگران، رازدار باشیم و آبروى مردم را حفظ کنیم و از این راه، جامعه خود را از هرگونه آلودگى به دروغ و پخش شایعات مشکل ساز پاک کنیم. رازدارى، اصلى ارزشمند در روابط دوستانه و برادرانه است. حضرت على7 درباره رازدارى مى فرماید:
فَاستُرُو العَوْرَةَ مااسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ ما تُحِبُّ.
(همان، نامه 53)
به هر مقدار که مى توانى، لغزش ها و زشتى ها را پرده پوشى کن که خداوند نیز، لغزش ها و زشتى هاى تو را افشا نمى کند.
از آنجا که خود ما نیز دچار اشتباه و لغزش مى شویم و زشتى و بدى در رفتار و کردار ما راه مى یابد، شایسته نیست به عادت ناپسند غیبت و بازگو کردن زشتى هاى دیگران راضى شویم و سلامت وپاکى را از جامعه بگیریم. امیرمؤمنان على7 در بیان این عیب مى فرماید:
اَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعیبَ ما فیکَ مِثْلُهُ.
(همان، حکمت 353)
بزرگ ترین عیب آن است که به همان لغزش ها و زشتى هایى که در تو وجود دارد، دیگران را سرزنش کنى.
از سوى دیگر، خود انسان در پنهان نگه داشتن رازهاى خویش نقش اساسى دارد. البته در بعضى از مسائل زندگى، از جمله در زمینه ایمان، کارهاى خیر را مى توان آشکار ساخت تا دیگران نیز به رعایت آنها تشویق شوند. با این حال، برخى دیگر از ناگفته هاى زندگى باید در نهانخانه دل و ذهن باقى بماند تا حرمت و احترام آدمى نیز درامان باشد. از حضرت على7 در مورد لزوم افشا نکردن اسرار نقل است:
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کانَتِ الْخِیرَةُ بِیَدِهِ.
(همان، کلمات قصار 164)
کسى که راز خویش را پنهان داشت، سرنوشت خود را در دست دارد.

صبر و بردبارى
 

عامل اصلى موفقیت و رستگارى، بردبارى است. انسان باید در برابر ناملایمات شکیبا و صبور باشد و سختى محرومیت ها را تحمل کند و در نتیجه، مشکلات اقتصادى و اجتماعى را با تحمل و بردبارى، به خوشى ها و موفقیت تبدیل سازد. در حقیقت، هرگونه شتابزدگى و بى صبرى ما را به سقوط مى کشاند. حضرت على7 در اهمیت صبر مى فرماید:
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَأِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاْیمانِ کالرَّاْسِ مِنَ الْجَسَدِ.
(همان، حکمت 82)
بر شما باد که بردبارى را در هر کارى پیشه کنید که صبر نسبت به ایمان، مانند سر است نسبت به تن آدمى.
بى گمان، هر کسى در زندگى خود به مشکلات و ناراحتى هایى گرفتار مى شود. اگر انسان در این مواقع بى تابى کند، تمرکز فکر و عمل خود را از دست مى دهد و خود را به راحتى مى بازد و مشکلات بزرگ تر گریبان او را مى گیرد. هنگامى که حضرت یوسف7 در چاه بود، خداوند او را به خاطر صبرش نجات داد و به خانه عزیز مصر فرستاد، ولى آن گاه که از زندانى شدن که مقدمه ریاستش بود، اظهار ناراحتى کرد، خداوند وسایل آزادى اش را به تأخیر انداخت. حضرت علىP}7 . نک: یوسف: 42)
در این باره فرموده است:
مَنْ عَظَّمَ صِغارَ الْمَصائِبِ اِبْتَلاهُ اللّهُ بِکِبارِها.
(نهج البلاغه، کلمات قصار 457)
کسى که حوادث کوچک را بزرگ بشمارد، به مصیبت هاى بزرگ تر گرفتار مى شود.
بردبارى در برابر ناملایمات و تحمل مشکلات، نه تنها ثواب اخروى دارد، بلکه انسان را از نگرانى و ناراحتى دور مى سازد. خداوند بندگان خویش را براى بخشیدن توفیق و امتیاز صبر مى آزماید تا خود آنان نیز مقام خویش را درک کنند. در قرآن مجید آمده است: »ما شما را آزمایش مى کنیم تا تلاش گران و بردباران شناخته شوند«. (محمد: 31)
در حدیثى از امیرمؤمنان على7 مى خوانیم:
الصَّبْرُ صَبْرانِ صَبْرٌ عَلى ما تَکْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ.
(همان، کلمات قصار 52)
صبر دو نوع است: یک نوع در برابر ناملایمات و نوع دیگر صبر در برابر آنچه به آن تمایل دارى.
دوام آوردن در برابر مریضى و فقر و بیچارگى، صبر است و پاداش دارد. صبر و تحمل در برابر شهرت، ثروت، ناموس مردم و خارج نشدن از مرز شرع، عفت است که سختى هاى این نوع صبر، بیشتراز نوع اول است و لغزش هایش نیز فراوان تر. پروردگار مهربان در قرآن مى فرماید:
براى مردم، خوش گذارنى ها، زن، فرزند، پول هاى نقره وطلاى فراوان، حیوانات زیبا و... جلوه داده مى شود، اما اینها بازیچه دنیاست. (آل عمران: 14)

حیا و خویشتن دارى
 

حیا و خویشتن دارى، از ارزشمندترین خصلت هاى انسانى و نیروى کنترل کننده اعمال آدمى است که او را از ارتکاب زشتى ها بازمى دارد. افراد بى حیا معمولاً ناسپاس و بى آبرو هستند و بى پروا دست به هرگونه کار زشت و ناپسندى مى زنند و البته در میان جوامع انسانى، ارزش و احترامى ندارند. در مقابل، لباس حیا و عفت، پوشش خوبى در برابر زشتى هاست. حضرت على7 در حدیثى فرموده است:
مَنْ کَساهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَالنَّاسُ عَیْبَهُ.
(همان، حکمت 223)
کسى که لباس حیا و عفت، او را بپوشاند، مردم عیب او را نخواهند دید.
ناگفته پیداست که حیا در مورد گناه و امور ناشایست لازم است و در بیان حق و آموزش مسائل دینى، حیا جایى ندارد و بى پرده و بدون ابهام باید سخن گفت و پرسید و آموخت.

خوش رویى و ترک شوخى زیاد
 

یکى از ارزش هاى اخلاقى، خوشرویى وحسن خلق است که همواره باید در رفتار اجتماعى آن را مراعات کنیم و در روابط خود با اعضاى خانواده، با دوستان و با استاد و مربى، باید گشاده رو و خوش اخلاق باشیم. هیچ گاه در برخورد با آنان بدخلقى و بى احترامى نکنیم و بدانیم که یکى از راه هاى نفوذ در دل دیگران، خوش اخلاقى است. حضرت على7 مى فرماید: »وَ أَکْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ برترین خویشاوندى و حسب و نسب، خوشرویى و حسن خلق است«.
(همان، نامه 31)
بنابر مفهوم این روایت، انسان هاى خوش اخلاق را همه دوست دارند و گویى همه، از خویشاوندان و آشنایان او به حساب مى آیند.
البته باید بدانیم که خوش اخلاقى، با شوخى زیاد و سخنان بیهوده تفاوت دارد. سخنان بى جا، بسیارى از دوستى ها را به قهر و جدایى مى کشاند و روابط گرم و صمیمى خانواده را از بین مى برد. دل هاى فراوانى را مى شکند و خاطر انسان هاى زیادى را مى آزارد.
امام على7 در توصیه اى براى ترک این رویه مى فرماید:
ایّاکَ اَنْ تَذکُرَ مِنَ الکلام مایکون مُضحِکاً.
(همان)
از شوخى کردن و گفتن سخنان بى محتوا و بیهوده برحذر باش.
پس در عین خوش اخلاقى، باید از شوخى هاى بیهوده دورى کرد. اخلاق خوش، از نظر اسلام پسندیده است، ولى شوخى ناپسند، نفى شده است و بنابر سفارش اسلام باید از مسخره کردن دیگران بپرهیزیم.
(نک: حجرات: 11)
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان