شناسه : ۸۸۱۱۷۰ - سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۳۷
عماد افروغ
با یک نوع آشوب فکری مواجه هستیم
عماد افروغ در نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» با بیان اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی باید متولی معرفت شناسی شود، گفت: امروز علم بیگانه با جامعه است.
نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» نوشته عماد افروغ روز گذشته با حضور نویسنده کتاب و مهدی گلشنی و اسماعیل خلیلی در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
در ابتدای این نشست عماد افروغ در مورد نگارش این کتاب گفت: باید بپذیریم که واقعیتهای جامعه ما معطوف به ایده هاست و بخشی از واقعیتها را همین ایدهها تشکیل میدهند.
وی ادامه داد: من در دوران تحصیل مباحث روش شناسی را سطحی یافتم. پس از مدتی دانشگاههای ما سر از هرمنوتیک در آورد که آن هم مرا قانع نکرد. تا اینکه با رئالیسم انتقادی آشنا شدم. یک نحله جدید با مبنای جدیدی که هستی شناسی بر معرفت شناسی تقدم داشت.
وی افزود: رئالیسم انتقادی سه مرحله داشت. مرحله اولیه، مرحله دیالیکتیکی و مرحله فراواقعیت که سعی کردم این سه فاز فکری به ایران منتقل شود. من توانستم رئالیسم انتقادی را حداقل در روش شناسی تبیین کنم.
آسیب نهادی معلول معرفت شناسی است
افروغ گفت: آنچه من میخواهم در این کتاب بگویم مربوط به آسیبهای نهادی دانشگاه است. من اگر مرارتی کشیده ام، این لازمه مواضع من بوده است. حرف تازه زدن بدون هزینه نیست. ساختار، حرف نو و انتقادی را نمیپذیرد.
وی اظهار کرد: احساس کردم آسیب نهادی معلول معرفت شناسی و مترتب با آن است.
وی ادامه داد: انتقادیترین نظریات (منهای رئالیسم انتقادی) خدا در آن جایی ندارد و گم است. این نشان میدهد که همه تحت تاثیر الحاد بوده اند.
در ادامه این نشست مهدی گلشنی به بیان دیدگاههای خود در مورد این کتاب پرداخت. وی گفت: من این کتاب را خواندم و در هیچ موردی با آن اختلاف نظر نداشتم. من نیز از دریچه فیزیک به همین راه رسیده ام.
وی ادامه داد: قسمتی از کتاب که خیلی موثر است و باید بر آن تاکید شود ناهنجارییهایی است که در آموزش عالی ما و محیط علم ما وجود دارد.
وی افزود: به نظر من برداشت کنونی از اینکه علم چیست؟ یک برداشت انحرافی است. یونانیان قدیم هدفشان از علم فهمیدن طبیعت بود. در جهان اسلام هدف از علم فهمیدن طبیعت به عنوان فهم آثار الهی و همچنین استفاده از امکاناتی بود که خدا برای انسان فراهم کرده است. در قرون وسطی و علوم جدید نیز همین دیدگاه حاکم است.
الان پروژههای علمی صرف قدرت و ثروت میشود
گلشنی اظهار کرد: در قرن نوزدهم بحث قدرت و ثروت هم اضافه میشود و الان پروژههای علمی صرف قدرت و ثروت میشود. در محیط ما کسب علم نه به جهت فهم طبیعت بود و نه به جهت کسب قدرت و ثروت، که اگر چنین بود الان وضع ما اینطور نبود.
وی افزود: ما با یک نوع آشوب فکری مواجه هستیم. متاسفانه برخی جنبههای مثبت غرب را مورد توجه قرار ندادند و هر ادای زشتی را از غربیها اقتباس کردند.
وی ادامه داد: باید گفت: عماد افروغ دستش را روی یک سری نکات کلیدی گذاشته است که من در این جلسه بر روی آنها تاکید میکنم. متاسفانه هیچ دستگاهی به دنبال حل این مسائل نیست.
گلشنی گفت: موضوع اول بیگانگی دست اندرکاران نظام آموزشی با معرفت شناسی است. باید گفت: دانشگاههای ما بر اساس الگوی دانشگاههای غرب بنا شده است، اما الان دانشگاههای غربی تغییر کرده اند، ولی هنوز هم نگاه ابزاری حاکم بر محیط ماست و نجات ما را در مهندسی میدانند.
وی افزود: موضوع بعدی آگاهی از انتقادات خود غربیها نسبت به غرب است. الان معیارهای ما کمی شده است. تجدیدنظری که غرب کرده این است که معیار مقاله درست نیست و تعداد ارجاعات و اسم مجله و... نمیتواند معیار خوبی باشد بلکه باید محتوا را دید. تعداد مقالات موضوعیت ندارد این ملاکها اشتباه است.
نمیشود معیارهای مهندسی را برای علوم انسانی پیاده کرد
وی ادامه داد: بحث بعدی این است که فقدان شناخت از مباحث مربوط به چیستی علم و جامعه شناسی علم باعث شده کسانی که ورودی در این موضوع ندارند در آن وارد شده و با سیاست گذاری خود سدی برای راه توسعه شوند. باید گفت: نمیشود معیارهای مهندسی را برای علوم انسانی پیاده کرد.
این استاد دانشگاه گفت: مسئله بعدی موضوع پوزیتیویسم است. فیزیکدانان تراز اول میگویند پوزیتیویسم برای علم مضر است و آن را کاملا رد میکنند و میگویند علم را عقب میاندازد، ولی الان در دانشگاههای ما هنوز پوزیتیویسم حاکم است.
وی افزود: در کشور ما نگاه ابزاری به فرهنگ وجود دارد و از وجوه معنایی آن غفلت میشود. فرهنگ در محصولاتی که به اسم مهندسی فرهنگی بیرون آمده جایگاهی ندارد.
وی ادامه داد: موضوع بعدی مسئله وقف است. چرا در گذشته مردم مدرسه وقف میکردند، ولی امروز این امر رخ نمیدهد؟ در گذشت آن علم ریشه در زیست جهان و زندگی روزمره مردم داشت، ولی الان ندارد. دانشگاههایی مانند کمبریج، هاروارد و... با سیستمی مانند وقف اداره میشوند.
برنامه ریزی علوم انسانی توسط علوم ابزاری انجام میشود
گلشنی گفت: بحث بعدی این است که برنامه ریزی علوم انسانی توسط علوم ابزاری انجام میشود و شاخص ارزیابی توسط علوم ابزاری تعیین میشود. شأن علوم انسانی در محیط ما معلوم نیست و جایگاهی ندارد. فقدان فرهنگ باعث میشود که هویت ما ضعیف شود و برای این بیگانگی باید از دبستان شروع به کار بکنیم.
وی افزود: میگویند فرد برای ارتقا باید در مجلات علمی پژوهشی مقاله داشته باشد، این نمیتواند تنها معیار باشد. مقالههای بسیاری هستند که ارزش علمی ندارند و مقالاتی با ارزش علمی زیاد وجود دارند که در چنین مجلاتی چاپ نشده اند؛ لذا مقالات باید توسط اساتیدی که ذی نفع نیستند مورد ارزیابی قرار بگیرد.
ما هویت ایرانی و ملی خود را نمیشناسیم
وی در پایان گفت: بحث بعدی این است که ما هویت ایرانی و ملی خود را نمیشناسیم. یکی از کارویژههای دانشگاه این است که باید انتقال دهنده فرهنگ از نسل گذشته به نسل جدید باشد. طرح این مباحث برای جامعه ما خیلی مهم است.
در ادامه این نشست اسماعیل خلیلی به نقد کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» پرداخت. وی در ابتدای سخنانش گفت: سخنان افروغ واجد دعاوی اصیل در مورد امر جدی هستند و حتی بیش از آن، درباره امور حیاتی است.
وی ادامه داد: افروغ در این کتاب از فقدان این متن میگوید، ولی نمیگوید که این بی اهمیتی از کجا ناشی شده است. زمینهها و علل وضعیت مورد اشاره بیان نشده است.
وی اظهار داشت: انتظار بنده این بود که به جامعه شناسی علم پرداخته شود. اینکه نهایتاً مجموعه معارفی که امروز به غلط علم تلقی میکنیم از کجا ناشی شده است.
وی افزود: هر امر اجتماعی صرف نظر از اینکه درست باشد یا غلط، کسی را بر صدر و کسی را بر ذیل مینشاند. این مسئله روشن نشده است که در این وضعیت، ذی نفع کیست؟ حرف آقای افروغ این است که گویی کسانی به دانشگاه پا میگذارند که فاقد آن همت اند و برای جبران کسر همت خویش در این بازی دروغین درگیر میشوند.
خلیلی گفت: کتاب مشحون از نقاطی است که میتوانست فراتر از پارادایم انتقادی محل تقریر معرفت شناسی و جامعه شناسی معرفت عماد افروغ باشد. جاهای بسیاری از کتاب را میبینم که در آستانه شأن تاسیسی است و افروغ باید تکلیف هستی شناسی و معرفت شناسی خود را بیان میکرد. آن است که تشنگان بیشتری خواهد داشت؛ لذا من در این کتاب معرفت شناسی آقای افروغ را ندیدم و در آنجا که باید رئالیسم دکتر افروغ تأسیس میشد، بیان نشده است.
باید بیان میشد که ایران چیست و ایران کجاست
وی ادامه داد: در این کتاب باید بیان میشد که ایران چیست و ایران کجاست. وقتی به کرات از ضمیر «ما» استفاده کرده اید، این «ما» ارجاع به چه کسی میکند؟ به گمان این مسئله از آن نقاط بحرانی است که محل اصلی مناقشه است که چه کسی محق است؟
وی افزود: خود ایران کجاست و خود «من» عماد افروغ چه کسی است؟ بر این باور هستم که شما به عنوان مولف دارید درک خود را از این مسئله حادی که گریبان گیر ماست بیان میکنید.
وی گفت: گمان میکنم یکی از نقاط مفقوده در این اثر تاریخ و تکوین است. نحوه تکوین این مسئله روشن نیست و چه چیزی باعث شد که به اینجا برسیم؟
خلیلی اظهار داشت: درباره زبان آقای افروغ در این کتاب باید بگویم در نقاط بسیاری از نحو زبان فارسی عدول میشود. در این کتاب به امر زبان اشارات درخوری شده است.
وی افزود: الان زبان حاشیه زبان قالب بر زبان فارسی است. افروغ التزام نوعی فرهیختگی در ساحتهای علم را آشکار میکند و این فرهیختگی در زبان کنونی فارسی ممکن نیست و مورد ستیز قرار میگیرد و این زبان ضد اندیشه عمل میکند.
زبان حاشیه زبان قالب است
وی در پایان گفت: انقلاب اسلامی باید فرهیختگی خویش را به وجود میآورد. فرهیختهای باید زبان انقلاب را به وجود بیاورد که ذیل آن فکر کنیم، و این امر امکان پذیر نشده و زبان حاشیه زبان قالب است؛ لذا خوب بود به زبان اثر جدیتر پرداخته شود.
عماد افروغ در پایان این نشست به برخی از اظهارت مطرح شده پاسخ داد. وی گفت: جای ریشه یابی عقیدتی و اجتماعی به لحاظ تاریخی در این اثر خالی بود که من این موضوع را در آثار دیگر پیگیری کرده ام.
وی ادامه داد: وقتی ما در ساختار رسمی کشور جایی به عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف میکنیم، این شورا باید متولی معرفت شناسی شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی به آنچه که باید بپردازد، نپرداخته است. امروز علم بیگانه با جامعه است.
وی افزود: من بیش از آنکه به دنبال افراد مقصر بگردم به دنبال جریانها و ساختارهای مقصر گشته ام. باید گفت: در ایران هرچه انسان فاعلیتش بیشتر میشود موانع او نیز بیشتر میشود. بخشی از این آسیب میتواند به تلقی ما از تمدن بازگردد.
وی ادامه داد: من مبانی فلسفی انقلاب اسلامی را در کتاب جداگانهای مورد بررسی قرار داده ام و آنچه در مورد انقلاب اسلامی نوشته ام برگرفته از تفکر امام (ره) است که عقبه آن را در ملاصدرا جستجو کرده ام. اما اینکه بگوییم آنچه در جمهوری اسلامی رخ میدهد مطابق با انقلاب است، اینگونه نیست. اگر هویت دینداری ما ایرانیان نبود هیچگاه انقلاب اسلامی پیروز نمیشد.
افروغ در پایان گفت: ما حتی باید به زبان بومی توجه داشته باشیم. آنهایی که بحث تقدم زبان بر خود و بر هستی را مطح میکنند، بنده با آنها مخالفم.