لسآنجلس تایمز؛ گفتوگوی تایلر مالون با سایمون کریچلی، طبق کتاب جدید سایمون کریچلی، وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم، فوتبال «رقص بالۀ طبقۀ کارگر» است. بههمینسان، کریچلی را میتوان «فیلسوف طبقۀ کارگر» نامید، یعنی او فلسفه را نوعی دغدغۀ پرولتاریایی میبیند، نه فعالیت نخبگان که باید در برجهای عاج انجام شود. او به تمام موضوعات، خواه خودکشی باشد خواه فوتبال، با دقت فکری یکسانی مینگرد. نوشتار او نهتنها ژرف و فلسفی بلکه فهمپذیر و محاورهای است.
فوتبال، زمانی نهچندان دور، بهعنوان موضوعی نگریسته میشد که مناسب تحلیل فکری نیست، چیزی مادون شأن کاوش فلسفی و هنوز، آنچنان که باید، به «فلسفۀ فوتبال» پرداخته نشده است.
کریچلی توضیح میدهد که «درحقیقت، من در اینجا قصد ندارم که ’فلسفۀ فوتبال‘ بنویسم». درعوض، او دربارۀ چیزی مینویسد که من آن را «فوتبالِ فلسفه» توصیف میکنم، او در آن کشف میکند «که بیشترِ آنچه به باور من از نظر فلسفی درست است، دربارۀ موضوعاتی کلی همچون فضا، زمان، امیال، عقل، زیباییشناسی، اخلاق و سیاست، دقیقاً دربارۀ فوتبال نیز درست است». بنابراین، او میخواهد خواننده را قانع کند که فوتبال میتواند به ما دربارۀ فلسفه و معنای وجود انسان در جهان بینش بدهد، نه اینکه فلسفه میتواند به ما دربارۀ فوتبال بینش بدهد.
من در مسافرت اخیر کریچلی به لسآنجلس با او گفتوگو کردم. گفتوگوی ما ویرایش شده است.
تایلر مالون: شما دربارۀ گسترۀ وسیعی از موضوعات قلمفرسایی کردهاید، دربارۀ دیوید بویی، خودکشی، ایمانوئل لویناس، هملت، والاس استیونز. چه چیزی شما را برانگیخت تا کتابی دربارۀ فوتبال بنویسید؟
سایمون کریچلی: در طول حدود ده سال گذشته، من آشکارا کوشیدهام تا دلبستگیهای بنیادی خودم را تبیین کنم. شاید فوتبال بنیادیترین دلبستگی من باشد. فوتبال در وجود من از همۀ دلبستگیها دیرینهتر و ژرفتر است. من به دیوید بویی نیز دلبستگی بنیادی ژرفی دارم، اما فوتبال بهنوعی ژرفتر است، زیرا با مکان گره خورده است، خیالبافیها دربارۀ مکان. تنها چیزی که از نظر خانوادۀ من برای آنها مزیت محسوب میشد این بود که ما اهل لیورپول بودیم. نشانۀ اصلی وجود مکانی که ما اهل آنجا بودیم تیم ما بود. پدرم هوادار متعصب باشگاه فوتبال لیورپول بود و بهنوعی در زمینۀ فوتبال صاحبنظر بود. فوتبال موضوع اصلی گفتوگوی ما بود.
مالون: شما شیفتۀ هواداران فوتبال هستید. کتاب شما همانقدر که کاوش خود فوتبال است، کاوش فرهنگ پیرامون فوتبال نیز هست. آنچنان که شما در کتاب اشاره میکنید، این فرهنگ چگونه با سوسیالیسم فوتبال ارتباط پیدا میکند؟
کریچلی: در کشوری نظیر بریتانیا، که بیتردید در سالهای پس از جنگ جهانی دوم کشوری سوسیالیست یا سوسیال دموکرات بود، قبل از آنکه بهدست مارگارت تاچر و پس از او با شتاب ویران شود، شاید فوتبال آخرین نشان آن آرمان سوسیالیستی باشد. فوتبال به اجتماع ارزش مینهد و به اینکه بهمثابۀ انسانهای برابر در کنار هم باشیم، جایی که هر کسی حق دارد چیزی بگوید. خود بازی نوعی سوسیالیسم دارد، یعنی تیم فوتبال و فرهنگ پیرامونش از نوعی سوسیالیسم برخوردار است. فوتبال گنجینهای برای نوعی احساس همدلی است، احساس اینکه همگی ما در اینجا با هم هستیم. بازیکنان میآیند و میروند، اما هواداران برای مدت مدیدی پابرجا هستند. آنها حافظه و خاطرات دارند، آنها آرشیو و کتابخانهاند.
مالون: شما دربارۀ «تاریخچۀ لحظات بهیادماندنیِ» تیمی مینویسید که هواداران در ذهن خود دارند. آیا کسی میتواند هواداری واقعی باشد بدون آنکه هوادار تیم خاصی باشد؟
کریچلی: قطعاً. مردم میتوانند به هر شیوه که دوست دارند فوتبال تماشا کنند. شما هوادار موقت را میبینید که شاید جنبۀ وجدآور جامجهانی را دوست دارد که هر چهار سال یک بار برگزار میشود، درحالیکه فرهنگ هواداریِ جدی بیشتر دربارۀ این حس زیستۀ قدرتمندِ همراهی با یک تیم است، با یک مکان، با یک تاریخ. بنا بر ماهیت فوتبال، تمام تیمها نمیتوانند برنده باشند. بیشتر تیمها بازنده خواهند بود.
بنابراین، هوادار یک تیم بودن و متخصص تاریخچۀ آن تیم بودن همچنین به معنای آموزشدیدن در مدرسۀ شکست و نومیدی است. نومیدی مؤلفۀ سازندۀ فوتبال است، اما نوعی پدیدۀ امید نیز وجود دارد، امیدی فراسوی عقل، امیدی ضد امید؛ بنابراین شاید مایۀ تمایز هوادار موقت از هوادار جدیْ واقعبینیِ هوادار جدی باشد. آنها میدانند که احتمالاً پایان بدی در انتظارشان خواهد بود و هیچ چیز نخواهند بُرد و باشگاه همیشه بهخوبی مدیریت نمیشود، اما آنها با تیمشان همراه میمانند، زیرا هویتشان همین است. نکتۀ شگفتانگیز دربارۀ فرهنگ هواداری شیوۀ انتقال آن به نسلهای بعد است.
مالون: آیا از دیدگاه شما، در طول چند دهۀ گذشته، یک گفتمان پیرامون فوتبال شکل گرفته است؟
کریچلی: بله، هنگامیکه من دانشجو بودم، فوتبال اصلاً موضوع بحث نبود. اکنون فوتبال هویتی بسیار متفاوت دارد. گفتمانی پیرامون آن وجود دارد و مردم در سراسر دنیا آن را تماشا میکنند. فوتبال بزرگترین ورزشِ جهان است و میزان فوقالعادهای از توجه را به خود جلب میکند.
اینترنت برای برخی چیزها، مانند زندگی انسان، بد بوده، اما برای برخی چیزهای دیگر خوب بوده است، مانند فوتبال. اینترنتْ سطحی جدی از گفتمان دربارۀ ورزش را پدید آورده است. چنین چیزی بسیار متفاوت از وضعیت حاکم در زمان دانشجویی من در دهۀ هشتاد است. من عشق خودم به فوتبال، و بهویژه به باشگاه فوتبال لیورپول، را نزد خودم نگه میداشتم. تنها نوشتارها دربارۀ فوتبال در آن زمان در صفحات پشتی روزنامههای عامهپسند در انگلستان بود. از زمان انتشار کتاب اوج هیجان 1، به قلم نیک هورنبی در 1992، قلمفرسایی جدی دربارۀ فوتبال رشد کرده است.
مالون: شاید شگفتانگیزترین چیز برای من دربارۀ کتاب آن باشد که شما، در اشارهای کوتاه در پیشگفتار، اذعان میکنید که نام ساکر 2 را دوست دارید و شاید آن را ترجیح میدهید.
کریچلی: بله، این نام به یک معنا بیشتر اجتماعی است. ساکر مخفف واژۀ اَسوسییشن 3 است که در کانون این بازی است. از بسیاری جهات، ساکر واژۀ دقیقتری است. نهتنها بدان جهت که این واژه به همکاری، یعنی سوسیالیسم، اشاره میکند که من به آن علاقه دارم، بلکه بدان جهت که فوتبال بازیای است که با تمام بدن بازی میشود، نه فقط با پا.
مالون: آمریکا چه کاری میتواند انجام دهد تا حضور و موفقیت خود در صحنۀ فوتبال بینالملل را افزایش دهد؟
کریچلی: این پرسش چندین پاسخ دارد، اما یکی این است که محبوبیت فوتبال در بین جمعیت لاتینتبار باید به جریان اصلی فوتبال کشانده شود. این کاری با تأثیر سیاسی ژرف خواهد بود. هنگامیکه من دربارۀ تیم محبوبم فکر میکنم، میدانم که بهترین بازیکن ما برزیلی و بهترین بازیکن بعدی ما مصری است. اگر تیمی که شما دوست دارید و هر هفته بازی آن را تماشا میکنید تحت نفوذ خارجیها باشد، نگرشی متفاوت به جهان خواهید داشت. بازیکنان انگلیسی نیز در تیم حضور دارند، اما شما بیشتر احساس جهانوطنی میکنید.
مالون: آیا شما میگویید که فوتبال بهنوعی بیگانههراسی را دشوارتر میکند؟
کریچلی: فوتبال اصلاحگر عظیم بیگانههراسی است. خود فوتبال یا دستکم ایدۀ بازیای که در آن شما با پا به توپ ضربه میزنید به مایاها و چین باستان بازمیگردد. بازیای شبیه به فوتبال در ایتالیای قرون وسطا بازی میشد. سپس این بازی در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا سازماندهی و قانونمند شد. بنابراین، ما فکر میکنیم این بازی از آن ماست، اما ابداً چنین نیست. این بازیای است که تقریباً هر کس دیگری آن را بهتر بازی میکرد.
مالون: آیا این همان چیزی نیست که ماهیت فوتبال را به تکراری بیمبدأ تبدیل میکند؟
کریچلی: بله و این نکتهای ضد ملیگرایی است. اینکه هواداران انگلیسی بگویند که «فوتبال یک بازی انگلیسی است و ما نسبت به آن حق و حقوقی داریم، زیرا اینجا آغاز شده است» سخنی بیمعناست. خاستگاه فوتبال بیاهمیت است. تاریخ از پیچیدگی و گوناگونی بسیار بیشتری برخوردار است.
تجربهکردن فوتبال یعنی تجربهکردن تکرار این تشریفات. تمام مسابقات شبیه هم هستند، 22 بازیکن در زمین حضور دارند و مسابقه نود دقیقه طول میکشد. ساختاری تکراری وجود دارد، بااینحال تکرارِ فوتبال زمینه را برای تازگی، نوآوری و آفرینش فراهم میکند. فوتبال تحت حاکمیت قوانین است، تحت هفده قانون بازی فوتبال. در چارچوب این مجموعه قوانین، صور جدیدی از فعالیت، چیزی جدید، میتواند ظهور کند. قوانین انعطافپذیرند. امکان تقلب وجود دارد. هنر دور زدنِ قوانین وجود دارد.
مالون: فلسفه از فوتبال چه میتواند بیاموزد؟
کریچلی: فوتبال عرصۀ بزرگی برای بحث عاقلانه است. از بسیاری جهات، همان چیزی است که فلسفه باید باشد: گفتوگوی عاقلانه مبتنی بر احساسات مستحکم، به نحوی که شما بتوانید اذهان افراد را از طریق نیروی استدلال تغییر دهید. متأسفانه، این امر در فلسفه بهندرت رخ میدهد، اما در گفتوگوها دربارۀ فوتبال این امر قطعاً رخ میدهد.
من نظر خاصی دربارۀ یک بازیکن یا یک مسابقه اظهار میکنم و کسی خواهد گفت: «نه، شما کاملاً اشتباه میکنید، موضوع این است که ...». من به سخنان او گوش میکنم و شاید چند اشکال به سخنان او وارد کنم، اما اغلب من دیدگاه خود را تغییر میدهم. بنابراین، عنصری حقیقتاً فلسفی دربارۀ فوتبال وجود دارد. فوتبال عرصهای است که مردم در آن در رابطه با دیدگاههای خود احساس راحتی و آرامش میکنند و در گفتوگو نیز احساس راحتی و آرامش به آدم دست میدهد.
مالون: باوجوداین، عنصر دیگری که شما شیفتهاش هستید نفرت موجود در ذات فوتبال است، از طریق سرمایهداری، فساد و مانند اینها. آیا فوتبال بهتر خواهد شد اگر شما بتوانید از شر این جنبههای نفرتانگیز خلاص شوید؟ آیا حقیقتاً میتواند به آن بازی سوسیالیستیِ همکاری محض تبدیل شود؟ یا نفرت بخشی ضروری از آن چیزی است که فوتبال را میسازد؟
کریچلی: نفرت بخشی از آن چیزی است که فوتبال را میسازد. ما همین الان در اینجا، در پشتبام هتل، میتوانیم یک مسابقه ترتیب دهیم. ما میتوانیم چیزی پیدا کنیم و از آن بهعنوان توپ استفاده کنیم و چند نفر را جمع کنیم و بازی را شروع کنیم. همگی ما در این تجربه از جایگاهی برابر برخوردار خواهیم بود. هیچ چیز مهمی در میان نخواهد بود و شاید این بهنوبۀخود لذتبخش باشد.
اما هنگامیکه مسابقات در بالاترین سطوح برگزار میشوند، ما شاهد حضور تیمها با پیوندهای محلی عمیق هستیم، با روحیات سوسیالیستی، و حضور سرمایه و پول. من در پیشگفتار کتاب درواقع میخواهم بگویم که اگر شما خواستار مشاهدۀ تصویری از عصر ما با تمام وحشتهای درهمپیچیدۀ آن هستید، بهترین گزینه آن است که به فوتبال نگاه کنید.
تمام وحشتها آنجا هستند: وحشتهای سرمایهداری نئولیبرال، وحشتهای اقتدارگرایی و استبداد، و مانند اینها. موضوع مهم برای من این است که، با وجود آنکه من بسیار فوتبال را دوست دارم و هوادارانی را دوست دارم که فوتبال را دوست دارند، فکر نمیکنم شما هرگز بتوانید احساس خوبی دربارۀ فوتبال داشته باشید. فوتبال چیزی است که همیشه در معرض سوءظن است. نکتۀ جالب دربارۀ نگریستن به تیمی همچون بارسلونا این است که چگونه زیبایی و یکپارچگیِ نوعی هویت کاتالونیایی با این واقعیت درمیآمیزد که آنها پول خود را از مؤسسۀ قطر دریافت میکنند.
این دو رویداد، بهطور همزمان، در حال وقوع است. من میخواهم که مردم، هنگام تماشای یک مسابقه، هر دو موضوع را ببینند: این نمایش زیبا که چگونه افراد حرفهای، که با هم برای هدفی مشترک کار میکنند، میتوانند نتیجهای فوقالعاده تولید کنند و، درعینحال، چگونه کل این ماجرا بهواسطۀ جابهجایی پول و انتقال سرمایه ممکن شده است. این دو موضوع بهطرزی ژرف با هم پیوند خوردهاند. فوتبال تصویری از جهان ما، در بهترین و بدترین حالت آن، بهطور همزمان است.
منبع: ترجمان
مترجم:علی برزگر
اطلاعات کتابشناختی:
Critchley, Simon. What We Think About When We Think About Soccer. Penguin, 2017
پینوشتها:
• این مطلب در تاریخ 27 اکتبر 2017 با عنوان «Simon Critchley on football, philosophy and his new book What We Think About When We Think About Soccer» در وبسایت لسآنجلس تایمز منتشر شده است و برای نخستینبار با عنوان «سایمون کریچلی: وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم» و با ترجمۀ علی برزگر در ششمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را با همان عنوان در تاریخ 28 فروردین 1397 منتشر کرده است.
•• سایمون کریچلی (Simon Critchley) فیلسوفی انگلیسیتبار و نویسندهای پرکار است که در فلسفۀ قارهای و مشخصاً پدیدارشناسی تخصص دارد و از ایمانوئل لویناس تأثیر بسزایی گرفته است. او موضوعات انضمامی را با خلاقیتی وصفناشدنی به فلسفه ربط میدهد. کتابهای تئاتر خاطره (Memory Theater) و وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم (What We Think About When We Think About Soccer) از آخرین کتابهای اوست.
••• تایلر مالون (Tyler Malone) نویسنده و استاد زبان انگلیسی است. او بنیانگذار و سردبیر نشریۀ اسکوفیلد و یکی از سردبیران و مقالهنویسهای وبسایت لیترری هاب است.
[1]Fever Pitch
[2]soccer: نام دیگر فوتبال که مخففی از واژۀ association و پسوند er در زبان انگلیسی است [مترجم].
[3]association: این واژه به معنای همکاری است [مترجم].