اختران را چشمهی خورشید، شد آموزگار
کاین چنین شب محفل نور و صفا برپا کند
مقدمه
وقتی امروز سخن از «شاگرد» میرود، مدرسه ای منظم تصوّر میکنیم که استادان در فضایی آرام و آسوده به تدریس و تربیت شاگردان اشتغال دارند و همان کار، وسیلهی کسب درآمد آنها نیز میشود. بر این مبنا، در ضمن شرح حال بزرگان قدیم، انتظار میرود که هر یک از آنان، صدها شاگرد تربیت کرده باشند.
امّا باید دانست که در آن زمان چنین نبود. اقلیتی بود به نام شیعهی دوازده امامی که با چند گروه روبرو بود:
1. حکومتی مقتدر، که برتری علمی و تقوایی شیعیان را میدانست. نسبت به رابطهی مستقیم آنان با امامشان خبر داشت، و از ارتباط آن امامان با مبدأ وحی نیز آگاه بود. علاوه بر این عامل، گهگاه رفتارهای تند برخی از شیعیان نیز بهانههایی به دست حکومتها میداد تا ضعف خود را برابر امامان معصوم (ع) را بدین وسیله جبران کنند و دستاویزی برای اعمال فشار و محدودیت بر آنان به دست آورند.
2. فرقههای انحرافی، که در برابر شیعیان اثناعشری اظهار وجود میکردند، چه آنها که اساس نبوّت یا امامت را نپذیرفته بودند، و چه آنها که خود را پیرو امام امیرالمؤمنین (ع) میدانستند، ولی به امامت دوازده امام گردن نمینهادند. از این رو، بخش عظیمی از تلاشهای عالمان شیعه، حفظ شیعیان از این گونه لغزشها بود. آن فرقهها، شیعیانی را که عقیده ای سست داشتند، گاهی با طرح سؤالهای سست و شبه علمی، و گاهی با وعده های مالی فریب میدادند و به سمت خود میکشیدند، که در این گونه حالات، تلاش عالمان شیعه چند برابر میشد. از آن همه تلاش خاموش، اخباری بسیار اندک در کتابها بر جای مانده است.
3. عوامل انحطاط اخلاقی مانند موریانه به جان درخت دین میافتد و آن را از درون سست میکند و از میان میبرد. طبیعی است که عالمان شیعه، به پیروی از امامان معصوم خود، دراین زمینه نیز- همچون نگهداری عقیدتی شیعیان و گاه، بالاتر از آن- احساس وظیفه کنند. وقتی امام صادق (ع) شیعیان را به «دعوت عملی به دین، نه دعوت زبانی» فرا میخواند، طبعاً وظیفهی عالمان شیعی برای بهسازی اخلاقی جامعهی خود، اهمیّت خاصّ مییابد. چنین است که امروز، پس از گذشت سده های دراز، به اسوههای پایدار و استوار اخلاق بر میخوریم که در میان فضای مهآلودهی تاریخ، به خوبی میدرخشند و راه مینمایانند.
4. اشاره شد که اغلب عالمان شیعی در آن روزگار، راه معیشت و کسب مال خود را، از طریق کار علمی نمیدانستند، چه آن که این کار را نمیتوانستند، یا نمیخواستند. به هر حال، اشتغال به کار و تلاش برای کسب مال حلال و تأمین مخارج زندگی، بخشی از وقت روزانهی آنها را میگرفت. آنان میدانستند که اگر چنین نکنند، در برابر دامهای حکومتها و فرقهها، شاید به دین فروشی بیفتند. بدین جهت، کالا میفروختند تا دین خود را نفروشند. استقلال اقتصادی جامعهی شیعه، یکی از عوامل مهم حفظ آنها در برابر هجومهای گوناگون بود. با توجه به محدودیتهایی- که نمونههایی از آن برشمردیم- این عالمان والامقام و جان برکف، نهایت تلاش خود را به کار میبستند تا:
الف. در کسب علم- به ویژه احادیث اهل بیت- نهایت تلاش خود را به کار برند، اساتید و راویان را از گوشه و کنار جهان بجویند، زحمات فوقالعادهی سفرهای دور و دراز به جان بخرند، تا احادیث را با دقتهای ویژه و مقابلههای متعدّد به دست آورند و بتوانند به نسلهای بعدی برسانند.
ب. در میان جامعهی شیعه، افرادی دل سوخته، از جان گذشته، بدون دلبستگی به دنیا، اهل تلاش و خستگیناپذیر بیابند و به تربیت آنها بپردازند تا بتوانند چنان امانت گرانبهایی را با خاطری آسوده به آنها بسپارند.
5. و همهی این تلاشها، در زمانی انجام میشد که آنان در قفسی از محدودیتها قرار داشتند که همهگونه دست و پای آنها را میبست. درک صحیح این فضا، به ما کمک میکند تا بفهمیم چرا تعداد راویان و شاگردان بزرگ مردی مانند فضل بن شاذان- با وجود دهها سال تلاش و کوشش بی دریغ- به بیست تن نمیرسد. البته تاریخ، از بیان دهها شاگرد عملی این گونه بزرگ مردان- که حاصل تلاش خاموش آنان است- لب فرو بسته است. اگر ثمرهی مجاهدتهای تربیتی و اخلاقی این بزرگان- که بهسازی اخلاقی کلی جامعه را در پی دارد- بیان میشد، شاید کارنامهای مفصلتری در اختیار میداشتیم. این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که چنین بزرگانی، همواره به کیفیت میاندیشند نه کمیّت. به جای آن که به گسترش کمّی تعداد شاگردان بیندیشند، در جهت ژرفا بخشیدن به آموخته های دینی میکوشیدند، تا علم- کم یا زیاد- به عمل منجر شود و پس از آن، تعلیم صحیح انجام گیرد، تعلیمی که مطابق با مبانی علمی و مبتنی بر اخلاص در عمل باشد.
برکت این گونه علم آموزی و عمل و تعلیم، اکنون برای ما روشن میشود که پس از گذشت دوازده قرن، متونی چنین روشن و راهگشا در اختیار داریم، با هزاران حدیث ارزشمند که هر کدام، دریچه ای به دنیای نور، بر ما میگشاید؛ در حالی که رقابتی نابرابر میان این دانشمندان مخلص و بدون امکانات از یک سو، و دانشمندان مورد حمایت همه جانبه ی حکومت بنی عباس از سوی دیگر، به طور طبیعی میتوانست به محو کامل فرهنگ ضعیف بیانجامد.
معرفی شاگردان و راویان فضل
پس از این مقدمهی مهم، اینک به معرفی برخی از شاگردان و راویان فضل میپردازیم:
علی بن شاذان، برادر فضل.
محمّد بن شاذان، برادر دیگر او.
احمد بن نعیم شاذان، برادرزادهاش.
محمّد بن احمد بن نعیم، ابو عبدالله شاذانی، نوهی برادرش.
علی بن محمّد بن قتیبه ی نیشابوری
نقش او در انتقال مواریث گرانقدر شیعی به نسل پس از خود، بسیار چشمگیر است، به ویژه جایگاهی که نزد استادش فضل بن شاذان دارد. از جمله تألیفات او، دو کتاب مجالس الفضل مع اهل الخلاف و مسائل اهل البلدان است. در کتاب اول، گزارشی از مناظرات فضل با سران فرقه های دیگر آورده و در کتاب دوم، پرسشهای مردم از شهرهای مختلف و پاسخهای فضل را گردآورده است. عموم بزرگان، ابنقتیبهی نیشابوری را یکی از دانشمندان مورد وثوق و اعتماد دانستهاند، که علاوه بر جناب فضل، محضر اساتید دیگر از جمله: محمّد بن حسین بن ابی الخطاب، حمدان بن سلیمان نیشابوری، ابو زکریا یحیی قزوینی، احمد بن ابراهیم مراغی را درک کرده است.
نیز بزرگانی از دانشمندان شیعه، در محضر او درس آموختند، از جمله: محمّد بن عمر کشّی (دانشمند رجالی مشهور، که در این سطور، بارها به کتاب او استناد شده است)؛ عبدالواحد بن محمّد نیشابوری (که شیخ صدوق در سال 352 با او در نیشابور ملاقات کرده و روایات فراوانی از او نقل کرده است)؛ احمد بن ادریس (متوفی 306، صاحب کتاب النوادر، راوی بیش از دویست حدیث)؛ حسن بن حمزه علوی (متوفی 358، صاحب کتابی در باب غیبت امام مهدی ارواحنا فداه)؛ علی بن حسین بن بابویه قمی (متوفی 329 و مدفون در قم، صاحب دهها کتاب، از جمله کتاب الامامة والتبصرة که اکنون موجود است؛ پدر شیخ صدوق).
محمّد بن اسماعیل نیشابوری
از مشایخ و اساتید ثقةالاسلام کلینی که ایشان 551 حدیث در کافی به واسطهی او، از فضل بن شاذان روایت کرده است. شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام خود، 201 حدیث و در کتاب استبصار، 54 حدیث از فضل، به واسطهی او نقل میکند.
کشّی در کتاب رجال خود، گزارشهایی به نقل از او دربارهی استادش فضل، آورده است. میرداماد، او را دانشمند، فاضل، متکلم، پرهیزکار، محدّث، جلیل القدر، استاد بزرگ، خصّیص فضل بن شاذان، و مشهور میان امامیه می شناساند. (الرواشح السماویة، ص 123 و 124) او در زمرهی راویان کتاب کامل الزیارات نیز هست (کامل الزیارات، باب 6، ح 1)، که ابن قولویه نویسندهی کتاب در مقدمهی آن، به وثاقت تمام راویان کتاب خود شهادت داده است.
محمّد بن مسعود عیاشی سمرقندی
اصالتاً عرب و از قبیلهی بنی تمیم، ولی ساکن سمرقند بود. حدود سال 240 به دنیا آمد. ابتدا اهل تسنّن بود، اما پس از تحقیق، به تشیّع گروید و مشایخ بغداد و کوفه و قم را درک کرد. ثروت فراوان پدرش را که به او ارث رسیده بود- نزدیک به سیصد هزار دینار طلا- در راه ترویج و نشر احادیث اهل بیت (ع) بذل کرد. خانهاش را محل تجمّع و مناظرات و تلاشهای علمی قرار داد. بیش از دویست تألیف برای او برشمردهاند که بیشتر آنها در گذر زمان و حوادث ایام از میان رفته و تنها نیمی از کتاب تفسیر او بر جای مانده که صدها حدیث تفسیری در آن روایت کرده است. عیاشی، به جز فضل، از ده تن دیگر- که یاران وفادار امام رضا تا امام عسکری (ع) بودهاند- نقل حدیث کرده است. همچنین برای او نزدیک به چهل تن شاگرد برشمردهاند.
ابراهیم بن هاشم قمی
در اصل اهل کوفه بود که به قم منتقل شد. نخستین دانشمندی است که احادیث مشایخ کوفی را در قم انتشار داد. چهار معصوم، از امام رضا تا امام عسکری (ع) را درک کرد؛ و فرزندی بزرگوار از خود به جای نهاد. به نام علی بن ابراهیم قمی، از مشایخ ثقةالاسلام کلینی و صاحب تفسیر مشهور، که نام وی را جاودانه ساخت. نام او در سند بیش از 6400 حدیث آمده که در کثرت و فراوانی، زبانزد است. نزدیک به 160 استاد دید و آثاری نگاشت، از جمله کتابی در مورد قضاوتهای امیرالمؤمنین (ع) که موجود است.
محمّد بن علی بن محبوب قمی
از بزرگان علمی قم، فقیه، ثقه، عادل، با عقیدهی صحیح، صاحب آثار مختلف، که بیش از هزار و صد حدیث، از او روایت شده است. (معجم رجال الحدیث، 17: 8)
محمّد بن عیسی بن عبید
عالمی نام آشنا و فقیهی فاضل، که 16 کتاب برایش نام بردهاند (معجم رجال الحدیث، 17: 118). در طریق روایتی دویست حدیث یاد شده است. کشّی ضمن نقل یکی از رویدادها در مورد زندانی شدن امام عسکری (ع)، اشاره میکند که محمّد بن عیسی، یکی از سران شیعه در بغداد بوده است. (رجال کشّی، 537). نیز جعفر بن معروف، افسوس میخورد که چرا از او درس نیاموخته است. (رجال کشّی، 537)
احمد بن محمّد بن یعقوب
مشهور به «ابوعلی بیهقی»، از اساتید و مشایخ مورد اعتماد ابوعمرو کشّی دانشمند رجالی، و از شاگردان و همراهان فضل بن شاذان بود. وی در اواخر عمر فضل، در بیهق (در منطقهی خراسان) و پس از آن همراه او بود، و بر پیکر فضل نماز گزارد. (رجال کشّی، ش 1028). این سفر فضل به بیهق، در فرار از حملات خوارج و همراه با نگرانی و اضطراب بود. همچنین زمانی که برای تخریب شخصیت فضل، توقیعی منتشر شد که از فضل بد میگفت، ابوعلی بیهقی، استوار و نستوه در برابر این سخنان ایستاد و به آنها پاسخ گفت.
عبدالله بن حمدویه بیهقی
امام حسن عسکری (ع) طی نامه ای به مردم نیشابور، «ابراهیم بن عبده» را به عنوان وکیل امین و مورد اعتماد خود در آن منطقه معرفی کرد، و این نامه را خطاب به عبدالله بن حمدویه فرستاد (رجال کشّی، ش 1089). با توجّه به وضعیت دشوار شیعه در آن زمان، این ارتباط، جایگاه ویژه بیهقی نزد امام عسکری (ع) و نزد شیعیان نیشابور را نشان میدهد.
نصر بن صباح خراسانی
مشهور به ابوالقاسم بلخی، که برای ارتباط شیعیان منطقهی بلخ با حضرت مهدی (ع) در دورهی غیبت صغری میکوشید و گزارشهایی در این زمینه وجود دارد. (کمال الدین، ج 2، باب 45، حدیث 9 و 10)
سهل بن بحر فارسی
شیخ طوسی، او را اهل «کش» - از توابع سمرقند- دانسته است (رجال طوسی، ش 6136). وی، حدیثی از فضل بن شاذان از امام رضا (ع) در مورد گروه واقفه- که از امام زمان خود انحراف داشتند- نقل کرده که حضرتش آنها را در این دنیا، حیران و پس از مرگ، کافر معرفی کرد. (رجال کشّی، ش 861)
سهل بن بحر گفت: در آخرین دیداری که با فضل بن شاذان داشتم، به من گفت: من جانشین جمعی از بزرگانم که درگذشته اند. من محمّد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و دیگر بزرگان امامیه را درک کردهام و مدت پنجاه سال، از آنها به دریافت حدیث و احکام دینی پرداختم. پس از رحلت هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمان جانشین او در پاسخ گویی به مخالفان بود. پس از او، سکّاک در جایگاه او نشست، و اینک من به جای آنها، به مرزبانی از حریم عقاید شیعه میپردازم. (رجال کشّی، ش 1025)
حامد بن محمّد بوشنجی
از شاگردان فضل بن شاذان که پیوندی محکم با او داشت و گاهی از طرف او به خدمت امامان معصوم میرسید. (رجال کشّی، ش 1027)
احمد بن الحسین
وی حدیثی از فضل بن شاذان با واسطه از امام سجاد (ع) آورده به این مضمون که: خداوند، ما اهل بیت را با پیامبرش همراه ساخت که در درود و صلوات، همراه با آن حضرت، از ما یاد شود. هر کس که به پیامبر درود فرستد ولی از ما نام نبرد، در حالی به لقای الهی میرسد که امر الهی را ترک گفته باشد. (ترجمه تاریخ قم، ص 193)
علاوه بر اینان، از بزرگان زیر نیز به عنوان شاگردان فضل یاد شده است: به ورق بوشنجانی (رجال کشّی، ش 1023)؛ مکرم بن بشر. (رجال کشّی، ش 770)؛ عباس بن مغیره (معجم رجال الحدیث، 9: 243)؛ حسن بن علویه (رجال کشّی: 485 ش 917)؛ جعفر بن معروف (رجال کشّی، 506، ش 974).
منبع: طالعی، عبدالحسین؛ (1389) فقیه نیشابور: مروری بر زندگی و آثار فضل ابن شاذان، زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران، همشهری، چاپ نخست.