ماهان شبکه ایرانیان

فضل بن شاذان به روایت فضل بن شاذان

بهترین معرّف درجات والای یک شخصیت علمی، سخنان خود اوست. در مورد بسیاری از بزرگان شیعی،‌ ما از چنین موهبتی بی بهره‌ایم، به دلیل شرایط دشوار زمانی و مسائل ویژه آن‌ها

فضل بن شاذان به روایت فضل بن شاذان
بهترین معرّف درجات والای یک شخصیت علمی، سخنان خود اوست. در مورد بسیاری از بزرگان شیعی،‌ ما از چنین موهبتی بی بهره‌ایم، به دلیل شرایط دشوار زمانی و مسائل ویژه آن‌ها. خوشبختانه در مورد جناب فضل بن شاذان،‌ به دلایل مختلف گزارش‌های موثقی در دست است که می‌تواند به عنوان بخشی از زندگی نامه خودنوشت آن بزرگ مرد به شمار آید. در این جا خلاصه آن گزارش‌ها را می‌آوریم.
1. علی بن محمّد بن قتیبه، شاگرد فضل بن شاذان گوید: از جناب فضل در مورد حدیث علل احکام پرسیدم: ‌آیا این علل را خود شما استنباط کردید یا از امام معصوم شنیده‌اید؟ پاسخ داد: من هرگز علّت تشریع حکمی را نمی‌دانم و بر انگیزه خدا و رسول او از تشریع احکام آگاه نیستم. من این علل را (در جلسات مختلف) از مولایم امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) شنیده‌ام و در این کتاب- کتاب العلل- گرد آورده‌ام.
علی بن محمّد بن قتیبه، از جناب فضل برای روایت آن کتاب، اجازه خواست و فضل به او اجازه داد. (عیون اخبار الرضا ع، 119:2؛ علل الشرایع، 275:1.) آیت الله خویی با اشاره به روایت کتاب العلل توسط شیخ صدوق، می‌نویسد: کلام شیخ صدوق از استواری و صحّت برخوردار است، زیرا زمان او به زمان فضل بن شاذان،‌ نزدیک‌تر از زمان نجاشی و شیخ طوسی است. (معجم رجال الحدیث، 297:13)
2. فضل بن شاذان از امام جواد (ع) شنید که امامِ پس از او، فرزندش علی بن محمّد (امام هادی) ع و پس از او، امام حسن بن علی (امام عسکری) ع است، که فرمان و گفتار و اطاعت امام پیشین است. آنگاه امام جواد (ع) ساکت شد.
فضل در مورد امام بعد از حسن بن علی پرسید. می‌گوید: امام جواد (ع) به شدّت گریست و پاسخ داد: بعد از امام عسکری (ع)، فرزندش قائم به حق است که همگان درانتظار اویند. پرسیدم:‌ چرا آن حضرت را قائم نامند؟ فرمود: زیرا او هنگامی قیام می‌کند که یادش از خاطره‌ها محو شده و بیشتر کسانی که عقیده به امامت او دارند، از امامتش برگردند. گفتم: چرا او را «منتظر» نامند؟‌ پاسخ داد:‌ زیرا او را غیبتی است که روزگاری بس دراز به داراز می‌کشد. در آن دوران غیبت مخلصان انتظار می‌کشند، اهل تردید به تردید می‌افتند، و منکران یادش را به استهزاء می‌برند. تعیین کنندگان وقت دروغ می‌گویند، شتاب زدگان هلاک می‌شوند و تنها کسانی نجات می‌یابند که تسلیم اراده حق تعالی می‌شوند. (چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان، 89؛ به سند دیگر: کمال الدین، 2: 378؛ اعلام الوری، 409)
باید دانست که در آن زمان دشوار، ‌کمتر کسی- حتی از شیعیان- لیاقت داشت که چنین اسراری به او منتقل شود و ده‌ها سال پیش از تولد امام مهدی ارواحنا فداه، نام و نسب او را به خوبی بشناسد. همین گزارش، جایگاه بلند فضل را در نظر امام جواد (ع) نشان می‌دهد.
3. فضل در مورد ارتباط خود با ابن ابی عمیر، گزارشی دارد که بر اساس آن، روزی همراه با پدرش در منزلی در بغداد، به حضور ابن ابی عمیر می‌رسد،‌ که قبلاً وصف او را شنیده بود، و اینک دید که حاضران در مجلس برای او احترامی زیاد قائل اند. فضل از پدرش در مورد ابن ابی عمیر پرسید. پدرش پاسخ داد که او در زمان هارون،‌ به خاطر تشیع، به 120 تازیانه به دست سندی بن شاهک محکوم شد و پس از تحمّل این شکنجه، با پرداخت مبلغی گزاف رهایی یافت. (رجال کشّی، ش 592).
نکته مهم این است که محمّد بن ابی عمیر، در کنار این پایداری و استقامت، واجد صفاتی دیگر نیز بود، از جمله:
الف- عبادت‌های طولانی که فضل، بخشی از آن‌ها را گزارش کرده است. (رجال کشّی، ش 373 و 469).
ب- تلاش‌های علمی فراوان، تا آنجا که تنها در کتاب گران سنگ کافی، سیصد حدیث را فضل بن شاذان از محمّد بن ابی عمیر روایت کرده است.
ج- کنار گذاشتن روایت عامّه،‌ برای این که مبادا با احادیث خاصّه خلط شود. (رجال کشّی، ش 1105)
د- با وجود تحمّل زیان اقتصادی، نام هیچ یک از شیعیان را در زندان هارون فاش نکرد. (رجال نجاشی، ‌326، ش 887)
4. فضل، گزارشی مفصّل از آشنایی و ارتباط خود با چند تن از محدّثان بزرگ به نام‌های حسن بن علی بن فضّال، اسماعیل بن عباد، ابو محمّد حجّال، و علی بن اسباط داده است. خلاصه گزارش این است که وی در منطقه ربیع بغداد، در مسجد زیتونه، در محضر استادش اسماعیل بن عباد مشغول علم آموزی بوده که از خلال گفت و گوی دو نفر در گوشه ای از مسجد، با شخصیتی به نام ابن فضال و زهد و عبادت او آشنا می‌شود. روزی دیگر، شخصی بر پدرش شاذان در مسجد سلام می‌کند و شاذان احترام شایان به او می‌گذارد. فضل، ویژگی‌های آن فرد را از پدر می‌پرسد، و متوجّه می‌شود که او همان حسن بن علی بن فضّال است. پس از آن به مجلس علمی او در شهر کوفه راه می‌یابد و علاوه بر بهره های علمی، ‌توکّل ویژه و عزّت نفس او را می‌بیند که به درخواست داماد طاهر بن حسین، سپهسالار مأمون- که خواستار دیدار او بوده- پاسخ منفی می‌دهد. فضل، از اینجا می‌فهمد که آمدن چنان شخصیتی با چنان عزّت نفس، آن هم در سنّ پیری،‌ نزد جوانی به نام فضل بن شاذان، فقط برای تعلیم و تربیت آن جوان بوده است. فضل، همچنین از مشارکت علمی ابن فضّال ‌با ابو محمّد حجّال و علی بن اسباط در مباحث کلامی و عقاید دینی خبر می‌دهد و به هدایت او، از مذاهب فطحی (پیروان عبدالله افطح، فرزند امام صادق) ع که مدّعی امامت بود به مذهب حق (امامت امام کاظم) ع اشاره می‌کند. (رجال نجاشی، 23، ش 72؛ رجال کشّی، ش 993 و 1067؛ رجال ابن داوود حلّی، ش 437 و 125؛ رجال علّامه حلّی، 1: 37).
در این گزارش نکاتی قابل توجه است، ‌از جمله:
الف- پیگیری فضل برای یافتن اساتید دیگر، حتی در شهرهای دیگر، و تحمّل رنج سفر برای استفاده از محضر آن‌ها.
ب- فراگرفتن درس اخلاق عملی،‌ فردی و اجتماعی (عبادت و عزّت نفس) در کنار علوم دینی، از اساتید.
ج-شناخت عظمت روحی ابن فضّال، در خلال یک ملاقات او با فضل.
د- ورود در حلقه های کلام و عقاید شیعی، به این منظور که علوم او منحصر به فروع احکام نباشد.
ه- طبعاً ملاقات او با شخصیتی عالم و عابد و منیع الطّبع،‌ که سال‌ها عقیده ای غیر شیعی داشته و پس از بررسی و پژوهش به تشیّع امامی اثناعشری گرویده، در تکوین شخصیت کلامی و اعتقادی فضل، اثر داشته است.
5. فضل بن شاذان، در یک گزارش به بهره گیری پنجاه ساله خود، از محمّد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی و دیگر بزرگان امامیه اشاره می‌کند،‌ و خود را در جنبه دفاع عقیدتی از تشیّع، جانشین بزرگانی (به ترتیب) همچون: هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمان و سکّاک می‌داند. (رجال کشّی، ش 1025)
نکته مهم این گزارش، گام نهادن او در جای بزرگ مردانی است همچون هشام و یونس که هر کدام در زمان خود، ‌چهره ای درخشان در زمینه مرزبانی از مرزهای عقیدتی شیعه بوده‌اند، و فضل نیز خود، چنین بود. فهرست آثار مکتوب ایشان، از جمله آثار موجود، یکی از ادلّه محکم این مدّعا است.
6. فضل بن شاذان گوید: من در حیات علمی خود، مشایخ و اساتید فراوان در شهرهای مختلف- از جمله شهر قم- دیده‌ام،‌ ولی یکی از بهترین آنان، عبدالعزیز مهتدی قمی است که از پیروان خاصّ امام رضا (ع) در شهر قم بود، که هیچ کس، در کمالات و شایستگی به منزلت و جایگاه او نمی‌رسد (رجال کشّی،‌ 483 و 506).
دقّت در این حدیث، ما را به حقیقتی ناخوشایند رهنمون می‌شود،‌ و آن سکوت تلخ تاریخ است درباره برخی از بزرگان، مانند همین شخصیت که جناب فضل،‌ در میان آن همه بزرگان که دیده، از او به گونه ای ویژه یاد می‌کند.
7. فضل بن شاذان، در ضمن پاسخ به یکی از پرسش‌های ابوعبدالله شاذانی- نوه برادر خود که از شاگردان خاصّ او در نیشابور بود- به ملاقات خود با نوح بن شعیب در عراق اشاره می‌کند و مجمعی از عالمان شیعی آن دیار را یادآور می‌شود که حدود بیست تن بوده و همان پاسخ نوح بن شعیب را تأیید کرده‌اند. (رجال کشّی،‌ ش 1056).
نکته جالب در این گزارش، انتقال علوم از عراق به نیشابور است که در آن روزگار دشوار، با سختی‌های زندگی و مشکلات سفرها، کاری طاقت فرسا بوده و جناب فضل، در برابر آن احساس مسئولیت می‌کند ...
8. فضل بن شاذان، در مورد هشام بن حکم- صحابی خاصّ امام صادق (ع) توضیح می‌دهد که او اصالتاً و از جهت خاندان، کوفی است، ولی پدرش به طور موقّت به شهر «واسط» - از شهرهای عراق که میان بغداد و بصره قرار دارد- کوچ کرد. در نتیجه محل تولّد و پرورش و رشد او، شهر واسط است. سپس فضل می‌گوید:‌ «من به آن شهر سفر کرده و حتی خانه هشام بن حکم را نیز دیده‌ام». (رجال کشّی، ش 475)
نکته مهم در این گزارش، سفر فضل برای طلب علم، به شهرهای دیگر مثل شهر واسط است؛ و این، پایداری او در مسیر علم آموزی را نشان می‌دهد.
منبع: طالعی، عبدالحسین؛ (1389) فقیه نیشابور: مروری بر زندگی و آثار فضل ابن شاذان، زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران، همشهری، چاپ نخست.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان