ماهان شبکه ایرانیان

«انگار ساعت از سرت گذشته است!» منتشر شد

رمان «انگار ساعت از سرت گذشته است!» نوشته حمید حیاتی راهی بازار شد.

«انگار ساعت از سرت گذشته است!» منتشر شد

به گزارش ایسنا،  نویسنده در توضیحی درباره این کتاب می‌گوید: این کتاب ادامه موضوعی دو رمان دیگرم، «انگار به آن طرف خیابان رسیده‌ای!» و «انگار حوریه و رزیدنت هم‌دستی ‌کرده‌اند!» است که قبلا منتشر شده‌اند. در این سه‌گانه که به اختصار نام آن‌ها را «انگاره‌ها» می‌گذارم، از مشکلات روانی و هستی‌شناسی فرهاد، شخصیت اصلی رمان‌ها آگاه می‌شویم. یکی از مشکلات عدیده فرهاد اضطراب اجتماعی است که در رمان «انگار به آن طرف خیابان رسیده‌ای!» به صورت مبسوط به آن پرداخته‌ام. اما از آن‌جایی که مشکلات فرهاد خلق‌الساعه نبوده، در رمان «انگار حوریه و رزیدنت هم‌دستی کرده‌اند!» به هراس‌های دوران کودکی فرهاد پرداخته‌ام؛ هراس‌هایی که هرکدام می‌توانند به صورت ظریفی با مشکلات فرهاد مرتبط باشند.

او می‌افزاید: در «انگار ساعت از سرت گذشته است!» به سراغ دوران جوانی فرهاد رفته‌ام. به زمانی رفته‌ام که فرهادی دچار حمله وحشت می‌شود. وقتی این حمله اتفاق می‌افتد زندگی فرهاد دیگر هرگز به صورت عادی درنمی‌آید. بعد از این حمله، انگار کنتور ذهن فرهاد صفر می‌شود و همه چیز به صورت غیرعادی درمی‌آید.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: چای را جرعه‌جرعه خوردی. راه گلویت کمی باز شد. نفست می‌آمد و می‌رفت. هر چند به دشواری. به خودت گفتی پس چرا این روز نحس تمامی ندارد؟ یاد سیزده‌بدر سالی افتادی که تابوت مادر نیره همان دختر همبازی‌ات را زیر باران توی آمبولانس گذاشتند. از آن موقع بود که تو از هوای ابری ‌ترسیدی. از آن موقع بود که احساس کردی هر وقت آسمان بگیرد کسی می‌خواهد بمیرد. یا وقتی آسمان می‌غرد و باران شلاقی به در و دیوار خانه‌ها می‌زند یاد خانه‌ قدیمی‌تان می‌افتی که چال بود و حیاطش پرِ آب می‌شد. تو مادرت را می‌دیدی که دست‌های گِلی‌اش را به سروصورتش می‌کوبد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان