پیوند قلب روشی شناخته شده است که حتی با وجود پیشرفت های مختلفی که در تکنیک های جراحی قلب ایجاد شده، هنوز بهترین روش در درمان نارسایی قلبی پیشرفته پیوند قلب است.
برای چه کسانی پیوند قلب را پیشنهاد می کنید؟
▪ روش های درمانی زیادی برای درمان بیماران دچار نارسایی قلبی وجود دارد. بعضی از آنها شامل جراحی های معمول هستند؛ ترمیم یا تعویض دریچه، بای پس عروق کرونری، بازسازی بطن چپ و یا روش های پیشرفته تر دیگری مثل ترمیم عضلات بطن قلب (کاردیومیوپلاستی) با استفاده از عضلات سایر قسمت های بدن و اگر این روش های معمول برای درمان نارسایی قلبی ناموفق باشند، بیمار برای پیوند قلب آماده می شود.
تا امروز هیچ روشی به اندازه پیوند قلب نتوانسته به بیمار کمک کند تا مریض بتواند در زندگی عملکردی مطلوب و خوب داشته باشد. یعنی تنها با این روش است که بیمار می تواند به عملکرد عادی خود برگردد و تنها روشی که در بیماری های شدید و در مرحله آخر نارسایی قلبی باعث می شود که بیمار به ظرفیت کامل شغلی و کاری برگردد، همین پیوند قلب است. پیوند قلب روشی شناخته شده است که حتی با وجود پیشرفت های مختلفی که در تکنیک های جراحی قلب ایجاد شده، هنوز بهترین روش در درمان نارسایی قلبی پیشرفته پیوند قلب است. بنابراین اگر در یک جمله بخواهیم بگوییم چه بیمارانی برای پیوند قلب درنظر گرفته می شوند می توانیم بگوییم زمانی که سایر روش های درمانی ناموفق هستند و بیمار در مراحل آخر نارسایی قلبی است.
آیا شرط سنی دارد؟
▪ معمولا آنچه توصیه می شود این است که در سنین بالای 60 سال پیوند انجام نشود یعنی محدوده سنی انجام جراحی 60 سال است. ما هم آنقدر کمبود دهنده قلب داریم که اصلا تا به حال قادر نبودیم که یک فرد بالای 60 سال را در فهرست پیوند قلب بگذاریم.
درصد موفقیت چقدر است؟
▪ موفقیت در مرحله جراحی خیلی بالا است، یعنی در مراحل زودرس بعد از جراحی، یا در حین جراحی تا به حال یکی دو بیمار را بیشتر از دست ندادیم و موفقیت آن بسیار بالاست. بنابراین درصد قابل توجهی از آنها دارای پیوند موفق هستند ولی نگهداری آنها بسیار مهم است. بهترین آمار در مورد زندگی 5 ساله این افراد در کشورهای خارجی، حدود 60 تا 70 درصد است. یعنی 5 سال بعد از پیوند 60 تا 70 درصد اینها زنده می مانند و حال عمومی خوبی دارند.
در کشور ما چطور؟
▪ در این جا به دلیل اینکه ما واقعا نمی توانیم کنترل لازم را داشته باشیم، یعنی حداقل با توجه به اینکه بیشترین پیوند هم توسط تیم ما انجام شده است، بیشترین مشکل ما این بوده که امکانات لازم برای سرویس دهی کامل بعد از پیوند را نداشتیم که بتوانیم مراقبت های لازم را از بیمار داشته باشیم. البته این اشکال فقط ناشی از کمبود امکانات ما نیست.
بیماران هم نمی توانند به طور مرتب مراجعه کنند چون این افراد برای کنترل بیماری خود باید مرتب به ما مراجعه کنند و این کار به شدت برای آنها هزینه بر است. بنابراین باید سیستمی باشد که امکاناتی در اختیار بیماران گذاشته شود تا بتوانند برای کنترل بیماری خود به طور مرتب مراجعه کنند مثلا اقامتگاه یا وسایل ایاب و ذهاب در اختیار بیماران قرار داده شود، تا از هزینه های تحمیل شده بر بیماران کاسته شود، این بیماران باید به طور مرتب ویزیت شوند، آزمایش شوند و حتی به طور مکرر بیوپسی شوند. از طرف دیگر روش های تشخیصی درمانی این بیماران بسیار گران قیمت است، در نتیجه این بیماران برای پیگیری و مراقبت از جراحی انجام شده دچار مشکل هستند.
با توجه به شرایطی که گفتید درصد موفقیت جراحی در کشور ما چقدر است؟
▪ بعد از 5 سال حدود 40 درصد از بیماران ما زنده می مانند.
یعنی بعد از 5 سال چه اتفاقی می افتد؟
▪ دو عارضه مهم در این بیماران وجود دارد؛ یکی رد پیوند و دیگری عفونت. ما درحال حاضر با یکسری مشکلات اساسی مواجه هستیم مثلا در حال حاضر ما پنس مخصوص بیوپسی را نداریم که اصلا بدانیم بیمار بعد از جراحی در چه مرحله ای از رد پیوند است. یعنی اگر ما بتوانیم زود تشخیص دهیم ممکن است بتوانیم از رد کامل پیوند جلوگیری کنیم و بیمار را درمان کنیم. بنابراین روش های تشخیص رد پیوند که یکی از از دقیق ترین آنها بیوپسی است باید هرچند وقت یک بار برای بیماران انجام شود تا در همان مراحل اولیه و قبل از بروز علائم، تشخیص داده و درمان شوند. در مراحل اولیه هر ماه باید بیوپسی انجام شود و بعد به تدریج که از سن پیوند آنها می گذرد، بیوپسی با فاصله های بیشتر انجام می شود.
از طرفی این افراد باید به طور مرتب آنژیوگرافی عروق قلبی شوند، چون عروق آنها مستعد است و به تدریج دچار گرفتگی عروق قلبی می شوند، باید خیلی سفت و سخت تحت کنترل باشند. از طرفی ما چون وسایل تشخیصی لازم برای درک رد پیوند را به طور کامل نداریم و در مراحل زودرس قادر به تشخیص آن نیستیم، بنابراین بیمار وقتی مراجعه می کند و ما تشخیص می دهیم که رد پیوند صورت گرفته است، دیگر کاری از دست ما ساخته نیست.
در طول این 5 سال اگر پیوند با موفقیت انجام شود، کیفیت زندگی اینها چطور است؟ آیا مثل یک انسان عادی و با فعالیت عادی زندگی می کنند؟
▪ به هر صورت این بیماران بعد از پیوند تحت درمان هایی قرار می گیرند که سیستم ایمنی آنها سرکوب می شود. بنابراین نسبت به آدم های عادی یک سری مراقبت های خاصی را باید داشته باشند ولی گذشته از این مساله اغلب این افراد در جامعه مثل بقیه افراد عادی زندگی می کنند و دارای فعالیت های روزمره و کاری خود بوده و دارای یک زندگی کاملا طبیعی هستند.
اهداکنندگان قلب چه کسانی هستند؟
▪ اهداکنندگان قلب یا دونورها، کسانی هستند که اغلب دچار مرگ مغزی می شوند. مرگ مغزی هم بیشتر به علت تصادفات شهری یا جاده ای ایجاد می شود و متاسفانه آمار آن بالا است. نکته مهم در مورد این افراد، تشخیص صحیح مرگ مغزی است. یک مدیریت واحد نیاز دارد که مرگ مغزی را در این افراد تشخیص دهد و بعد آنها را به ICU هایی که امکان مراقبت بیشتر از آنها وجود دارد، منتقل کند مثل ICU بیمارستان شریعتی، امام خمینی یا مسیح دانشوری.
این فرد موجود با ارزشی است که از همه جوانب باید مراقبت شود و نباید او را مرده تلقی کرد چون حاوی ارگان های بسیار ارزشمندی است که هرکدام از این ارگان ها می تواند جان انسانی را نجات دهد. کبد، کلیه، قرنیه، قلب و ریه و همه احشا برای نجات دادن جان یک انسان دیگر قابل استفاده است. بنابراین این افراد در این ICUها باید ازنظر عفونی، کم خونی و سایر عوامل به شدت مراقبت شوند. همچنین باید کنترل شوند تا فشارخون ثابت داشته باشند و ادرار آنها برقرار باشد تا دچار نارسایی در ارگان ها نشوند و این مراقبت ها تا زمان برداشت این ارگان ها ادامه می یابد. خوشبختانه در حال حاضر چنین کمیته ای در کشور ما برای انجام چنین کارهایی وجود دارد.
چطور مرگ مغزی را تشخیص می دهند؟
▪ معمولا تشخیص آن به عهده یک گروه از متخصصان است که غیز از تیم جراحی هستند و متخصصان مختلف اعصاب، ICU و … در دو مرحله آزمایش های لازم مثل نوار مغزی و … را در بیماران انجام می دهند و وقتی تایید مرگ مغزی انجام شود، چنانچه رضایت خانواده را داشته باشیم، وارد مرحله برداشت ارگان ها می شویم.
آیا دهندگان اعضا در ایران به همین خوبی که گفتید مراقبت می شوند؟
▪ در هر صورت مسلما نقایصی هنوز در کشور ما هست و مراقبت از بیماران دچار مرگ مغزی ایده آل نیست ولی خوب قابل قبول است.
در گذشته که هنوز سیستم به این صورت نبود، خود ما می رفتیم مرگ مغزی را شناسایی می کردیم، رضایت می گرفتیم و به ICU می آوردیم و دوباره برای شناسایی مرگ مغزی مراحل پزشکی قانونی باید طی می شد. همه این کارها توسط خود ما انجام می شد ولی در حال حاضر، وضعیت بهتر شده است. سیستمی برای کنترل و پیگیری بیماران مرگ مغزی وجود دارد و این سیستم با ما همکاری دارد.
بعد از پیوند، چه موقع بیمار به فعالیت روزمره برمی گردد؟
▪ به طور متوسط ما این افراد را یک ماه در بیمارستان نگه می داریم تا تمام عوارض اولیه آنها کنترل شود. بعد از یک ماه می توانند وارد جامعه شوند و کار روزمره و عادی را از سر بگیرند. مساله مهم این است که اینها باید به طور مکرر مراجعه کنند. هر علامتی که در اینها به صورت غیرطبیعی ایجاد می شود، باید زنگ خطری باشد که مبادا پیوند آنها دچار مشکل شده باشد.