مقدمه
با پایان هر جنگی، بررسی، تحقیق و تحلیل پیرامون آن توسط محققان شروع می شود. این به دلیل کارکردهای مفیدی است که جنگ به دنبال دارد. از جملۀ این بررسی ها، مطالعات فرهنگی و اجتماعی در حوزۀ جنگ است. همان گونه که فرهنگ بر وقوع، تداوم، شکل، محتوا و پایان جنگ اثر دارد، جنگ ها نیز متقابلاً بر فرهنگ جامعه تأثیر می گذارند؛ تأثیرات مثبتی چون تغییر در ارزش ها و باورهای ناصحیح، تعمیق باورها و برخی از ارزش های مثبت، تألیف قلوب و انسجام اجتماعی، ایجاد یک هویت مشترک بین اعضای جامعه و... و تأثیرات منفی بخصوص در صورت شکست، همچون از دست رفتن اعتماد ملی، آشفتگی فرهنگی و.... نمونۀ بارز نوع اخیر، شکست ایران از روس بود که پیامدهای منفی همچون ظهور نظام آموزشی جدید، رایج شدن اصطلاحات فرانسوی و انگلیسی در زبان گفتاری و نوشتاری مردم، شیوع رمان های غربی، به جای داستان های قدیمی ایرانی، رواج قرائت های جدید از دین، تغییر در اخلاق و آداب و رسوم مردم، تغییر در معماری و هنر، و... از خود به جای گذاشت (جعفریان، 1387، ص 283).
پیروزی انقلاب اسلامی موجبات تغییر و دگرگونی عظیمی در عرصه اجتماع گردید؛ تغییر و دگرگونی در مسائلی همچون سبک زندگی و فرهنگ زیستن و تعامل با دیگران، بر اساس عدالت و اخلاق اسلامی. این نوع تفکرات به ذائقه مستکبران خوش نیامد. در نتیجه، جنگی نابرابر را علیه این ملت آغاز کردند؛ جنگی که در آن تمامی اصول نظامی و بین المللی و انسانی، آشکارا نقض شد. این جنگ به طور رسمی، توسط کشورهای غربی تأیید و حمایت شد. اما جوانان شجاع و مؤمن انقلابی، که محصول تازه به ثمر رسیده انقلاب بودند، با کم ترین امکانات مادی و نظامی ولی با ایمانی راسخ، به امر امام خود، در برابر این هجمه، مردانه ایستادند و جان دادند و پس از هشت سال ایستادگی و مقاومت، مانع دستیابی دشمن به اهداف خود شدند.
در دوران هشت ساله دفاع مقدس، شاهد شکل گیری یک جهان اجتماعی با مختصات فرهنگی خاصی در جبهه ها هستیم. بررسی عناصر اصلی تشکیل دهنده این زندگی اجتماعی مطلوب، چیزی است که در این مقاله دنبال ترسیم آن هستیم. اهمیت ترسیم این جهان اجتماعی آن گاه مضاعف می شود که باور داشته باشیم که تلاش معاندان این است که آن جهان اجتماعی را تغییر بنیادی داده، جهان اجتماعی متفاوتی را رقم بزنند تا در سایۀ آن بتوانند به اهداف خود برسند.
در این تحقیق تلاش شده با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار و بر اساس یافته ها و مشاهدات شخصی نگارنده، ابتدا جهان اجتماعی حاکم بر جبهه های جنگ ترسیم، سپس با مراجعه به متون و اسناد دست اول مربوط به دفاع مقدس، تأیید و تکمیل شود. هدف اصلی در ترسیم جهان اجتماعی دفاع مقدس این است که الگویی مناسب از یک جهان اجتماعی ارائه شود تا با تحقق آن در جامعه، زمینۀ رشد مادی و سعادت اخروی انسان ها فراهم گردد.
سؤال اصلی تحقیق این است که جهان اجتماعی دفاع مقدس، دارای چه مختصات فرهنگی بود و به چه میزان با جامعه آرمانی اسلام تطابق داشت؟
در حوزۀ دفاع مقدس، هر چند کتاب های فراوانی نوشته شده، ولی عمده آنها شامل خاطرات جنگ می باشد و نگاه فرهنگی به دفاع مقدس، کمتر به چشم می خورد و در موضوع جهان اجتماعی دفاع مقدس، اصولاً کاری انجام نشده است.
به نظر می رسد، جهان اجتماعی حاکم بر جبهه های جنگ در دوران هشت ساله دفاع مقدس، عبارت بود از: یک جهان اجتماعی مطلوب با مختصات فرهنگی مورد تأیید اسلام و بسیار شبیه به جامعه آرمانی اسلام، که زمینه ای برای رشد و تعالی معنوی رزمندگان اسلام را فراهم آورده بود. بنابراین، چنانچه مسئولان فرهنگی و عموم مردم، تلاش کنند تا مختصات فرهنگی جهان اجتماعی دفاع مقدس را در جامعه پساجنگ رواج دهند، شاهد برکات فرهنگی و اجتماعی فراوانی در سطح فردی و اجتماعی خواهیم بود.
فرهنگ
هرچند تعاریف فراوانی از فرهنگ شده است، ولی تقریباً همه در یک معنا مشترک هستند و آن اینکه، فرهنگ شامل باورها و امور غیرمادی قطعاً می شود. بنابراین، فارغ از اختلافات فراوان در تعریف فرهنگ، همان وجه مشترک آن موردنظر است. به عبارت دیگر، تعریف مدنظر ما از فرهنگ عبارت است از: عقاید، آگاهی ها، ارزش ها، هنجارها، آداب و عاداتی که از طریق تعلیم و تعلم منتقل شده و صورتی جمعی پیدا کرده است (پارسانیا، 1387، ص 52). بنابراین، فرهنگ بخشی از معرفت است که تبدیل به ذهنیت مشترک افراد و جامعه شده است. در واقع، فرهنگ هویتی معرفتی و جمعی دارد و دارای سطوح مختلف است که شامل نمادها، نشانه ها، هنجارها، ارزش ها، باورها و اعتقادات بنیادین می شود که در زبان، آداب، رسوم، حقوق، مقررات، ادبیات، اساطیر، علوم و معارف و... بروز و ظهور یافته است (همان).
منظور از «مختصات فرهنگی»، یعنی ویژگی و شرایط خاص فرهنگی حاکم بر جبهه، به این معنا که در جبهه های جنگ تحمیلی این مختصات فرهنگی حاکم بود، نه چیز دیگری.
جهان اجتماعی
مفهوم «جهان اجتماعی» (social world)، بیشتر در جامعه شناسی پدیده شناختی (Phenomenological sociology) به کار می رود که با مفاهیم دیگری چون جهان زندگی یا زیست جهان قرابت دارد. در ترکیب جهان اجتماعی، واژۀ «جهان» به شناخت و تجربه ذهنی اشاره دارد (پارسانیا و سلطانی، 1390). بنابراین، جهانِ اجتماعی برخوردار از یک هویت معنایی است، نه صرف جهان فیزیکی خارجی.
«جهان اجتماعی»، اصطلاحی است برای جهانی که به واسطه وجود انسانی و کنش هایش تقویم و بنیان می شود (همان). بنابراین، جهان اجتماعی به تجربه های ذهنی، که در روابط اجتماعی و کنش های انسانی تقویم و ایجاد می شود، اطلاق می گردد (همان). جهان اجتماعی ساخته شده آگاهی و اراده انسان است و ابتدا، در دنیای ذهن شکل می گیرد و در خارج، منجر به شکل گیری کنش ها و رفتارهای خاصی می شود.
«جهان اجتماعی»، همان نظام اجتماعی است که بی شباهت به موجودات زنده نیست، بدن یک موجود زنده؛ با این تفاوت که نظم و چینش عناصر و اعضای جهان اجتماعی طبیعی و تکوینی نیست، بلکه با اراده و آگاهی انسان ها شکل گرفته است. بنابراین، امری است اعتباری که مورد قبول اعضا هست. در جهان اجتماعی، هر عضو نقش و وظیفه ای در قبال جهان اجتماعی موجود دارد. هر جهان اجتماعی دارای مؤلفه هایی است که اهم آنها عبارتند از: وجود اجزا و لایه های مختلف، اختیاری بودن در شکل گیری و تداوم آن، وجود ابزارهای شناخت متناسب با آن، تکامل یا تنزل و تعیین افق های جدید.
لایه های جهان اجتماعی
هر جهان اجتماعی، دارای لایه های سه گانه ای می باشد که هریک حاکم بر دیگری است.
الف. لایۀ زیرین و بنیادین که شامل باورهای عمیق و اصلی می باشد. این لایه، تعیین کننده نوع جهان اجتماعی است. با تغییر این لایه، سایر لایه ها نیز تغییر و به تبع، جهان اجتماعی نیز متفاوت می شود و جهانی دیگر شکل می گیرد. البته ممکن است تغییرات جزئی در لایه های سطحی شکل بگیرد که این تغییرات اساسی نیست؛ تغییر در درون همان نظام موجود است. باورهایی باور به خدا، خود و جهان هستی و... نمونه هایی از باورهای عمیق و بنیادین هستند.
ب. لایۀ متوسط که شامل باورها و ارزش هایی می شود که ناشی از لایه زیرین می باشد، باور به غیب، تقدس گرایی، شهادت طلبی و....
ج. لایۀ رویین و سطحی، شامل کنش هایی می شود که ناشی از دو سطح قبلی است، فقه محوری و اخلاق محوری و....
محدودۀ جهان اجتماعی
هر چیزی که با زندگی اجتماعی انسان ارتباط داشته باشد، درون جهان اجتماعی قرار دارد. کنش های اجتماعی انسان ها و پیامدهای آنها. اً احترام به قانون یا خانواده یا صلح و... حتی اموری که به ظاهر پدیده های طبیعی هستند. سیل و زلزله نیز داخل جهان اجتماعی هستند؛ چون بر زندگی اجتماعی اثر می گذارند. حتی موجودات و امور ماورایی هم در محدوده جهان اجتماعی قرار می گیرند؛ چراکه در زندگی اجتماعی اثرگذارند. خدا و فرشتگان و... که در باورها و کنش های اجتماعی اثرگذارند. جهان اجتماعی حتی شامل جمادات هم می شود؛ چراکه با اختراع آنها، زندگی اجتماعی متحول شده است (پارسانیا، 1391، ص 132).
جهان اجتماعی جبهه ها
به مجموعه پدیده هایی که موجب شکل گیری نوعی خاص از نظام اجتماعی، در جبهه ها شده بود، «جهان اجتماعی دفاع مقدس » می گوییم. این جهان اجتماعی، شامل باورهای بنیادین، ارزش ها، آرمان ها و رفتارهای ناشی از ارزش ها، نمادها، آداب و رسوم، سنت ها، سبک زندگی و انواع کنش های اجتماعی کنشگران بود. هر چیزی که با آن نظام اجتماعی، که در جبهه ها حاکم بود، سروکار داشت، در حیطه آن جهان اجتماعی می گنجد. هرچند به صورت مستقیم و ظاهری، ربطی به آن جهان اجتماعی نداشت. مثل عالم ملکوت و ملائکه و غیب و... چراکه بر کنش های رزمندگان اثر می گذاشت.
ویژگی های جهان اجتماعی دفاع مقدس
تمامی مؤلفه های یک جهان اجتماعی در جبهه ها حاکم بود. علاوه بر اینکه، جهان اجتماعی حاکم بر جبهه ها، دارای ویژگی های خاص خود بود. این ویژگی های برگرفته از جهان اجتماعی توحیدی بود. ازاین رو، بیشترین شباهت را به جامعه آرمانی اسلام داشت. از جمله مهم ترین مؤلفه ها و ویژگی های جهان اجتماعی دفاع مقدس عبارتند از:
1. حاکمیت نوعی زندگی اجتماعی نظام مند
در هر جهان اجتماعی، نوعی زندگی نظام مند حاکم است که در جبهه نیز این مسئله حاکم بود. به طوری که هر عنصر در جای مخصوص خود قرار داشت. فرمانده در جایگاه فرماندهی، واحد تبلیغات در جای خود، تدارکات در جای خود، و....
2. تحقق پدیده های مختلف
در درون این نظام اجتماعی نظام مند، پدیده های مختلفی محقق می شد که در هر جهان اجتماعی شکل می گیرد. پدیده هایی مثل مراسم معنوی و نمازهای جماعت و سخنرانی های مذهبی، ورزش های صبحگاهی، رزم شبانه، کمک به یکدیگر، شوخی های شایسته، کلاس های هنری، و....
3. پیوند مستمر بین اعضا
وجود پیوندی عمیق و مستمر و مبتنی بر قواعد مقبول بین اعضای این نظام اجتماعی( فرماندهان و نیروهای تحت امر)، از دیگر ویژگی های این جهان اجتماعی بود.
4. وجود اعضا و عناصر
وجود اعضا و عناصر مختلف، اعم از مادی و معنوی در هر جهان اجتماعی یافت می شود که در جهان اجتماعی دفاع مقدس هم وجود داشت. عناصر معنوی، مثل فداکاری، ایثار، عبادت، و... و عناصر مادی، مثل تجهیزات، وسایل نظامی، سنگر، وسایل نقلیه و....
5. تحقق آن بر اساس اراده و اختیار کنشگران
شکل گیری این نظام اجتماعی، با اختیار و اراده کنش گران بود، نه از سر جبر و یا به صورت طبیعی. رزمندگان با اختیار خود و بر اساس معانی پذیرفته شده ذهنی و باورهای مشترک، چنین نظامی را به وجود آورده، آن را استمرار دادند. هیچ رزمنده ای نبود که مجبور باشد ایثار کند، یا سر وقت در نماز جماعت حاضر شود، یا به جای هم سنگر خود نگهبانی بدهد، بلکه با توجه به باورهای دینی و ارزش هایی که مقبول آنها بود، می دانستند که این امور مورد رضایت خداست و موجب تقرب الی الله می شود. لذا با میل و رغبت آن را انجام می دادند.
6. مقبول بودن این نظام اجتماعی
جهان حاکم بر جبهه ها مقبول همه بود و همه از آن اطلاع داشتند؛ کمتر رزمنده ای بود که این نظام اجتماعی را قبول نداشته باشد و یا از آن بی اطلاع باشد. مثلاً، همه می دانستند که در جبهه سخن از غرور، تکبر و خودخواهی و... بی معناست. هرچه هست تواضع و گذشت است. اگر کسی هم این نظام را قبول نداشت، به زودی به این نتیجه می رسید که آن را قبول کند و یا اینکه از جبهه خارج شود.
7. وجود لایه های مختلف
جهان اجتماعی دفاع مقدس، مثل هر جهان اجتماعی دیگری، سه لایه داشت؛ عمیق ترین سطح آن عبارت بود از: مسائل مربوط به شناخت و هستی شناسی. این لایه از جهان اجتماعی، تأثیر همه جانبه و فراگیر نسبت به سایر اجزا دارند و هویت جهان اجتماعی به این دسته از امور است. مثل باور به اصل جهان، جایگاه انسان در جهان و تفسیری که از مرگ و زندگی دارد (پارسانیا، 1391، ص 139). در واقع، این لایه نقش حیاتی در شکل گیری جهان اجتماعی دفاع مقدس داشت. به طوری که با حذف آنها، هویت جهان اجتماعی دفاع مقدس غیر از آن چیزی می شد که تحقق یافته بود. در اهمیت نقش باورهای بنیادین، همین بس که ریشه تمامی انگیزه ها ، خواسته ها، سلوک و رفتار، وظایف و مسئولیت ها، ارزش های اخلاقی و هنجارها و کنش های فردی و اجتماعی، به باورها برمی گردد که در رأس آنها، باور به هستی آفرین است. چنانچه در آیۀ 24 و25 سورۀ مبارکۀ «ابراهیم»، سخن از شجرۀ طیبه ای شده که اصل آن ثابت و ثمرات آن جاری است. علامه طباطبائی، در تفسیر المیزان کلمۀ «طیبه» را همان توحید و شهادت به وحدانیت خداوند می داند که دیگر اعتقادات، ارزش ها، اخلاق و اعمال صالح ثمره آن است (طباطبائی، بی تا، ج 12، ص 72). آیت الله مصباح، در این زمینه می فرمایند: «این شناخت های نظری که مسائل اساسی جهان بینی را تشکیل می دهد، در واقع مبنای نظام ارزشی و احکام عملی عقل به شمار می رود» (مصباح، 1390، ص 47). اما برخی از پدیده های جهان اجتماعی، هم تأثیرات کمتری دارند و هم بیشتر در معرض تغییر هستند. مثل نمادها و کنش ها به طوری که با حذف آنها، هویت جهان اجتماعی تغییر نمی کند و امکان جایگزینی برای آنها وجود دارد. این سطح پایین ترین لایۀ هر جهان اجتماعی می باشد. بین این دو سطح از جهان اجتماعی، سطح متوسط قرار دارد. آنها نیز اساسی هستند و تأثیرگذار در شکل گیری جهان اجتماعی، مثل ارزش ها و هنجارها، ولی تحقق آنها منوط به لایه اول است. در واقع، از آن سطح ناشی می شوند و محصول باورهای سطح اول می باشند.
سطوح و لایه های مختلف جهان اجتماعی جبهه ها
1. سطح عمیق
عمیق ترین و بنیادی ترین سطح جهان اجتماعی جبهه ها عبارت بود از: باورهای عمیق و بنیادینی که شکل دهنده سایر باورها و ارزش ها و کنش ها بود. این باورهای عمیق عبارت بودند از:
1-1. باور به خدا:
مهم ترین مبنا و از اصول بنیادین مورد پذیرش نیروهای اسلام، باور به خدای یکتا بود. باور به موجودی که کمال مطلق و بی نهایت است. همه کمالات را در حد کاملش داراست. بی نیاز از همه است. همه نیازمند اویند. همه موجودات از جمله انسان ها در همه حالات و شئون خود وابسته و نیازمند اویند: «یا أَیهَا النَّاسُ أَنتُمْ الْفقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّه هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» (فاطر: 15)؛ در باور رزمندگان همه موجودات فقیر محض خدا بودند. به تعبیر صدرالمتألهین در مورد فقیر محض بودن، که از اصطلاح آویخته به او بودن را به کار می برد (شریفی، 1393، ص 304).
مهم ترین و ریشه ای ترین عنصر در جهان اجتماعی دفاع مقدس، باور و ایمان به خدای واحد بود که بر سایر لایه ها و عناصر تشکیل دهنده آن، تأثیر می گذاشت. حتی معنویت حاکم بر جبهه ها، ناشی از این باور بود. به فرموده شهید مطهری: «سرآمد باورهای دینی و ریشه همه معنویات ایمان به خداست» (مطهری، 1370، ص 151). اصل توحید، اولین اصل قرآن است که همه انبیا به آن دعوت کرده اند. توحید به معنای یکی دانستن و یکی شمردن خدا می باشد. توحید دارای مراتبی است: توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت تکوینی و تشریعی، توحید در عبودیت، توحید در استعانت، توحید در محبت و... (مصباح، 1388، ص 58). تمامی مراتب توحید حتی بالاترین سطح آن، در جهان اجتماعی دفاع مقدس فراگیر بود. درواقع، می توان مدعی شد که تمامی مراتب توحید، با شدت و ضعف، در فضای جبهه و ذهن و باور رزمندگان حاکم بود. هرچند باور به توحید و ایمان به خدا در افراد دیدنی نیست، ولی بروز و ظهور این باور در گفتار و کنش ها، دلیل بر این باور است. شخص خداباور، در گفتار و رفتارش این مسئله را نشان می دهد. با نگاهی به رفتار و گفتار رزمندگان، می توان به روشنی این مسئله را دریافت. رزمنده ای که با یاد خدا و راز و نیاز با او مأنوس است و حضور در نمازخانه و تلاوت قرآن، در دل سنگر و دعا جزو برنامه های روزانه اوست، حتماً به خدای متعال باور دارد. ایمان او، در مرتبه بالایی واقع شده است. آنها حتی وقتی بر دشمن پیروز می شدند، خدا را عامل پیروزی می دانستند و خود را هیچ کاره محسوب می کردند. آنها در وصیت نامه هایشان، به وحدانیت خدا شهادت می دادند و هدفشان از آمدن به جبهه را رضایت الهی می دانستند. شروع هر کار با یاد خدا بود و پایانش با حمد الهی، حتی در اموری مثل غذا خوردن. شروع عملیات ها با یاد خدا و استمداد از قدرت لایزال او بود. ازاین رو، ذکر «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»، در شب عملیات اولین ذکری بود که در قرارگاه های عملیاتی طنین انداز می شد. ذکر «الله اکبر»، در همه حال بخصوص شب عملیات ورد زبان رزمندگان بود. تنها از خدا کمک می خواستند و ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» در فضای جبهه ها رواج داشت. «دعای کمیل» خواندشان دیدنی بود. همین ها در برابر دشمن هیچ ترسی از خود نشان نمی دادند. به فرموده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، که یکی از ویژگی های مؤمن واقعی را چنین بیان می فرماید: «رُهْبَانٌ بِاللَّیلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ» (کلینی، 1429 ق، ج 2، ص 232)؛ زاهدان شب و شیران روز هستند.
ذکر این خاطره خالی از لطف نیست:
سرهنگ ستاد رضا الصبری افسر رابط اطلاعات سپاه سوم ارتش عراق در خاطرات خود پیرامون شجاعت و نترس بودن نیروهای رزمنده ایرانی می گوید: یکی از دوستانم که در نبرد پاسگاه الشهابی شرکت داشت چنین می گفت: نیروهای ایرانی پشت سر تانک هایمان می دویدند تفتنگ هایمان را به سویشان نشانه می رفتیم و آنها را هدف قرار می دادیم، اما رفقای آنها دنباله کارشان را پی می گرفتند و ضربه خود را می زدند، نه از آتش می ترسیدند، نه از مرگ و مانند گردبادهای شدید بدون واهمه هجوم می آوردند (جعفری، 1392، ص 489). امیدشان فقط به خدا بود و فقط به او محبت می کردند و اگر به دیگران محبت داشتند در پرتو محبت به خدا بود. در وصیت نامه این عشق و محبت به خدا را بروز می دادند. شهید مهدی احمدخانی محبت به خدا را در وصیت نامه خود این گونه متجلی می کند: خدایا. .. جز تو مرا معشوق و مرادی نیست... چشمانم در انتظار دیدار توست. طلب جانم کن که دیگر طاقت دوری تو را ندارم (مرکز پژوهش های فرهنگی، 1368، ص 1037).
و صدها رفتار و گفتار دیگر که همه، حاکی از باور قلبی به خدا و پذیرش تمامی مراتب توحید در بین آنها بود. نکته مهم اینکه، باورها مراتب دارند. هرچند افراد دیگری غیر از رزمندگان نیز دارای باور به خدا بودند، اما مراتب این باور متفاوت بود، حتی بین همه رزمندگان هم یکسان نبود.
2-1. انسان شناسی
یکی دیگر از باورهای عمیق و تعیین کننده جهان اجتماعی، دفاع مقدس عبارت بود از: باور و اعتقاد آنها به انسان و نوع نگاهی که به خودشان، به عنوان یک انسان داشتند. این هم در سطوح پایین تر خود را نشان می داد و اثرات زیادی داشت. اینکه انسان کیست و حقیقت آن چیست و ظرفیت هایش به چه میزان است؟ برای چه خلق شده و چه کار باید بکند و به کجا می رود؟ و... از جمله سؤالات بنیادین در این قلمرو می باشد که پاسخ آنها می تواند در سرنوشت انسان تأثیر بگذارد. امروزه انسان شناسی، یکی از بحث های جدی مکاتب مختلف است که تعیین کننده بسیاری از مباحث کاربردی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و... می باشد.
تأثیر مستقیمی که نوع نگاه به انسان، در رفتارها و کنش های متقابل انسانی و حتی کنش های مرتبط با خدا و طبیعت دارد، بر کسی پوشیده نیست. در واقع، از جمله پیش نیازهای شناخت کنش های انسان، شناخت خود انسان و ویژگی های اوست (شریفی، 1393، ص 316). آیا انسان همین ظاهر مادی و جسم طبیعی است؟ آیا رفتارهای انسان بی معناست (دیدگاه رفتارگرایان)، یا اینکه انسان مرکب از جسم و روح است و حقیقت و اصالت او با روح فناناپذیر اوست؟ آیا انسان مجبور است، یا مختار و همه رفتارهای او ناشی از اراده و اختیار اوست؟ آیا انسان، در شمار سایر موجودات هستی، مثل جمادات و نباتات قرار می گیرد، یا اینکه موجودی ویژه و آزاد و جانشین خدای تعالی در عالم هستی می باشد که در جست وجوی کمال مطلق و قدرت مطلق و هر امر مطلقی است؟
حقیقت انسان در باور رزمندگان اسلام عبارت بود از: موجودی که:
- هدف خلقت انسان، دستیابی او به کمال نهایی ای است که انسان شایسته آن است؛
- راه کمال با اختیار و اراده طی می شود، نه با اجبار؛
- حقیقت انسان، روح فناناپذیر اوست که ظرفیت های بی نهایتی دارد؛
- با فانی شدن جسم، روح به عالم دیگری می رود و آنجا نتیجه اعمال خود را می بیند؛
- جسم نیز امانتی است که در اختیار انسان قرار داده شده، تا به کمک آن بتواند به کمال خود برسد؛
- کمال نهایی انسان، قرب به خداست؛
- با اطاعت از دستورات الهی، که در قالب وحی و تفسیر آن توسط معصومان در دسترس انسان است، می توان به کمال نهایی رسید؛
- در صورت عدم بندگی، ممکن است از حیوانات هم پست تر شد؛
- تجلی این نگاه به انسان، در کنش های رزمندگان مشهود بود. آنان در گفتار و نوشتار و کنش های خود این نوع نگاه به انسان را بروز و ظهور می دادند.
حضور در جبهه، با انگیزه کسب رضای الهی و دفاع از حریم کشور اسلامی، که در گفته ها و وصیت نامه هایشان یادآوری می کردند، آمادگی برای فدا کردن جان در راه خدا، انجام واجبات و ترک محرمات، تقید به مستحبات و ترک مکروهات، تلاوت قرآن و آشنایی با کلام وحی، مأنوس بودن با کتب روایی، بخصوص نهج البلاغه، که در بیشتر مناطق یافت می شد، وجود روحانیون تبلیغی در اکثر رده های نظامی و...، نشانی بود از شناخت صحیح انسان و جایگاه او، اینکه راه دستیابی به کمال، اختیار و اراده است و فقط از طریق اطاعت از خدا و انجام وظیفه می توان به کمال انسانی رسید. رزمندگان عبودیت و بندگی را به حضور در جبهه و آمادگی برای شهادت و اطاعت از ولی فقیه می دانستند. مرگ را آغاز زندگی می دانستند، نه تلف شدن. لذا شب عملیات شب مهمانی و وصل بود.
شهید مصطفی ردانی پور، در بخشی از وصیت نامه خود، با اشاره به کمال واقعی انسان می نویسد: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگی او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد (گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، 1392 ج، ص 190).
رزمندگان در وصیت نامه هایی که می نوشتند، یکی از مسائلی که زیاد رایج بود، تسلی دادن به بازماندگان بود، بخصوص پدر و مادر؛ با این تعابیر که من امانتی بودم دست شما و خدا خواست این امانت را بگیرد. اما بدانید که روح من ناظر اعمال شماست و همیشه حاضر است و نظاره گر اینکه شما با این امانت الهی؛ یعنی نظام اسلامی چه کردید. این امر نشان دهنده این باور عمیق است که حقیقت انسان همان روح فناناپذیر اوست. رواج واژه هایی چون الحقیر و بنده عاصی و... در جبهه، نشان از این باور بود که در برابر خدا خود را هیچ می پنداشتند و کمال خود را در تذلل در برابر خدا می دانستند.
شهید نادر تقاضایی، در مورد کمال انسان، که همان قرب الهی است، این گونه با خدا راز و نیاز می کند: خدایا آرزویم رسیدن به توست. پس یاریم کن تا بتوانم قدمی از قدمی بر دارم و هر قدمم نزدیک شدن به تو باشد (مرکز پژوهش های فرهنگی، 1368، ص 994).
باور به نبوت و امامت و معاد، زیرمجموعه همان دو باور عمیق و بنیادین قرار می گیرد و ناشی از آن دو است که در ارزش ها و کنش ها متجلی می شود که در دو بخش ذیل به آنها پرداخته می شود.
2. سطح متوسط
با توجه به باورهای اصیل و بنیادین فوق، در سطح پایین تر باورها و ارزش هایی شکل گرفته بود که به مهم ترین آنها اشاره می گردد.
1-2. تقدس گرایی
یکی از باورهای مهم و مؤثر در فضای ذهنی رزمندگان اسلام، که ناشی از باورهای بنیادین بود، عبارت بود از: نگاه قدسی به جبهه، آرمان ها، اهداف و ارزش های آن. آرمان ها و اهدافی که رزمندگان به خاطر آن به جبهه می رفتند و جهاد می کردند و حتی جان خود را در راه آن فدا می کردند، دارای نوعی تقدس معنوی و دینی بود. همین قداست داشتن راه و هدف، موجب می شد بزرگ ترین فداکاری ها شکل بگیرد. به قول شهید مطهری: «تنها نیرویی که قادر است موجب شود که انسان از هستی خود در راه خدا بگذرد تقدس داشتن ایده و مرام و راه است که این تقدس به واسطه نیروی مذهب حاصل می شود» (مطهری، 1392، ص 40). نگاه تقدسی به جبهه و آرمان ها و اهداف آن، ناشی از این است که رزمندگان ما جغرافیای هستی را فراتر از جغرافیای طبیعت می دیدند. زندگی این جهان را در سایه حیات و زندگی دیگری، که برتر از آن است، معنا می کردند. این جهان را از تجلیات ذات مقدس الهی می پنداشتند. این نگاه تقدسی، ناشی از نگاه به انسان است و اینکه او را فراتر از این جسم مادی است. برای او ساحتی معنوی و سیرتی آسمانی قائل بودند که از عالم قدس نشئت گرفته است «و نفخت فیه من روحی» (حجر: 29).
از منظر اسلام، الهی بودن عقاید و اخلاق و افعال فردی و اجتماعی و حسن فعلی و فاعلی، زمینه مقدس شدن آنها را فراهم می کند. به طوری که تمامی زندگی روزمره انسان نیز در قلمرو امر قدسی قرار می گیرد. مثل تلاش برای رفع نیازهای خانواده. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله» (حرعاملی، 1409ق، ج 17، ص 67) (کسی که به خاطر خانواده خود تلاش و زحمت می کشد، مثل کسی است که در راه خدا مشغول جهاد است)، نه صرفاً رفتارهای عبادی شخصی مثل نماز و روزه و... حتی رفتارهای اجتماعی و سیاسی، که ناشی از دلیل عقلی مورد تأیید و تأکید دین می باشد، مثل شرکت در انتخابات برای حفظ نظام اسلامی و ناامید کردن دشمن و... مقدس می شوند. به تبع آن، زمینی که در آن این افراد با این باورها و رفتارها زندگی می کنند، نیز مقدس می شود (جوادی آملی، 1381، ص 92). اینکه امام خمینی(قدس سره)، جنگ تحمیلی را دفاع مقدس خواندند، به همین مبانی برمی گردد.
بنابراین، جبهه برای رزمندگان اسلام مکان مقدسی بود که ورود به آن، آداب و شرایط خاصی داشت. مثل با وضو بودن و رعایت آداب اسلامی در پوشش، خوراک و گفتار و.... این نگاه تقدسی بسیار کارساز بود. در پرتو همین نگاه، کنش ها حتی کنش با دشمن، صرفاً نظامی نبود، بلکه کنش های مؤمنانه بود. واژه هایی چون کربلای ایران، دفاع مقدس، سرزمین نور، تربت پاک جبهه ها و... دلیل بر نوع نگاه تقدس گرایانه به جبهه ها بود. خود این نگاه، لوازم خاصی داشت. از جمله: شهید عباس موحدی در نامه ای خطاب به یکی از دوستانش می نویسد: جبهه جای مقدسی است، خون شهیدان درآنجا ریخته شده است. جبهه جایگاه نماز و دعاست که انسان برای خودسازی آنجا می رود (فهیمی، 1375، ص 46).
2-2. ولایت باوری
از جمله باورهای مهم در جهان اجتماعی دفاع مقدس، باور به ولایت به معنای اعم، از جمله باور به ولایت فقیه بود. این باور از ارزش های مهم به حساب می آمد. تجلی این باور، در تعامل با حضرت امام، به عنوان مصداق ولایت در عصر غیبت مشاهده می شد. ولایت فقیه، محور اتحاد و انسجام و همبستگی بود. الگوی ارزش های حاکم و الگوهای نقش رزمندگان بود. محور تلاش ها و تحمل سختی ها بود. تجلی و ظهور این ولایت محوری، با اطاعت محض امام شروع می شد و به رتبه های پایین تا سطح فرمانده دسته و گروه هم می رسید؛ به این معنا که اطاعت از فرمانده دسته، مصداقی از اطاعت از ولی فقیه به حساب می آمد.
ولایت باوری در جهان اجتماعی دفاع مقدس، صرفاً در مقام حرف نبود و منحصر به ولایت معنوی هم نبود، بلکه ولایت معنوی، سیاسی و حتی نظامی امام را باور داشتند؛ برخلاف ولایتی که برخی از اصحاب پیامبر باور داشتند که صرفاً در مسایل معنوی بود. لذا بعضاً با دستورات سیاسی پیامبر مخالفت می کردند. برای نمونه، صلح حدیبیه وقتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) صلح کردند، فرمودند: از همین جا قربانی و حلق کنید، اکثراً حاضر به انجام دستور پیامبر نشدند و با سکوت، ناراحتی خود را نسبت به صلح اعلام کردند، به طوری که حضرت خودش شروع کرد به انجام و بعد، کم کم سایر مسلمانان این کار را کردند (جعفریان، 1387، ج 3، ص 46). اما در جبهه ها، کافی بود رزمندگان متوجه بشوند که نظر امام فلان مسئله است. لذا با تمام وجود آن را انجام می دادند. در طول دفاع مقدس، مشاهده نشد که امام یک دستوری را دو بار تکرار کنند. بسیجی خود را «ابن الخمینی » می دانست، به طوری که این را دشمن نیز فهیمده بود. خانم آباد نقل می کند که اوایلی که عراقی ها ما را به اسارت گرفتند، به خانم ها می گفتند شما «بنت الخمینی» هستید (آباد، 1393، ص 185). تعابیری چون «بابای بسیج» و «ترمز بسیجی» و شعارهایی مثل «روح منی خمینی»، «اماما تو قلب و جان منی»، «بسیجی عاشق روی خمینی»، «بسیجی رهرو راه خمینی» و... اینها همه ناشی از باور به ولایت و رابطه عمیق بین ولایت و آنها بود.
سخن امام فصل الخطاب و تعبیرات و کلمات او، الگوی باوری و رفتاری رزمندگان بود. سخنان و دیدگاه های خود را به امام استناد می دادند. مثلاً می گفتند: همان طور که امام امت فرمودند و کمتر می گفتند: من این گونه می گویم. دعا و نذر برای سلامتی امام، رواج عکس و گفته های امام در جبهه و همراه رزمندگان و... همه ناشی از ولایت محوری و ولایت باوری آنان بود.
یکی از آزادگان محترم نقل می کند: وقتی ما را به اسارت گرفتند، درحالی که خیلی از بچه ها زخمی بودند، یکی از افسران دشمن، از داخل یکی از تانک های دشمن پیاده شد و گفت: به امام توهین کنیم و الا با تانک شما را زیر می گیرم، ولی بچه ها حاضر به این کار نشدند. او دستور داد که ما 9 نفر را با فاصله معینی روی زمین بخوابانند. درحالی که دست هایمان بسته بود، به راننده تانک گفت حرکت کند و او با کمال بی رحمی با تانک روی بدن چند نفر از بچه ها رفت و آنها را له کرد، ولی باز هم بچه ها مقاومت کردند و به امام اهانت نکردند. جالب اینکه در همین هنگام یکی از همان بچه هایی که نصف بدنش زیر شنی های تانک دشمن له شده بود و نفس های آخرش را می کشید، برای لحظه ای تکانی خورد که افسر بعثی هم متوجه شد و به سمت او رفتند و دیدند: او در کمال آرامش زیر لب زمزمه ای دارد و آن دعای همیشگی رزمندگان بود که «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» و بعد به شهادت رسید (مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، ص 48).
3-2. معنویت گرایی
از جمله مختصات فرهنگی و ارزش های حاکم بر فضای جبهه ها، گرایش به معنویت و ارزشمندی آن بود. در جبهه ها، هر که با معنویت تر بود، ارزشمند تر بود. کسب معنویت و تقویت آن، جزو برنامه های جدی و مستمر رزمندگان بود. جبهه، محل تجلی عینی آیۀ «ان اکرمکم عندالله اتقاکم » بود. دغدغه رزمندگان، کسب معنویت بود. یک رزمنده وقتی وارد جبهه می شد، با موقعی که از جبهه خارج می شد، یا به شهادت می رسید، از جهت معنوی ارتقا یافته تر می شد. رمز موفقیت بر دشمن بیرونی را سرکوبی دشمن درونی و کسب فضایل اخلاقی و معنویت می دانستند. یکی از مهم ترین دغدغه های رزمندگان، تقویت معنویت بود. از جمله برنامه های اولویت دار فرماندهان، رسیدگی به امور معنوی نیروهایشان بود. سعی می کردند در هر مقر و پایگاهی، از وجود روحانیون و علمای اخلاق استفاده کنند. رواج کتاب های دینی و اخلاقی مثل نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، کتاب های شهید دستغیب، کتاب های آیت الله حائری شیرازی و... مشهود بود. شرکت در نمازهای جماعت و تلاوت قرآن، توسل، دعا، راز و نیاز با خدا، در دل شب فضای جبهه ها را پر کرده بود. جبران گذشته نامطلوب و توبه از کارهای ناپسند خود، از محورهای مهم برنامه های آنان بود. محاسبه نفس و تلاش برای رفع رذایل اخلاقی و کسب کمالات معنوی، جزو برنامه های مرسوم جبهه ها بود. درخواست تذکر و سفارش اخلاقی و معنوی از بزرگان و همرزمان، امری کاملاً مقبول و شایع بود. دائم الوضو بودن و رعایت سنت ها و ترک مکروهات، در جای جای جبهه ها متجلی بود. همه اینها ناشی از این بود که مسئله معنویت برای آنها ارزش داشت و حیاتی بود.
3. سطح رویین
در بالاترین سطح هر جهان اجتماعی، کنش ها قرار دارند که ناشی از ارزش ها و به تبع، از باورهای بنیادین می باشند. از جمله مهم ترین کنش های حاکم بر جهان اجتماعی دفاع مقدس، موارد ذیل است:
1-3. اخلاق محوری
از جمله ویژگی کنش های اجتماعی جبهه، اخلاق محور بودن آنها بود. تطابق کنش ها با اخلاق اسلامی، مورد تأکید دین اسلام می باشد. بر هر فرد مؤمنی، لازم است تا حد امکان همۀ کنش های خود را از جمله کنش های اجتماعی او، بر محور اسلام و اخلاق اسلامی باشد. به طوری که هیچ عاملی نتواند مانع آن گردد. برخی معتقدند: اصولاً در جنگ، امکان رعایت اصول اخلاقی ممکن نیست و نباید انتظار داشت که در صحنۀ جنگ، مسائل اخلاقی با دوست و یا با دشمن رعایت شود؛ چراکه فضای حاکم بر جنگ، یک فضای غیرعادی است. در حالی که رعایت کنش های اخلاقی، مربوط به شرایط عادی است. برای نمونه، اگوستین معتقد است: «اصولاً جنگ، انسان های متقی و پرهیزکار را هم از جاده فضیلت منحرف می سازد و در جعبه پاندورای فتنه و آشوب را می گشاید» (گریگوری و آندره بگبی، 1390، ص 137). همچنین، افرادی مثل دانته آلگیری و کانت قائلند: «اصولاً نمی شود جنگ را با ارزش ها و هنجارهای اخلاقی تنظیم کرد» (همان، ص 138). اما در دفاع مقدس، آنچه بر کنش های اجتماعی رزمندگان حاکم بود، تطابق و همخوانی نسبتاً کامل و جامع کنش ها، با اخلاقیات اسلامی بود.
در طول هشت سال دفاع مقدس، کنش های اخلاقی در صحنه های جنگ رواج داشت، اعم از کنش هایی که بین خود رزمندگان حاکم بود و یا کنش های آنان با دشمن. این کنش ها، شامل رفتار با یکدیگر در سطوح مختلف می شد؛ کنش نیروها با فرماندهان و بعکس، کنش نیروهای یک واحد یا گردان با هم، کنش بزرگترها نسبت به کوچکترها و بعکس و.... این کنش ها عمدتاً مبتنی بر آموزه های اخلاقی اسلام بود. مثل ایثار، گذشت، سبقت در خیر، تعاون، احترام، نیکی به یکدیگر، تواضع، شاد کردن دیگران و....
به دو نمونه از این کنش های اخلاقی اشاره می شود: شهید حسن باقری، فرمانده قرارگاه، وقتی برخی از صحنه های ایثار و اخلاص و عبودیت بسیجی ها را می دید، به سرش می زد و می گفت: خاک توی سر ما که فرمانده اینجور آدم ها هستیم. ما کجا و آنها کجا؟ تازه می رویم برایشان سخنرانی هم می کنیم (تقی زاده اکبری و همکاران، 1387، ص 274).
مادر شهیدی نقل می کند: حتی یکبار نشد که فرزندم سیدعلی، جلوی من پاهایش را دراز کند. هنگامی که شهید شد، رفتم غسال خانه به او خطاب کردم که تو که هیچ وقت پایت را جلوی من دراز نمی کردی مادر؟!! که ناگاه همه مشاهده کردند چشم های شهید کمی باز شد و قطره اشکی از آن جاری شد (رجایی، 1386، ص 61).
در دفاع مقدس، کنش ها با دشمن نیز بر اساس معیارهای اخلاق اسلامی بود. باورها و ارزش های حاکم بر آنها، مانع این بود که هر رفتاری که دلشان خواست، با دشمن انجام دهند. با مطالعه جنگ های مهم تاریخ معاصر و کنش های غیراخلاقی طرفین درگیر با هم، بهتر می توان اهمیت کنش های اخلاقی و اسلامی رزمندگان اسلام با دشمنان خود را در دفاع مقدس درک کرد. آقای جاناتان گلاور در کتابی تحت عنوان انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم، مواردی از جنایت هایی که طرفین جنگ های اول و دوم جهانی، جنگ آمریکا با ویتنام، جنگ شوروی با افغانستان و جنگ آمریکا با عراق، نسبت به هم روا داشته اند را به تفصیل بیان کرده اند که با اولیات اخلاق انسانی هم سازگار نیست. تنها به یک نمونه اشاره می شود: یکی از نیروهای ارتش آمریکا در خاطراتش از جنگ با وینتام می گوید:
گروهانی از سربازان آمریکایی مستقر در ویتنام، در یک روز گرم به مزرعه ایی رسیدیم که یک پیرمرد نابینای ویتنامی در آن مشغول بود. او به ما کمک کرد که دوش بگیریم و خودش از چاه آب می کشید و روی ما می ریخت و می خندید. در آخر یکی از نیروهای ما سطل شیر را به طرف صورت پیرمرد پرتاب کرد و باعث شد چشمش خون بیاید و پیرمرد نقش زمین شد، ولی هیچ کس از ما کمکش نکرد (گلاور، 1392، ص 104).
همچنین، برای پی بردن به جنایات دشمن بعثی عراق علیه اسیران ایرانی، به کتاب هایی همچون پایی که جا ماند (خاطرات سیدناصر حسین پور)، زندان الرشید (خاطرات علی اصغر گرجی زاده)، جنایت های ما در خرمشهر (خاطرات افسران عراقی در خرمشهر)، مأموریت ما در خرمشهر (سرهنگ صبار فلاح اللامی)، گردان گم شده (سرگرد عزالدین مانع) و... می توان مراجعه کرد. بهترین سند برای کنش های اخلاقی رزمندگان با دشمن بعثی، کتاب های خاطرات فرماندهان دشمن می باشد که پس از اسارت یا بعد پایان جنگ نوشته اند. کتاب هایی مثل: ویرانی دروازه شرقی، سرلشگر وفیق السامرایی، عبور از آخرین خاکریز، احمد عبدالرحمان، نوشتم تا بماند و.... در اینجا یک خاطره از یک پزشک نظامی بعثی، نقل می شود: دکتر احمد عبدالرحمان پزشک عراقی، نحوه به اسارت در آمدن خود را در جریان عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر این گونه بیان می کند:
یکی از افراد بسیج چنان استقبالی از من کرد که فکرش را نمی کردم. مرا در آغوش کشید و دو بار صورتم را بوسید. این در حالی بود که اجساد دوستانش بر روی خاکریز افتاده بودند. احساس شرمساری کردم... آنجا بود که احساس کردم تولدی دوباره یافته ام (عبدالرحمان، 1386، ص 236).
2-3. فقه محوری
اساس کنش های حاکم بر جبهه، فقه اسلامی و رساله عملیه بود. رزمندگان اسلام در تعامل با خدا، خود، دیگران و طبیعت، این مسئله را رعایت می کردند. به باور آنان، پایه کنش ها باید اعتقادها و ارزش ها باشد. کنش های دنیوی باید بر پایه اعتقاد های بنیادین شکل بگیرد، نه بر اساس مصالح دنیوی. میزان پایبندی رزمندگان به مسائل شرعی را می توان در استفتائاتی که از امام راحل در این زمینه شده است، فهمید. عمده سؤالات مربوط به فضای جبهه و جنگ و تکلیف رزمندگان در امور عبادی می باشد. اعم از مسائل تقلید، نماز، روزه، طهارت، مسائل مربوط به دفاع، شامل حضور در جبهه و ضرورت و شرایط آن، اجازه والدین و اداره و سازمان محل کار، استفاده از وسایل نقلیه جبهه، استفاده از وسایل مردم جنگ زده، برداشتن وسایل غنیمتی و... که در جلد اول و سوم، استفتائات حضرت امام جمعاً 142 سؤال در مورد مسائل دفاع از امام پرسیده شده است (موسوی خمینی، بی تا).
وجود رساله عملیه در هر نقطه ای از جبهه، حتی در سنگر کمین، که نزدیک ترین نقطه به دشمن بود، نشان حساسیت آنها به مسائل شرعی بود. بیان مسائل شرعی بین نماز ها امر رایجی بود. حتی رساله های ویژه ای توسط انتشارات سپاه چاپ شده بود که مربوط به رزمندگان اسلام بود. کمتر رزمنده ای بود که مسئله 11 یعنی «مسائلی که انسان غالباً به آنها نیاز دارد، واجب است یاد بگیرد »، رساله را بلد نباشد. کثرت مراجعه به روحانیون مستقر در جبهه و پرسش های شرعی از آنان و... همه نشانی بود از اهمیت داشتن مسائل فقهی و رعایت آنها نزد رزمندگان اسلام.
حتی در خاک دشمن هم تلاش می کردند، مسائل شرعی را رعایت کنند. استفتائاتی که از امام خمینی(قدس سره) در این زمینه می شد، گواهی است بر حساسیت رزمندگان در رفتن به سرزمین دشمن و استفاده از محصولات کشاورزی و میوه های درختان و... (همان).
فقه محوری کنش های حاکم بر جهان اجتماعی دفاع مقدس، در چهار محورِ انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات قابل بررسی است. انجام واجبات، مثل حضور در جبهه و اطاعت از حکم ولی فقیه، در وجوب کفایی حضور در جبهه ها، ادای نمازهای واجب در هر شرایطی، امر به معروف و نهی از منکر، ادای خمس و... (ر.ک: ابراهیم هادی، عارفانه، کتاب بلورچی، این گونه بودند مردان مرد، جاده های سربی و...).
ترک محرمات نیز در جبهه کاملاً رعایت می شد. انجام عمل حرام، امری بسیار قبیح شمرده می شد. تقریباً کسی علناً مرتکب حرام نمی شد. هرچند ممکن بود برخی مرتکب گناهانی شوند، ولی نه به طور علنی و مشهود. به بیانی، کسی که وارد جبهه می شد، این گونه نبود که در نشست و برخاست با رزمندگان، شاهد کنش های حرام آن هم به صورت علنی باشد. کسی حق غیبت کردن نداشت. معمولاً برای غیبت کننده تنبیه هایی در نظر گرفته بودند. البته ناگفته نماند که در جبهه، زمینه بسیاری از گناهان فراهم نبود. مثل نگاه به نامحرم، مال حرام خوردن، و... اما همین رزمندگان، وقتی به شهر برمی گشتند که زمینه چنین گناهانی فراهم بود، باز هم مرتکب آنها نمی شدند. خواهر شهید امیر عباسی نقل می کند: زن های همسایه به من می گفتند: آقا ابراهیم چقدر خودش را می گیره. می گفتم: شما اشتباه می کنید. اون فقط می خواد خودش رو از گناه حفظ کنه. برای همین، نه به نامحرم نگاه می کنه، نه حرف می زنه. من که خواهرش هستم، بعضی وقتا توی خیابان از کنارش رد می شم، اون متوجه نمی شه (عاکف، 1386، ص 22).
انجام مستحبات: هر کسی که برای اولین بار به جبهه می رفت، کاملاً مشاهده می کرد که رعایت مستحبات در همه امور، امری رایج بود. اعم از مسائل مربوط به خوراک، پوشاک، مسائل عبادی، خوابیدن، نظافت و طهارت، سخن گفتن و.... اقامه نمازهای مستحبی، تعقیبات نمازها، سجده شکر بعد از نمازها، مقید بودن به دعای کمیل و ندبه و سمات، مسواک زدن پیش از نماز و خواب، رو به قبله خوابیدن، تلاوت قرآن در هر موقعیتی، حتی در خط مقدم، تلاوت سوره «واقعه» پیش از خواب، به صورت دسته جمعی، شستن دست ها قبل و بعد از غذا، بسم الله گفتن، خوردن مقداری نمک قبل و بعد از غذا، دعا کردن قبل و بعد از غذا مثل دعای «اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طیبا واسعا» یا دعای «اللهم ارزقنا نعمه مشکوره تصل بها نعمه الجنه واجعلنا من الشاکرین برحمتک یا ارحم الراحمین». البته عمده دعا کردن مربوط به بعد غذا خوردن می شد، به طوری که معمولاً همه افراد، نفری یک دعا می کردند. وقتی اولین نفر دعا می کرد، نفر سمت راستی او ادامه می داد؛ چراکه سمت راست بودن مزیتی داشت. سعی می شد هر کاری از سمت راست شروع شود. مثل ورود و خروج مکان ها، نرمش کردن، و... شکر الهی را بجا آوردن پس از غذا، دراز کشیدن پس از غذا و پای راست را روی پای چپ انداختن، خواب قیلوله در صورت امکان، شانه زدن موی سر و محاسن پیش از نماز، به طوری که تقریباً همه رزمندگان شانه شخصی داشتند. معطر شدن قبل از نماز، گرفتن ناخن ها در روز جمعه، اهمیت دادن به نماز بخصوص نماز جماعت سر وقت، ویژگی بارز فضای حاکم بر جبهه بود. به طوری که کمتر پایگاهی پیدا می شد که در هر سه وعده نماز جماعت منعقد نباشد. حتی رعایت نمازهای مستحبی خصوصاً نماز غفیله و وتیره و نماز شب بسیار رواج داشت. معمولاً در هر گردانی، یک روحانی بود که نماز جماعت را اقامه می کرد.
ترک مکروهات: ترک امور مکروه نیز در جبهه ها رواج داشت. شب ها ایستاده آب نمی خوردند. معمولاً تا گرسنه نمی شدند؛ غذا نمی خوردند چون غذا خوردن در حال سیری مکروه بود. از پرخوری پرهیز می کردند. از خوردن چای و غذای داغ پرهیز داشتند و به آن فوت نمی کردند. حتی الامکان با دست چپ غذا نمی خوردند. خواب بین الطلوعین، معمولاً ترک می شد. حتی سعی می کردند مانع خواب بین الطلوعین همرزمان خود شوند. البته با شگردهای خاصی، که حق دیگران ضایع نشود. مثلاً با شوخی کردن و... از قهقه زدن پرهیز داشتند. بیشتر تبسم می کردند.
نتیجه گیری
از آنچه گذشت، می توان گفت:
ازآنجاکه عناصر فرهنگی در دفاع مقدس، جایگاه ویژه ای داشتند، زنده نگه داشتن یاد دفاع مقدس و کشف زوایای مختلف آن، می تواند علاوه بر تقویت قدرت نظامی کشور و ایفای نقش بازدارندگی، به رفع و دفع مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه نیز کمک کند.
تجربه نشان داده است که پرداختن به دفاع مقدس، آثار و برکات فراوان اجتماعی و فرهنگی دارد. آثار حاصل از آن را می توان در نمونه هایی مثل دفن شهدای گمنام در مراکز مختلف، برگزاری اردوهای راهیان نور، برگزاری یادواره شهدا و... مشاهده کرد. از جمله استفاده های فرهنگی و اجتماعی از تجربه دفاع مقدس، ترسیم و تحلیل جهان اجتماعی حاکم بر جبهه ها می باشد. جهان اجتماعی دفاع مقدس، دارای عناصر فرهنگی اصیل و باارزشی است که تمسک به آنها، می تواند نویدبخش شکل گیری جهان اجتماعی شایسته در جامعه اسلامی باشد؛ جهانی که در خلال آن، بتوان زندگی مطلوب و ایمن دنیوی و سعادت اخروی را به دست آورد.
عناصر اصلی تشکیل دهنده جهان اجتماعی دفاع مقدس، عناصر فرهنگی بودند. این عناصر عبارتند از:
الف. باورهای بنیادین که تعیین کننده نوع جهان اجتماعی هستند، مثل باور به خدا و خود و هستی؛
ب. باورها و ارزش هایی که ناشی از باورهای بنیادین بودند، مثل معنویت گرایی، تقدس گرایی، تفکر، عقل گرایی، آرمان گرایی، ولایت محوری؛
ج. کنش هایی که از دل این ارزش ها محقق می شد که خود دارای ویژگی های خاصی بود، مثل فقه محوری، اخلاق محوری، متعهدانه بودن؛
با پایان جنگ نظامی، دشمن فرهنگ دینی ما را نشانه گرفت؛ همان فرهنگی که موجب مقاومت مردم در جنگ نابرابر نظامی و شکست دشمن شد. علی رغم تذکرات فراوان رهبری معظم، نسبت به توطئه فرهنگی دشمن، ولی مسئولان توجه چندانی به مبارزه با آن نشان ندادند. حاصل این تساهل این شد که جامعه با مشکلات فرهنگی و اجتماعی فراوانی روبه رو گردید. به نظر می رسد، راه حل جدی این مسئله، پرداختن به همان مسائل فرهنگی است که بر جبهه ها حاکم بود و موجب پیروزی شد.
بهره بردن از جهان اجتماعی دفاع مقدس، برای حل مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه، منوط به شرایطی است که مهم ترین آنها موارد ذیل است:
الف. باور مسئولان به ویژه مسئولان فرهنگی به سرمایه بودن دفاع مقدس؛
ب. تبدیل و تبیین محتوای فرهنگی دفاع مقدس به زبان علمی؛
ج. باور به وجود دشمن؛
د. نگاه قدسی داشتن به جامعه اسلامی؛
ه. تبدیل آرمان های انقلاب، به گفتمان عمومی؛
و. گسترش نمادهای دینی در جامعه؛
ز. حضور فراگیر روحانیت در همۀ عرصه های اجتماعی؛
ک. تقویت روحیه ولایت محوری در جامعه؛
ل. زنده نگه داشتن یاد و خاطره جنگ و شهدا؛
م. فراگیر شدن آموزش معارف بنیادین در سطوح مختلف اجتماعی؛
در پایان چند پیشنهاد پژوهشی هم ارائه می شود:
الف. راه اندازی کارگروه های پژوهشی در مراکز علمی، اعم از حوزه های علمیه و دانشگاه های کشور، برای استخراج گنج های علمی نهفته در دفاع مقدس؛
ب. تدوین کتاب های مدون با ساختارهای علمی رایج با موضوع دفاع مقدس؛
ج. راه اندازی نشریات تخصصی و علمی در حوزه دفاع مقدس بخصوص در مراکز دانشگاهی نیروهای مسلح.
منابع
آباد، معصومه، 1393، من زنده ام، تهران، بروج.
پارسانیا، حمید و مهدی سلطانی، 1390، «بازخوانی جهان های اجتماعی جامعه شناسی پدیده شناختی بر اساس حکمت متعالیه»، معرفت فرهنگی اجتماعی، سال سوم، ش 1، ص 143-172.
پارسانیا، حمید، 1387، «نسبت علم و فرهنگ»، راهبرد فرهنگ، ش 2، ص 5164.
-----------------، 1391، جهان های اجتماعی، تهران، کتاب فردا.
تقی زاده اکبری، علی و همکاران، 1387، عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، قم، زمزم هدایت.
جعفری، محمد علی (عزیز)، 1392، کالک های خاکی، تدوین گل علی بابایی و حسین بهزاد، تهران، سوره مهر.
جعفریان، رسول، 1387، مقالات تاریخی، قم، دلیل ما.
جوادی آملی، عبدالله، 1381، نسبت دین و دنیا، بررسی و نقد نظریه سکولاریسم، قم، اسراء.
حرعاملی، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسۀ آل البیت.
رجایی، غلامعلی، 1386، لحظه های آسمانی (کرامات شهیدان)، تهران، شاهد.
شریفی، احمدحسین، 1393، مبانی علوم انسانی اسلامی، تهران، آفتاب توسعه.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، بی تا، المیزان فی تفسیر القران، قم، جامعه مدرسین.
عاکف، سعید، 1386، ساکنان ملک اعظم5؛ منزل امیر عباسی، چ چهارم، مشهد، ملک اعظم.
عبدالرحمان، احمد، 1386، عبور از آخرین خاکریز، ترجمۀ محمدحسین زوار کعبه، چ سوم، تهران، سوره مهر.
فهیمی، سیدمهدی، 1375، فرهنگ جبهه؛ یادگار نوشته ها، تهران، سروش و فرهنگ گستر.
کلینی، محمدبن یعقوب، 1429ق، کافی، قم، دارالحدیث.
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، 1392، مصطفی (زندگی نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور)، تهران، امینان.
گریگوری رایشبرگ و هنریک سایس اندره بگبی، 1390، اخلاق جنگ، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.
گلاور، جاناتان، 1392، انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم، ترجمۀ افشین خاکباز، تهران، آگه.
مرکز پژوهش های فرهنگی، 1368، سفیران نور (درس هایی از حماسه آفرینان عرصه عشق و ایثار)، تهران، بنیاد شهید.
مصباح، محمد تقی، 1388، معارف قران (خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی)، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
----------------------، 1390، آموزش فلسفه، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
مطهری، مرتضی، 1370، بیست گفتار، چ هفتم، قم، صدرا.
------------------، 1392، جهان بینی اسلامی، قم، صدرا.
موسوی خمینی، سیدروح الله، استفتاءات (نرم افزار جامع مجموعه آثار حضرت امام خمینی(قدس سره))، تهران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره).
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، روایت هجران (امام خمینی و آزادگان؛ خاطرات و نامه های دوران اسارت آزادگان)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره).