به گزارش ایسنا، 9 سال میگذرد از روزی (6 ژوئن 2011) که دمیتری مدودف، رئیس جمهور وقت روسیه فرمان برگزاری سالانه روز زبان روسی را مصادف با تولد آلکساندر پوشکین، شاعر کبیر روسی و بنیانگذار زبان ادبی معاصر روسی در روسیه و جهان امضا کرد.
این درحالی است که نخستین بار در 20 فوریه 2010 تصمیمگیری درباره روز زبان روسی به عنوان یکی از زبانهای رسمی سازمان ملل در نشست اداره اطلاعات عمومی دبیرخانه سازمان ملل در آستانه روز بینالمللی زبان مادری و در چارچوب برنامه گسترش تنوع زبانی و حفظ گوناگونی فرهنگی انجام شد.
«زبان روسی» ممکن است خاطر مخاطبان ادبیات را سوی «جنایت و مکافات» و «ابله» داستایفسکی و «آنا کارنینا» و «جنگ و صلح» تولستوی ببرد اما این تنها نگاهی محدود به دنیای زبان و ادبیات روسی است، در طی سالها مترجمان بسیاری چه از زبان روسی و چه از زبان انگلیسی آثار نویسندگان اهل روسیه را به زبان فارسی ترجمه کردهاند.
در این داد و ستد فرهنگی، برخی پژوهشگران تغییرات زبان فارسی را تاثیرپذیرفته از زبان روسی هم میدانند؛ همان طور که در مقاله «زبان روسی و فارسی، تأثیر متقابل فرهنگی و زبانی»( نوشته حسین غلامی و حمیدرضا دادو) آمده است: «ساختار لغوی زبان ویژگیهای ملی و فرهنگی را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. واژگان زبان روسی در حال تغییر دائمی هستند. این واژگان در طی چند قرن شکل گرفتهاند. روند شکلگیری ساختار لغوی، یک روند طولانی و پیچیده است و با تاریخ پیشرفت ملت روسیه ارتباط تنگاتنگی دارد. زبان فارسی در طی حضور بیش از یک هزار ساله خود، دستخوش تغییرات مختلف آوایی و معنایی گردید. به دلیل برخی شرایط تاریخی و موقعیتهای جغرافیایی کشور، زبان فارسی دائماً با بسیاری از زبانهای خویشاوند و غیرخویشاوند در تماس بوده است.تعداد قابل توجهای واژههای قرضی وارد این زبان شدهاند که بسیاری از آنها دارای اهمیت و مفاهیم خاصی هستند و در زبان از گستردگی زیادی برخوردارند.»
زبانشناسان وامگیری واژگانی را از مهمترین ویژگیهای هر زبان میدانند. بر اساس شواهد تاریخی این اثرپذیری همواره یکسویه نبوده است و همانگونه که امروزه زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ روسیه جریان دارد، میتوان اثیر زبان فارسی بر زبان روسی را نیز مورد بررسی قرار داد.
جاناله کریمیمطهر، استاد زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران معتقد است ترجمهها نشان میدهد که قبل از دوره پتر کبیر و قبل از قرن 18 روسها آشنایی نسبی با ادبیات، فرهنگ و آداب ایرانیان داشتند، او در یکی از سلسله جلسات مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا درباره تاثیرات متقابل زبان و ادبیات روسی میگوید: قرن نوزدهم، دوران طلایی ادبیات روسی بوده است. قرن نوزده، قرن سفر و نفوذ متقابل زبانها و فرهنگها در کشورهای مختلف بود. دورهای که مردم کشورهای مختلف علاقه بسیاری به ارزشهای یکدیگر نشان میدادند و علاقهمند بودند که ادبیات و فرهنگ همدیگر را بهتر بشناسند، ولی نفوذ گسترده ادبیات مشرق زمین در دنیا و اروپا در قرن هفدهم آغاز شد و نمونه آن هم که علاوه بر مثالهای روسی، بوستان سعدی نیز به زبان آلمانی در قرن هفدهم ترجمه شد. بعد چند ترجمه از گلستان سعدی به زبان فرانسه داشتیم و در روسیه در اوایل قرن نوزدهم به خاطر اینکه توجهات زیادی به ادبیات مشرق زمین و ایران میشد، محققان روسی تصمیم به ایجاد یک مؤسسهای برای جمعآوری آثار ادبی گرفتند.
کریمیمطهر همچنین میافزاید: در این راستا مقالات زیادی در مورد ضرورت تشکیل یک آکادمی آسیا در روسیه در سال 1811 در یک مجلهای به نام «بولتن اروپا» نوشتند و در این مقاله آمده است که ما تحقیقات پراکندهای در مورد ایران و دیگر کشورهای مشرق زمین داریم و این آکادمی باید این وظیفه را داشته باشد که این اطلاعات را جمعآوری و دستهبندی و سپس اولویتبندی و تعیین کند که اول چه آثاری باید ترجمه شود. بسیاری از روسها بعضی از سبکها مثل استعاره و تشبیه و... را از مشرق زمین میدانند. مثلاً تیتو یک اثری دارد که در همان دوران نوشته شده است به نام «استعاره و توصیفات استعارهای در نثر و شعر» و سعی میکند که مستندات تاریخی علت توجه و تمایل نویسندگان روسی که استعاره را از مشرق زمین تقلید میکردند بیان کند. تیتو میگوید که این قصهها و استعارهها در ادبیات شرقی بسیار غنی و جذاب هستند، چه کسی بیشتر از ما روسها که به لحاظ جغرافیایی حلقه اتصال بین شرق و غرب هستیم حق دارد از این گنجینههای غنی استعارهها و ادبیات مشرق زمین استفاده کند.
او همچنین معتقد است به هر حال نویسندگان روسی نه تنها آثار برجسته ادبیات فارسی را مطالعه و ترجمه میکردند، بلکه در موضوعها و مضامین آثارشان بسیاری از موضوعهای شرقی و به خصوص ایرانی نفوذ میکرد و بیان میکند: زمانی که هیئت ایرانی بعد از مرگ گریبایدوف در ایران برای عذرخواهی به پتربورگ میرفت یک شاعر معروفی به نام فاضلخان گروسی هم همراه با این هیئت بود، فاضل خان پوشکین را در تفلیس میبیند. پوشکین اشعاری را برای او فرستاد که در آنها روسیه را معرفی میکند. پوشکین خود و سرزمینش را در اشعارش توصیف میکند و در این ابیات تأکید میکند که درست است که روسیه از آبوهوای سردی برخوردار است، ولی جایی است که با شاعرانی همچون حافظ و سعدی آشنا است.
این استاد دانشگاه میگوید که از اشعار پوشکین، حتی افراد غیر متخصص هم به راحتی متوجه میشوند که شاعر آنها را با الهام از مضامین شرقی و اسلامیسروده است.
الکساندر پوشکین، شاعر و نویسنده اهل روسیه که زادروز او با روز زبان کشورش گره خورده است، به دلیل علاقه به فرهنگ شرق از سعدی در آثارش اثر گرفته است که این اثرپذیری در آثاری مثل « فواره باغچهسرای» بیشتر مشهود است. در روایتی از زمینه نگارش این کتاب و ارتباط آن با الهامگیری از شعر سعدی آمده است: پوشکین در سال ١820 میلادی بازدیدی از کاخ باغچهسرای در شبهجزیره کریمه داشت.
در این بازدید، او آبنمای این کاخ و نوشتههایی را که در کنار آن به زبانهای عربی و تاتاری نوشته بود ملاحظه کرد. نوشته عربی، آیه 18 از سوره انسان در قرآن بود که به سلسبیل، چشمه بهشتی اشاره میکرد. مضمون نوشته تاتاری نیز این بود: «بیا از زلالترین آب فواره (چشمه) بنوش.» علت ساخت این آبنما، عشق خان کریمه به دختر زیباروی لهستانی به نام ماریا بود. خان او را در حمله به لهستان از خانوادهاش ربود. ماریا در حرمسرای خان کریمه افسرده و پژمرده شد و یک شب زارما، همسر خان کریمه از او خواهش کرد که عشق خان را به او بازگرداند. ماریا برای خودش آرزوی مرگ کرد و آرزویش برآورده شد، اما عشق خان کریمه از بین نرفت و آب نمایی را به یادبود او بنا کرد که دختران جوان کریمه آن را «فواره اشک» نامیدند. پوشکین تحت تاثیر فضا و داستان آن قرار گرفت و اشعار سعدی با مضمون فانی و زودگذر بودن دنیا را به یاد آورد که زمینهساز خلق این اثر شد. پوشکین این منظومه را با نگاهی جدی به ادبیات شرق نوشت و آن را با این عبارت آغاز کرد: «بسیاری چون من فواره را دیدهاند اما برخی از آنان در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت میکنند.» که برداشتی از بیتهای 479 و 480 باب اول بوستان سعدی است.
از آثار الکساندر پوشکین «تیرانداز» را ضیاءالدین فروشانی، «دختر سروان» را پرویز ناتل خانلری و شیوا رویگریان، «باریس گادونوف» را آبتین گلکار، «بیبی پیک» را محمد مجلسی و همچنین مترجمهایی دیگر ترجمه کردهاند.