ماهان شبکه ایرانیان

بازار شام، شیپور سلام...

هنگامی که تمدن نوظهور غرب می رفت تا در قلمرو امپراتوریش آفتاب غروب نکند، کشورهایی همچون ما در چمبره فقر و تشتت و استبداد و خودکامگی تقلا می کردند و رو به انحطاط هر چه بیشتر داشتند.

هنگامی که تمدن نوظهور غرب می رفت تا در قلمرو امپراتوریش آفتاب غروب نکند، کشورهایی همچون ما در چمبره فقر و تشتت و استبداد و خودکامگی تقلا می کردند و رو به انحطاط هر چه بیشتر داشتند.

هم بنیانهای دینی و فرهنگی ایرانیان، که این همه کژی و کاستی را برنمی تافت، و هم مواجهه با غرب جدید، که به ویژه از زمان صدارت امیرکبیر و شکل گیری اولین پایه های تحول و ترقی در ساختار اجتماعی ایران روی داد، موجب خلجان اندیشه و احساس تحول در جامعه ایران گردید و نخبگان قوم را بر آن داشت که فکری به حال پریشان مُلک و ملت کنند و از پس آن همه محنت و ذلت، گنج پنهانی خویش را بیرون کشند، طرحی نو در افکنند و اسلام و ایران را بار دیگر در مسیر اعتلا قرار دهند. بغض ناشی از خلاء عدالت و دل پریشی ناشی از عدم تدوین و تثبیت حقوق عمومی در آن روزگار، بسیاری از رجال برجسته عهد را به عرصه مبارزات اجتماعی کشاند و در کشاکش بزرگترین تحول تاریخی در ساختار سیاسی ایران انداخت.

آه و ناله رعایا، نارضایتی اعیان و مالکین و تجار، خودسری حکام ولایات، و نابسامانی کار دین و دنیا، به اول مرجعی که استغاثه می جست، پایگاه کهن، مستقل و پراقتدار روحانیت بود.

بیوت علما و محاکم شرع، محل آمد و شد و رایزنی و راه جویی طبقات و گروه های مختلف حتی غربگرایان نوخاسته بود اما روحانیت شیعه در این برهه تاریخی با سده های گذشته خود بسی متفاوت بود و می رفت تا یکی از کم سابقه ترین تجربه های حضور فراگیر و عملی خود را در صحنه تحولات اجتماعی نشان دهد.

فضای سکوت پیش از جنبش به قدری سنگین و اتوریته سلطنت و سایه سفارتخانه های بیگانه به گونه ای گسترده بود که شکستن آن با جامهای بلورین منورالفکری و خشتهای خام کوچه بازاری ممکن نبود؛ بلکه نیازمند یک مرجعیت قدرتمند و ریشه دار بود تا بتواند احساس تحول و اندیشه اصلاحات را با مشروعیت و مصروفیت تمام به میدان آورد و صف بندی نسبتا برابری در مقابل صولت مستبدانه شاه و شاهزادگان و نیرنگهای مزورانه کنسولها و کارگزاران خارجی پدیدار سازد. روحانیت معاصر شیعه که بویژه پس از نهضت تنباکو، خود را بیش از پیش به صحنه مبارزات و اصلاحات اجتماعی کشانده بود، اینک پرچمدار بزرگترین تحول اصلاح طلبانه در تاریخ ایران گشت و افق وسیعی در منظر زمانه گشود. اولین گامهای اصلاح در شکل عریضه و خطابه و رایزنی برداشته شد اما اعماق تیره گونه تباهیهای حکومت و حاکمیت کار را به تحصن و مهاجرت کشاند. مهاجرت صغری و کبرای علما به ری و قم را نهضت عدالتخانه به شکلی جدی و اصولی آغاز کرد، رفته رفته به ائتلافی بزرگ مبدل گشت و همه گروه های اجتماعی را به درون خود کشید و زمینه های یک انقلاب فراگیر را مهیا نمود. اما گویی که هر چه نهضت جدی تر و گسترده تر می شد و ساحل مقصود آن نمایان تر، طمع ها، سهم خواهی ها، بیم ها، امیدها و آستینهای رنگارنگ هم بیشتر نمودار می شد. مهمترین زمینه بحران و اضطراب در نهضت مشروطه پیرامون رجوعیت و مرجعیت فکری نهضت بود. اگر چه تجددگرایان غربگرا در ابتدا دست در دست علما و همگام با مردم بودند، اما به جهت استعاری بودن برخی شعارها و اصطلاحات سیاسی اجتماعی مورد نظرشان، ناگزیر از مراجعه به مصدر و منشاء و خاستگاه های فکری این شعارها و اصطلاحات بودند که خارج از حوزه مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ملی بود. این رویکرد نتیجه منطقی گرایشهای این طیف نوخاسته بود و شاید نتوان از ایشان توقعی جز این داشت؛ اما کار اختلاف انگیز آنان شکاف عمیقی در مصدر بروز انقلاب ایجاد نمود که سامان کار را از هم گسیخت و بنیادهای تحول را واژگونه ساخت. نهضت تبدیل به انقلاب، انقلاب به غائله و غائله به آشوب گشت و در نهایت به جایی رسید که نام مشروطه را مترادف غارت و آشوب بردند. تصاحب کردن عدوانی املاک و اموال و تجاوز به حقوق مردم با نام مشروطه همراه شده بود و مردم به یکدیگر می گفتند که مواظب باشید! اموالتان را مشروطه نکنند؛ که بازار شام و شیپور سلام است.

بزرگان قوم سرکه عدالتخانه را در خمخانه تحولات روزگار انداخته بودند تا جرعه های آن هزارگونه علت و صفرا و بلغم از مزاج کالبد میهن ببرد و نشاط و تندرستی ایران، این مرد باوقار اما علیل و آلوده مزاج قلب خاور زمین، را بازگرداند. ولی از آن سرکه شرابی پدید آمد که حتی بوی آن سکر و خماری بنیان سوزی می آورد و نتیجه اش برهه ای هزیان گونه و عربده وار از تاریخ معاصر شد که سرنوشت اولین انقلاب بزرگ اجتماعی در تاریخ چند هزار ساله ایران را به پریشانی رقم زد.

چهره های اصلی و شاخص انقلاب در نهایت قربانی آن شدند و خاستگاه فکری آن به هزارتوهای ماسونی و پشت دربهای سفارتخانه ها کشید. به هر حال زمینه های داخلی اختلاف و تشتت با نفوذها و برنامه ریزی های استعماری دست به دست هم داد و انقلاب مشروطیت ایران را به بدنامی و نافرجامی کشاند. فضای پس از مشروطه نیز حکایتها و ماجراهای عبرت انگیز دیگری دارد که همگی منجر به آن چیزی شد که ما اکنون شاهد آن هستیم. تاریخ انقلاب مشروطه نیز توسط جریان غالب، یعنی تجددگرایان غربگرا نگاشته شد و راه عبرت آموزی و پندگیری بر ابنای ایران برای سالیان سال بسته ماند تا اینکه بالاخره بار کج نظام مشروطه سکولار به منزل نرسید و در بهمن 57 به زمین افتاد و بار دیگر تاریخ مشروطه مورد بازخوانی و بازپژوهی قرار گرفت و هر چه که می گذرد نکته ها و زاویه های تازه ای در این عرصه پدیدار می شود. اکنون وقت آن است که با تاملی از سر جهد و تعهد به کالبد شکافی منصفانه تاریخ مشروطیت پرداخته شود و با پرهیز از تفریط و افراطهای روزگارپسند به نقد و بررسی واقعی رویدادهای آن عصر پرداخت. با توجه به حساسیت غربی ها درخصوص نگارش تاریخ مشروطیت و وجود ناگفته ها و ابهامات و تحریفات فراوان در تواریخ و منابع اصلی باقی مانده از دوران پس از مشروطه، این حس برانگیخته می گردد که جریان تاریخنگاری مشروطه با شک و تردید و انتقادی جدی روبروست.

از سوی دیگر بررسی شباهتهای انقلاب مشروطیت ایران با حوادث مشابه اروپا و سایر نقاط جهان و همچنین تطبیق آن با انقلاب اسلامی ایران در سال 57 هم یک ضرورت علمی و تاریخنگاری است و هم یک ضرورت کاربردی و عینی برای بازشناسی ریشه ها و زمینه های انقلاب و نظام اسلامی موجود در ایران. اکنون در آستانه یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطه مجله زمانه صفحات خود را بر گفتارها و جستارهای متخصصین این حوزه مطالعاتی گشوده است تا آنچه را ایشان در پژوهیده های تاریخی خویش یافته اند تقدیم شما کند.

تحریریه

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان