-*محمدرضا نیکنژاد:گستردهترین گروه جمعیتی کشور در ساختار آموزشوپرورش تحت تعلیم و تربیت قرار دارند. این گروه گسترده در مقاطع مختلف تعدادشان متفاوت است، اما تماسی مستقیم با ساختار آموزشی و مهمترین محور آموزش یعنی معلم دارند.
به گزارش ، آرمان نوشت:معلمان در تعامل با دانشآموزان مشکلات و نارساییهای متعدد را مشاهده میکنند که هر یک از مسائل بهشکل مناسب مورد بررسی و حلوفصل قرار میگیرد. در هر کشور آسیبهای تهدیدکننده دانشآموزان مشاهده میشود. شاید در برخی مواقع والدین از مسائل تهدیدکننده فرزندشان مطلع نباشند، اما نارساییهای موجود در زندگی دانشآموزان در مدارس بهدلیل حضور در جمع دوستان به وضوح مشخص میشود. در وهله نخست از طریق مدرسه و در کنار آن از سوی معلم میتوان نارساییهای تهدیدکننده دانشآموزن را متوجه شد. بنابراین معلمان میتوانند با فراگیری نحوه مقابله با آسیبهای اجتماعی در مدیریت مسائل و گرفتارهای پیش روی دانشآموزان اقدامات مناسب را لحاظ کنند، درحالی که تاکنون معلمان در زمینه مقابله با آسیبهای اجتماعی آموزشهای لازم را کسب نکردهاند. آموزشها در دوره تربیتمعلم و دروسی که معلم را برای رفتن به سر کلاس آماده میکند، شامل چگونگی مقابله با انواع آسیبهای اجتماعی نمیشود. برای معلمان آموزشها در ساختار رسمی آموزشوپرورش در بخش حرفهای و تخصصی کار اهمیت دارد. برای مثال یک فرد خواستار تدریس علوم باید بر آموزشهای علمی متمرکز شود؛ یعنی آن معلم میتواند با خواندن دروس شیمی، فیزیک، زیست و... بر مطالب درسی مسلط باشد. در این شرایط کموکیف توجه و برخورد با آسیبهای اجتماعی چندان اهمیتی برای سیستم آموزشی کشور ندارد.
آموزش درکلاسهای ضمن خدمت
هر نسلی به فراخور شرایطش با چالشها و آسیبهای متعددی مواجه است، در حالی که نهاد آموزشوپرورش در این زمینه ناکارآمد و ناتوان است، چون معلمان در کلاسهای ضمنخدمت تنها تحت آموزشهای تخصصی قرار میگیرند. نهاد آموزشی کشور در زمینه چگونگی مقابله با آسیبهای تهدیدکننده دانشآموزان چندان دغدغهمند نیست. از سوی دیگر معلمان بهدلیل تماس مستقیم و وجدان کاری با مسائل تهدیدکننده دانشآموزان برخورد میکنند. البته معلم با وجود درگیریهای شغلی آنطور که باید نمیتواند به مساله دانشآموزان ورود پیدا کند.
برایمثال معلمی که گرفتاریهای مالی دارد، بهطور روزانه از صبح تا ظهر سر کلاس است و بعدازظهر هم در مدرسه دیگر تدریس کرده و شبها هم در آموزشگاهها مشغولبهکار است. در این وضعیت دیگر معلم فرصتی برای برطرفکردن مشکلات دانشآموزان ندارد. درواقع معلم دیگر توان، انرژی و دغدغهای برای بررسی وضعیت دانشآموزان ندارد. از سوی دیگر معلم در صورت نداشتن تدریس به شغل دوم مشغول است. بنابراین معلم درگیریهای کاری فراوان دارد، اما درعینحال برخی از معلمان پیگیر وضعیت دانشآموزان هستند. هرچند تعداد این افراد اندک است، اما همچنان مشاهده میشوند. این معلمان با توجه به اینکه آموزشهای لازم را ندیدهاند، اما بهدلیل وجدان کاری و انسانی توجه به وضعیت دانشآموز را در اولویت قرار میدهند. درضمن این معلمان نیز با آسیبها و مسائل تهدیدکننده دانشآموزان بهشکل تجربی رفتار میکنند، هرچند نهاد آموزشوپرورش بر اساس اتخاذ سیاستهای موجود در زمینه حل مشکلات دانشآموزان، معلم را چندان موظف نمیداند.
جای خالی مشاوره در مدارس
مساله مشاوره در مدارس و کموکیف فعالیت آنها باید مورد بررسی کارشناسی قرار گیرد. مشاورههای روحی و روانی و آسیبهای اجتماعی در مدارس را میتوان بهشکل جدی پیگیری کرد. در چندسال اخیر بهدلیل اتخاذ سیاستهای تعدیل نیرو در مدارس تعداد مشاوران در مدارس بهشدت کاهش یافته است. اغلب این افراد با هدف سلب مسئولیت یک یا دو روز در هفته به مدرسه میآیند. این افراد در مدارسی با 300 تا400 دانشآموز چگونه میتوانند به مسائل دانشآموزان رسیدگی کنند؟ در شرایط کنونی مسئولان مدرسه با مشاهده آسیبهای تهدیدکننده در بین دانشآموزان، از بیم انتقال آن، دانشآموز خاطی را از مدرسه اخراج میکنند. آموزشوپرورش در زمینه رسیدگی به مساله آسیبهای اجتماعی در مدارس وابسته به دغدغههای فردی معلمان است و بهشکل تخصصی مسائل را مورد توجه قرار نمیدهد.
مسائل تهدیدکننده دانشآموزان شفاف نیست
هماکنون بیشترین آسیبهای تهدیدکننده دانشآموزان در مدارس و میزان آن مشخص نیست. برخی از مسئولان انتشار این آمارها را امنیتی دانسته و به کتمان مساله میپردازند. بنده بهعنوان معلمی با چندین سال سابقه تدریس در کلانشهر تهران یکی از آسیبهای تهدیدکننده دانشآموزان را استعمال دخانیات بهعنوان دروازهای برای ورود و استفاده از موادمخدر میدانم و در سالهای اخیر شاهد گسترش استعمال مواد دخانی در مدارس دولتی و غیرانتفاعی بودهام. این مساله میتواند مقدمهای برای سوءمصرف موادمخدر در بین نسل جوان باشد. از دیگر آسیبهای تهدیدکننده دانشآموزان ایجاد ارتباطات محدود دوستی است، چون افراد در این سنین بهدلیل بلوغ و وضعیت جسمی تمایل به ایجاد دوستی با جنس مخالف دارند، درحالی که این ارتباطات با چالشهای فراوان روبهرو میشود. این مساله برای دانشآموزان افسردگی یا بیشفعالی بهدنبال دارد. باید دانست که مسائل تهدیدکننده دانشآموزان در مدارس با یکدیگر متفاوت است. برای مثال در مدارسی که دانشآموزان را از طریق گزینش ثبتنام میکنند، طبیعتا میزان آسیبهای اجتماعی اندک است.
از سوی دیگر در برخی مدارس نیز میزان آسیبهای تهدیدکننده از فراوانی قابل ملاحظهای برخوردار است. برای مثال سال گذشته بنده در یک مدرسه تدریس میکردم که 60درصد دانشآموزان آن فرزندان طلاق بودند. بیشک این فرزندان با مسائل مختلف مواجهند. در این شرایط تدریس برای معلم با دانشآموزان ناسازگار و بیعلاقه به درس چندان امکانپذیر نیست. بر اساس تعاریف روانشناسان، افسردگی به دو شکل در بین کودکان و نوجوانان بروز میکند. در یک نوع افسردگی فرد مشکلات را در خود ریخته و شرایط نابسامانش در قالب بیماری جسمی بروز میکند. در نوع دیگر افسردگی فرد با تنشهای فراون مواجه شده و برای خود و اطرافیان دردسر ایجاد میکند. این وضعیت همچون یک بیماری واگیردار است. برای مثال اگر در کلاس دو دانشآموز به خود اجازه شیطنت دهند، دیگر دانشآموزان نیز بهنسبت از این موقعیت سوءاستفاده میکنند. هماکنون دو معضل و آسیب تهدیدکننده برای دانشآموزان استعمال مواد مخدر و روانگردان و مسائل جنسی است.
* کارشناس آموزشوپرورش