ماهان شبکه ایرانیان

مبانى فقهى عملیات شهادت طلبانه (۵)

۶

مبانى فقهى عملیات شهادت طلبانه (5)

6. جواز انتخاب مرگى که گریزى از آن نیست
 

فقهاى اهل سنت بحثى دارند مبنى بر اینکه اگر کسى که - مثلاً - در کشتى مسافرت مى‏کندو کشتى بر اثر حادثه‏اى آتش گرفته و شخص یقین مى‏کند که در آتش خواهد سوخت، آیامى‏تواند براى گریز از مرگ در آتش خود را به دریا بیفکند در حالى که یقین دارد در آب همغرق خواهد شد و راه نجاتى براى او نیست؟
بعضى از فقهاى اهل سنت به خاطر آنکه با به دریا افکندن‏خود مرگش مستند به او خواهدبود، آن را ممنوع‏شمرده‏اند، اما اکثر آنان به وى اجازه مى‏دهند که خود را به‏دریا افکند. از نظرایشان نمى‏توان به چنین کسى گفت‏خودکشى کرده و او را سرزنش نمود. زیرا فرض براین‏است که اگر در کشتى هم بماند، کشته مى‏شود.
[83] در موردبحث ما نیز کسانى که بهعملیات استشهادى اقدام مى‏کنند، در حقیقت دفاع مى‏کنند، دفاعى که تنها راه باقیمانده براىآنهاست به طورى که اگر از این اقدام دست بر دارند و بنشینند و منتظر آینده باشند، باید مثلگذشتگان خود مرگ ذلت‏بارى را به دست دشمن ملاقات کنند. یا باید تسلیم خواست دشمنمتجاوز شوند تا آنان را از سرزمینشان بیرون کند یا به قتل برساند یا به بردگى و اسارت بگیرد.
یک طرف عزت و افتخار است و طرف دیگرى ذلت و نکبت و بدبختى به ارمغان
مى‏آورد. در صورتى که زنده هم بمانند، زندگى ذلیلانه‏اى به مراتب بدتر از مرگ خواهد بود.بنابراین او از بین مرگ و زندگى ذلیلانه و مرگ عزتمندانه، دومى را برگزیده است؛ همان کهاباعبدالله انتخاب کرد. آیا مى‏توان با این بهانه که دشمن خشونتش بیشتر مى‏شود، مسلمانانرا از دست زدن به اقدامات شهادت‏طلبانه بازداشت؟ آیا تجاوز کشتار ابتدایى دشمن مسبوقبه عملیات شهادت‏طلبانه بود؟!

7. حفظ اسرار نظامى تا سر حد مرگ
 

اگر کسى اسرار مهمى در دل داشته باشد و در جنگ اسیر شود و بداند که در برابرشکنجه‏هاى دشمن تاب و مقاومت ندارد و بالاخره مجبور خواهد شد که اسرار را فاش کندو بدین وسیله ضربه سنگینى بر پیکر جبهه اسلامى وارد شود - مثلاً - بر اثر افشاى اسرار جانصدها تن از مسلمانان به خطر بیفتد و عملیاتى نظامى با شکست مواجه شود، آیا چنین فردىمى‏تواند وقتى تحملش به پایان رسید، به حیات خود هم خاتمه دهد؟
پاسخ دادن به این سؤال بسیار دشوار مى‏نماید. از یک سو مجوّز خودکشى صادر کردن باتوجه به حرمت قطعى این عمل کار دشوارى است، از سوى دیگر اجازه چنین عملى را ندادنکه به کشته شدن صدها تن از مسلمانان منتهى مى‏شود و شکستى بر پیکر اسلام و مسلمینوارد مى‏گردد، کار آسانى نیست. فقهاى اهل سنت این بحث را مطرح کرده و بعضى از علماىمعاصر آنان حکم به جواز صادر کرده‏اند اما مشروط به شرایطى از آن جمله اینکه،
- اسرار بسیار مهمى باشد که با فاش شدن آنها شکست سنگینى بر پیکر مسلمینواردشود.
- در دست دشمن به گونه‏اى اسیر باشد که هیچ راه گریزى براى او نباشد و اگر قبل از اسیرشدن باشد، مى‏تواند آن قدر مقاومت کند که به شهادت برسد و اسیر دشمن نگردد.
- قصدش راحت کردن خود از شکنجه دشمن نباشد بلکه دفع ضرر عظیم ازمسلمین‏باشد.
[84]
ظاهراً در فقه شیعه صریحاً بحثى با این عنوان وجود ندارد اما به نظر مى‏رسد که ا ز باب«الضرورات تبیح المحظورات» مى‏توان جواز کشتن خویش را در شرایطى خاص و بسیاراستثنایى صادر کرد. زیرا اقدام به ضررى است از روى ضرورت براى جلوگیرى از ضرربزرگترى که اسلام و مسلمین را تهدید مى‏کند و فرض هم بر این است که راه گریز دیگرى وجود ندارد.
شبیه این فرع را علامه حلى در «تذکرة» مطرح کرده و آن اینکهاگر احتمال قوى دهد بر اینکه در جنگ اسیر خواهد شد، بهتر ایناست که تن به اسارت ندهد و آن قدر بجنگد که شهید شود و خودرا براى اسارت تسلیم نکند تا در اسارت گرفتار کفار نشود ومجبور نگردد به استخدام آنان در آید.
[85]
حال چرا مجاهد راه خدا نتواند از باب ضرورت و ناچارى تنبه عملیات استشهادى‏بدهد؟

8. جواز مراجعه مستحقّ حدّ و قصاص به حاکم
 

یکى از مباحثى که در کتاب الحدود و القصاص مطرح است آناست که اگر کسى به خاطر ارتکاب عملى مجرمانه مستحق اجراىحدّ یا قصاص باشد و به چنگ عدالت گرفتار نشود، آیا مجاز استخود را به حاکم شرع معرفى کرده و خواستار اجراى حد یاقصاص براى خود شود تا از عذاب الهى در قیامت ایمن باشد؟
هر چند بنابر این بوده که اگر کسى در خفا مرتکب عملىمجرمانه شده باشد که مستحق جریان حد است، بهتر است که بهدرگاه خدا توبه کند و اگر حقى از کسى تضییع شده، جبران نماید،اما اگر نزد حاکم آمد، کسى او را سرزنش نمى‏کند بلکه به خاطرایمان به روز قیامت و ترس از عذاب خدا و شجاعت در جهتاستقبال از مجازات او را تحسین مى‏کنند که قدمى در راه جبرانگناهش برداشته است، اگر مجرم براى آنکه به مجازات برسدمجاز است، خود را به پاى چوبه‏دار برساند، چرا مجاهد راه خدابراى رضاى حق و با هدف ضربه زدن به دشمن نتواند اقدام بهعملیات شهادت‏طلبانه نماید؟
برخى از علماى اهل سنت از قاعده‏اى سخن گفته‏اند که
انسان‏مى‏تواند براى مصلحتى بالاتر خود را به قتل برساند،چنان‏که در جنگ احد بعضى از اصحاب پیامبر براى محافظتازجان آن حضرت خود را به کانون خطر افکنده و جانبازىکردند. این سخن نظیر همان قاعده‏اى است که پیشتر ازصاحب‏جواهر نقل کردیم، بعید نیست که این نکته نیز مؤیدى بربحث ما باشد.

جمع‏بندى
 

غرض ما از بر شمردن موارد هشتگانه فوق از فقه اهل سنت وشیعه این نبود که یکایک آن‏ها را دلیل مستقلى براى جواز ومشروعیت عملیات استشهادى قلمداد کنیم، هر چند بعضى ازآنها دلیل قاطعى بر مورد بحث ما و برخى مؤید خوبى است، اماغرض این است که نشان داده شود عملیات استشهادى در تاریخمسلمین و حتى سایر ملل دارد. ممکن است برخى از موارد یادشده بنابر مبناى قیاس - که از منابع استنباط در مذهباهل‏سنت‏است - راست بیاید و بنابر مذهب امامیه قابل توجیهنباشد، اما به نظر ما از مجموع این موارد مى‏توان با اطمینان ازجواز مشروعیت، بلکه از فضیلت و ارزش عملیات استشهادىسخن گفت.

پاسخ به یک شبهه
 

ما در خلال بحث به پاره‏اى از شبهات در خصوص عملیاتاستشهادى به طور غیرمستقیم پاسخ دادیم، اما یکى از شبهاتى کهلازم است در پایان این مقاله مورد توجه قرار گیرد آن است که بااین عملیات فقط سربازان دشمن کشته نمى‏شوند، بلکهشهروندان عادى و بى‏گناه نیز کشته مى‏شوند. این سخن گرچه درقالب یک شبهه مطرح شده و ممکن است در ذهن برخى
مسلمانان نیز باشد، اما بیشتر ناشى از مغالطه‏اى است براى فریب افکار عمومى تا بتوانندجوانان غیور مسلمان را به تروریست بودن متهم کنند و مردم را از اینکه به دفاع از ایشانبرخیزند، بر حذر دارند.
پاسخ این شبهه بسیار واضح است.
اولاً: گاهى همه افراد دشمن اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ در تجاوز شرکت دارندمثل اینکه دشمن با اهل و زن و فرزندش به مملکت اسلامى هجوم آورده و آنجا را اشغالکرده و در آن ساکن شده باشد و راهى براى بیرون راندن آنان از این سرزمین جز سلب امنیتایشان وجود ندارد، بنابراین چون تنها راه باقیمانده براى سلب امنیت آنان عملیاتشهادت‏طلبانه است. این عملیات جایز گردد.
ثانیاً: ممکن است زنان دشمن نیز در کنار مردان آموزشهایى ببینند و دوشادوش مردانبجنگند، بنابراین آنان جزء سربازان دشمن هستند و کشتن آنان، کشتن نیروهاى دشمن استنه شهروندان بى‏گناه.
این مطلب را فقها با صراحت ابراز داشته‏اند که اگر زنان، کودکان و سالخوردگان به نحوىاز انحاء دشمن را یارى کنند، در حکم دشمن‏اند و کشتن آنان مجاز و بلکه لازم است. علامهحلى مى‏نویسد:
«پیر مردان کفار حربى اگر صاحب نظر بوده و در جنگ مؤثر باشند، قتلشان بالاجماع جایزاست. همچنین راهبان و صومعه داران چنان که داراى رأى و نظرى باشند که در جنگ مؤثرباشد و بدین وسیله در جنگ نقش آفرینى کنند، کشته مى‏شوند.»
[86]
ثالثاً: ممکن است وقتى رزمندگان مسلمان اقدام به چنین عملیاتى مى‏کنند، کشته شدندیگران از باب ناچارى باشد بدون اینکه مورد نظر باشد.
رابعاً: حتى اگر با علم به کشته شدن شهروندان عادى اقدام به عملیات کنند، از باب «مقابلهبه مثل در حدّ ضرورت» مجاز و مشروع است. آیا مقابله به مثل با دشمنى که جوانان ونوجوانان، زنان و کودکان، سالخوردگان، و بیماران را به قتل مى‏رساند و کشتن زنان و کودکانمسلمان را جزیى از اعتقادات خود مى‏داند، خلاف است؟
به راستى چگونه باید مانع از تجاوز چنین دشمنى شد؟ آیا مى‏توان فقطاعلام مظلومیتکرد و به انتظار یارى جهانیانى نشست که اگر پشتیبان ظالم نباشند، دلشان براى مظلومهم‏نمى‏تپد؟

پی‌نوشت‌ها:
 

[83]. الموسوعة الفقهیه، وزارة الاوقات و الشئون الاسلامیه، ج‏6، ص‏283.
[84]. دکتر محمد الزحیلى، احمد معاذ الخطیب، العملیات الاستشهادیه فى المیزان الفقهى، ص‏145 - 150.
[85]. تذکرة الفقهاء، ج‏9، ص‏59.
[86]. علامه حلى، تذکرة الفقهاء ج‏9، ص‏65 - 66.
 

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی