ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

محمد

روی فرشی نشسته بودیم که پرزهایش رفته بود. مادرم یک مقدار روی این فرش ناراحت بود و جا به جا می‌شد. خانم آقا فهمید گفت این فرش جهیزیه من است و سر صحبت باز شد: «من دختر یکی از تجار فرش فروش مشهد هستم...»
گفت: «شما همه‌اش از شهادت و مردن می‌گویید کمی هم از امید و زندگی بگویید.» گفتم: «به هر حال اینها واقعیت‌های زندگی ماست. زندگی با یک پاسدار همین است. خواستم آمادگی داشته باشید.»
نویسنده کتاب مطرح کرد: دغدغه اولیه من برای خلق این رمان بر اساس مطالعه‌ای بود که بر روی سربازان اسرائیلی داشتم و اینکه چرا بیشترین آمار خودکشی در میان سربازان اسرائیل است.
برگشتم و نگاهی انداختم پشت سرم. حسینی و مهرفرد دیده می‌شدند؛ فقط صدایشان می‌آمد. تا بلند شدم خودم را برسانم بالا و مسیر را نشان‌شان بدهم، کریمی فریاد زد: بیا بریم فرصتی نیست دیگه...
برادرش حسین موافق نبود گفت: «تو هنوز تجربه زیادی نداری تا همین حدی که کمک فکری می‌دی فعلاً کافیه. صبر کن تجربه ات بیشتر شه بعد برو.»
نامزدهای بخش نهایی نهمین دوره جشنواره خاتم توسط دبیرخانه این رویداد معرفی شدند.
به نادر گفتم هر طور شده پول جور کند، حتی اگر نزول باشد. نگذاشتیم منوچهر بفهمد، وگرنه نمی‌گذاشت یک قطره آمپول برود توی تنش. اما این داروها هم جواب نداد.
بعد هم پدر شهید یک دفتر و خودکار آورد و گذاشت جلوی ما! پرسیدم چه کار کنیم؟ گفت: «اطلاعات و شماره تلفنت رو بنویس. شستم خبردار شد که پای معرفی برای ازدواج وسط است...
مراسم زونمایی از دو کتاب انتشارات روایت فتح، عصر روز یکشنبه مورخ 21 مرداد، ساعت 17 در فرهنگسرای عطارنیشابوری در محله بریانک با حضور نویسنده کتاب، خانواده شهدا، جمعی از اهالی رسانه و کتاب برگزار شد.
ورود در بهشت آن کانون عظیم رحمت الهی، دلیل روشنی بر سعادت یک انسان است، و اگر کسی پیش از همه وارد شود برترین فضیلت برای او اثبات می شود.
پیشخوان