خواندنی ها برچسب :

محمد

برعکس شب اول که تا آخر هیئت آرام و قرار نداشتم و توی خانه‌ی هیئت می‌چرخیدم، شب دوم حداقل تا پایان سخنرانی کنج یکی از اتاقهای خلوتِ خانه، خودم بودم و صدای سخنران و زنگی از صوت دسته ی دمام توی سرم.
وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سوریه و مناسبات قدرت و ثروت را در آن روز بهتر و بیشتر متوجه شدم. تقریباً می‌شد نتیجه گرفت که امنیت و صنعت و ثروت، بین علوی‌ها، اهل تسنن و مسیحی‌ها تقسیم شده است.
جناب سرگرد سلامی درست مثل یک وزیر جنگ، قد خود را کشیده کرد و با صدای صاف شده گفت: حالا در این دفاع و جهاد مقدس اگر کشته شویم؛ شهیدی جاویدان خواهیم بود...
خانه‌شان تهِ موکب ما و ابوکرار است، دقیقتر بنویسم موکب ما در زمین‌های اوست‌. همراه با رقیه کوچولو تا می‌رسیم، سگِ خانه متوجه می‌شود و با اینکه صاحبش را می‌بیند برای خودشیرینی واق واق می‌کند.
سیر تحول و شکل‌گیری ادبیات داستانی در دهه‌ی شصت برای فهم معرفتمندانه از جنس و روش شناختن، نوع «ادبیات‌پایداری» ضرورت علمی دارد.
ورود در بهشت آن کانون عظیم رحمت الهی، دلیل روشنی بر سعادت یک انسان است، و اگر کسی پیش از همه وارد شود برترین فضیلت برای او اثبات می شود.
حسین قمی می‌گفت: «هوا که روشن شود می‌روند.»... هنوز هم باورم نمی‌شود از آن درگیری جان سالم به در برده‌ام. کار خدا بود و تدبیر حسین که داعشیان نتوانستند خاکریز را دور بزنند. اگر دورمان می‌زدند...
چون دامادم در ملا عام سیگار کشیده بود داعشی‌ها او را بازداشت کردند و با خود بردند. الآن شش ماهی می‌شود که از او خبری نیست؛ شاید او را کشته باشند...
با اینکه نام احمد تنها یک‌بار در قرآن آمده است، اما در مثنوی معنوی بیش از هفتاد بار به کار رفته است:نام احمد نام جمله انبیاست / چون‌که صد آمد، نود هم پیش ماست
من با کمی آب که داشتم وضو گرفتم کنار کامیون و هر کدام رفتیم برای نماز. نماز اول را که خواندم دیدم یه موش جلوم رژه می‌ره. نزدیکم نمی‌شه‌ها. هی می‌آد خودش رو نشون میده و میره.
پیشخوان