در مطلب بررسی فیلم Meg با هم نگاهی به دلایل این موفقیت و البته فراز و نشیبهای ساخت این اثر و بررسی آن خواهیم پرداخت و در این بین نیم نگاهی کوتاه به ژانر سینمای کوسهای! هم خواهیم داشت.
سینمای هالیوود چند سالیست که به دنبال جذب صدها میلیون مخاطب (یا حتی شاید بتوان گفت یک میلیارد تماشاگر) چینی است و برای رسیدن به این مارکت عظیم، ترفندهای زیادی را به کار برده است. دو کشور هند و چین با جمعیت عظیمشان، مارکتی غول آسا برای هر بازاری به حساب میآیند و صنعت سرگرمی سازیها که در راس آن سینما قرار دارد، بهترین گزینه برای ورود به این مارکت بزرگ است. برادران وارنر نیز در آخرین تلاش هالیوودیها برای دل به دست آوردن چینیها، فیلم Meg را ساختند و این محصول مشترک تا به امروز توانسته رسالت خودش را نسبتا خوب انجام دهد و سودهای چندصد میلیون دلاری را به خزانه استودیو واریز کند.
در حقیقت میتوان به جرات اذعان کرد که فیلم Meg تا به امروز جزو معدود آثار هالیوودیست که توانسته در بازار چین هم به اصطلاح بگیرد و تبدیل به فیلمی بفروش شود.
- کارگردان: جان ترتلتاب
- استودیو تهیهکننده: Walt Disney Pictures
- بازیگران: جیسون استاتهام، لی بینگ بینگ، راینین ویلسون
- بودجه: 150 میلیون دلار
بعد از اکران فیلم آروارهها و فروش سرسام آور آن و معرفی استادی به نام استیون اسپیلبرگ به سینمای جهان (گرچه او پیشتر با فیلم دوئل به این صنعت ورود پیدا کرده بود ولی شهرت و آوازه خود را مدیون کوسههایش هست) ژانری موسوم به فیلمهای کوسهای به راه افتاد که بعد از آن موجودات عظیم الجثه دیگری همچون تمساح و.. را نیز با خود به همراه داشت.
فیلمهای کوسه که زیرمجموعهای از آثار ژانر وحشت به شمار میروند، تا سالیان متمادی توانستند مخاطبین زیادی را به خود جذب کنند و ساخت قسمتهای بعدی آروارهها (البته بدون حضور اسپیلبرگ در صندلی کارگردان) گواه این ادعاست. اما این نوع فیلمها چند سالی به یغما رفتند و در بازار ویدئویی سربرآوردند. آثار عجیب و غریبی همچون سری Sharkando و... عملا ژانر فیلمهای کوسهای را به قهقرایی برد که یک سری طرفدار خاص را به خود جذب میکرد تا اینکه دوباره در طی یکی دو سال گذشته، با آثاری همچون Deep Blue Sea به طرز صحیحی احیا شدند.
ساخت فیلم Meg داستان جالبتری نسبت به خود فیلمی که در حال حاضر اکران شده دارد، این اثر بر اساس کتابی به نام Meg: A Novel of Deep Terror اثر استیو آلتن ساخته شده (آروارهها هم بر اساس یک کتاب ساخته شده بود) که در حقیقت اولین جلد یک سری کتاب هفتگانه به شمار میرود. کتاب در سال 1998 و بعد از موفقیتهای سری فیلمهای آروارهها به رشته تحریر در آمده و موفقیت خوبی را در پی داشت به طوری که جلدهای بعدی آن پشت سر هم نوشته شدند و در همان سال هم استودیو دیزنی حق و حقوق ساخت فیلم بر اساس کتاب را خرید.
- فیلم مگ بر اساس کتابی ساخته شده که چندین مجلد در ادامه آن نوشته شده و احتمالا آثار بعدی اقتباسی از آنها خواهد بود. نام این کتابها به این شرح است و در بازار کتاب آمریکا فروش نسبتا خوبی را با خود به همراه داشتند:
- The Trench
MEG: Primal Waters
MEG: Hell's Aquarium
MEG: Origins
MEG: Night Stalkers
MEG: Generations
MEG: Purgatory (announced at the end of MEG: Generations)
از آنجایی که حال و هوای کوسهای و خونین کتاب آنچنان به سیاست آثار دیزنی نمیخورد (اساسا اینکه چرا از اول دیزنی رفت و حقوق ساخت فیلم اقتباسی از روی کتاب خرید هم خودش یک علامت سوال بزرگ است!) از ساخت آن منصرف شد و این امتیاز را در طی یک مزایده به کمپانی نیولاین سینما فروخت؛ اما این استودیو هم حاضر به ریسک ساخت فیلم از روی کتاب نشد چرا که با دورانی مواجه شد که محبوبیت فیلمهای کوسهای به زیر کشیده شده بود و آثار کم خرج و مضحک ویدئویی در این ژانر جولان میدادند.
در نهایت کمپانی برادران وارنر که امسال تابستان بسیار خوبی را هم از سر گذرانده (مطلبی در این باره در آینده در دیجیاتو خواهید خواند) با زیرکی تمام، امتیاز مذکور را خرید و با وارد کردن سیاست ساخت یک اثر مشترک با چینیها، سودای گرفتن بازار چین را در سر پروراند. حضور جیسون استاتهام، ستاره بزن بهادر و اکشن امروزی هالیوود، تضمین فروش این فیلم را تا حدی کرد و حالا با اکران فیلم و فروش نیم میلیارد دلاری در قبال بودجه 150 میلیون دلاری احتمال ساخت نسخههای بعدی نیز دور از ذهن نیست.
فیلم Meg برخلاف اینکه از یک کتاب ساخته شده ولی آنچنان به متون کاغذ آن پایبند نبوده و بسیاری از عناصر داستانی را حذف کرده و به همین دلیل با یک فیلمنامه بسیار ساده و کلیشهای روبرو هستیم که یک کوسه غول پیکر را در خود دارد و برگ برندهاش همین کوسه هست و بس. کل اکیپ پشت فیلم از داشتن چنین کوسهای آنقدر سر ذوق آمدهاند که به جزییات دیگر آنچنان توجه نکردهاند و شاید هم بتوان تا حدی حق را به آنها داد. یک کوسه 75 فوتی از دوران باستان در اعماق آبها وجود دارد که سر از این عمق برآورده و شروع به کشتار آدمها و حیوانات آبزی دیگر میکند و تا شکم گندهاش را سیر کند.
جیسون استاتهام در نقش فردی به نام جوناس تیلور فرو رفته که سالها پیش در یک عملیات سهمگین این کوسه عظیم الجثه را به چشم دیده ولی کسی حرفش را باور نکرده و به همین دلیل مجبور به ترک سمت خود در گروه پژوهشی زیر آبها شده است. همسر سابق او که همچنان در این گروهها فعالیت دارد حدود 5 سال بعد در طی یک کاوش زیردریایی، به مشکل برمیخورد و تیم تجسس پی میبرند که پای یک کوسه بزرگ از نژاد مگالادون در کار است.
حالا که مشخص میشود جوناس چندان بیراه هم نگفته، او را راضی به بازگشت به تیم میکنند تا بتوانند تیم تجسس گیر کرده در زیر آب را نجات دهند. اما رییس و سرمایهگذار این گروه فقط به نجات آنها قانع نیست و معتقد است که آنها باید بتوانند این کوسه را شکار کنند تا پول هنگفتی به جیب بزنند...
داستان فیلم زیاد از حد خودش را جدی میگیرد و همین جدیت هم لطمهای به روند آن وارد کرده به طوری که بیش از یک سوم ابتدایی فیلم هیچ خبری از کوسهها نیست و کارگردان سعی در چیدمان اولیه فیلم خود دارد؛ چیدمانی که یکی از یکی بدتر و ناموزونتر آجرهایش بالا میرود و پرداخت کاراکترها و داستان به ضعیفترین شکل ممکن صورت میگیرد. هیجان اصلی فیلم بعد از این سه ربع عیان میشود و با اینکه کمی دیر است، ولی همانطور که گفتم این کوسه غول آسا میتواند مخاطب را با خود بکشاند و صحنههای اکشن نابی در طول مبارزه با او خلق میشود که در نوع خود جذاب است.
پیچشهای داستانی که در فیلم وجود دارد (خطر اسپویل فیلم: مثل حضور دو کوسه و اشتباه تیم تجسس درمورد ماهیت کوسه اول) هم هیچ اعرابی از منطق ندارد و بیشتر دلیلی است برای کش دادن مدت زمان فیلم؛ دلیلی که موجه نیست ولی نمره مردود هم نمیگیرد چرا که ما با فیلمی از کوبریک و یا اسکورسیزی طرف نیستیم و خودمان میدانیم به دیدن چه اثری نشستیم: یک فیلم اکشن با محوریت کوسه و با بازی جیسون استاتهام، نه چیزی بیشتر و یا به اصطلاح عام هنریتر. (حتی روابط درامی که در فیلم گنجانده شده نیز احمقانه به نظر میرسد)
به شخصه معتقدم حضور چینیها در فیلم و تلاش کمپانی برادران وارنر در جذب مخاطب چینی نیز در این بیمحتوایی فیلم بیتاثیر نیست چرا که این مردم چشم بادامی آنچنان به پیچیدگی و فیلمنامهای لایه لایه اعتقاد ندارند و آنطور که روحیات و خلقیاتشان نشان میدهد، مردمانی ساده هستند که دنبال فیلمی برای سرگرمی هستند و بس (درست مانند اکثر آثار هندی که اعرابی از هنر سینما ندارند و صرفا جنبه سرگرمی دارند.) از همین رو کارگردان و استودیو فیلم را بسیار سرراست و ساده از آب در آورده تا این مارکت را از دست ندهد و فروش خوب فیلم هم نشان از درست بودن این سیاست دارد. همچنین درجه بندی فیلمی که قرار است یک کوسه خونخوار نقش اصلی آن را ایفا کند، به خاطر رعایت بازار چین و به کل بازار بینالملل و جذب مخاطب حداکثری، به درجه PG13 (بالای سیزده سال با والدین) کاسته شده تا متاسفانه در یک فیلم کوسهای، کمترین آثار خشونت و خون را نظاره گر باشیم و افسوس بخوریم!
با این وجود کارگردان توانسته تک سکانسهایی جذاب خلق کند و خودی نشان دهد، به عنوان مثال صحنه دیدار رو در روی دخترک داخل زیردریایی با کوسه (البته از پشت شیشه!) سکانس جذابی از آب در آمده و یا حمله کوسه به مردم ساحل میتواند حس وحشت جالبی را بیافریند. اما در کل نباید دلخوش به دیدن متعدد سکانسهای ناب اینچنینی در طول مدت زمان صد دقیقهای فیلم باشید و خودتان را برای دیدن یک اثر اکشن درجه دو با اسانس جلوههای ویژه فیلمهای بلاکباستری آماده کنید، ترکیبی که چندان مانوس نیست ولی میتواند کوسه مهیبش را به رخ بکشد و با آن مجذوبتان کند.
قطعا فیلم Meg میتوانست بسیار بهتر ساخته شود و تبدیل به یک اثر بلاکباستری مطرح شود اما سیاستهای پشت پرده و موارد دیگر مانع از تحقق این کار شده و شاید بتوان امیدوار بود که قسمتهای بعدی این فیلم (که ساختنش توسط استودیو تایید شده) کمی راه سرراست خود را کج کند و بعد داستانی قویتری را به روح فیلم تزریق کند. باید این را پذیرفت که یک کوسه غول پیکر با کمی هوش به مراتب ترسناکتر از یک هیولای عظیم که فقط نقش ماشین کشتار را ایفا میکند هست و قهرمانان داستان نیز زمانی که از یک مقوا فراتر بروند، جاودان خواهد ماند.