به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان، «دنیل دپتریس» پژوهشگر مرکز اولویتهای دفاعی -سازمان غیردولتی سیاست خارجی متمرکز بر امنیت، ثبات و صلح در آمریکا- در مقالهای که در نشنال اینترست منتشر شد، با یادآوری تجربیات تاریخی آمریکا بر ضرورت انتخاب واقع گرایی و خویشتنداری در سیاست امروز آمریکا تاکید کرد.
وی با اشاره به این که امتیازاتی که آمریکا در اختیار دارد سبب مصونیت از اشتباه نمیشود، میگوید: سیاستگذاران واشنگتن نباید تصور کنند که به دلیل داشتن امتیازاتی در هر بحرانی در اقصی نقاط جهان وارد شوند و مداخله کنند. در واقع تاریخ معاصر به کرّات نشان داد که استفاده از قدرت سخت توسط آمریکا بدون هدف مشخص قابل دستیابی که به استراتژی موثری منتج میشود، به ماموریتهای بی حاصل، انحراف استراتژی و هدر رفت هزینهها انجامیده است.
دپتریس شواهدی بر مدعای خود ارائه میکند:
- ویتنام (75- 1962)
هیچ جنگی در تاریخ آمریکا به اندازه جنگ ویتنام نتایج منفی نداشته است. این جنگ که به دلیل ترس از نفوذ کمونیسم در آسیای جنوب شرق و مشخصا ویتنام جنوبی آغاز شد، با شکست تحقیرآمیز آمریکاییهایی که از پشت بام سفارت آمریکا فرار کردند، پایان یافت.
چندین دهه بعد، «رابرت مک نامارا» وزیر دفاع اعتراف کرد که تصمیم دولت آمریکا اشتباه بود.
- لبنان (84- 1982)
مداخله آمریکا در جنگ 1982 لبنان در دولت ریگان و با امضای دستورالعمل امنیت ملی درخصوص مشارکت ارتش آمریکا در نیروهای حفظ صلح چندملیتی در لبنان آغاز شد. در این جنگ دریانوردان آمریکایی هدف عملیاتهای انتحاری حزب الله لبنان قرار گرفتند. اسارت و ضرب و شتم نظامیان و خلبانان آمریکایی در این جنگ، سبب شد تا ریگان در نهایت در بهار 1984 به اصرار سیاستمداران برای ترک لبنان تن بدهد.
- عراق (11- 2003)
پس از جنگ ویتنام، حمله به عراق بزرگترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا به حساب میآید. این حمله که با هدف سرنگونی رژیم صدام و ایجاد دولت طرفدار آمریکا در بغداد صورت گرفت، ساده انگارانه به موضوع برقراری سیستم جدید حکومتی توسط قدرت غربی در جهان عرب مینگریست.
در نتیجه این ناآگاهی برخی مقامات زمان اندکی را برای پایان این جنگ تخمین میزدند و حتی معاون وزیر دفاع درباره پرداخت هزینههای بازسازی عراق پس از جنگ با عواید نفتی این کشور در کنگره شهادت داد.
هیچ از این فرضیات در عالم واقع تحقق نیافت. درگیریها در عراق تشدید شد و القاعده در این خاک متولد شد. براساس پروژه هزینه جنگ دانشگاه براون، آمریکا از سال 2003 تنها 822 میلیارد دلار صرف عملیات نظامی کرده است.
- لیبی (2011)
آمریکا در ماه مارس 2011 با قدرت تمام وارد لیبی شد تا به زعم خود به سرکوب خشونت آمیز حاکم لیبی پاسخی درخور بدهد. اما در طی چند هفته هدف از حفاظت از شهروندان به تغییر رژیم مبدل شد. قذافی در عرض چند ماه دستگیر و توسط مخالفان اعدام شد.
لیبی همچنان از هرج و مرج رنج میبرد. دولت لیبی که توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده تنها نامی است که محدود به طرابلس است. ذخایر نفتی کشور در نبرد بی پایان جناحهای مسلح هدر میرود. قدرتهای منطقهای مانند امارات، مصر و قطر از خاک لیبی به عنوان زمینی برای درگیریهای خود استفاده میکنند. مهاجرتها به اروپا افزایش یافته و سبب تشدید سیاستهای پوپولیستی در این قاره شده اند.
توجه داشته باشید در این جنگ نیز هیچ گونه از منافع امنیتی آمریکا تامین نشد.
- افغانستان (2001 تاکنون)
حس انتقام آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر، این فرصت را برای دولت بوش فراهم آورد تا به بهانه مبارزه با القاعده، به افغانستان حمله کند.
بازهم استقرار دولت متمرکز و غرب محور، سربازان آمریکایی زیادی را به کام مرگ فرستاد. پس از هفده سال 14000 سرباز آمریکایی همچنان در افغانستان حضور دارند. دولت افغانستان همچنان به دلارهای خارجی وابسته است. ارتش این کشور مانند گذشته مدیریتی ناکارآمد دارد و از تاکتیکهای بد، افسران فاسد، کمبود اسلحه و ناتوانی تدارکاتی رنج میبرد. این عوامل سبب شده تا افغانستانیهای بسیاری خدمت در ارتش را رها کنند و خود را در بیابانهای این کشور به زمان بسپارند.
دپتریس پس از اشاره به موارد عمده ناکامی سیاست مداخله و تهاجم دولت آمریکا، از واقعیتی ملموس سخن میگوید: باور ترامپ بر ضرورت خروج همه نیروهای آمریکایی از افغانستان و همزمان نگرانی از ماندنگار شدن در تاریخ به عنوان "رئیس جمهوری که افغانستان را از دست داد. "
نویسنده بر این باور است که دولت ترامپ به شدت در تلاش است برای دور شدن از این بدنامی روند صلح در افغانستان را ایجاد کند. در همین راستا به مذاکره با طالبان پرداخته است. درحال حاضر رئیس جمهور به مشاورانی توسل جسته که بتوانند این ورشکستگی سیاسی را به نتیجه مطلوب برسانند.
درس، فوق العاده ساده اما مهم است؛ اگر آمریکا قصد دارد از نیروی نظامی استفاده کند یا در جنگ شرکت کند، بهتر است هدف واقع بینانه تری داشته باشد.