شیوه امر به معروف و نهی از منکر حضرت لوط (ع)
خداوند می فرماید: «قال ان هؤلاء ضیفی فلاتفضحون* واتقواالله ولا تخزون*. . . * قال هؤلاء بناتی ان کنتم فاعلین؛ (لوط) گفت: اینها میهمانان منند، آبروی مرا نریزید؛ و از خدا بترسید و مرا شرمنده نسازید! (لوط) گفت: دختران من حاضرند اگر می خواهید کار صحیحی انجام دهید (با آنها ازدواج کنید و از گناه و آلودگی بپرهیزید!» (حجر/ 68- 71)
اهل شهر (چون مهمانان لوط را که به صورت جوانانی زیبا بودند دیدند) (به خانه لوط) آمدند در حالی که یکدیگر را (به این امر) مژده می دادند (زیرا به این تازه واردین به شهر طمع کرده بودند و قصد تجاوز به آنها را داشتند). لوط (در دفاع از مهمانان خود) گفت: «البته این گروه مهمانان منند، پس مرا رسوا مکنید و از خدا بترسید و مرا سر به زیر و خوار مسازید. » (اما آنها همچنان بر عمل زشت خود اصرار داشتند)
لوط گفت: «ای رؤسای قوم دست از مهمانان من بدارید و اگر دست بردار نیستید، اینها دختران منند آنها را تزویج کنید اگر سر تزویج دارید. »
(به عبارت دیگر) وقتی لوط سر و صدای آنها را شنید در وحشت عجیبی فرو رفت و نسبت به مهمانان خود بیمناک شد، زیرا هنوز نمی دانست که این میهمانان مأموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند لذا در مقابل آنها ایستاد و گفت: «اینها مهمانان منند، آبروی مرا نریزید. »
یعنی از مسأله خدا و پیامبر و جزاء و کیفر اگر صرف نظر کنیم حداقل این صفت انسانی و سنتی که میان همه افراد بشر اعم از مؤمن و کافر وجود دارد که می گویند به مهمان باید احترام گذارد، شما چگونه بشری هستید که حتی ساده ترین مسائل انسانی را نمی فهمید، اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. با اندکی تأمل در آیات مذکور دو نکته اساسی و کلی جلب نظر می کند، اول، گسترش ناامنی اخلاقی و شیوع منکردر آن جامعه ضد بشری که کوچکترین و کمترین ملاحظات انسانی را هم نادیده می گرفتند و گرفتار مهلک ترین بیماری شده بودند که بحث آن در بخش ویژگیهای قوم ذکر خواهد شد.
دوم، از برخورد حضرت لوط (ع) با این مردم پست یک شیوه بسیار مناسب در برخورد با منکرات استخراج می شود و آن عبارت است از: تسهیل معروف و تقبیح منکر.
تسهیل معروف و تقبیح منکر
یعنی آن حضرت ابتداء سعی کرد قبح این عمل را از ابعاد مختلف بیان نماید:
1- «ان هولاء ضیفی؛ اینها مهمانان منند. »
2- «فلا تفضحون؛ آبروی مرا نریزید. »
3- «واتقواالله؛ از خدا بترسید. »
4- «ولا تخزون؛ مرا شرمنده و خجالت زده مکنید. »
با عبارت اول خواست به آنها بگوید انسان به خاطر خصوصیات انسانیش مهمان هر که باشد گرامی می دارد و حرمت مهمان را حفظ می کند بنابراین بی حرمتی به مهمان قبیح و زشت است.
با عبارت دوم، خواست به این نکته اشاره کند که بی حرمتی به مهمان اهانت به میزمان است بنابراین اگر برای من حرمتی قایل هستید نباید به مهمان من اهانت کنید.
با عبارت سوم، آنها را به خاطر این عمل زشتشان از خداوند می ترساند که آیا از خدا هراس ندارید که چنین عمل قبیحی را مرتکب می شوید و بر آن اصرار می ورزید.
عبارت چهارم، عمل قبیح آنها را موجب شرمساری و خجالت خود نزد غریبه ها و مهمانان می داند و از آنها می خواهد که بر این عمل زشت اصرار نکنند و از آن صرف نظر نمایند. اما وقتی اصرار آنها را بر منکر می بیند با تسهیل و ایجاد زمینه معروف و عمل صحیح سعی می کند آنها را از راه کج و انحرافی نجات دهد و می فرماید «هؤلاء نباتی ان کنتم فاعلین» اینها دختران من هستند اگر به خاطر نیاز غریزی و جنسی بر این خواسته اصرار دارید راه صحیح ازدواج با زنان است که زمینه اش برای شما آماده است نه عمل زشت لواط و هم جنس گرایی که جامعه را به هلاکت و نابودی می کشاند.
نحوه و چگونگی برخورد با منکر
خداوند می فرماید: «قال إنی لعملکم من القالین* رب نجنی و اهلی ممایعملون؛ (لوط) گفت: من دشمن سرسخت اعمال شما هستم. پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می دهند رهایی بخش. » (شعراء/ 168- 169)
به یقین مماشات و مسامحه در برابر منکر خطا و اشتباه بزرگی است که شاید سبب گرایش به سوی آن شود بنابراین تنها راهی که به حتم سبب مبتلا نشدن به منکر است همان راهی است که حضرت لوط (ع) انجام داد، ایشان گرچه در برابر خطری بزرگ قرار گرفته بود اما قاطعانه راه خود را از خیل انسانهای پست جدا می سازد و به شیوه ای مناسب می گوید من دشمن سرسخت اعمال و رفتار شما هستم، به جای اینکه بگوید من دشمن شما هستم که سبب تحریک آنها برای مقابله و دشمنی گردد، از اعمال آنها برائت می جوید و دوری می کند.
آیا این الگوی مناسبی در برخورد با منکر و انسانهای منکراتی نیست؟ آیا این شیوه کمتر ایجاد تنش و کشمکش نمی کند؟ آیا این شیوه سبب نمی شود که افراد منحرف در صدد مقابله با آمران به معروف و ناهیان از منکر برنیایند؟ و بدین شکل حقیقت را زودتر بفهمند؟ و درک کنند که آمر به معروف دشمن آنها نیست بلکه اعمال آنها را ناپسند می داند؟ این همان شیوه اطبا است که با بیماری مقابله می کنند نه با بیمار! باید درد را شناخت و در صدد مقابله با آن برآمد و تا ریشه کن شدنش مبارزه کرد، نه دردمند را! و در آنجا که مبتلا به بیماری اندک است در صدد برمی آیند که بیماری به دیگران سرایت نکند، اما اگر آنقدر بیماری شیوع پیدا کرد که حضور در آن جامعه با حفظ سلامتی غیرممکن است، باز راه درست همان است که لوط (ع) از خداوند می خواهد.
«رب نجنی و اهلی مما یعملون» پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می دهند رهایی بخش، در اینجا قدرت بشر کمتر از آن است که با این خطر مقابله کند و در برابرش تسلیم نشود، این فرمایش و دعای حضرت لوط (ع) تقریبا مانند دعای حضرت یوسف (ع) که وقتی زنان دیگری همانند زلیخا در آن مجلس بنای مراوده و معاشقه با او گذاشتند به خدا پناه برد و گفت: «تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین؛ پروردگارا اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود. » (یوسف/ 33)
معنا و مفهوم «قالین»: قالین از ماده «قلی» به معنای عداوت شدیدی است که در اعماق دل و جان انسان اثر می گذارد، این تعبیر شدت نفرت لوط را نسبت به اعمال زشت آنها روشن می سازد.
جالب اینکه لوط (ع) می گوید: «من دشمن اعمال شما هستم یعنی عداوت و خرده حسابی با شخص شما ندارم، عملتان ننگین است، اگر این اعمال را از خود دور کنید من دوست صمیمیتان خواهم بود. »
آخرین مرحله مقابله با منکر
خداوند می فرماید: «قال لوان لی بکم قوة اوءادی الی رکن شدید؛ (لوط) گفت: (افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم، یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آنگاه می دانستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم)» (هود/ 80)
و در آیه دیگر می فرماید: «قال رب انصرنی علی القوم المفسدین؛ (لوط) عرض کرد: پروردگارا مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما. » (عنکبوت/ 30)
از ظاهر کلام (در آیه اول) برمی آید که لوط (ع) بعد از آنکه از راه امر به تقوی الله و ترس از خدا و تحریک حس جوانمردی در حفظ موقعیت و رعایت حرمت خویش، اندرزشان داد تا متعرض میهمانان او نشود و نزد میهمانان آبرویش را نریزند و خجالتش ندهند و برای اینکه بهانه را از دست آنان بگیرد تا آنجا پیش رفت که دختران خود را بر آنان عرضه کرد و ازدواج با دخترانش را پیشنهاد نمود و بعد از آنکه دید این اندرز مؤثر واقع نشد استغاثه کرد و یاری طلب نمود تا شاید در میان آنان رشد یافته ای پیدا شود و او را علیه مردم پست یاری نموده و آنها را از خانه اش بیرون کند ولی دید کسی اجابتش نکرد و هیچ مرد رشیدی یافت نشد تا از او دفاع کند و به یاری او برخیزد بلکه همه با هم گفتند ما را با دختران تو کاری نیست و خودت خوب می دانی که ما چه می خواهیم.
لذا دیگر راهی نیافت جز اینکه حزن و اندوه خود را در شکل اظهار تمنا و آرزو اظهار کند و بگوید: «ای کاش در میان شما یک یار و یاوری می داشتم تا با کمک او شر ستمکاران را از خود دور می کردم. و یا رکنی شدید و محکم می داشتم یعنی قوم و قبیله ای نیرومند می داشتم تا آنها شر شما را از من دفع می کردند. » (حضرت لوط قوم و قبیله ای نداشت، و مهاجر به آن قوم بود)
برخی اشکال وارد نموده اند که آیا این آرزوی حضرت لوط (ع) با شئونات مختلف نبوت آن حضرت (مانند، علم به اینکه قدرت الهی او را همراهی می کند و یا ایمان و شهود توحید افعالی) منافات ندارد؟
در پاسخ باید گفت تمنای لوط پیامبر (ع) هیچ منافاتی با کمال ایمان و شهود توحید افعالی پروردگار ندارد زیرا خواسته لوط (ع) از جمله وسائل طبیعی بشر است که از خطر دشمن ایمن گردد، نهایت آنکه وجود آنها (وسائل طبیعی) و آثاری که بر آنها مترتب می شود را، از جمله نعمتها و ظهوری از مشیت پروردگار بداند و هیچگونه شائبه استقلال برای انها به ذهنش خطور نکند. و اینکه گفته شود این آرزو منافات با علم او به قدرت الهی که در هر حال او را همراهی می کرده دارد و الا چنین اظهار ضعف و آرزوی قدرت نمی کرد، اولا شاید لوط (ع) به صورت طبیعی و عادی چنین قدرتی را خواستار بود و می گفت ای کاش قدرتی یا قوم و قبیله ای داشتم تا مهمانانم را از شهر شما دفع می کردم، و این آیه دلالتی نداشته باشد بر اینکه ایشان نمی دانست قدرت خدا او را یاری می دهد و یا ایمان به این قدرت نداشته باشد، ثانیا، علم انبیاء علم الهی است از نزد خداست نه از ذات خودشان بنابراین هیچ منافاتی ندارید که لوط نداند جبرئیل او را همراهی می کند و یا نداند که قدرتی در اختیار جبرئیل است که او و مهمانانش را از شر افراد شرور و پست دور نماید.
امام صادق (ع) فرمود: «در این وقت (یعنی وقتی که او لوط (ع) آرزو کرد ای کاش قدرتی داشتم) جبرائیل گفت: ای کاش می دانست چه نیرویی اکنون دارد؟ آن مردم همچنان با او به مجادله و مکابره پرداختند تا بالاخره داخل خانه شدند، جبرائیل فریاد زد، ای لوط آنها را واگذار تا داخل شوند، و همین که به خانه داخل شدند، جبرائیل با انگشت خود به آنها اشاره کرد که به ناگاه چشمهاشان کور شد. » اما در خصوص آیه شریفه: «قال رب انصرنی علی القوم المفسدین» پس از اینکه لوط پیامبر (ع) ناامید گشت از اینکه قوم او دعوی رسالت او را بپذیرد و از اقدام به عمل زشت لواط خودداری نمایند زبان به شکایت گشود و عرض نمود، بارالها مرا کمک و یاری فرما و آنچه این مردم فرومایه مستحق عقوبت و شایسته عذاب هستند بر این قوم مفسد و فتنه انگیز امضاء فرما زیرا در اثر اقدام به عمل زشت نسل بشر قطع خواهد شد.
تا اینجا اگر بخواهیم نحوه برخورد آن حضرت را با منکرات ذکر کنیم بدین شکل است.
الگوی مناسب برای برخورد با زشت ترین اعمال
1- تحریک خصوصیات و ویژگیهای انسانی به جهت نرفتن به سوی منکر «ان هولاء ضیفی» اینها مهمانان منند، کنایه از اینکه هیچ انسانی نسبت به مهمان بی حرمتی نمی کند پس شما نیز به عنوان یک انسان نباید چنین اعمالی انجام دهید.
2- «فلا تفضحون» آبروی مرا نریزید.
3- «واتقوا الله» از خدا بترسید.
4- «ولا تخزون» مرا شرمنده و خجالت زده مکنید.
5- «هولاء بناتی هن اطهر لکم» اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند (با آنها ازدواج کنید) امر به معروف.
6- «انی لعملکم من القالین» من دشمن سرسخت اعمال شما هستم.
7- «رب نجنی و اهلی مما یعملون» پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام می دهند رهایی بخش.
8- «لوان لی بکم قوة، او اوی الی رکن شدید» ای کاش قدرتی داشتم یا قوم و قبیله ای داشتم تا با اعمال شما مقابله می کردم.
9- «رب انصرنی علی القوم المفسدین» درخواست مجاز الهی برای مفسدین.
منابع:
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه تفسیر مجمع البیان- میرباقری، دکتر احمد بهشتی- جلد 19 ص 43، جلد 12 ص 101
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 10 صفحه 510
ملا فتح الله کاشانی- تفسیر منهج الصادقین- جلد 7 صفحه 1523
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 ص 356، جلد 11 ص 190، جلد 13 ص 460
حسین بن احمدالحسینی الشاه عبدالعظیم- تفسیر اثنی عشری- جلد 12 صفحه 271
حسین بن علی محمدبن احمد الخزاعی النیشابوری- تفسیر روض الجنان و روح الجنان- جلد 15 صفحه 200، 324
سید محمدحسین الهمدانی- تفسیر انوار درخشان- جلد 8 ص 458، جلد 12 ص 338
سایت اندیشه قم- مقاله زندگی حضرت لوط
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان