فرادیدl یادی از ایران، در دومین سفر جهانگرد ونیزی معروف، مارکوپولو، دیده میشود. این سفر از سال 1270 میلادی آغاز و تا 1292 ادامه داشت او در این سفر به فلسطین، چین، ترکستان و ایران رفته است.
مارکوپولو از بندر هرمز وارد ایران شده است. از دشت هرمز و رودخانه میناب، یزد، کرمان و تبریز نام میبرد. یکی از شهرهایی که مارکوپو بیشتر از دیگر اماکن به آن میپردازد تبریز است. او این شهر را در سفرنامهاش «توریز» یاد میکند.
مارکو در صفحه 41 سفرنامهاش مینویسد که تبریز بخشی از عراق عجم است. در دورهای که او از تبریز دیدن کرده این شهر دارای قلعههای بزرگ بوده و از نظر او مرکز تجارت و هنر در زمانه خود محسوب میشده است.
شاید خرده گرفتن بر مارکوپولو درست نباشد، ولی با مرور جزئی جغرافیای تاریخی به سادگی میتوان فهمید که شهر تبریز که در حوالی آن کوههای متعدد قرار گرفته و به عنوان دروازه ایران شاهد بسیاری از حوادث تاریخی و زد و خوردهای مرزی ایران با همسایگان شمالی و غربی بوده است، جزئی از عراق عجم نیست.
راه دیگری که میتوان به عنوان سندی برای مشاهدات مارکوپولو استفاده کرد دیگر سفرنامههایی است که در آنها از ایران آن دوره نامی آمده است. مثلا ابنحوقل نیز تبریز را دیده او که جهانگرد و جغرافیدان عرب است در سال 941 میلادی سفرش را آغاز کرد و در سفرنامه اش، تبریز را ناحیهای از آذربایجان میداند و حاصلخیزی منطقه و باغهای میوه و طبع لطیف مردم آنجا را ستوده است.
اما نظر مارکو درباره رونق تجاری تبریز درست است. در دورهای که او از این شهر دیدن کرده تبریز میان جاده تجارتی بصره به هندوستان بوده و مارکو آن را معتبرترین وشریفترین شهرها میداند. او مینویسد که شهر موقعیتی عالی دارد و کالاهای تجارتی بسیاری از «هندوستان، بغداد، موصل، هرمز» و دیگر نواحی به آنجا وارد میشود.
تاجران سرزمینهای دور برای خرید و تجارت و انجام معاملههای کلان سنگهای قیمتی و بسیار گرانبهایی که کمیاباند نیز به اینجا میآیند. دادوستد در تبریز در ایام دیدار مارکوپولو بسیار رونق داشته است.
مسلمانان در مرکز شهر سکونت داشتند جایی که محل واقعی این دادوستد بود. مردم اصلی شهر همینها محسوب میشدند و در داخل شهر زندگی میکردند و نبض بازار تبریز را در دست داشت.
این موقعیت تبریز در امور بازرگانی نه تنها در قرن هفتم هجری قمری /سیزدهم میلادی، بلکه تا به امروز نیز حفظ شده است. در آن ایام، تبریز مرکز دادوستد انواع ادویه، ابریشم گیلان و چین، سنگهای قیمتی مانند یاقوت، کهربا و اجناس طلا و نقره، پوست و ... بوده است.
ابن بطوطه که چندی بعد از مارکوپولو این شهر را دیده است، از جامدهای ابریشم بافت شهر تبریز یاد میکند. همچنین در این ایام، تبریز یکی از مراکزی بود که با ونیز و ایتالیا مبادلات بازرگانی داشت و ابریشم ایران از همین طریق به اروپا میرسید. مارکو از سنگهای قیمتی عرضه شده در بازار با ذکر مشخصات یاد نمیکند و به طور کلی از آنها نام رد، اما میدانیم که به خصوص «یاقوت بدخشی ولاجورد» از شرق به تبریز وارد میشده و مروارید و عقیق از طریق شهرهای دیگر به تبریز میرسیده است.
بازار تبریز هنوز پررونق است
در سفرنامه مارکوپو به نکته جالبی درباره اقلیتهای مسیحی تبریز شده است. او به ارمنیها، نستوریها، یعقوبیها و گرجیها اشاره میکند.
او به صومعهای اشاره میکند که به عقیده او خداپسندانه است. این صومعه «بار ساموی مقدس» نام دارد. راهب بزرگی در کسوت کرملیتها با راهبهای زیادی در این صومعه به سر میبرند. آنها در این صومعه برای پرهیز از تنبلی و بیکاری کمربندهای پشمی میبافند که برای سلامتی بدن مفید است.
نقشه تبریز در قرن شانزدهم
این کمربندها با توجه به وضعیت آب و هوایی تبریز و سرمای زمستان آن با واقعیت جور درمیآید.
در این بخش او از قوانین مسلمانان به تندی انتقاد میکند و میگوید: به موجب قانونی که پیامبر آورده است بدرفتاری با غیرمسلمانان و گرفتن مال آنها گناه شمرده نمیشود.
شهر بعدی ایران که در سفرنامه مارکوپولو به آن اشاره میشود ساوه است.