عباس کاظمی؛ یواخیم هاینتسل پژوهشگر اتریشی که تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در زمینه «پداگوژی» (علم تعلیم و تربیت) در دانشگاههای گراتس و اینسبروک به اتمام رسانده است؛ نمایشگاه پژوهشی با عنوان «از سلطان تا کابوی؛ چطور مرد مارلبورو، دنیا را فتح کرد» را در گالری فرمانفرما دایر کرد که حاصل 25 سال پژوهش او در رابطه با «سیگار و رفتارِ مصرفِ آن» است که در این نمایشگاه مجموعهای از پاکتهای سیگار را جمعآوری و به نمایش گذاشته است.
16 دی ماه، در محل این نمایشگاه دکتر عباس کاظمی درباره «زیباییشناسی زباله؛ پاکتهای سیگار، تجربه مدرنیته و زندگی اشیا» سخنرانی کرد و کوشید تا نمایشگاه یواخیم هاینتسل را از رهگذر «مطالعات فرهنگی» و «جامعهشناسی اشیا» تبیین کند. آنچه میخوانید متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی او است.
امروزه در تاریخنگاری غیر از منابع مکتوب و شفاهی، «اشیا» هم بهعنوان منبع تاریخنگاری به رسمیت شناخته میشوند. از این رو، در پژوهشها، شکلگیری آرشیو بسیار میتواند اثرگذار باشد. نمایشگاه «از سلطان تا کابوی» نیز یکی از این منابع آرشیوی است.
مرد مارلبورو، چطور دنیا را فتح کرد؟
اگر بهعنوان این نمایشگاه «از سلطان تا کابوی» توجه کنیم؛ درخواهیم یافت که این نام همزمان به دو فضا؛ یکی «اشیا» یعنی تختِ سلطان و زینِ اسبِ کابوی و دیگری به «آدمها» یعنی خود سلطان و کابوی نظر دارد. در واقع، کل نمایشگاه تنش بین «اشیا» و «روابط انسانها» است؛ اینکه چگونه از خلال مناسبات میان اشیا میتوان راجع به مناسبات انسانی و دگردیسی آن و بالعکس از طریق مناسبات انسانی میتوان راجع به اشیا صحبت کرد.
این نمایشگاه عنوان فرعی دیگری تحت عنوان «چطور مرد مارلبورو، دنیا را فتح کرد؟» نیز دارد، در واقع نمایشگاه میکوشد تا تصویر یک مرد امریکایی و یک انسان غربی را به تصویر بکشد که بتدریج جای انسان شرقی را میگیرد و «یواخیم هاینتسل» در سرتاسر نمایشگاه خود تلاش میکند این جا به جایی را نشان دهد؛ تصاویر اولیه روی پاکتهای سیگار، تصاویر انسان شرقی است، اما به مرور و بویژه بعد از جنگ جهانی اول این تصویر جای خود را به تصویر یک انسان غربی میدهد؛ به تعبیری، نمایشگاهِ یواخیم هاینتسل، تحول فرهنگی جامعه را خصوصاً در ایران نمایش میدهد؛ اینکه چگونه ارزشهای فرهنگی شرق جای خود را به ارزشهای فرهنگی غرب میدهد.
دو چیز همزمان در نمایشگاه «از سلطان تا کابوی» توضیح داده میشود؛ یکی «تاریخ اجتماعی سیگار» و تحولی که در کشورهای مختلف و ایران داشته است و دیگری «بازخوانی تاریخ اجتماعی» از طریق سیگار است. گویا میتوان از خلال اشیا در مورد تاریخ اجتماعی کشورهای مختلف و بویژه ایران صحبت کرد و تجدد ایرانی، جنبش تنباکو، مشروطه، جنگ جهانی و... را بواسطه معانی نهفته در سیگار بازخوانی کرد.
برای افراد سیگاری، اغلب، خود پاکتهای سیگار موضوعیتی ندارد و برای آنان نخهای سیگار است که اهمیت پیدا میکند و پاکت سیگار امری دور ریختنی است. اما همین پاکت برای یک پژوهشگر «زباله جمعکن» پس از خالی شدن است که اهمیت مییابد.
تاریخ اجتماعی سیگار
قصهای که اینجا گفته میشود، قصه تحول و تجدد در جامعه ایران است. اما آنچه نمایشگاه یواخیم هاینتسل نشان دهد و آنچه نشان نداده است قصههای بیشمار مردمانی است که این سیگار را دود کردهاند و تصاویر آنان بر پاکتها نیست. اما چرا ما باید به اندازه «پاکت سیگار» به قصههای مردمانی که این سیگارها را دود کردهاند، هم بپردازیم؟
یواخیم هاینتسل در این پژوهش نمایشگاهی میکوشد نشان دهد که هر چه به دوران معاصر نزدیکتر میشویم، یک تصویر ناپدید میشود و آن تصویر شرق است که گویا از درون تهی میشود و این خالی و پر شدن را یواخیم هاینتسل با ایماژ و تصویر انسان شرقی و مفهوم استعمارگری نشان میدهد.
یکی از مرتبطترین مقالات، راجع به «تاریخ اجتماعی سیگار» مقاله اسفندیار باتمانقلیچ با عنوان «از شورش تنباکو تا شورش جوانان» است. او در این مقاله نشان میدهد که در انتهای قاجاریه، شورش تنباکو شروعکننده داستان مشروطه بود و اینکه عصیانگری جوانان بواسطه سیگار موضوعیت پیدا میکند. باتمانقلیچ سه دوره را در تاریخ اجتماعی سیگار از هم متمایز میکند:
1. دوره نخست از 1240 تا 1310؛ در این دوره، سیگار بهعنوان راهی برای ارتباط با مدرنیته، تجدد و استعمارگران غربی است و اعیان بیشتر از سیگار استفاده میکردند تا خود را متجدد نشان دهند تا آنجا که سیگار جای قلیان را میگیرد و نماد مدرن بودن و ورود به مدرنیته تلقی میشود.
2. دوره دوم از 1310 به بعد؛ سیگار همزمان با جنگ جهانی در کل جهان گسترش پیدا میکند و سی هزار سرباز امریکایی که به ایران میآیند با خود سیگار امریکایی میآورند. از دهه بیست و سی که جلوتر میرویم و طبقه متوسط در ایران شکل میگیرد، سیگار به «نماد ارتقای منزلت اجتماعی» و در برخی از بخشهای جامعه به «نماد روشنفکری» بدل میشود. در فیلمهای روشنفکری ایرانی هم سیگار با کافه مرتبط میشود، اما در فیلمهایی که میکوشند نمادهای مردانگی سنتی را به نمایش بگذارد از سیگار خبری نیست.
3. دوره سوم در دهه شصت؛ سیگار عامهپسند میشود و دیگر شهری و روستایی ندارد و هر طبقهای میتواند از آن استفاده کند؛ تصاویر توأمان کارگر، کشاورز و روشنفکر روی پاکتهای سیگار این دهه مؤید این نکته است. اما به همان میزان سیگار در این دوره به نوعی با «جوانی»، «بلوغ» و «سرکشی» هم گره میخورد.
باتمانقلیچ، این تحولات را با تئوری «اورینگ گافمن» جامعهشناس امریکایی، توضیح میدهد؛ به این معنا که سیگار با نوعی خودنمایانگری و نمایش همراه است. سیگار بخشی از زندگی روزمره را برای ما نمایش میدهد؛ نمایش روشنفکری، فکر کردن، سخن گفتن و... کوچک بودن سیگار برخلاف قلیان این امکان را میدهد تا افراد در جمع این امکان را بیابند که «با خود خلوت کنند»؛ به این معنا که «جمع بودگی» و «فرد بودگی» را همزمان در خود دارد. این در حالی است که قلیان با یک جامعه جمعگراتر و سنتیتر سازگار است.
سرگذشت و سرنوشت پاکتهای سیگار
پارادایم فرهنگ مادی اعتقاد دارد که «اشیا» فرهنگ و زندگی خود را دارند و مناسبات خودشان را با دنیای انسانها برقرار میکنند. برای مثال وقتی شیء کوچکی همچون سیگار در دستان ما قرار میگیرد به ما آزادی میدهد. دنیای مدرن بهطور دائم «فردیت»، «حرکت»، «پرسهزنی» و «از جا کندگی» را گسترش میدهد. به این معنا، سیگار بهعنوان یک شیء این امکانات را در درون خود دارد؛ چیزی که ما از دهه نود از آن تحت عنوان «چرخش به سمت ابژه» یاد میکنیم. اینجا اشیا هستند که در زندگی اهمیت پیدا میکنند و جامعهشناسان، باستانشناسان و انسانشناسان به مطالعه آنها میپردازند.
یکی از قدیمیترین کتابها، که به سال 1986 برمیگردد، کتاب «ارجون آپادورای» انسانشناس معروف، با عنوان «زندگی اجتماعی اشیا» است که از زندگینامه اشیا حرف میزند و معتقد است «اشیا» حیات اجتماعی خود را دارند؛ مثل کاری که یواخیم هاینتسل در نمایشگاه پاکتهای سیگار کرده است و در کنار هر پاکتی زندگینامه و بیوگرافی آن پاکتها را آورده است. اشیا سفر میکنند به همین دلیل رنگ و بوی مقصد را گرفته و متحول میشوند؛ بهعنوان مثال وقتی شیئی که در چین استفاده روزمره دارد را بهعنوان وسیله زینتی میخریم و استفاده میکنیم؛ درواقع زندگی آن کالا را از فرهنگی به فرهنگ دیگر عوض کردهایم.
آپادورای مقاله معروف دیگری نیز تحت عنوان «خویشتن خود» دارد، در بخشی از مقاله او چنین آمده است: «هدیه امروز، کالای فردا است و کالای دیروز، شیء هنری فردا است، ابژههای هنری امروز، زبالههای فردا است و زبالههای دیروز، میراث فردا است»؛ بنابراین به نظر میرسد که زبالهها هم روزی میتوانند نقش «میراث» را ایفا کنند؛ این امکان را یک زبالهگرد و زبالهپژوه تحقق میبخشد.
زبالهپژوه اشیا را از سطل زبالهها جمع میکند و آنها را از وضعیتی دور ریختنی نجات میدهد و مقام شامخی به آنها میبخشد؛ در نتیجه ارزش مصرفی جدیدی پیدا میکنند. آنها میتوانند به شیوههای دیگری در زندگی ظهور پیدا کنند و این اتفاقی است که توسط یوآخیم هاینتسل برای پاکتهای سیگار رخ داد و آنها توانستند شکل دیگری از زندگی را تجربه کنند.
منبع: ایران