فردی با نفوذ سیاسی نیست که به جایی وصل باشد، سلبریتی نیست که پشتوانه مردمی یا مالی داشته باشد؛ بیمار گمنامی است که درمانش در آن سوی مرزها و به دست پزشکان انگلیسی گره خورده است.
به گزارش به نقل از همدلی ،سخن از «سهیلا اسماعیلی» است، قصه هنرمند و عکاس گمنامی که قربانی مناسبات سیاسی ایران و انگلیس شده، او بیماری نادری دارد، اما سفارت انگلیس برای درمان به او ویزا نمیدهد. سهیلا چیزی نزدیک به یکسال است، پشت درهای بسته سفارت نشسته و به جرم نکرده اجازه ورود ندارد، آن هم نه برای تحصیل و تفریح بلکه برای درمان دردی که هر روز بیشتر از دیروز قامت نحیفاش را خم میکند.
قصه زندگی سهیلا شگفت انگیز است. داستانی که از بیماری سرطان استخوان در ابتدای جوانی آغاز شد و به برداشتن بخشی از استخوان پایش رسید. سهیلا بعد از درمان سرطان، بارها و بارها در ایران تحت عمل جراحی قرار گرفت، جراحی که به غیر از درد و هزینه، ارمغان دیگری برایش به همراه نداشت.
درد استخوان و پایی که دیگر توان راه رفتن نداشت سهیلا را ناچار کرد که تن به تقدیر دهد و به امید درمان راهی کشور انگلیس شود.
سالها پیش پزشکی در انگلیس برای جلوگیری از پیشروی بیماریاش چاره را در پروتز دید و استخوان را با پروتزی خاص تعویض کرد و این پروتز حالا فرسوده شده و نیاز فوری به تعویض دارد. جراحی پای سهیلا یک جراحی سخت و حساس است که در ایران امکان انجام آن وجود ندارد. او از دوسال پیش با مکاتبه با پزشک معالجاش برای سفر درمانی به لندن اقدام کرد اما دیوار سفارت انگلیس به لطف سفارت نوردها، بلندتر از حدمعمول است. آن قدر بلند که اعضای سفارت نه صدای دردهایش را بشنوند و نه قامت خمیدهاش را ببینند.
سهیلا در گفتو گو با همدلی بیماری و روند درمانش را این گونه شرح داد. «من در ابتدای جوانی چند سالی درگیر با بیماری سرطان استخوان بودم . اما بعد از چند سال سخت بهبود پیدا کردم. بعد از غلبه بر سرطان، به دلیل جراحیهای انجام شده روی پای چپ، دچار دردهای مزمن و کوتاهیِ تدریجی در پای آسیب دیده شدم. این کوتاه شدن همراه با درد آنقدر ادامه پیدا کرد که راه رفتن برایم طاقت فرسا شد. زمانی که تصمیم به جستجو برای درمان جایگزین میگشتم پایم سیزده سانتیمتر کوتاه شده بود و چشماندازی هم برای توقف این روند وجود نداشت.پزشکان در ایران نتوانستند درمانی پیشنهاد بدهند و پیشنهادها در طیفی از تحمل کردن و راضی باش به وضع موجود بود. به همین دلیل من با کمک آشنایان پرونده پزشکیام را برای پزشکانی از کشورهای مختلف فرستادم.
در همان دوران (سال 2007م) در میان پزشکانی که پروندهام برایشان ارسال شده بود دکتر «کنون» در انگلستان برای کارگذاری نوع خاصی از پروتز اعلام آمادگی کرد. پروتز بهخاطر شرایط خاص استخوانی من توسط دکتر طراحی و ساخته شد و من با کمک اعضای خانواده هزینه سفر و جراحی را فراهم کردم. اگرچه به سختی اما در نهایت با ویزای درمانی به انگلستان رفته و جراحی را انجام دادم. بعد از گذراندن دوره نقاهت و فیزیوتراپی هم با اجازه پزشک به ایران برگشتم. ده سال از آن ماجرا گذشت و من بدون مشکل پزشکی زندگی کردم، تا اینکه از سال گذشته از درد زیاد و آغاز روند کوتاه شدنِ مجدد پا، متوجه شدم مشکلی پیش آمده است. بعد از بررسی و فرستادن عکسها برای دکتر کنون که عمل قبلی را انجام داده بود، مشخص شد استخوان متصل به بالای پروتز کاملا از بین رفته است و نیاز به ادامه درمان دارم.
با پزشک معالجام هماهنگی انجام دادم و حتی وقت عمل نیز تعیین شد، در ایران نیز مکاتبه ها انجام شد،کمیسیون های پزشکی برگزار شد و نهایتا مدارک به تایید در وزارت بهداشت رسید و مدارک به سفارت انگلیس برای اخذ ویزا ارسال کردیم اما به دلیل سختگیری بیش از حد معمول سفارت انگلیس تاکنون موفق به اخذ ویزا نشدهام، این در حالی است که وضعیت بیماریام روز به روز وخیمتر میشود».
سهیلا در جواب این سوال که چرا در داخل کشور به دنبال درمان نیستید،گفت: بدیهی است بعد از رد شدن ویزا، من که با درد زیاد و مشکلات ناشی از پروتز معیوب شده سروکار دارم تلاش کردم پزشک و بیمارستانی جایگزین پیدا کنم. اما علاوه بر این قاعده کلی که در درمان هر بیماری بهتر است پزشک قبلی روند درمان خودش را ادامه بدهد، پزشک و بیمارستان دیگری جراحی و درمان من را تقبل نکرد و عملا تنها راه برای من تلاش مجدد برای اخذ ویزای انگلستان باقی ماند.
وی در ادامه با اشاره به هزینه درمان بیماریاش افزود: پدر من کارمند ساده مخابرات و اکنون بازنشسته و ساکن زنجان است. آدم پولدار و صاحب نفوذی هم نیست. برای بار اول هم تهیه هزینه درمان کار سادهای نبود ولی پدرم با کمک دیگر اعضای خانواده نزدیکم پول را در نهایت فراهم کردند.
اما بار دوم با جهش قیمتی دلار به بیش از ده هزار تومان به هیچ طریقی امکان تهیه هزینهها برای من و خانوادهام وجود نداشت. بنابراین پدرم پرونده پزشکی من را به وزارت بهداشت برد. با پیگیری عجیبی پیرمرد هر هفته با قطار از زنجان به تهران آمد برای تشکیل دادن پرونده در کمسیون پزشکی ودرنهایت هم توانست تایید وزارت بهداشت را برای غیر قابل درمان بودن پروندهام بگیرد. پیآمد این تایید وزارت بهداشت مبلغ «چهل و چهار میلیون» تومان کمکهزینه درمان به من اختصاص داد و علاوه بر آن، حوالهی «اخذ ارز دولتی» برای درمان در اختیار ما گذاشت.
با این حال همچنان تهیه مبلغ مورد نیاز [با دلار دولتی حدود «دویست و چهل میلیون »تومان برای ما مقدور نبود. من خانهام را که در ده سال اخیر در آن زندگی می کردم رهن دادم و به منزل قدیمی خانوادگی برگشتم، همچنین خانهای که در شرق تهران داشتیم و نه متعلق به من بلکه از آن خانواده بود را رهن دادیم و با مختصری کمک گرفتن از اقوام نزدیک، آن ارز دولتی تهیه کردیم: «سی و هشت هزار و هفتصد پوند»، اما اکنون تماموی دلیل رد درخواستاش در سفارت انگلیس را به سختگیریهای غیر معمول گره زد و گفت: مواردی که برای رد شدن درخواست من ذکر میشود یکی این است که به دلیل آنکه وابستگی شغلی و خانوادگی (تاهل) ندارم ممکن است نخواهم به کشورم برگردم. دوم (و اخیرا) هم راجع به منبع مشکوک پول فراهم شده شبهاتی مطرح کردهاند. در مورد اول طبیعی است که اگر قرار بر ماندن در انگلستان بود همان ده سال پیش میماندم و زندگیم را آنجا میساختم. تصمیم من هیچوقت ترک ایران نبوده است و تلاشی هم در این زمینه نداشتهام. پرونده پزشکی من و دلیل درخواست ویزای من مشخص و شفاف است. در مورد منبع مالی هم به روشنی توضیح دادهام و مبلغ مورد نیاز، با ارز دولتی اگرچه برای ما زیاد است اما تهیهاش ناممکن نیست.
سهیلا پیگیری مشکلاش از سوی سفیر ایران در انگلیس را عملی خیرخواهانه دانست و در این زمینه گفت:مدتی پیش بعد از رد درخواست ویزای درمانی، دوستم «روشن نوروزی» مساله را در توییتر مطرح کرد تا شاید راه حلی پیدا شود. درد و مشکلات ناشی از وضعیت پروتز چنان فشاری به من و اطرافیانم وارد کرده بود که هر دری را که فکر میکردیم ممکن است باز شود میکوبیدیم. بعد از طرح مشکلم در توییتر کاربرانی سفیر ایران در انگلستان (آقای بعیدینژاد) را منشن کردند و ایشان قول پیگیری دادند قول پیگیری اگر خارج از وظایف اداری سفیر ایران در انگلستان باشد عملی بود از سر خیرخواهی یک هموطن برای هموطن دیگرش. در نهایت هم وقتی پیگیریها نتیجه نداد آقای بعیدینژاد مساله را به اطلاع عموم رساندند تا راه دیگری را امتحان کنیم.
این هنرمند عکاس در جواب این سوال که چه کمکی و از چه کسی ساخته است؟ گفت: من شهروندی بیپشتوانه سیاسی هستم، ارتباطات ویژه ندارم. کمک مالی از کسی نمیخواهم. صرفا میخواهم هر کسی میتواند راهی برای حل شدن مشکلم پیشنهاد دهد قدم جلو بگذارد. به هر طریقی که خودش فکر میکند. از خبرنگاران و کارمندانی که در رسانههای خارج از کشور کار میکنند میخواهم خودشان را کنار نکشند و بهعنوان خبرنگارانی که دسترسی به مسئولان بریتانیایی دارند مشکل هموطنشان را پیگیری کنند. از همه کسانی هم که در این مدت بدون اینکه نفع خاصی داشته باشند صرفا به دلایل انساندوستانه پیگیر اطلاعرسانی مشکل من بودهاند تشکر میکنم.