این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره لزوم توجه به اقلیم و جغرافیا در ادبیات داستانی، اظهار کرد: یکی از فلسفهها، اهمیت و رسالت ادبیات این است که ما بتوانیم تجربههای زیستی مختلف را در داستان بیاوریم. یکی از این موضوعات میتواند بحث اقلیم باشد. این موضوع چندسالیست که در ادبیات داستانی ما کمرنگ شده است، دلیل آن هم این است که زندگیهای ما مدرن و شهرنشینی شده و نویسندههای ما در شهرهای بزرگ زندگی میکنند. سالهاست نویسندهای را ندیدهام که بخواهد کشف کند و یا اینکه بخواهد نویسندهای باشد که شرایط روستایی داشته باشد.
او افزود: زمانی که بحث روستا وارد ادبیات میشود، ذهنها ناخودآگاه به سمت محمود دولتآبادی میرود زیرا او تجربه زیستی روستایی داشته است. ما سالهاست که شهرنشین شدهایم ولی این موضوع دلیل نمیشود تا بخواهیم اقلیممان را مختص به شهر و آپارتمان بکنیم. وقتی از مشکل صحبت میکنیم باید مجموعه عوامل را درنظر بگیریم.
ارزاقی با تأکید بر اینکه نویسندهها تنبل شدهاند، بیان کرد: ما میتوانیم با بررسی و تحقیق، خودمان را در موقعیت روستایی قرار بدهیم و داستان خوب در حال و هوای روستا بنویسیم؛ مدتهاست که داستانی در چنین فضایی نخواندهام. البته به واسطه مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نویسندهها هم انگیزه ندارند؛ مثلاً اگر بحث مالی را بخواهیم در نظر بگیریم، درآمد نویسندهها از کتاب آنقدری نیست که بخواهند وقت بگذارند و خود را درگیر اقلیمهای مختلف بکنند. این اقلیمها مختلف میتواند موقعیت یک روستا باشد و یا موقعیت زندگی در اروپا و آفریقا. مجموعه این عوامل باعث شده تا داستانهای ما شبیه به هم، شهری و آپارتمانی شود.
نویسنده رمان «شورآب» سپس با بیان اینکه ایرادی ندارد داستان ما داستان آپارتمانی شود، خاطرنشان کرد: زمانی که اسم داستان آپارتمانی میآید، انگار بار منفی به داستان میدهد، در حالی که اینگونه نیست. داستان آپارتمانی هم میتواند داستان خوبی باشد زیرا این موضوع با زندگیهای ما عجین شده است. صحبت سر این است که داستانهای آپارتمانی شبیه به هم شده است. داستان آپارتمانی که خوب باشد و در ذهنمان بماند، کمتر دیدهام. اینکه داستانی داستان آپارتمانی باشد ایرادی ندارد.
ارزاقی همچنین اظهار کرد: نویسندهها باید خودشان به ضرورت نوشتن از اقلیم پی ببرند؛ نمیتوان به آنها گفت از اقلیم بنویسند. نویسنده ایرانی هنوز این ضرورت را حس نکرده است. از طرف دیگر این پرسش مطرح میشود که اگر نویسنده قصهای بنویسد که فضای شهری و آپارتمانی نداشته باشد، مردم استقبالی میکنند؟ این مسئله وجود دارد. اگر نویسنده سراغ اقلیم متفاوت برود، شاید از طرف مخاطب بازخورد خوبی نبیند.
نویسنده رمانهای «سرزمین نوچ» و «زندگی منفی یک» درباره نقش اقلیم در معرفی ادبیات ایران به کشورهای دیگر نیز گفت: اگر ادبیات ما در سطح جهان معرفی نشده، نتیجه عوامل بسیاری است، ولی قاعدتاً این موضوع میتواند عامل مهمی باشد. ما میتوانیم با ادبیاتمان چهره درست و واقعی کشورمان را ارائه بدهیم. زیاد میشنویم هر توریستی که به ایران میآید میگوید چنین تصویری از ایران نداشتم، فکر نمیکردم تهران اینقدر لوکس و مدرن باشد، یا فکر نمیکردم اصفهان شهری با این مشخصات باشد. هرکدام از توریستها که میآیند اگر عاشق ایران نشوند به نوعی از این کشور خوششان میآید، زیرا به خاطر مسائل سیاسی چهره خوبی از ایران ارائه نشده است.
او تاکید کرد: ادبیات یکی از جاهایی است که ما میتوانیم چهره خوبی از شهر و کشورمان نشان دهیم. کاری که سالهاست در اروپا اجرا میشود، دهها کتاب درباره پاریس نوشته شده، یا دهها فیلم درباره این شهر ساخته شده است. اگر ما پاریس نرفته باشیم آنقدر درباره این شهر فیلم دیده یا کتاب خواندهایم که پاریس را میشناسیم.