ماهان شبکه ایرانیان

نمای نزدیک/ اهمیتِ شخصیت در داستان و فیلمنامه

سینماسینما، عزیزالله حاجی‌مشهدی

نمای نزدیک/ اهمیتِ شخصیت در داستان و فیلمنامه

سینماسینما، عزیزالله حاجی‌مشهدی

در همه ی کتاب های مهم و مرجع برای داستان نویسی و نمایشنامه یا فیلمنامه نویسی، همیشه به عنصر «شخصیت» و عمل «شخصیت پردازی» بهای خاصی داده شده است. در هیچ درامی، نمی توان اهمیت ونقش محوری شخصیت را کنار گذاشت و نادیده گرفت. گویی بدون حضور و وجود شخصیت یا شخصیت ها، هیچ عمل داستان پردازانه (دراماتیک ) شکل نمی گیرد.

چه شخصیتی را می توان شخصیت دراماتیک و مناسب و مطلوب برای یک داستان یا فیلمنامه دانست؟ شخصیت، کسی است که قصد رسیدن به هدفی (چیزی) را دارد و برای دستیابی به هدفش، حاضر است دست به عمل بزند. عملی مؤثر که برای رسیدن به هدف، مدد رسان او باشد. در این راه، یک شخصیت دارای هدف، کاری می کند که به تغییر و دگرگونی شرایط منجر شود. تنها و تنها در این صورت است که می توان مدعی شد که شخصیت داستان ما، دست به عملی موثر و کارآمد زده است. اگر جز این باشد، او هرگز موفق به تغییر شرایط موجود نخواهد شد.

درست مثل این است که کسی در چاله یا چاهی عمیق افتاده باشد و برای بالا آمدن از آن دست به هیچ کارموثری نزند و تنها منتظر کمک دیگران باشد! در این صورت ممکن است ساعت ها و روزها در همان جا بماند و کاری برای رهایی و نجات او نیز انجام نشود. قهرمان و شخصیت یک درام جاندار باید سعی و تلاش خود را به ما ( در مقام خواننده ی داستان یا تماشاگر فیلم ) آشکارا نشان بدهد. اگر ببینیم که او برای درست کردن چند جای پای مناسب بر دیواره ی یک کاریز خشک و قدیمی، با چنگ و دندان تقلا می کند و دست های زخمی او و کارهای موثرش را ببینیم، بهتر می توانیم او را به عنوان یک شخصیت فعال (اکتیو و غیر منفعل ) بپذیریم. تنها در این صورت است که قهرمان داستان و فیلم ما، قادر به تغییر شرایط خواهد بود.

واقعیت این است که باید خواسته ها و اعمال شخصیت داستان ما، با ماجرای اصلی داستان یا طرح فیلمنامه ی مورد نظر، به طور طبیعی به شکلی به هم پیوند بخورد و در این فرآیند، باید به شخصیتی باور پذیر برسیم که توان پیش برندگی ماجرا ها را نیز داشته باشد ، چرا که یک شخصیت منفعل و بدون اراده و بی عمل، چه برای خواننده ی داستان و چه برای ببیننده ی فیلم هرگز نمی تواند باور پذیر باشد. این که ما گاهی شخصیت یک داستان یا فیلم را باور نمی کنیم یا به بیان بهتر، شخصیت موردنظر داستان نویس یا فیلمنامه نویس نمی تواند ما را به خودش جذب کند، به این خاطر است که کارهای آن شخصیت را قبول نکرده ایم و در نتیجه، داستان نیز برای ما باورکردنی به نظر نمی رسد!
شخصیت باید باور کردنی باشد. یعنی هر کاری که انجام می دهد، متناسب با شرایط جسمی و توان او باشد. آیا از کسی که دارای معلولیت شدید جسمانی است می توان انتظار داشت که بتواند خودش را از همان چاهی که پیش تر در باره اش حرف زده ایم، نجات دهد؟ عمل شخصیت نباید باعث شگفتی بیش از اندازه و در نتیجه، باعث باور ناپذیری رفتار های وی بشود.

در واقع عمده ترین دلایل این باورنداشتن شخصیت، در چینش نادرست برخی ویژگی های رفتاری و گفتاری یک شخصیت یا همان طراحی ناقص شخصیت ریشه دارد. این طراحی زمانی ساختار دقیق و موفقی خواهد داشت که ما بتوانیم در طول داستان و به طور تدریجی با لایه های مختلف درونی و اعماق یک شخصیت آشنا شویم و به ویژگی های روانشناختی وی پی ببریم.

درمقابل چنین شخصیتی که وجودش دارای لایه های مختلف و عمق می باشد، گاه با شخصیت هایی به شدت سطحی و به اصطلاح کلیشه ای و قالبی نیز سرو کار داریم که همه ی واکنش های چنین شخصیت هایی کاملا قابل پیش بینی است وبخش عمده ای از نقص ساختاری فیلم های سطحی و سهل انگارانه، به دلیل همین طراحی نادرست شخصیت هایی از این گونه است.
اگر به دور وبر خودمان نگاه کنیم، در زندگی خارج از دنیای داستان و فیلم نیز، به طور معمول، ما از شخصیت های عمیق بیش تر تاثیر می پذیریم و کم تر پیش می آید که شخصیت های به اصطلاح تک ساحتی بتوانند بر روی ما تاثیر چندانی باقی بگذارند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان