ماهان شبکه ایرانیان

چین چگونه به دومین اقتصاد دنیا تبدیل شد؟

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، اول اکتبر 1949، مائو تسه تونگ تئوریسین مارکسیسم لنینیسم و سیاستمدار انقلابی کمونیست با شکست دادن نیروهای چیانگ کای شک، رییس‌جمهور وقت چین، نام جدیدی به این کشور داد: جمهوری خلق چین. مائو بلافاصله در میدان «دروازه صلح آسمانی» در میان دریایی از هواداران خود عنوان کرد که به صدها سال قیمومت، تحقیر، استعمار و سلطه خارجی و اعتیاد به تریاک پایان می‌دهد. هرچند بعدها روش‌هایی که او در عرصه سیاست و اقتصاد در پیش گرفت مورد انتقاد برخی دیدگاه‌ها قرار گرفت.

کمونیست‌ها به رهبری مائو، ابتدا دست به اجرای ایده‌هایی برای آنچه «تربیت انسان نوین» خوانده می‌شد، زدند و در سال‌های بعد، ‌نزدیک به نیم میلیون بورژوا و خرده بورژوا برای اجرای این ایده به مراکز بازپروری فرستاده شدند. سپس نوبت به طرح «جهش بزرگ» رسید. مائو در سال 1958 با هدف تغییر سریع اقتصاد و صنعتی کردن چین این طرح را مطرح کرد. بر اساس این طرح کلیه زمین‌های کشاورزی چین مصادره و به 26 هزار واحد اشتراکی تقسیم شدند. در آن سال‌ها مائو اکثر محصولات زراعی چین را در مقابل دریافت کمک‌های نظامی و سیاسی به اروپای شرقی صادر کرد. او همچنین مواد غذایی و پول به نهضت‌های کمونیستی در آسیا، آفریقا و امریکای لاتین فرستاد. در جریان اجرای این طرح که 4 سال طول کشید حدود 38 میلیون نفر حدفاصل سال‌های 1958 تا 1961 در اثر «گرسنگی بزرگ» جان خود را از دست دادند.

مرگ مائو؛ دوران جدید

سال 1976 که مائو چشم از جهان فرو بست جمهوری خلق چین با چالش‌های فرهنگی، ‌اقتصادی و اجتماعی زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد تا اینکه دنگ شیائوپینگ از پس رقابت‌های درون حزبی کمونیست‌ها، توانست خود را به عنوان رهبری جدید برای برهوتی به نام چین کمونیست معرفی کند. با آغاز رهبری دنگ شیائوپینگ بر حزب کمونیست چین، سیاست‌های درهای باز و اصلاحات در چین هم آغاز شد تا توسعه چین روی ریلی متفاوت قرار گیرد. گرچه در عرصه آزادی‌های سیاسی، نام او با کشتار خونین دانشجویان در میدان «تیان آن من»همراه است. فارغ از اینها، دنگ شیائوپینگ از رقابت امریکا و شوروی بر سر تسلیحات هسته‌ای و البته جنگ سرد نهایت استفاده را برد و پای سرمایه و تکنولوژی امریکایی‌ها را به پکن باز کرد. دسامبر 1978، یک سال پیش از وقوع انقلاب در ایران و سقوط نظام پادشاهی، شیائوپینگ توانست همفکران خود را در حزب کمونیست اقناع کند که راه توسعه اقتصادی، گردن نهادن به «مالکیت خصوصی» در برخی حوزه‌هاست. این دوره‌ای است که برخی آزادی‌های اقتصادی در زمینه خصوصی‌سازی و رواج اقتصاد بازار و ایجاد مناطق آزاد تجاری در چین اجرا شده است؛ دورانی برای گذار از اقتصاد سوسیالیستی به اقتصاد سرمایه‌داری.

نتیجه چنین سیاست‌هایی، شگفت‌انگیز بود. در دهه 1960، میزان تولید ناخالص داخلی چین نه تنها هم‌اندازه قدرت‌های جهانی نبود بلکه از کشورهایی نظیر کامبوج، کنیا و سیرا‌لئون نیز پایین‌تر بود؛ اما رشد اقتصادی اولین ارمغان آزادسازی‌ها نیز بود. گرچه در ادامه، ‌فقر، ‌اختلاف طبقاتی و فساد و تورم نیز به اقتصاد چین وارد شد. شیائوپینگ خود در این باره با بیانی استعاری می‌گوید: «دریچه خانه را که باز می‌گذاری فقط هوای تازه به درون نمی‌آید حشرات هم داخل می‌شوند و فساد و بیکاری و تورم هم این حشرات هستند.» این حشرات در سال‌های بعد برای حزب کمونیست دردسرساز شدند. در سال 1989، دانشجویان با تاثیرپذیری از اختلافات در حزب کمونیست شوروی، به عنوان پدرخوانده کمونیست‌های دنیا، به میدان تیان آن من آمدند و بسیاری از آنها زیر چرخ تانک‌ها و زره‌پوش‌ها به خاک و خون کشیده شدند. با این حال، حزب کمونیست چین، پس از سرکوب این اعتراضات، یک قدم از پیشبرد اصلاحات اقتصادی خود عقب‌نشینی نکرد تا رشد اقتصادی در سایه نظام سیاسی بسته به شاخصه اصلی چین کمونیست تبدیل شود و تا همین الان هم تداوم داشته باشد.

چه اتفاقی افتاد؟

70 سال از ظهور مائو و تشکیل جمهوری خلق چین گذشته است. اکنون اقتصاد چین به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده و پیش‌بینی می‌شود در سال 2030 این کشور با پشت سر گذاشتن امریکا به بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا تبدیل شود. میزان تولید ناخالص داخلی سرانه چین در حال حاضر نزدیک به 10هزار دلار است که این رقم در مقایسه با سال 1952 بیش از 180 بار افزایش پیدا کرده است. تولید ناخالص ملی کشور هم از 48 میلیارد دلار به بیش از 11 هزار میلیارد دلار رسیده است. هیچ کشور دیگری در دنیا چنین رشدی را در این بازه زمانی تجربه نکرده است.

اقتصاد چین در حال حاضر یک اقتصاد توسعه یافته است به گونه‌ای که سهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی آن از 83.5 درصد در سال 1952 به 26.1 درصد در سال 2018 کاهش یافته است. از سوی دیگر اما سهم خدمات در سال 2018 به 46.3 درصد رسیده است که این رقم در سال 1952 تنها 9.1 درصد بود.

سهم بخش خصوصی از اقتصاد چین نیز به‌شدت تقویت شده است. در حال حاضر 50 درصد درآمد مالیاتی، 60 درصد تولید ناخالص داخلی و 80 درصد فرصت‌های شغلی در مناطق شهری چین را بخش خصوصی تامین می‌کند. شمار ثروتمندان چینی همگام با رشد اقتصادی این کشور افزایش داشته است: در سال 2015 چین هفت نماینده در بین 100 ثروتمند جهان داشت اما این رقم در سال 2018 به 15 نفر افزایش یافت.

هرچند اختلاف طبقاتی در چین بیشتر شده است: طبق یافته‌های مدرسه اقتصاد لندن، درآمد دهک اول چین در سال 1978 معادل 27 درصد کل درآمد ملی بود که این رقم در سال 2015 به 41 درصد افزایش یافته است.

رشد اقتصادی شتابان چین البته رویه منفی خود را هم دارد. این کشور بزرگ‌ترین تولیدکننده گازهای گلخانه‌ای است و 27 درصد دی اکسید کربن جهان را تولید می‌کند، رقمی که در مورد امریکا به 15درصد می‌رسد. این کشور بیشترین میزان فقرا را بعد از هندوستان دارد. ثروت عمومی در این کشور سهم 15 درصدی دارد. شی جین پینگ، رهبر چین معتقد است که چین باید به یک قدرت بزرگ، قوی و ثروتمند بدل شود تا بتواند در برابر نفوذ خارجی بایستد.

وقتی امریکا احساس خطر می‌کند

چینی‌ها به تازگی طرح Made in China2025 را دنبال می‌کنند که قرار است چین را در 10 رشته اصلی اقتصاد و فناوری جهان سرآمد و بی‌نیاز از خارج کند. طرحی که به‌شدت امریکایی‌ها را به تکاپو انداخته و نگرانی آنها را به دنبال داشته است. شاید به همین دلیل هم باشد که ترامپ را به جنگ تجاری بر سر تعرفه‌ها، واداشته است. گرچه داده‌های تازه از اقتصاد چین هم نشان می‌دهد این کشور برای رسیدن به این هدف، ‌کار بسیار سختی دارد. تحلیلگران معتقدند چین طی سالیان دراز به منظور فعال کردن اقتصاد، هزینه‌های زیربنایی را افزایش داده و در نتیجه اکنون جای زیادی برای پیشبرد اقتصاد با استفاده از این اهرم ندارد. آیا چین به رویای خود برای ایستادن بر قله اقتصاد دنیا می‌رسد؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان