این مترجم و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا، درباره نقد ادبی و جایگاه آن در ادبیات کشورمان اظهار کرد: نقد ادبی چندان نتوانسته در ادبیات جایی برای خود پیدا کند که این موضوع دلایل مختلفی دارد. اولین جایی که منتقد میتواند مطرح شود، مجلات است. وقتی مجله ادبی نداشته باشیم و یا چندان نقدی در آن نباشد تا منتقد بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند، نقد نمیتواند چندان پیشرفت کند و منتقدان هم تکیهگاهی داشته باشند.
او افزود: در دهه 70 مجلاتی مانند «آدینه» و «دنیای سخن» حداقل ماهی یکبار یکی دو نقد مینوشتند که تأثیرگذار بود. در این دوره هم تعدادی از منتقدان مطرح میشوند. اما حالا دیگر مجلات ادبی نیستند و یا یکباره به مجله حزبی و گروهی تبدیل میشوند و در آنجا به یگدیگر نان قرض میدهند؛ پس نقد هم جایگاهی پیدا نمیکند.
وقفیپور دلیل دیگری را که نقد ادبی نتوانسته جایگاهی در ادبیات پیدا کند، تولیدات ادبی دانست و بیان کرد: تولید ادبیای نداریم که نقدپذیر باشد؛ منظورم از نقدپذیر بودن این است که منتقد رغبت داشته باشد به سمتش برود. تعداد آثار ارزشمند بسیار کم است و چون تولید ادبی ما چندان ارزشی ندارد و چرخه معرفی کتاب در کشورمان چرخه معیوبی است باعث شده نقد ادبی در کشورمان نتواند جایگاهی پیدا کند. اگر بخواهید نامی از منتقدان ادبی ببرید، ممکن است یکی دو نفر بیشتر به ذهنتان نرسد و تعدادشان کم است.
او سپس درباره کارکرد نقد ادبی اظهار کرد: نقد ادبی به استراتژی متن میپردازد و آن را افشا میکند؛ اینکه متن چگونه پیش میرود. اما ریویو به محتوا میپردازد که بیشتر برای معرفی کتاب است؛ اینکه ژانر داستان چیست و داستان چه فضایی دارد. در واقع ریویو نوعی توصیف است که هم به محتوا مربوط است هم به ادبیات روز. ما هم به ریویو نیاز داریم و هم نقد و نظریه. هر کدام از اینها جایگاه و کارکرد خود را دارد.
این منتقد ادبی سپس گفت: نقد فضایی را ایجاد میکند که بیش از اینکه به محتوا پرداخته شود، به خود ادبیات و اینکه به چه شکلهایی عمل میکند، میپردازد. نقد فضایی را ایجاد میکند که نویسنده و خواننده میتواند در آن فضا فکر کند. نقد مسلما بر ادبیات تأثیر دارد اما نتیجهاش به صورت مستقیم از دل آن بیرون نمیآید بلکه به صورت دیالکتیکی روی هم تأثیر میگذارند. اینگونه نیست که منتقد بخواهد به یک نویسنده یاد بدهد که چه کار باید بکند یا اینکه او را فرهیختهتر کند.
او با بیان اینکه کارکرد نقد ارزشگذاری اثر نیست، خاطرنشان کرد: این موضوع به خاطر برداشت اشتباهی است که ما از نقد داریم؛ کار نقد این نیست که بخواهد آثار را به خوب و بد دستهبندی کند و نگاهی هم به محتوا داشته باشد. کار نقد این است که بگوید متن و معنا چطور تولید میشود و متن در ارتباط درونی، ارتباط با سنت و خوانندهها چگون عمل میکند نه اینکه متن چه ارزشی دارد و از دیگری پایینتر است یا بالاتر. این برداشت اشتباه به همین چیزها دامن میزند. البته نگاه کردن به فرم و چگونگی کارکرد متن خواه ناخواه بارِ ارزشی در درون خود خواهد داشت اما به صورت تلویحی و ضمنی. ولی اینطور نیست که کارکرد نقد سنجش باشد. نقد تخریب است اما نه به معنای ارزشگذاری بلکه تخریب استراتژیهای متن. ریویونویسی و معرفی به خاطر اینکه قرار است یکسری خواننده را به خواندن تشویق کند عملکرد ارزشی پیدا میکند. قضاوت و خوبی و بدی آنجا اهمیت پیدا میکند نه چیزی که ما به آن نقد میگوییم.
شهریار وقفیپور درباره منتقدانی که خود داستاننویس هستند، گفت: یک نفر میتواند در چند حوزه فعال باشد؛ اگر داستاننویس بخواهد در مقام منتقد، بیشتر از اینکه خودش و یا جریان خودش را معرفی کند به نقد بپردازد مشکلی ندارد، کما اینکه کسی که بخواهد منتقد حرفهای باشد، نمیتواند روزگارش را با آن بگذراند. از طرفی این موضوع بد هم نشده است. داستاننویس علاوه بر نوشتن، به نظریه هم توجه دارد. به نظرم کسی که به نظریه توجهی ندارد، به احتمال زیاد نتواند نویسنده خوبی باشد. بهنظرم داستاننویسان منتقد با شاعران منتقد به خودی خود آسیب نمیرسانند البته تا زمانی که نخواهند از نقد به عنوان سکوی پرشی برای تبلیغ کار خود و جریانشان استفاده کنند.
او درباه جلسات نقد ادبی نیز بیان کرد: مراسم و دورهمنشینی از قدیم بود که جایی برای تبادل نظر است و به خودی خود خوب است. اما من از فضای این جلسات خبر ندارم و هرچه بگوییم بیانصافی خواهد بود.