این نویسنده و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا، درباره نقد ادبی و جایگاه آن در ادبیات ایران، اظهار کرد: فکر نمیکنم اینکه «نقد نداریم»، جمله درستی باشد اما در جامعه فعلی ما نقد ادبی به شکل سازماندهیشده، مرتب، معین و باهدف وجود ندارد که مخاطبان بدانند و به آن مراجعه کنند. در دورههای مختلف همیشه در حال فراز و نشیب هستیم و با تعطیل شدن روزنامهها و با چند جور شدن نشریات کاغذی میبینیم جدی گرفتن نقد شوخی است.
او افزود: در نشریات و فضای مجازی دو مدل نوشته داریم؛ یکی بسیار عامیانه، کلیگویانه و حرفهای سلیقهای درباره آثار چاپشده و دیگری بسیار متکی به تئوری، تئوریهایی که کمتر خوانده و فهمیده شدهاند. کسانی که اینطور نقد مینویسند کمدانش و کمسواد نیستند اما اشکالشان این است که برای خوانش ادبیات ایرانی بیرغبت هستند و نسبت به آن قضاوت منفی دارند و فکر میکنند بدون اینکه به خواندش نیاز داشته باشند میتوانند نقد و بررسی کنند؛ یعنی نسبت به تئوریها ناآگاه نیستند؛ آنچه درباره آن ناآگاه هستند ادبیات ایران است که میخواهند درباه آن حرف بزنند. این منتقدان پیشقضاوتهایی دارند که بر اساس آنها دائم این ادبیات را سرکوب میکنند.
احمدی با بیان اینکه همه این جریانها جریانهای کمجانی هستند، گفت: شاید جدی بودن و حرف جدی زدن در جامعه ما چندان جایگاهی ندارد. فکر میکنم فضای مجازی هم به این ماجرا دامن زده است. آدمها کمحوصله شدهاند و حوصله خواندن مطالب طولانی را ندارند و ترجیح میدهند عکس تماشا کنند و یا جملههای کوتاه اینستاگرامی بخوانند. البته شاید به دلیل مشکلات اقتصادی که دارند، دلشان نمیخواهد درگیری ذهنی برای خودشان ایجاد کنند. در حالی که واقعیت نقد، هم در زمینه ادبی و هم اجتماعی و سیاسی این است که درگیری ذهنی برای آدمها ایجاد کند و فضای موجود را زیر سوال ببرد. اما به نظر میرسد در جامعه ما اکثر آدمها حوصله این را ندارند. لااقل از توفیق فیلمهای سینمایی میشود این را فهمید که آدمها ترجیح میدهند در فضایی قرار بگیرند که چندان ذهنشان را دچار درگیری نکند و آنها را سرگرم کند.
او سپس خاطرنشان کرد: امیدوارم این وضعیت دائمی نباشد. ولی بیرون آمدن از این وضعیت کاری دشوار است. فقط غر زدن و نارضایتی آدمهای دغدغهمند که به این فضا دلخوش نیستند، فایدهای ندارد. آنها باید بدون اعتنا به مخاطبی که آنها را نمیپسندد کارشان را انجام بدهند. البته در جامعه ما داشتن انگیزه برای اینکه کار خودت را انجام بدهی؛ کاری که به آن اعتقاد داری، بدون دریافت پول و بدون نیاز به تشویق از سوی مخاطب، دشوار است.
این داستاننویس درباره مراسمی که با عنوان «نقد و بررسی کتاب» برگزار میشود نیز اظهار کرد: این جلسات اهداف مختلفی دارند و درستش این است که با تنوع برگزار شوند. گاهی هدف از برگزاری چنین جلساتی معرفی کتابی است که تازه منتشر شده است و پشت این مراسم ناشر و خود نویسنده هستند. زمانی که ناشر و نویسنده تصمیم میگیرند برای کتاب رونمایی بگیرند مسلما آدمهایی را دعوت نمیکنند که بخواهند با نگاه منفی به کتاب نگاه کنند بلکه آدمهایی را دعوت میکنند که نظر مثبتی درباره کتاب دارند. از طرف دیگر، هدف جلسه معرفی کتاب است و ناقد و کسانی که دعوت شدهاند باید بدانند درباره کتاب خیلی دقیق هم حرف نزنند زیرا مخاطبان کتاب را نخواندهاند.
او با بیان اینکه نباید با دید منفی به جلسات نقد و بررسی کتاب نگاه کنیم، اظهار کرد: حمایت از هنرمندان در جامعهمان کم است. گاهی هم که ناشر برای سود شخصی خود فضا را در اختیار معرفی کتاب میگذارد، نباید انتقاد کنیم. جلسه نقد و بررسی معنای خود را دارد و باید ببینیم هدف برگزارکننده جلسات چیست. گاهی هم شرکت در جلسات برای برخی از منتقدان حالت شغل پیدا میکند؛ جلسه نقد و بررسیای که در برخی موسسههای دولتی برگزار میشود، منتقد بودن مانند شغلش شده است. منتقد هفتهای یکبار در چنین جلساتی شرکت میکند، کتاب را نقد میکند و دستمزد معین میگیرد. مسما این منتقد با هر اثری مانند یک اثر واحد برخورد میکند و مسلما فرصت این را ندارد که بخواهد دقت لازم را به خرج دهد. از طرفی انگیزه لازم را هم ندارد؛ در واقع انگیزهاش این است که هفتهای یکبار برود، دستمزدش را بگیرد و نامش در نشریات چندباری مطرح شود. پیدا کردن جلسات و نشستهای مستقل، که هدفشان ادبیات باشد خیلی مهم است اما تعداد این جلسات به خاطر نبود انگیزه کافی کم است.
نویسنده «هیولاهای خانگی»، «گرمازدگی» و «پری فراموشی» همچنین درباره ریویوهای ادبی که با عنوان نقد ادبی منتشر میشوند، توضیح داد: مرورنویسی یا ریویونویسی در همه جای دنیا کار مثبتی است که باید انجام شود و تعریفش با نقد متفاوت است. هدف از مرورنویسی کتاب این است که بگوید این کتاب درباره چیست، نویسنده چقدر موفق بوده و آیا توانسته هدفش را انجام بدهد یا نه. مرورنویس نه وارد حوزههای فلسفی میشود و نه نحلههای نقد ادبی مدنظرش است که بر اساس آنها بخواهد نظرش را درباره کتاب ابراز کند. مرورنویسی با نقد بسیار متفاوت است و ما به هر دو آنها نیاز داریم. جای نقد درست در روزنامهها خالی است و به ریویوها به عنوان نقد نگاه میشود.
فرشته احمدی خاطرنشان کرد: تعریف و تمجیدهایی که در مرورنویسیها وجود دارد به محافظهکاری آدمها در این زمانه برمیگردد. خیلی محافظهکار شدهایم، منتقدان ترجیح میدهند کاری را که دوست ندارند، دربارهاش ننویسند زیرا حوصله دشمنی و حرف و حدیث ندارند که این موضوع به وضعیت بدمان دامن میزند. البته ننوشتن درباه کاری که دوست ندارند صادقانهتر است. برخی کاری را دوست ندارند اما به دلیل محافظهکاری شدیدشان دربارهاش نقد یا ریویو مثبت مینویسند. به قول کسی که میگفت «جبران سکوت آسانتر از حرف زدن است»، اگر دباره چیزی اظهارنظر نکنند بعدا فرصت دارند تا اظهارنظر درستی داشته باشند. جامعه ما پر از اظهارنظرهای غلط است اما نمیدانم آدمها کی به خود فرصت میدهند تا اظهارنظرهای غلط را جبران کنند. بارها و بارها دیدهام آدمها به صورت شفاهی نظر منفیای درباره کتابی میدهند اما همان آدم نقد خوب درباره کتاب مینویسد. این برای من قابل درک نیست.
او در ادامه بیان کرد: اگر مسئله اقتصادی پشت این اتفاق بود، قابل درک بود، اما در ادبیات مسئله پول مطرح نیست که آدم بخواهد دندان طمع برایش تیز کند و برایش باندبازی راه بیندازد. فکر میکنم روحیه محافظهکاری و ماندن در گروه و باندی که انتخاب کردهاند و طرد نشدن از سوی آنها باعث شده تا منتقدان حرفهای عمومیای را که در جامعه تکرار میشود، تکرار کنند که گاو پیشانیسفید نباشند و حرف متفاوت با مردم نزنند. به جای اینکه منتقدان هدایتکننده ذهن مردم باشند، دنبالهرو آنها شدهاند؛ نگاه میکنند تا ببینید چه اثری با توفیق روبهرو شده تا درباره آن اثر نظر مثبت بدهند. از سویی هم اگر اثری با اقبال روبهرو شود و منتقدان شروع به بدگویی درباره آن کنند، باز هم هزار برداشت نادرست از این حرفها میشود. جامعه ما دچار انحطاطی در اخلاق شده که خیلی تکلیف آدمها مشخص نیست و بهتر است سکوت کنند. بهترین کار داشتن صداقت و نوشتن واقعیات و نقد درست و علمی است که به انگیزه و وقت و روحیه مثبت نیاز دارد.