ماهان شبکه ایرانیان

فیلم‌هایی ضعیف ازنظر منتقدان که برنده جایزه اسکار شدند

قضاوت کردن بی‌طرفانه یک فیلم -یا اثر هنری دیگری- کار سختی است، اما آکادمی جایزه اسکار تا حدی موفق به انجام این کار شده‌ است

قضاوت کردن بی‌طرفانه یک فیلم -یا اثر هنری دیگری- کار سختی است، اما آکادمی جایزه اسکار تا حدی موفق به انجام این کار شده‌ است. این جشنواره فرصت خوبی برای معرفی بهترین آثار سینمایی و هم‌چنین فیلم‌های بی‌سروصدایی است که خیلی از بینندگان فرصت تماشای آن را نداشته‌اند.
بااین‌حال، حتی آکادمی اسکار هم گاهی اشتباه می‌کند و در سال‌های اخیر چندین فیلم نکوهش شده توسط منتقدان برنده جایزه اسکار شدند. در زیر به معرفی برخی از این فیلم‌ها می‌پردازیم.

همچنین بخوانید:
اسکار 2020- پیشبینی ها برای بهترین فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی

بانوی آهنی (2011) The Iron Lady

بانوی آهنی

فیلم‌های زندگینامه‌ای معمولاً دارای چندین ویژگی موردعلاقه آکادمی اسکار هستند: بازی قوی یک بازیگر محبوب سینما در نقشی جدی، داستانی واقعی با جزییات زیاد و به تصویر کشیدن یک بازه تاریخی. این فیلم‌ها معمولاً برنده جایزه اسکار می‌شوند و حتی نامی برای این قبیل فیلم‌ها استفاده می‌شود: طعمه اسکار
فیلم «بانوی آهنی» که داستان زندگی مارگارت تاچر Margaret Tharcher را روایت می‌کرد، علاوه‌ بر داشتن سه ویژگی فوق، به نشان دادن کارهای تأثیرگذار شخصیت اصلی نپرداخته‌ بود.
فهمیدن دلیل علاقه آکادمی به این فیلم سخت نیست، در «بانوی آهنی»، مریل استریپ Meryl Streep که بدون شک یکی از بهترین بازیگران سه دهه گذشته‌ است، بازی می‌کرد و با بازی عالی خود در این نقش می‌درخشید. متأسفانه تنها نکته مثبت فیلم بازی عالی مریل استریپ بود. تاچر شخصیت جنجال‌برانگیز تاریخ سیاست بریتانیا بود و تلاش فیلم برای استفاده از این موضوع و تبدیل آن به فیلمی در مورد تحسین قدرت زنان در سیاست، توهین‌آمیز بود. منتقدان نیز این نظر را داشتند اما فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین گریم، شد.

مرد گرگ نما (2010) The Wolfman

مرد گرگ نما منتقدان

بنیسیو دل تورو Benicio del Toro با بازی در نقش مرد عجیب و پرموی گوشه‌گیر، غریبه نیست، با‌این‌حال بازی او در نسخه جدید فیلم «مرد گرگ نما»، در مقایسه با بازی بازیگر اصلی آن، ایراداتی داشت. بااین‌وجود دل تورو به‌خوبی این تغییر مرد به هیولا را به نمایش گذاشت.
متأسفانه فیلم ازنظر منتقدان فیلم ضعیفی بود و فاقد ویژگی قوی و مهم بود. بااین‌حال، گریم و لباس آرایی شخصیت‌ها توسط ریک بیکر Rick Baker، در این فیلم فوق‌العاده است. او فیلم‌های موفق زیادی در کارنامه کاری خود دارد، مانند «پسر جهنمی» Hellboy، «مردان سیاه‌پوش» Men in Black، «ویدیودروم» Videodrome، «گرگ نمای آمریکایی در لندن» An American Werewolf in London و «جنگ ستارگان» Star Wars. با توجه به سابقه بیکر، برنده شدن جایزه بهترین گریم برای فیلم «مرد گرگ نما» خیلی دور از ذهن نبود، فقط کاش کار او در فیلم بهتری و توسط بینندگان بیشتری دیده می‌شد.

آلیس در سرزمین عجایب (2010) Alice in Wonderland

آلیس در سرزمین عجایب منتقدان

تیم برتون Tim Burton یکی از کارگردان‌های با سبک خاص، در هالیوود است. سبک فیلم‌های او موردپسند همه نیست، اما از یک‌فرسخی به‌راحتی می‌توان آثار او را تشخیص داد. به همین دلیل، ایده ساخت فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» به نظر ایده عالی برای او می‌آمد. موضوع این داستان عجیب‌و‌غریب و درعین‌حال تا حدودی بچگانه است، درست مانند بعضی از فیلم‌های موفق برتون.
با این‌که فروش فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» برتون بسیار بالا بود، اما به دلیل استفاده زیاد از تکنولوژی تصویرسازی کامپیوتری و بازی‌های ضعیف آن، مورد انتقاد شدید منتقدین قرار گرفت. بااین‌حال حال‌وهوای شاد و رنگی فیلم برای جلب‌توجه آکادمی کافی بود و این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی و بهترین طراحی لباس شد. به‌علاوه دلایل مناسب نبودن بعضی صحنه‌های آن برای کودکان، جالب بود: «صحنه‌های اکشن و خشن فانتزی شامل تصاویر و موقعیت‌های ترسناک؛ و یک کرم ابریشم سیگاری.»

چه رؤیاهایی که می‌آیند (1998) What Dreams May Come

 چه رؤیاهایی که می‌آیند

بازیگران زیادی نیستند که توانایی و انرژی رابین ویلیامز Robin Williams را داشته‌ باشند. او حتی در فیلم‌های معمولی‌تر هم با شخصیت آرام و سبک خاص صحبت‌ کردنش، می‌درخشید. با این‌که منتقدین از کیفیت کلی فیلم «چه رؤیاهایی می‌آیند» راضی نبودند، اما همه موافق زیبایی و رنگارنگ بودن صحنه‌های آن بودند.
حق با آن‌هاست. صحنه‌هایی که دنیای پس از مرگ را نشان می‌دهد، در دنیایی از نور به تصویر کشیده شده است. در مقایسه با تصویر خاکی و تیره روی زمین، آن صحنه‌های رنگی به نظر ماورای دنیایی می‌آیند. برای نشان دادن جهنم نیز از افکت‌های تصویری فوق‌العاده‌ای استفاده شده است. همه این‌ها برای برنده شدن جایزه اسکار بهترین جلوه‌های بصری، کافی بود. این تنها افتخار این فیلم تقریباً فراموش‌شده، است.

مرگ درخور اوست (1992) Death Becomes Her

مرگ درخور اوست منتقدان

مریل استریپ و گلدی هان Goldie Hawn، در کمدی سیاه «مرگ درخور اوست»، با داستان دو رقیب هالیوودی که می‌فهمند حتی بعد از مرگ نیز نمی‌توانند از نفرتشان از یکدیگر صرف‌نظر کنند، بازی کردند. این فیلم به کارگردانی رابرت زمیکس Robert Zemeckis (که برای کارگردانی فیلم «بازگشت به آینده» Back to the Future معروف است) و بازی بروس ویلیس Bruce Willis در نقش جراح پلاستیکی، گیر افتاده در دعوای این دو، به فیلمی کلاسیک دهه 90 تبدیل شده است. برخلاف استقبال تماشاچیان از آن، منتقدان نظر خوبی راجع به این فیلم نداشتند.
با‌ وجود نقدهای شدید این فیلم، «مرگ درخور اوست» برنده جایزه اسکار بهترین جلوه‌های بصری شد؛ و واقعاً لایق آن بود، چرا که این فیلم جزو اولین فیلم‌هایی بود که از تکنولوژی تصویرسازی کامپیوتری استفاده کرد. جالب است که فیلمی در مورد بازیگران سطحی و مشهور هالیوودی که فقط به‌ظاهر خود اهمیت می‌دهند و برایشان زیبایی درون مهم نیست، برنده جایزه‌ای با همین مضمون شد.

فلش‌دنس (1983) Flashdance

فلش‌دنس

«فلش‌دنس» بهترین فیلمی که در عنوانش کلمه «فلش» را دارد، نیست (بهترین فیلم، «فلش گوردون» Flash Gordon است.) و یا بهترین فیلم با عنوان «دنس» نیست (بهترین فیلم، «رقص کثیف» Dirty Dancing است). داستان این فیلم در مورد کارگر کارخانه فولاد (با بازی جنیفر بیلز Jennifer Beals) است که شب‌ها به رقاصی می‌پردازد و رؤیای بالرین شدن را در سر دارد. «فلش‌دنس» فروش بسیار بالایی داشت اما به خاطر داستان‌سرایی ضعیف، شخصیت‌های عجیب و هدر دادن استعداد بازیگری بیلز،از سمت منتقدان نقدهای تندی دریافت کرد.
با وجود نقدهای ضعیف آن، «فلش‌دنس» نامزد چهار جایزه اسکار شد که دو نامزدی برای قطعه موسیقی به‌یادماندنی این فیلم بود. موسیقی این فیلم با نام Flashdance, What a Feeling برنده بهترین موسیقی فیلم شد.

جوخه انتحار (2017) Suicide Squad

جوخه انتحار منتقدان

کمپانی‌های دنیای سینمایی دی‌سی DC Extended Universe و دنیای سینمایی مارول Marvel Cinematic Universe طرفداران خود را دارند، اما ازنظر منتقدان مارول قوی‌تر از دی‌سی است. فیلم «جوخه انتحار» نمونه‌ای از آثار کمپانی دی‌سی است که به هدف موفقیت ساخته شد اما نقدهای ضعیفی از طرف منتقدان دریافت کرد.
این کمپانی آن‌قدر در مراحل ساخت این فیلم دخالت داشت که کارگردان آن، دیوید آیر David Ayer فرصتی برای ادیت نهایی پیدا نکرد. فیلم‌نامه عجله‌ای، نقطه اوج تکراری داستان و نتیجه آن فیلمی ضعیف (بااین‌حال موفق در گیشه‌) است. برخلاف روایت سردرگم کننده داستان، حداقل بازیگران آن، بازی‌های خوبی از خود به نمایش گذاشتند؛ و با دادن جایزه اسکار بهترین گریم، از «جوخه انتحار» برای این تلاش‌ها قدردانی شد. بهتر از هیچی است، نه؟
منبع: looper.com

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان